رقابت موبایل و تلویزیون در کمپینهای انتخاباتی ایران
ابراهیم علیپور
کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه
شهروند / کشور ما تجربه انتخاباتی زیادی دارد و بهطور میانگین بعد از انقلاب تقریبا هرسال یک انتخابات برگزار شده است. بیتردید مهمترین رسانه تاثیرگذار درمیزان مشارکت مردم و چگونگی انتخاب دراین سالها، رسانه ملی بوده است.
اما با پانهادن تکنولوژیهای نوین ارتباطی؛ اینترنت، ماهواره و فضای مجازی به عرصه زندگی ایرانیان و فراگیرشدن استفاده از تلفنهمراه درتمام سطح کشور و درمیان همه اقشار، بهطور مرتب از اقتدار رسانهای تلویزیون کاسته شده است.
به طور مشخص ازسال ١٣٨٤ درحالی که تلویزیون با شبکههای ماهوارهای دست به گریبان بود، زورآزمایی تلویزیون و موبایل هم آغاز شد. البته درآن مقطع محدودیتهایی از قبیل؛ فراگیرنشدن استفاده ازموبایل و تمرکز مخاطبان آن درشهرهای بزرگ و پایینبودن سرعت اینترنت و پهنای باند، فیلترینگ و قابلیتهای محدود نسلهای اول شبکههای مجازی مثل؛ وبلاگ، فیسبوک، وایبر و واتساپ و قبل از آنها بلوتوث و پیامک و همچنین وجود نوعی نگرش منفی نسبت به فضای مجازی موجب غلبه نسبی تلویزیون بر موبایل شد و این تلویزیون بود که سرنوشت انتخابات را
تعیین میکرد.
درسال ٨٨ شبکههای مجازی قویتر شده بودند و مخاطبان بیشتری دراین شبکهها فعال بودند، اما تلویزیون با پخش برنامه مناظرههای انتخاباتی گوی سبقت را ازتمام رسانههای دیگر ربود و حوادث بعد از انتخابات ٨٨ موجب شد عرصه برای فعالان شبکههای اجتماعی تنگتر گردد و تا مدتی فضا برای این میهمان ناخوانده محدود شود.
ازحدود سال ٩٠ با ورود نسل جدید گوشیهای موبایل که قابلیتهای فراوانی داشتند و تولد شبکههای اجتماعی مثل تلگرام و اینستاگرام و افزایش مخاطبان و شناختهشدن هرچه بیشتر قابلیتهای شبکههای اجتماعی کمکم هرموبایل به یک رسانه تمامعیار (گیرنده و فرستنده) تبدیل میشد. این روند ادامه داشت تا انتخابات ریاستجمهوری سال ٩٢ از راه رسید.
ردصلاحیت مرحوم هاشمیرفسنجانی به حساسیت این انتخابات افزود و درنهایت انتشار یک پیام ویدویی کوتاه درحمایت از حسن روحانی سرنوشت انتخاب را مشخص کرد.
به این ترتیب، نظرها به سمت فضای مجازی بیشتر جلب شده و شگفتی بعد درسال ٩٤ توسط شبکههای اجتماعی رقم خورد.
پیروزی قاطع اصلاحطلبان بدون داشتن رسانه فراگیر ملی و فقط با استفاده از امکانات فضای مجازی تا این زمان اصلاحطلبان بیشتر روی شبکههای اجتماعی متمرکز شده بودند ولی از اینجا به بعد اصولگرایان نیز روی این رسانه جدید حساب جدی باز کردند.
آوردگاه بعدی، انتخابات ریاستجمهوری و شوراها درسال ٩٦ بود. کمکاری تیم رسانهای دولت یازدهم درگزارش اقدامات انجامشده توسط دولت و فعالشدن جدی اردوگاه اصولگرایان درفضای مجازی باعث شده معادله به نفع ایشان تغییر کنند، به نحوی که درمناظرههای تلویزیونی روحانی و جهانگیری با تمام توان سعی داشتند گزارش اقدامات دولت را ارایه کنند و به تعبیر بهتر درحال جبران ضعف تیم رسانهای خود بودند.
تا پایان مناظرههای تلویزیونی همچنان برتری درفضای مجازی با اصولگرایان بود. فقط یک مشکل دراین میان وجود داشت و آن این بود که حساسیتهای فضای مجازی و انتظارات افکار عمومی ازسوی اصولگرایان به درستی درک نشده بود و عملا این عرصه را به میدان جنگ روانی تبدیل کرده بودند و به صورت سازماندهیشده و درحجم بالا فقط اقدام به بداخلاقی و انتشار پیامهای تخریبی علیه دولت کردند.
این با روحیه مخاطب ایرانی سازگاری نداشت، مخاطب به دنبال اقناع بود نه تخریب. نکته دیگر بحث گروههای اجتماعی مرجع و اعتماد اجتماعی بود که درفعالیت اصولگرایان مغفول مانده بود و صرفا تیمهای حرفهای اقدام به تولید محتوا و انتشار آن میکردند.
درهمین حال، درطرف مقابل یک بسیج عمومی درحال شکلگیری بود. وقتی دیتا و اطلاعات لازم ازسوی دولت دراختیار رسانهها قرار گرفت، فعالان شبکههای اجتماعی طرفدار دولت روند افکار عمومی به طرف اصلاحطلبان تغییر جهت دادند.
اما هنوز یک نگرانی جدی برای اصلاحات وجود داشت و آن هم بحث رأی روستاها و شهرهای کوچک بود که تصور میشد طبق سنوات قبل این رأی در سبد اصولگرایان ریخته شود.
ولی یک نکته وجود داشت؛ در دولت یازدهم ٢٧هزار روستای کشور به اینترنت پرسرعت متصل شده بودند و ضریب نفوذ اینترنت و پهنای باند آن درطی این سالها بسیار افزوده شده بود.
و نتیجه انتخابات این ادعا را ثابت کرد و آرای روستاها و شهرهای کوچک هم تحتتأثیر شبکههای مجازی قرار گرفته و موبایل بهعنوان یک رسانه جوان با اتکا به قابلیتهای فضای مجازی یعنی؛ همیشه و هر زمان در دسترسبودن- عدم محدودیت در ارسال و دریافت پیام و تبدیل کنشگران ازحالت منفعل به حالت کاملا فعال توانست بر رقیب کهنهکار خود یعنی تلویزیون پیروز شود.
دیدگاه تان را بنویسید