به مناسبت 25 تیرماه روز تأمین اجتماعی
گنج پنهان در زیر سنگ...!
حمیده قاسمی
در روزگار قدیم، حاکمی سنگ بزرگی را در یک جاده اصلی قرار داد. سپس در گوشهای پنهان شد تا ببیند چه کسی آن را از مسیر برمیدارد. برخی از بزرگان ثروتمند با کالسکههای خود به کنار سنگ رسیدند، آن را دور زدند و به راه خود ادامه دادند. بسیاری از آنها نیز به حاکم بد و بیراه گفتند که چرا دستور نداده جاده را باز کنند. هیچیک از آنان کاری به سنگ نداشتند.
یک مرد روستایی با بار سبزیجات به نزدیک سنگ رسید. بارش را زمین گذاشت و سعی کرد که سنگ را به کنار جاده هل دهد. او بعد از زور زدنها و عرق ریختنهای زیاد سرانجام موفق شد. هنگامی که سراغ بار سبزیجاتش رفت تا آنها را به دوش بگیرد و به راهش ادامه دهد، متوجه شد کیسهای زیر آن سنگ در زمین فرو رفته است. کیسه را باز کرد، پر از سکههای طلا بود و یادداشتی از جانب حاکم که این سکهها مال کسی است که سنگ را از جاده کنار بزند. این حکایت کوتاه نشان میدهد آن مرد روستایی چیزی را میدانست که امروز بسیاری از ما نیز نمیدانیم!
به بیان دیگر در بسیاری از پیچ و خمهای زندگی امروز، هر مانعی فرصتی است تا وضعیتمان را نسبت به قبل بهبود بخشیم. اتفاقی که "مهاجرت روستاییان به شهرها" یکی از موانع عینی موجود توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورمان است که با وجود اقرار همه مسئولان گذشته و امروز بر معضل حاشیهنشینی و رشد بیرویه شهرنشینی که منجر به بروز بزهکاریهای ناشی از بدهکاریهای مالی و عاطفی سرپرستان خانوارهای مهاجر از روستاها به شهرها به آشنایان و اعضای خانواده شده است، همچون سنگی بزرگ پیش پای جاده برنامههای توسعه ایران قرار دارد که در صورت برداشتن ارزشهای اقتصادی و اجتماعی پنهانشده در زیر آن آشکار خواهد شد.
اما اینکه چه برنامههایی میتواند سنگ پیش پای توسعه پایدار ایران را از پیش رو بردارد، نکتهای است که به لحاظ نظریهپردازیهای متعدد نظریهپردازان بزرگ جامعهشناس و اقتصاددان بارها و بارها در رسانههای رسمی و غیررسمی به آن پرداخته شده، اما هنوز آن عقل سلیمی که جسورانه و مدبرانه به عملیاتی کردن آن مبادرت ورزد، دست به کار نشده است. اگرچه بهصورت جسته و گریخته اقدامهایی شده یا در دست اقدام است؛ اما در واقع، عزم جزمی لازم است تا با درک کامل اهمیت امنیت ساکنان روستاها، هم به لحاظ بیمههای اجتماعی و پزشکی و هم در دسترس قرار گرفتن فرصت خدمات آموزشی و پیشههای درآمدزا که با خصوصیات اقلیمی و ظرفیتهای روستاها منطبق باشد، تمام شهرنشینها در تغییر محسوس سیاستهای حمایتی دولت از روستاها در مقایسه با شهرها احساس مسئولیت اجتماعی کرده و حتی مشوق دولت بر لزوم افزایش محسوس رفاه جامعه روستایی باشند. در واقع روستاهای ایران از سویی هم بر خلاف برنامهریزی و طراحی فیزیکی روستاهای کشورهای توسعهیافته که آثار و نتایج صدمات ناشی از مخاطرات طبیعی را عملاً با کاهش روبهرو کرده و آن را بهترین مسیر برای رویارویی و مقابله با سوانح و مخاطرات طبیعی میدانند، از نظر توپوگرافی و موقعیت جزء 10 کشور بلاخیز دنیا است و هم به لحاظ بیمه اجتماعی تأثیرگذار و اطمینانبخش که میتواند نسل نوجوان و جوان روستایی را به همراهی در کنار خانواده و اقامت و کار در روستاها خوشبین و امیدوار نگه دارد.
اینکه دکتر "پوستیندوز" معاون صندوق بیمه روستاییان و عشایر ایجاد صندوق بیمه کشاورزان و روستاییان در گفتوگویی که امروز به مناسبت گرامیداشت روز بهزیستی و تأمین اجتماعی در تقویم ملی (25 تیرماه) داشته است ، یکی از دستاوردهای جمهوری اسلامی در صندوقهای بازنشستگی را ایجاد این صندوق میداند که در سال 1384 پایهگذاری شده است، البته که امر مثبت و با شگونی برای جامعه روستایی است، اما ای کاش پاسخ این پرسش هم داده میشد که چرا با وجود گذشت بیش از یک دهه از عمر تأسیس این صندوق، هنوز از شش میلیون و ۳۰۰ هزار سرپرست خانوار روستایی، عشایر و کشاورز، تنها یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر مشمول بیمه صندوق یادشده شدهاند که زرق و برق سردر آن در بلوار "بهار شیراز" تهران، بیشتر از این که حال و هوای جامعه روستایی داشته باشد، مظهری از ظواهر مدرنیته شهری است! البته در این وادی اثرسنجی عملکرد صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان، روستاییان و عشایر توسط شرکت پژوهشی "روستا شهر پارس" که طی سالهای 93 و 94 توسط دکتر فاطمه پاسبان صورت گرفت، ادلههای روشن برخی دلایل عدم پوشش مطلوب بیمه را برملا ساخته است. اگرچه در این میان آنچه مهم است، رفع این عوارض پس از شناخت آنها است که به لطف این مطالعه که به سفارش خود صندوق یاد شده نیز صورت گرفته است، باید در دستور کار دغدغه مداران حقوق روستاییان که نقش سازندهای را نیز در برخی رویدادهای سیاسی و اجتماعی مانند انتخابات ایفا میکنند، قرار گیرد.
البته تمام نقدهای نگارنده این یادداشت به جناب پوستیندوز و اظهارات امروز و دیروز وی وارد نیست، بلکه مخاطب اصلی این نقدها، به ضعف برنامهریزان و مجریان طرحهای مختلف روستایی است که با وجود انجام برخی اقدامها که نادیده گرفتن آنها نیز غیرمنصفانه است، تاکنون تصمیمهای پراکنده و غیرسیستمی آنها، خسارات جبرانناپذیری به بدنه اقتصاد ایران تحمیل کرده است.
به هر حال آنچه پیدا و هویداست، با وجود ایجاد معاونت توسعه روستایی و مناطق محروم در نهاد ریاست جمهوری و تلاش برای تجمیع وظایف یک متولی واحد برای توسعه واقعی و سریعتر جامعه روستایی است، هنوز اقدام شایسته و بایستهای که نهتنها روستاییان را به تداوم زندگی و اقامت مغرورانه در روستاها دلگرم سازد، بلکه شهرنشینان سابقاً روستانشین را نیز برای لذت بردن از مواهب اقلیمی و آرامش زندگی روستایی وسوسه سازد، به منصه ظهور نرسیده است. تا چنین رویهای کند و با حرکت لاکپشتی در سیاستهای اجرایی توسعه روستایی حکمفرما است، سکههای طلای زیرین سنگ قرار گرفته در جاده توسعه روستایی که معکوس کردن روند مهاجرت از شهرها به روستاهاست، دستیافتنی نخواهد بود!/
O-950425-01
دیدگاه تان را بنویسید