"کمال اطهاری" در گفتوگو با "ایانا" تشریح کرد
دستاندازهای اقتصاد دانشپایه در ایران/ شبکه اطلاعاتی و ارتباطی بین شهرهای کوچک و روستاها فراهم نیست/ تکمیل صنعتی شدن کشاورزی همراه با پیشرانی دانش دست رانتخوارها را کوتاه میکند
اقتصاد دانشبنیان بر پایه سه مؤلفه علم، فناوری و نوآوری زیرساخت اصلی توسعه پایدار در دنیای مدرن بهشمار میرود. قرارگیری در این مسیر، بهویژه برای کشاورزی کشورهای در حال توسعه، کشورها را از فاز صنعتی به پساصنعتی سوق میدهد که در آن دانش بهعنوان یکی از اساسیترین پایههای اقتصاد مطرح است.
خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا)-الهام آبایی| اقتصاد دانشبنیان بر پایه سه مولفه علم، فناوری و نوآوری زیرساخت اصلی توسعه پایدار در دنیای مدرن به شمار میرود. قرارگیری در این مسیر، به ویژه برای کشاورزی کشورهای در حال توسعه، کشورها را از فاز صنعتی به پساصنعتی سوق میدهد که در آن دانش به عنوان یکی از اساسیترین پایههای اقتصاد مطرح است. در این بین در ایران گرچه بحثهای زیادی در خصوص توسعه پایدار در ایران و سازوکار لازم برای روی ریل انداختن قطار توسعه مطرح میشود، اما هنوز زیرساخت اصلی که همان اقتصاد مبتنی بر دانش است در کشور به جایگاهی خود دست نیافته است. بر این اساس، نه تنها در روستاها و شهرهای کوچک، که در کلانشهرها هم زیرساختهای اقتصاد دانشپایه فراهم نشده است. اقتصاد روستایی به عنوان پایه و بنای اقتصاد در شرایطی مورد نقد قرار میگیرد که پشتیبانی اطلاعاتی و ارتباطی روستاها از طریق شهرهای کوچکتر که باید واسطهای میان کلانشهرها و روستاها باشند فراهم نیست.
در این زمینه کمال اطهاری، اقتصاددان و پژوهشگر اقتصاد شهری بر این باور است علاوه بر اینکه زیرساختهای فیزیکی برای حرکت به سوی اقتصاد دانشبنیان در روستاها فراهم نیست گفتمان موثری هم در این زمینه وجود ندارد که نسخه قابل قبولی از اقتصاد صنعتی و اقتصاد دانش بنیان را برای ایران تجویز کند. به گفته اطهاری، چنین رویکردی حتی در برنامه ششم توسعه دیده نشده است و این نشان میدهد که در نظام برنامهریزی هم اراده جمعی مبتنی بر حرکت به سوی اقتصاد دانشپایه وجود دارد.
به گفته این اقتصاددان، نخستین گام برای پیادهسازی الگوی اقتصاد دانش بنیان در ایران، تغییر نگرش نظام برنامهریزی به این مقوله است. البته در ادامه باید نهادهای مشوق برای تولید، توزیع و بهرهگیری از دانش در تمام بخشهای اقتصادی به وجود بیاید. این پژوهشگر اقتصادی بر این باور است که برای توسعه روستایی بر پایه دانش بنیان، باید شبکه اطلاعاتی و ارتباطی دسترسی به دانش در تمام سطح کشور اعم از کلانشهرها، شهرهای کوچک و روستاها فراهم شود. مشروح گفت و گوی "ایانا" با "کمال اطهاری" را در این زمینه در ادامه بخوانید.
در حال حاضر شاهد تغییری در سبک زندگی روستایی هستیم که از دسترسی به رسانههای جمعی، موبایل و اینترنت متاثر شده است. با توجه به این تغییرات، ابزارهای یادشده چطور میتواند به خدمت توسعه روستایی بیاید؟ اساسا آیا این تغییر در سطح اقتصاد روستایی میتواند نقشی ایفا کند؟
امروزه کلان شهرهای ایران زیرساختهای حداقلی اطلاعاتی و ارتباطی را کمابیش به دست آوردهاند. با این حال، شهرهای کوچک به عنوان پشتیبانهای روستاها در درجه نخست، زیرساخت ارتباطی نوین را به دست نیاوردهاند. این یکی از شروط تبدیل دانش به پیشران اقتصاد است که زیرساخت اطلاعاتی و ارتباطی پیشرفته و جدید در سطح کشور فراهم شود و باید ببینیم در برنامه ششم چگونه با این موضوع برخورد خواهد شد.
در نظر داشته باشید که زیرساخت جدید و دسترسی شبکهای به دانش و بازارهای موبایل یا گوشی هوشمند نیست. این که میگوییم اینترنت و موبایل در سراسر کشور پوشش پیدا کرده است، معانی و کارکردهای خاص خود را دارد که صاحبان تخصص در این زمینه دنبال میکنند. اما به طور کلی ایران فاقد دسترسی شبکهای به دانش است و در این زمینه از بسیاری از کشورهای خاورمیانه هم عقبتر است. بر اساس آمارهای بینالمللی رتبه اقتصاد دانش در ایران تقریبا از همه کشورهای آسیای جنوب غربی پایینتر است. به عبارت شفافتر، شاخص قابلیت اجرای برنامه اقتصاد دانش پایه تا سال 2012 میلادی از همه کشورها پایین تر بود. بعد از این مدت هم تحریم ها اجازه نداده است که پیشرفت خوبی داشته باشیم. در چنین شرایطی، برای دانشبنیان کردن اقتصاد به جز نهادهای موثری که باید در این زمینه فعالیت داشته باشند، زمینه فیزیکی و یا به عبارت دیگر زیرساخت ارتباطی لازم برای توسعه دانشبنیان وجود ندارد.
حتی در کلانشهرهایی مانند تهران شبکه ارتباطی پیشرفته بین صنعت و دانشگاه و مراکز پژوهشی به عنوان شرط اقتصاد دانشبنیان برپا نیست. این موضوعات را اگر در مقیاس روستایی هم بررسی کنیم، همین معضلات وجود دارد. ریشه اصلی مشکل هم این است که اقتصاد رانتی مانع حرکت به سمت اقتصاد دانش بنیان است. در حال حاضر ایران حتی وارد دوران صنعتی نشده که بخواهد وارد دوران پساصنعتی یا اقتصاد دانش بنیان بشود. انتخابات هم نشان داد که رانت جوها مصر هستند که در برابر بخش مولد بایستند و دلیل این اصرار عجیب را هنوز درک نکردهام. بنابراین تا زمانی که شرایط به این ترتیب پیش میرود نمیتوان انتظار داشت اقتصاد دانش بنیان به عنوان زیرساخت توسعه پایدار در کشور فراهم شود.
علاوه بر زیرساختهای فیزیکی که اشاره کردید، چه پارامترهایی باید به خدمت گرفته شود تا دست کم بتوانیم به سمت اقتصاد دانشپایه جهتگیری داشته باشیم؟
علاوه بر زیرساختهای فیزیکی، باید برنامه و گفتمان پیشرفتهای هم وجود داشته باشد تا در مورد اینکه چه ترکیبی از اقتصاد صنعتی و اقتصاد دانش پایه باید برای ایران سنجیده شود تصمیم بگیرد. یکی از مقولههای مهم در این ترکیب همان صنعتی شدن و یا به عبارت بهتر تکمیل صنعتی شدن کشاورزی همراه با پیشرانی دانش است . در راستای اقتصاد دانشبنیان، این گفتمان باید هرچه سریعتر در دستور کار قرار بگیرد. با وجود ضرورت وجود گفتمانی در این سطح، شاهد هستیم که امروز متاسفانه گفتمان بسیار نازلی در سطح دولت و دانشگاههای رسمی وجود دارد که تقلیل یافته به این جمله است که بازار بهتر است یا برنامه. این رویکرد مانند همان موضوع انشای معروف و قدیمی است که علم بهتر است یا ثروت. بنابراین در درجه نخست باید تکلیف این ارتباط در یک برنامه مشخص شود. این سطح گفتمان بسیار پایین مانع از این است که برای پرسشهای موجود در خصوص توسعه پایدار و اقتصاد دانشبنیان از سوی مدیران و اقتصاددان کشور جوابی مناسب ارائه شود.
در حال حاضر شاهد هستیم که اقتصاد ایران به منبع قابل اتکایی به جز نفت نیاز دارد. در این بین، همواره انتظاراتی از کشاورزی و صنعت به عنوان دو بخش مهم اقتصاد ایران برای پیشرانی در اقتصاد وجود دارد. پیادهسازی اقتصاد دانشپایه در این حوزهها به چه سازوکاری نیاز دارد؟
ببینید، زمانی اقتصاد دانش به عنوان شرط توسعه پایدار اقتصادی شکل میگیرد که دانش به عنوان عامل پیشران اصلی به همه فعالیتهای اقتصادی وارد شود. به عبارت دیگر، در کنار کار و سرمایه، دانش به عنوان عامل اصلی یا پیشران در اقتصاد وارد شود. در بخش کشاورزی هم باید این ورود به همین ترتیب صورت بگیرد. مسلم است که این ورود و حضور نیازمند نهادسازی لازم است. به عنوان مثال در حوزه کشاورزی، این مجموعه آموزشهای مستقیم کشاورزان برای جنبههای فنی، حقوقی، مشارکت و... را شامل میشود.
در عین حال، سازماندهی مناسب یکی از اساسیترین اجزای اقتصاد دانش است. به عنوان نمونه، در حوزه کشاورزی حوزه وسیعی شامل نوآوری و کارآمدسازی سازمانها نظیر نحوه مشارکت در تعاونیهای کشاورزی تا جنبههای فنی مثل شیوههای آباندوز و انرژیاندوز در کاشت، داشت و برداشت از طریق دانش صورت میگیرد.
علاوه بر این، در حوزه آموزشهای مستقیم مشاورانی که در زمینههای مختلف خدمات پشتیبان تولید و کشاورزی را پشتیبانی میکنند، باید مورد حمایت واقع شوند. در این صورت میتوانند به فناوری و دانش روز دست پیدا کنند و این دانش را جذب و یا دانش جدید خلق کنند یا حتی دانش موجود را بومیسازی کنند و در ادامه آن را گسترش دهند.
با توجه به اینکه از اقتصاد دانشبنیان به عنوان موتور محرک توسعه پایدار یاد میشود، آیا نظام برنامهریزی کشور تا کنون دانش را در ساز و کار برنامهنویسی خود جای داده است که بر این اساس امید داشته باشیم دست کم با اجرای برنامهها بتوانیم در مسیر اقتصاد دانشپایه و پس از آن توسعه پایدار قرار بگیریم؟
اقتصاد دانش مبتنی بر تولید، توزیع و بهرهگیری از دانش است که این رویکرد باید در نظام برنامهریزی کشور هم جاری باشد. اما متاسفانه ساماندهی دانش در سه محور تولید، توزیع و بهره از دانش در برنامه ششم دیده نمیشود. یک سری احکام کلی در این باره صادر شده است که این احکام در همه کتاب ها موجود بود و لازم نبود در برنامه ششم نوشته شود. هنر برنامه این بود که بتواند این امر را سازماندهی و نهادسازی کند. برنامه باید نقشه راه برای رسیدن به این احکام را نشان میداد که متاسفانه برنامه ششم در مورد اقتصاد دانش نه تعریف شایستهای دارد و نه سازوکار مناسبی برای اجرای این احکام عنوان کرده است.
برنامهای که اینگونه برای جامعه ما تنظیم شده نمیتواند زمینه لازم برای توسعه پایدار را ارائه کند که بخش کشاورزی و توسعه روستایی هم از این قاعده مستثنی نخواهد بود. در سایر بخشها هم تا به حال کسی را پیدا نکردم که بتواند موضوعاتی را که طرح کردم از برنامه ششم و یا سندها و پیوست های آن استخراج کند و جای خالی اقتصاد دانش و سازوکار دستیابی به آن در برنامه ششم توسعه احساس میشود.
با این اوصاف، چطور میتوان الگوی اقتصاد دانشپایه را در ایران پیاده ساخت و چه الزاماتی در ابن زمینه وجود خواهد داشت؟
اگر از اقتصاد دانش فاصله داریم، دلیل اصلی فراهم نبودن ابزارها است. یکی از عوامل برای اینکه دانش به پیشران اصلی اقتصاد تبدیل شود، در ایران وجود دارد و آن هم نیروی انسانی صاحب تحصیلات است. البته این نیروی انسانی باید ماهر هم باشد. نیروی انسانی برای اینکه بتواند عامل پیشرانی اقتصاد دانش باشد، باید مهارت هم پیدا کند. با این حال متاسفانه شاهد هستیم که در بستر جامعه مدرکگرایی رواج دارد و برای پژوهش و توسعه بودجه کافی در نظر گرفته نمیشود. در عین حال، بخش خصوصی هم در این زمینه پشتیبانی کافی نمی شود و دانشگاهها و پژوهشگاه های مستقل وجود ندارند. این کمبودها مانع می شوند که نیروی انسانی تحصیلکرده که یکی از پایههای اقتصاد دانش است، مهارت لازم را کسب کند.
برای پیادهسازی الگوی اقتصاد دانشپایه، باید نهادهای مشوق فعالیتهای اقتصادی و نوآوری برپا شود که تا کنون برپا نشده است. نهادسازی و سازوکار لازم برای تبدیل دانش به بخش پیشران اقتصاد به وجود نیامده است و حتی مشاهده نمیشود که برنامهای برای این ساز و کار نوشته شده باشد که این موضوع بسیار بدتر است. وقتی میبینیم که اقتصاد دانش در برنامه ششم به درستی دیده نشده است، میتوان دریافت که حتی اراده حرکت به سمت اقتصاد دانش هم وجود ندارد. حداقل در مدیریت برنامهریزی کشور این اراده وجود ندارد. البته تصور نمیکنم همه دولت در این زمینه بی اراده باشد اما در دستگاه برنامهریزی این اراده وجود ندارد و یا اگر هم وجود داشته باشد، بسیار ضعیف و نابلد است.
دیدگاه تان را بنویسید