عبور از بحران آب در ایران با کدام روش؟
گرم شدن کره زمین در بسیاری از نقاط جهان، تغییراتی در چرخه آب و رژیم بارش به ارمغان آورده که منجر به کمبود آب در مناطق بزرگ شده است. فشارها بر منابع طبیعی با توجه به رشد جمعیت، توسعه اقتصادی و تغییر سبک زندگی در حال افزایش است بهویژه در بخش آب، رقابت برای دسترسی به منابع آب بین کاربران مختلف و گروههای ذینفع در حال گسترش است.
صادق رحمانی - دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی ترویج و آموزش کشاورزی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستان
گرم شدن کره زمین در بسیاری از نقاط جهان، تغییراتی در چرخه آب و رژیم بارش به ارمغان آورده که منجر به کمبود آب در مناطق بزرگ شده است. فشارها بر منابع طبیعی با توجه به رشد جمعیت، توسعه اقتصادی و تغییر سبک زندگی در حال افزایش است بهویژه در بخش آب، رقابت برای دسترسی به منابع آب بین کاربران مختلف و گروههای ذینفع در حال گسترش است.
مشکلات کمآبی درباره کشورهای در حال توسعه از شدت بیشتری برخوردار است، بهطوری که بهنظر میرسد مقامات در وضعیت سردرگمی قرار گرفتهاند و در نتیجه نمیتوانند راهحلهایی برای مشکلات آب پیدا کنند. از طرفی، ایران سرزمینی کوهستانی است که دو رشتهکوه، البرز با جهتگیری شرقی - غربی و رشتهکوه زاگرس با جهتگیری شمال غربی - جنوب شرقی در آن قرار گرفته است. این دو رشتهکوه همانند دیوارهای مانع رسیدن ابرهای بارانزا از شمال و غرب کشور میشوند و به همین دلیل نیز بخش عمده کشور را مناطق خشک و نیمهخشک تشکیل میدهد. کمبود منابع آبی همواره بهعنوان یک عامل محدودکننده فعالیتها در کشور مطرح بوده است. همچنین توزیع مکانی آب در ایران بهدلیل شرایط طبیعی بسیار ناهمگن است. توزیع زمانی نزولات جوی در کشور نیز مانند توزیع مکانی روند مشابهی را نشان میدهد و میزان آن در سالهای مختلف و حتی فصول مختلف متغیر بوده است.
ایران نیز همچون دیگر کشورهای خاورمیانه دچار تغییر اقلیم و خشکیدگی شده و اکنون متوسط بارش آن با حدود 20 درصد کاهش از متوسط سالانه ۲۵۰ میلیمتر به حدود ۲۰۰ میلیمتر رسیده و میزان دمای آن نیز بر اساس گزارش وزارت نیرو حدود ۱.۱ درجه سانتیگراد افزایش یافته است. انتظار میرود میزان افزایش دما تا ۲۰۳۰ یعنی فقط 15 سال دیگر دو درجه و تا پایان قرن جاری حتی چهار درجه باشد؛ این مسائل مشکلات گوناگونی را در چند سال اخیر برای بخشهای مختلف، بهویژه بخش کشاورزی و تأمین آب شرب شهرها به همراه خواهد داشت و زیانهای زیادی را به این بخش تحمیل خواهد کرد.
از یکسو در حالی که متوسط حجم کل آب سالانه کشور رقم ثابتی است تقاضا برای آب بهعلت رشد جمعیت، توسعه کشاورزی، شهرنشینی و صنعت در خلال سالهای اخیر، متوسط سرانه آب قابل تجدید کشور تقلیل یافته است. از سوی دیگر مدیریت خام دستانه منابع آب و سودای خودکفایی باعث شده ایران با انواع دستکاریها در نظام هیدروشناختی زمین، ازجمله سدسازیهای بیرویه، به جای حداکثر استفاده استاندارد از آبهای تجدیدپذیر یعنی ۴۰ درصد، هماکنون ۹۰ درصد این آبها را استفاده میکند که باعث خشکیدگی و مرگ نیمی از دشتهای ایران و خشکیدگی دریاچههای داخلی از ارومیه تا بختگان و پریشان و... شده است. این در حالی است اغلب منابع آبی در بخش کشاورزی آبی مورد استفاده واقع میشود، بهطوری که حدود ۸۰ درصد سهم جهانی آب را مصرف میکند، این میزان در کشورهای درحال توسعه چیزی حدود ۹۰ درصد را شامل میشود. در همین راستا مصرف آب در بخش کشاورزی ایران رو به افزایش است و از ۴۴ میلیارد مترمکعب در سال ۱۳۴۰ به ۸۰ میلیارد مترمکعب در سال ۱۳۸۰ و به حدود ۸۶.۵ میلیارد مترمکعب در سال ۱۳۹۰ رسیده است. حال با توجه به شرایط تشریح شده به بررسی دو سناریوی مطرح شده در زمینه بحران آب در ایران میپردازیم.
سناریوی نخست: تعطیلی بخش عمدهای از کشاورزی کشور
مدتزمانی است که بحث تعطیلی بخش عمدهای از کشاورزی ایران بهدلیل بحران آب از سوی برخی محافل اجرایی و دانشگاهی مطرح میشود. این بحث واکنشهای گستردهای را از سوی برنامهریزان و متخصصان حوزه توسعه کشاورزی و مدیریت منابع آب در پی داشته است بهطوری که برخی از متخصصان و برنامهریزان چنین تصوری را غیرواقعبینانه دانسته و گفتهاند به جای تعطیلی بخشهایی از کشت کشاورزی میتوان آن را اصلاح کرد و بهبود بخشید.
اما طرفداران سناریوی تعطیلی بخش از کشاورزی کشور دلایل متعددی جهت این دیدگاه دارند بهطوری که برخی از آنها بر این باورند تولید برخی محصولاتی که آب زیادی مصرف میکنند مانند هندوانه از لحاظ اقتصادی و کاهش ذخیره آبی کشور در شرایط فعلی بحران آب توجیهپذیر نیست و میتوان با واردات اینگونه محصولات مشکل را حل کرد. علاوه بر این طرفداران این سناریو معتقدند که بخشی از ذخیره آب موجود حقآبه بخشهایی از زیستبومهای طبیعی است که در صورت استفاده نامناسب و بیرویه باعث چالشهای جبرانناپذیری نظیر خشک شدن تالابها و دریاچهها در بخشهایی از غرب و شرق کشور شده و زمینهساز بحران فرسایش خاک و ریزگردها در کشور شده است. این موارد در دولتهای نهم و دهم تا آنجا نادیده انگاشته شد که بسیاری از تالابها و دریاچهها ازجمله دریاچه ارومیه در آستانه خشک شدن قرار گرفت. از این رو فارغ از این دو نگاه از این مسئله نیز نباید غافل شد که بخش عمدهای از خانوارهای کشور ایران از طریق بخش کشاورزی و تولیدات آن ارتزاق میکنند. بدیهی است که بهراحتی نمیتوان به تعطیلی حوزهای حکم داد که در وانفسای بحران اشتغال در ایران میلیونها دهان باز را در دوردستترین و محرومترین نقاط کشور سیر میکند، اما بخشی از ماجرا به اجبار اتفاق خواهد افتاد یعنی کمبود آب دیمزارها را به تعطیلی خواهد کشاند و باغها و کشتزارهای آبی را محدود خواهد کرد. بخشی از تعطیلی نیز عامدانه باید انجام شود تا بتوان حقآبه بخشهایی از زیستبومهای طبیعی را به آنها بازگرداند و مانع نابودیشان شد.
سناریوی دوم: مدیریت منابع آب کشاورزی
توجه به امر پایداری و مدیریت منابع آب بهعنوان یک منبع بسیار حیاتی، در سالهای اخیر از موضوعی فرعی، به مسئلهای محوری و پراهمیت تبدیل شده است، اما ارزیابی سیاستها و برنامههای مدیریت آب کشاورزی نشان میدهد که این موضوع اگرچه یکی از مهمترین و اساسیترین سیاستهای کشور طی سالهای گذشته بوده است و در این باره قوانین مختلفی وضع و اقدامات فنی و زیربنایی هم در بخشهای اجرا، تحقیق و مشاوره و هم در بخشهای دولتی و خصوصی بهکار گرفته شدهاند، اما تا حدی نیز غیرنظاممند و غیرمنسجم بودند.
بحث مدیریت منابع آب در ایران از این جهت که اعتنایی انسانی به سرنوشت میلیونها دهقان ایرانی دارد و همچنین از جهت توجه به تأمین مسئله امنیت غذایی بهعنوان مؤلفهای تأثیرگذار بر قدرت سیاسی و اقتصادی کشور میتواند پراهمیت باشد، اما بحث مدیریت منابع آب به دلایلی ازجمله عدم مطالعات علمی جامع و دقیق، توسعه اراضی کشاورزی در طی سالیان دراز و بهرهوری پایین مصرف آب خیلی علمی و واقعبینانه بهنظر نمیرسد.
مطالعات نشان میدهند که بازده آبیاری در بخش کشاورزی کشور ۳۰ درصد است، به عبارت دیگر از ۹۰ میلیارد مترمکعب آب که در اختیار این بخش قرار میگیرد فقط ۳۷ میلیارد مترمکعب آب مورد استفاده گیاه قرار گرفته و مابقی ۶۳ میلیارد مترمکعب آن بهصورت تلفات از دسترس گیاه خارج میشود. تلفات آب نهتنها باعث از دست رفتن آب با ارزش بلکه باعث صدمات جدی و جانبی از قبیل شور و ماندابی شدن اراضی زراعی، فرسایش خاک، کاهش حاصلخیزی خاک، کاهش کمی و کیفی تولیدات کشاورزی و در نهایت آلودگی آبهای سطحی و زیرزمینی میشود.
همچنین بسیاری از مطالعات علمی کشور طی سالهای اخیر مسئله خشکسالی و بحران آب را از دید یک دوره چند ساله بررسی کردهاند و به تبع آن راهکارهای مدیریتی ارائه شده فقط برای همان دوره خشکسالی و کمبود آب بوده است، چرا که تصور بر این بوده که پس از یک دوره خشکسالی دوباره شرایط ظرفیت آبی به همان ظرفیت قبل از خشکسالی برخواهد گشت.
اما مقدار آب تجدیدشوندهای که سطح کره زمین هماکنون و بهطور سالانه دریافت میکند معادل همان آبی است که شاید هزاران سال پیش و از بدو بروز تمدنهای بشری دریافت کرده است. این در حالی است که آبهای تجدیدپذیر نهتنها در مناطق خشک و کمآب، بلکه در مناطقی که ریزش باران فراوان بوده، رو به کاهش است.
حال اگر با مدیریت و سرمایهگذاری مناسب در اجرای طرحهای نوین آبیاری از قبیل آبیاریهای تحت فشار بتوان مشکل بهرهوری آب کشاورزی را حل کرد، اما حل مشکلاتی نظیر گسترش بیرویه اراضی کشاورزی و مسئله کاهش ظرفیت آبی کشور با توجه به افزایش مصرف آب طی هر سال و نیاز به تولید بیشتر از یکسو و ادامه خشکسالیها از سوی دیگر بیشتر شبیه به افسانه بهنظر میرسد.
حال با توجه به دو سناریوی مطرحشده نسبت به بحران آب در کشور که در مطالب بالا تشریح شد این پرسش پیش میآید که طبق کدام سناریو حرکت کنیم تا بتوانیم کشاورزی کشور را به سلامت از این بحران عبور دهیم؟/
دیدگاه تان را بنویسید