Iranian Agriculture News Agency

به مناسبت چهلمین سالگرد هفته دفاع مقدس منتشر شد؛

خاطرات منتشر نشده فرمانده قرارگاه کربلا پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد

به مناسبت چهلمین سالگرد هفته دفاع مقدس، خاطرات منتشر نشده حاج یدالله شمایلی فرمانده قرارگاه کربلا پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد که به همت اداره کل امور ایثارگران تهیه شده، منتشر می شود:

خاطرات منتشر نشده فرمانده قرارگاه کربلا پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد

*نقش جهاد در آزادى خرمشهر چیست؟

-قبل ازانجام این عملیات، قرارگاه نصر – که از از برادران ســپاه و ارتش و  مهندســى جهاد شکیل شــده بود – مسئولیت این عملیات را بر عهده گرفــته و برادران جهاد هم قرار بــود که مانند عملیات هاى قبلى کار احداث خاکریز را که در امتداد مرز بین المللى بود و طول آن به 8 کیلومتر مى رسید، انجام دهند. این خاکریز از حساســیت خاصى برخوردار بــود، چون مــا از روبــرو تــا نزدیکى هاى خرمشهر، از جاده اهواز خرمشهر آمده بودیم و عراق تنهاعقبه اى که داشت، همین عقبه و محور شلمچه– خرمشهر بود که نیروهایش را تدارک مى کرد. با این عملیات باید تنها عقبه عراق هم بســته مى شــد. با توجه به حساســیت این عملیات ما با توکل به خدا و پشتیبانی امت حزباالله، سازماندهى خودمان را انجام دادیم. احداث این خاکریز، سه شب قبل از شــروع عملیات آزادى خرمشهر آغاز شد و از ســاعت 12 شب برادران مهندسى جهاد، کار خودشان را شروع مى کردند و تمام توان و تلاش خودشان را به کار گرفتند تا  ســاعت 10 تا 10:30 صبح روز بعد – در جلوى دید تیررس نیروهاى عراقى که هم در شــلمچه بودند هم از طرف پشت ارونــد و منطقه پتروشــیمى عــراق این  خاکریز را احداث کردند.

مــا در مدت 10 تا 11 ســاعت این خاکریز 8 کیلومتــر را زدیم و تنها عقبه عراق هم بسته شــد و نیروهاى عراق در خرمشهر به محاصره کامــل درآمدنــد. در این عملیات تعداد زیادى از نیروهاى مردمى به شهادت رســیدند. پس از این بــود که نیروهاى ما با توجه بــه محاصره بودن نیروهــاى عراق سرانجام خرمشهر را پس از یک سال و اندی که در دست عراق بود، به لطف خدا آزاد کردنــد. تعداد زیــادى از نیروهاى عراق را اسیرکردند. این خاطــره را تعریف کردم تا قســمتى از فعالیت هاى جهادگران گمنام را که ایثارگرانه شــب و روز کوشــش کرده انــد بازگو کرده باشیم.

*خاطره دیگری دارید بفرمایید؟

-یکی از حساســ ترین ماموریت های ما همان شــب مرحله سوم عملیات بیت المقدس بود . ما باید در امتداد دژ مرزی خودمان با شروع عملیات، خاکریز می زدیم و عقبه دشــمن را از خرمشهر و از طریق خشکی یا بصره می بستیم . آنجا آقای لیلی زاده -از بچه های مهندســی ســپاه- و از ارتش سروان سیامک‌ نیا از بچه های مهندسی لشــکر 21 حضور داشتند.

آن شــب با توجه به حساسیت کار، یک‌ شــب بیاد ماندنی برای همه بچه ها بود . بچه های جهاد باید خاکریز می زدند و تا قبل از صبح جاده خرمشهر به بصره که جاده اصلــی تدارکاتی عراقی ها در خرمشهر و جبهه های اطراف خرمشهر بود، بسته می شد.

بعد از شــروع عملیات در همان ساعات اولیه بــا توجه بــه هماهنگی هایی که شده بود، بچه های جهاد فارس در کنار نیروهای رزمی ارتش و سپاه، آن خاکریز را تا نزدیک‌ صبح و ادامــه اش تا نزدیکی های ظهر  زدند.

فعالیت بچه ها در تیررس دشمن بود و این موضوع فشار و حساسیت کار را دو چندان می کرد . تا نزدیک‌ ظهر دشمن ســازمانش به هم ریخت و به لطف خدا بچه ها توانستند خاکریز را تا نخلستان ها و روبروی پتروشــیمی عراق در آن طرف اروند بزنند. آقای دوکوهکی و یک‌ سری بچه های خوب جهاد فارس و جزیره خارک‌ فکر کنم آقای مغبونی نژاد و دوستان دیگر بغل جاده خرمشهر به شــلمچه در روز روشن با گلوله های سبک‌ دشمن مجروح شدند و به عقب منتقل شدند. الحمداالله ظهرخاکریز تمام شد.

در ساعت های 8 تا 9 دشمن مطمئن شد که خرمشهر در محاصره کامل است. چون تا قبل از عملیات مرحله سوم، دشمن فکر می‌کرد ما مستقیم به خرمشهر می زنیم. یکی از اشــتباهاتی که دشــمن در آن محور کرده بود، تصور نمی‌کرد که ما اول خرمشهر را محاصره می‌کنیم بعد از آن دشمن را در خرمشهر به زمین می زنیم . از آن ساعت به بعد بود که دشمن تقریبا کاملا از نجات نیروهایش در خرمشــهر ناامید شــد . دیگــر کار اصلــی بچه ها فشارآوردن برای آزاد کردن خرمشهر بود. ســاعت های اولیه آزادی خرمشهر سیل نیروهای عراقی برای اســارت می آمدند . شــرایط طوری بود که از تیمســارهای شان هم در اســرا بودند . در عین حالی که داشــتند بــه عقب بر می گشــتند برای اسیرشدن دستهای شــان بالا بود. لباسهای شان را درمی آوردند که شناسایی نشــوند . ولی به علت حجم زیاد اسرای عراقی و کمبود نیروهای ما در آن محور اصلا امکان این نبــود که بیاییم اینها را شناســایی کنیم . آنها خودشان را گروه گروه تسلیم می کردند . ما پیش بینی هم نمی‌کردیم که این تعداد اسیر خودشان را تسلیم کنند. حتی پیش بینی ماشین هم نشــده بــود (فقط اینهــا را هدایت می‌کردیم به طرف عقب که بروند در یک‌ گودالی یا ساختمانی خودشان را نگه دارند تا اینکه ماشین های مورد نیاز بیاید و اینها را به عقب تخلیه کنند.

 

 

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید