محیطبان ایرانی، برنده مدال طلای جشنواره عکس «شیمبون» ژاپن
امیر شکر گذار ناوی: پول ندارم برای گرفتن جایزه ام به ژاپن بروم
ایران آنلاین- مژگان جمشیدی
این عکس را سال گذشته در منطقه ناو اسالم گرفتم برف سنگینی آمده بود و من به اتفاق یکی از دوستان عکاسم که ایشان نیز تالشی بود به ارتفاعات رفتیم و چند شبی را در میانه برف و بوران و سرما در جنگل سرکردیم تا عکاسی کنیم
از چندین جشنواره موفق به دریافت دیپلم افتخار و جایزه شدم و صدا و سیما نیز برای هر فیلم مستندم به عنوان حق پخش مبلغ یک میلیون تومان میدهد که خیلی کم است ولی ترجیح میدهم مردم این فیلمها را ببینند حتی اگر پولی به من ندهند
روزگاری محیطبان منطقه شکار ممنوع ناو اسالم در تالش بود اما حالا عکاس و مستندسازی شده که شهرتش فراتر از مرزهای استانی و کشوری است! سهمش از محیطبانی بعد از گذشت 15 سال از بازنشستگی و 30 سال خدمت در محیط زیست، در حال حاضر یک حقوق ماهانه یک میلیون و 50 هزار تومانی است که کفاف یک زندگی حداقلی را هم نمیدهد اما بازنشستگی فرصتی برایش مهیا کرد تا آنچه را نیازموده بود تجربه کند. رخت و لباس محیطبانی را که از تن به در کرد و سلاح را زمین گذاشت، دوربین به دست گرفت و دوباره راهی کوهستان و جنگل شد تا این بار طبیعت را از دریچه دوربین فیلمبرداری و عکاسی به تماشا بنشیند و مشاهداتش را با خیلی از مخاطبان
به اشتراک بگذارد تا شاید نقشی در آموزش و فرهنگسازی زیست محیطی در کشور ایفا کند اما آثارش اینقدر حرفه ای بود که دیگر فقط جنبه فرهنگسازی نداشت. فیلمهای مستندش روی پرده سینمای جشنوارههای داخلی رفت و سر از پخش صدا و سیما درآورد و عکس هایش نیز از نمایشگاه ها و سایت نشنال جئوگرافیک سردرآورد و سرانجام به جشنوارههای بینالمللی راه یافت و از او یک محیطبان «طلایی» ساخت. محیطبانی که برای دومین سال متوالی همین چند روز پیش موفق شده مدال طلای مسابقه بینالمللی عکس ژاپن موسوم به آساهی شیمبون و جایزه نخست بخش ویژه این جشنواره را با عکسی از یک دخترک جنگل نشین به خود اختصاص دهد.امیر شکرگذار ناوی، محیطبان و عکاس 66 ساله ساکن هشت پر تالش درباره موفقیت اخیرش در مسابقه بینالمللی عکس آساهی شیمبون به «ایران» میگوید: سال گذشته با عکسی با عنوان «انسان و اسب» در این مسابقه شرکت کردم و موفق به کسب مدال طلا شدم و امسال نیز دوباره 5 اثر برای شرکت در جشنواره ارسال کردم که یکی از آثارم که بدون عنوان بود موفق شد علاوه بر مدال طلا، جایزه نخست بخش ویژه این جشنواره را هم به خود اختصاص دهد. او در توضیح عکس منتخبش در جشنواره عکس ژاپن میگوید: این عکس را سال گذشته در منطقه ناو اسالم گرفتم برف سنگینی آمده بود و من به اتفاق یکی از دوستان عکاسم که ایشان نیز تالشی بود به ارتفاعات رفتیم و چند شبی را در میانه برف و بوران و سرما در جنگل سرکردیم تا عکاسی کنیم؛همانجا بود که از این دخترک چوپان که با گوسفندانش در برف سنگین بودند عکاسی کردم و همین عکس امسال برگزیده شد.
پول ندارم به ژاپن بروم
او میافزاید: حالا عکس من انتخاب شده و قرار است طی مراسمی جوایز نفرات برگزیده به آنها اهدا شود که من چون هزینه رفت و برگشت به ژاپن را ندارم نمیتوانم در مراسم حاضر شده و جایزهام را دریافت کنم همانطور که سال گذشته نیز نتوانستم به شهر ناگویای ژاپن بروم. او درباره نحوه آشناییاش با این جشنواره میگوید: بخشی از زندگی هنری و عکاسیام را در سالهای اخیر مدیون آقای محمد گلچین هستم. ایشان از عکاسان بنام و معروف تالشیاند که از طریق او با این جشنواره در ژاپن آشنا شدم ضمن اینکه او خودش نیز تاکنون چند بار برای عکس هایش موفق به دریافت جایزه از ژاپن شده است. شکرگذار خاطرنشان میکند: من نیز 4 سال است برای این مسابقه اثر میفرستم ولی دوسال اول انتخاب نشدم و پارسال و امسال آثارم برگزیده شد. اما نخستین سالی که برایشان عکس هایم را فرستادم هیأت داوران که پشت عکسهای من نمره داده بودند یک نامه هم به زبان ژاپنی نوشته و به انضمام عکسها برایم فرستادند که وقتی دادم ترجمه کنند، دیدم نوشتهاند که عکس هایت خوب بوده و ضمن تشکر از من خواسته بودند که برای سالهای بعد نیز حتماً دوباره شرکت کنم. این نامه خیلی به من انگیزه داد و مرا تشویق کرد تا مجدداً شرکت کنم.
زندان مسیر زندگیام را تغییر داد
امیر شکرگذار همچنین درباره آغاز به کارش در سازمان محیط زیست به «ایران »میگوید: سال 1352 و زمانی که آقای اسکندر فیروز رئیس سازمان محیط زیست بودند به عنوان محیطبان به استخدام سازمان در آمدم. آن موقع شش کلاس سواد داشتم ولی بعدها شبانه درس خواندم و دیپلمم را گرفتم و نهایتاً سال 1380 بازنشسته شدم. اما سال 1373 در درگیری که با یک شکارچی متخلف داشتم، چون شکارچی کشته شد روانه زندان شدم و قاضی برایم حکم اعدام صادر کرد. آن موقعها سازمان پول دیه شکارچی را هم نمیداد و من مجبور شدم همه خانه و زندگیام را بفروشم و نهایتاً با کمک چند خیر پول دیه را جور کرده و با رضایت خانواده مقتول از زندان در آمدم اما بعدها متوجه شدم که دیگر دوره بگیر و ببند تمام شده و بهترین کار برای حفظ محیط زیست فرهنگسازی است چون دیگر برخورد قهریه جواب نمیدهد. زندان کلاً نگاهم را تغییر داد و تصمیم گرفتم بعد از بازنشستگی کاری کنم که بتوانم مردم را بیشتر با طبیعت آشتی داده و پیوند دهم برای همین لباس محیطبانی را که از تن در آوردم دوربین به دست گرفتم.
این محیطبان که اکنون یکی از مستندسازان بنام محیط زیستی کشورمان است میگوید: از سال 80 تاکنون با عشقی که خودم به طبیعت داشتم و بدون هیچ کمک مالی نزدیک 40 مستند محیط زیستی از طبیعت ساختم که 11 فیلمم از طریق صدا و سیما پخش شد و آخرینش مستند 36 دقیقه ای «مرال شمال» بود که دو هفته قبل از شبکه مستند روی آنتن رفت. او درباره عواید مالی حاصل از فیلمسازی میگوید: از چندین جشنواره موفق به دریافت دیپلم افتخار و جایزه شدم و صدا و سیما نیز برای هر فیلم مستندم به عنوان حق پخش مبلغ یک میلیون تومان میدهد که خیلی کم است ولی ترجیح میدهم مردم این فیلمها را ببینند حتی اگر پولی به من ندهند. 6 سال قبل هم شرکت سونی از من دعوت کرد که از نمایشگاه آخرین فناوریهای این شرکت در دوبی بازدید کنم که این تنها سفر خارجی من بود و همانجا بود که یک دوربین عکاسی خریدم و با آن شروع به عکاسی کرده و به جشنواره عکس ژاپن فرستادم اما الان همین دوربینم هم خراب شده که خوشبختانه شنیدم جایزه نفر اول این جشنواره قرار است یک دوربین آخرین مدل باشد.
امیر شکرگذار یک کتاب هم دارد که دوسال پیش به چاپ رساند. «فرهنگ، طبیعت و حیات وحش تالش از دریچه دوربین یک محیطبان» عنوان کتابی است که او تألیف کرده و با مجموعه ای از عکس هایش به چاپ رسانده است. اما شکرگذار حرفهای ناگفته زیاد دارد از بیمهریهای سازمان محیط زیست نسبت به مستندهایش گلایه دارد و از آنچه که به سر طبیعت آمده رنجیده خاطر است. میگوید: 30-40 سال پیش وضعیت محیط زیست این گونه نبود، هم گله گله حیوان بود و هم محیطبانان مثل امروز نبودند. حالا دیگر خبری از آن گلههای پرتعداد نیست بسیاری از محیطبانان هم پشت میزنشین شدند و علاقه ای به گشت و پایش و مراقبت ندارند درحالی که ما هفته به هفته و گاه تا دوماه خانه نمیآمدیم. در منطقه ما در ارتفاعات اسالم نیز تک و توک مرال و شوکا باقی مانده که آن هم به خاطر باورهای مذهبی مردم در منطقه «زیارتگاه شاگردوو» است و گرنه هر چه بوده شکار شده است و این بسیار ناراحتکننده است. اما من همچنان تلاش میکنم با عکسها و فیلم هایم مردم و کار فرهنگی مردم را جلب طبیعت کنم. بعضیها میگویند دیر شده ولی من ناامید نیستم.
دیدگاه تان را بنویسید