مشارکت و توسعه روستایی در گفتوگو با دکتر علیرضا محسنی تبریزی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران
مشارکت روستایی کلید موفقیت/ آسیبهای ممانعت از مشارکت روستاییان در تعیین سرنوشت خود/ روستاییان نمیخواهند شهری شوند تنها با تولید کیفی، میخواهند امروزشان بهتر از دیروز باشد
جامعه روستایی هرچند جامعهای ایستا تلقی میشود، اما مقدمه هر توسعه صنعتی بهشمار میروند. امنیت غذایی ایجاد نمیشود مگر اینکه بخش تولید کشاورزی توسط روستاییان سامان یابد. این امر نیاز به احیای سرمایه اجتماعی اعتماد در حوزه برنامهریزی است. به این معنا که دولت برنامههای کلان حوزه توسعه روستایی را با مشارکت این بخش باید تهیه کند و انتظار داشته باشد، متناسب با اهداف تعیینشده روستاییان خود پیشگام توسعه روستایی و تأمین امنیت غذایی شوند، ولی آیا بدون جلب اعتماد روستاییان چنین اهدافی امکانپذیر است؟
خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا) - وحید اسلامزاده:
جامعه روستایی هرچند جامعهای ایستا تلقی میشود، اما مقدمه هر توسعه صنعتی بهشمار میروند. امنیت غذایی ایجاد نمیشود مگر اینکه بخش تولید کشاورزی توسط روستاییان سامان یابد. این امر نیاز به احیای سرمایه اجتماعی اعتماد در حوزه برنامهریزی است. به این معنا که دولت برنامههای کلان حوزه توسعه روستایی را با مشارکت این بخش باید تهیه کند و انتظار داشته باشد، متناسب با اهداف تعیینشده روستاییان خود پیشگام توسعه روستایی و تأمین امنیت غذایی شوند، ولی آیا بدون جلب اعتماد روستاییان چنین اهدافی امکانپذیر است؟ بیشک مشارکت عمومی و فراگیر یک جامعه، یک محله یا یک گروه اجتماعی در تصمیمگیریها، برنامهریزیها و کلیه فعالیتها و اموری که بهگونهای با اهداف ترویج و توسعه ملی و منطقهای مرتبط است مورد توجه بسیاری از صاحبنظران توسعه، برنامهریزی، مدیریت و... قرار گرفته و بهعنوان یک از اساسیترین حقوق دمکراتیک برای افراد یک جامعه تلقی شده است. در مشارکت عمومی به مردم این فرصت داده میشود که در ساختن آینده و تعیین سرنوشت خود سهیم و شریک شوند. دغدغههایی از این دست موضوع گفتوگو با دکتر علیرضا محسنیتبریزی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران است. دکتر محسنیتبریزی در سال 1363، مدرک دکترای خود را در حوزه جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی از دانشگاه میشگان دریافت کرد. گفتوگو با او در زیر از نظرتان میگذرد.
*****************
طبق اظهارنظر صاحبنظران توسعه روستایی، مشارکت روستاییان در امر توسعه بسیار مهم و شاید تنها راهحل توسعه روستایی است. از دیدگاه شما یعنی روانشناسی اجتماعی چه ضرورت و اهمیتی برای مشارکت روستاییان قایل هستید و اینکه آیا باید خود روستاییان پیشگام شوند و برای توسعه روستاهایشان اقدام کنند، یا باید دولت پیشگام شود و روستاییان را به میدان کار دعوت کند؟
در آموزشهای دولتی و مآلاً توسعه روستایی، خودیاری ( Self - help ) و مشارکت ( Participation ) روستاییان از اهمیت خاصی برخوردار است. زمانی که مردم احساس کنند خود عملاً و مستقیماً در برنامههای ترویجی و توسعهای در روستا و تصمیمگیریها، تعیین خط مشیها، برنامه ریزیها و حل مشکلات و مسایل مربوط به جامعه خود دخالت داشته و در واقع نقشی در وضع و خلق چنین برنامههایی دارند، مسلماً تعهد و دلبستگی و التزام بیشتری را در قبال این برنامهها و اهداف توسعه اجتماعی احساس خواهند کرد. از این رو شناخت زمینههای مشارکتی روستاییان و ربط آن به اهداف توسعه کشاورزی و روستایی در فراشد کلی توسعه جامعه روستایی و ساختار کشاورزی از اهمیت و اولویت خاصی برخوردار است. بدیهی است بررسی جامع نقش مشارکت در توسعه کشاورزی و روستایی، خود مستلزم توجه به دامنه وسیعی از موضوعات و ابعاد متنوع و متعددی است. در این راستا مباحث و موضوعات ذیل از اهمیت ویژهای برخوردارند:
1- توجه به ابعاد مختلف مشارکت روستاییان ایران در توسعه کشاورزی؛ 2- شناخت زمینههای مشارکتی خودجوش در جامعه روستایی ایران؛ 3- شناخت تنوع و انواع مشارکت سنتی در زمینههای کشاورزی روستاهای ایران با تأکید بر دامداری، زراعت، باغداری، تولید محصولات خاص، شکار، صید و ماهیگیری، و...؛ 4- بررسی عوامل اجتماعی، اقتصادی و جغرافیایی موثر در ایجاد زمینههای مشارکت سنتی؛ 5- مطالعه تأثیر زمینههای مشارکتی سنتی در پذیرش نوآوریهای کشاورزی؛ 6- بررسی چگونگی بهره برداری از زمینههای مشارکتی سنتی به منظور اشاعه الگوهای آموزشی و ترویجی؛ 7- شناخت انواع سطوح مشارکت، نظیر: همیاری، همکاری، تقاوی، شیرواره و... در جامعه روستایی ایران و نحوه بهره برداری از آن در طراحی الگوی توسعه کشاورزی؛ 8- مطالعه و شناخت نهادهای مشارکتی رسمی نظیر شورای اسلامی، خدمات ترویج کشاورزی، خدمات جهاد کشاورزی، خانه بهداشت و چگونگی استفاده از آنها در ارائه نظام آموزشی و ترویجی؛ 9- بررسی مسایل و دشواریهای ناشی از زمینههای مشارکتی رسمی. بررسی چگونگی استفاده از زمینههای مشارکتی به منظور تسهیل و ترویج کشاورزی ایران
اما درباره ضرورت و اهمیت مشارکت پرسیدید. موضوع مورد نظر، کلید موفقیت هر اقدامی است که به منظور نیل به گسترش و تسهیل فراشد ترویج کشاورزی صورت میگیرد. مشارکت روستاییانی که امر توسعه به نحوی بر زندگی آنان تأثیر میگذارد یا به بیان آرون تولن برای بهره برداران توسعه، به منظور نیل به توسعه خوداتکاء درون زا و مهم تر از همه توسعه خودیار، امری لازم و گریزناپذیر است.
از این رو مشارکت مردم برای این که هر فعالیتی از جمله فعالیتهای آموزشی و ترویجی با موفقیت همراه شود، اهمیت بسیار دارد. هر طرحی که مردم در مراحلی از آن مشارکت نداشته یا از ابراز همکاری در انجام آن خودداری کنند نمیتواند در نهایت کاملاً موفق باشد و نباید هم انتظار داشت که نتایج مورد انتظار را به بار آورد. بنابراین مشارکت مردم را میتوان به عنوان عاملی اصلی در موفقیت طرحها به شمار آورد و از این لحاظ مردم باید در شکل دادن به برنامهها دخالت و احساس کنند که برنامهها متعلق به آن هاست. برای رسیدن به توسعه درون زا، به ویژه در بخش کشاورزی، همکاری مجدانه و کامل همه روستاییان ضرروری است. این جاست که مشارکت به عنوان یکی از ارکان سیاست توسعه مورد توجه قرار میگیرد که بدون آن فعالیتهای مربوط به امر توسعه نامربوط محسوب خواهد شد. بنابراین امروزه مشارکت جمعی در توسعه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جوامع جهان سوم نه یک مسأله اختیاری بلکه یک امر ضروری است. آن دسته از جوامع روستایی که نیاز به مشارکت را جدی تلقی نکردهاند دچار شکستهایی شدهاند که کار توسعه و تأمین رفاه آحاد جامعه را به تأخیر انداخته است.
یکی از راهکارهای مشخص در ایجاد انگیزه در روستاییان برای مشارکت این است که بگذاریم آنها خود اهدافشان را تعیین کنند و بگویند که چه میخواهند و چه نمیخواهند و دولت هم در اندازه توانش فقط کمک کند. یعنی اجرا هم به دست روستاییان باشد. اما با توجه به ایستا بودن روستاهای ما آیا امکان دارد که روستاییان در این کار موفق باشند؟
چنین به نظر میآید که روستاییان بیشتر بیتحرک و ایستگرا و دارای سازمانهای سنتی غیرتولیدی بوده و کارآیی ندارند. چنین برداشتی شاید تا حدودی صحیح باشد ولی باید توجه داشت که چنین وضعیتی به خاطر آن است که مردم روستایی برای مدت زمان طولانی اجازه مشارکت در امور جامعه خود را نداشتهاند. در چنین موقعیتی برنامههای توسعهای باید بر این اعتقاد طرح ریزی شود که با فراهم آوردن فرصتها به روحیه همکاری روستاییان کمک کند. چنین باوری به این دلیل است که مردم روستایی در هر زمانی که متقاعد شوند که فعالیتهای خودیارانه شان مورد حمایت و تحسین از سوی دولت و مسئولان قرار میگیرد، از خود شایستگی نشان میدهند. به نظر بسیاری از متخصصین توسعه، راه شرکت دادن مردم در امور مربوط به خودشان آن است که نخست به آنان اجازه داده شود تا اقدام به تعیین هدفهای برنامه خود کنند و آنگاه مورد حمایت قرار گیرند تا بتوانند فعالیتهای خودیارانه را سازماندهی کنند. نتایج بیشتر تحقیقات انجام شده در باب مشارکت و توسعه نشان داده که آن دسته از روستاییانی که در برنامههای روستا، خود تصمیم گیرنده بوده اند، همکاری و مشارکت بیشتری با مسئولان در اجرای این برنامهها داشتهاند.
تجربه بسیاری از کشورها نشان داده که اگر مردم روستایی، اجازه تصمیمگیری در مورد واگذاری مسئولیتها را داشته باشند و در اجرای طرحهای مربوط به بهبود وضع روستاهای خود کمک شوند از خود تحرک نشان میدهند و حالت پویایی پیدا میکنند. با این وجود باید توجه داشت که احتمالاً برخی از روستاییان، آگاهانه نسبت به این امر که فردی یا سازمانی حدود همکاریهای شان را تعیین یا زمان و برنامهای را برای تشریک مساعی شان مشخص کند از خود مقاومت نشان میدهند. با توجه به این روحیه، جامعه روستایی را نمیتوان به منزله یک لشگر یا گروه نظامی پنداشت که مطابق دستورات مافوق و بدون هیچگونه تفاوتی عمل کند. وجود یک یا چند مرکز و سازمان پویا در روستا ضروری است تا سعی در جذب حداقل شماری از افراد کنند. از طرفی این گونه فعالیتها از طریق بحث و تبادل نظر، سازماندهی میشوند.
بررسی این مسأله در فعالیتهای توسعه کشاورزی در ایران از اهمیت ویژهای برخوردار است. چه وقوف به این مسأله که حقایق با مردم روستا در میان گذاشته و تمام راه حلهای ممکن به مردم ارائه میشوند، بررسی هر یک از آن راه حلها از طریق گفت وگو تعیین میشود و در نهایت، مردم آزاد گذاشته میشوند تا با توجه به موقعیت و امکانات خودشان و کمکهای دولت، نسبت به انتخاب فعالیتها و روشها تصمیمگیری کنند. فراموش نکنیم که احیای چنین روندی بسیار ضروری است.
همچنین باید توجه داشت که فعالیتهای توسعهای بر پایه اصل عملی یادگیری از طریق انجام کار بنا نهاده شده است و کشاورزان باید نسبت به فراگیری عملی تازهها و مشارکت در انجام امور تشویق شوند. البته باید بررسی شود که روستاییان ایران تا چه حد دارای انگیزه، جهت بهبود و پیشرفت هستند و آیا آنها در مورد ایدههای جدید از طریق عملی تجربه کسب میکنند؟ تا چه حد یادگیری از راه عمل در تغییر رفتار مردم و ایجاد اطمینان نسبت به جنبههای عملی ایدههای نوین اثر دارد؟ بی تردید تامل و تحقیق در این سوالها میتواند راههای جدیدی برای توسعه روستایی با مشارکت روستایی بگشاید.
آیا برای توسعه روستایی مشارکت سیاسی یا همان دمکراسی هم اهمیت دارد؟
مشارکت کلیه افراد در ادراه امور جامعه یکی از آمارنهای اصلی دیدگاههای کلاسیک دمکراسی بوده است و گسترش تدریجی حق مشارکت مردمی و ایجاد نهادهای اعمال آن براساس این دیدگاه صورت گرفته است. از زمان ارسطو تا جان دیویی بسیاری از فلاسفه اجتماعی، مشارکت مردمی را همچون منبعی از انرژی خلاق و حیاتی، برای دفاع در مقابل حکومت ستمگرانه و به عنوان ابزار به کاربردن و صورت قانونی دادن به خرد جمعی مورد تجلیل و ستایش قرار دادهاند. به اعتقاد آنها مشارکت، با درگیر ساختن تعداد زیادی از مردم در امور اداره جامعه، ثبات و نظم را افزایش میدهد و با دادن فرصت اظهار علایق و خواستها به هر فرد، خیر و مصلحت اکثریت را تأمین خواهد کرد. در همین چارچوب، محاسن و منافع بسیاری برای مشارکت گسترده مردم در امور اجتماعی ذکر شده است. براین اساس، دمکراسی، به عنوان یک آرمان تلقی میشد، که بحث و گفت وگوی عمومی و فراگیر دو خصیصه ضروری آن است. بحث و گفت وگوی عمومی آزادیهای مدنی سنتی را با حقوق سازمانهای سیاسی و اقلیتهای مخالف دولت، مرتبط میسازد. و تجلی آن آزادی بیان است. فراگیری مبین حق تمام افراد بالغ برای مشارکت در امور اجتماعی است.
اما تحقق اصلی فراگیری و اعطای حق شرکت در امور سیاسی، از همان آغاز با موانع و محدودیتهایی روبهرو بوده است. در عمل، گروههای مسلط در کشورهای سرمایهداری غربی که پیشگامان نظری و عملی فکر دمکراسی بهگونهای سیستماتیک هستند، از هجوم تودهها به عرصه فعالیت اجتماعی واهمه داشته و بر سر راه، محدودیتهایی ایجاد کردهاند. طرح این پرسش که آیا مشارکت باید برای عموم باشد یا این که منحصر به کسانی شود که میدانند چگونه عاقلانه از آن استفاده کنند؟ و پاسخهای محدود کننده به آن و عمل بر این اساس، نشانگر این نگرانیهاست. در کشورهای اروپایی و آمریکایی کلیه افراد بالغ، به تدریج صاحب حق رای شدند و بعضی از گروههای اجتماعی مثل افرادی که مالیات نمیپرداختند، کارگران، کشاورزان، بعضی از اقلیتهای دینی مثل یهودیان یا پروتستانها، زنان و... تا مدتها از حق رای محروم بودند. در بعضی از این کشورها مثل فرانسه و انگلستان، بعد از جنگ دوم جهانی، زنان صاحب حق رای میشوند. با این وجود امروزه حداقل به لحاظ نظری حق کلیه شهروندان بالغ برای مشارکت در امور اجتماعی، از آرمانهای عام بشریت شده و به جز استثناهایی در کلیه حقوق اساسی کشورها ملحوظ شده است. گروهی براساس دیدگاه کلاسیک دمکراسی مشارکت کم شهروندان را به معنی فقدان موافقت همگانی و عدم اجماع میدانند و از آن جا که به نظر آنها دمکراسی مبتنی بر اجماع است، مشارکت کم، به معنی خلل در کار دمکراسی است. از طرف دیگر مشارکت کم به منزله محروم ماندن حکومت از تجارب و نظرات دیگران، فقدان نماینده گروههای وسیعی که عموماً از طبقات پایین جامعه هستند و مخاطره آمیز بودن این امر برای نظام سیاسی و نیز عامل توقف رشد و سکون افرادی که در فعالیت سیاسی شرکت نمیکنند و خودسری دولت مردان، ارزیابی شده که همه اینها برای دمکراسی کارکردهای منفی دربردارند.
برای مشارکت روستاییان در امر توسعه بیشتر از لحاظ اجتماعی به آن توجه میشود نه از لحاظ اقتصادی. مسلماً روستاییان توان اقتصادیای ندارند تا بتوانند پروژههای توسعه را به پیش ببرند، اما از لحاظ اجتماعی میتوانند برای توسعه یافتن روستایشان مشارکت کنند، قصدم طرح این پرسش است که رابطه مشارکت اجتماعی روستایی و توسعه را برای ما بیشتر توضیح دهید و اینکه تحلیل شما درباره مشارکت به عنوان شرط اساسی توسعه روستایی مطلع شویم؟
مباحث مربوط به توسعه اجتماعی در راستا و در چارچوب بحثهای توسعه اجتماعی - اقتصادی که بعد از جنگ جهانی دوم در ارتباط با دگرگونیهای کشورهای جهان سوم مطرح شده بود، دنبال شده است. به ویژه بعد از آن که توجه و تأکید یک جانبه بر تغییرات ساختار اقتصادی و تولیدی در دیدگاههای مربوط به توسعه با تجدیدنظرهایی مواجه شد و توسعه به عنوان روندی جامع و فراگیر که همه نهادهای اجتماعی را دربر میگیرد و متأثر از روابط متقابل ساختی - کارکردی آنها است، تلقی شد. بررسیهای مربوط به توسعه اجتماعی - فرهنگی نیز با تأخیر اندکی نسبت به مطالعات توسعه اقتصادی دنبال شده است. همبستگی بین سطح توسعه اجتماعی، اقتصادی و استقرار نظام دمکراتیک، متضمن قبول رابطه سطح توسعه، و میزان مشارکت اجتماعی نیز است.
اصولاً هرچه روند توسعه گسترش و شاخصهای مربوط به آن افزایش یابد، روحیه و زمینه مشارکت افراد در امور جامعه افزایش مییابد. در جامعه سنتی مبتنی بر اقتصاد کشاورزی، مشارکت اجتماعی، محدود به اشرافیت زمیندار و گروه کوچک دیوان سالاران دولتی و لشکری است. با آغاز جریان صنعتی شدن و افزایش شهرنشینی و رونق تجارت و گسترش ارتباطات، طبقه متوسط شهری و بورژوازی، صاحب نفوذ و منافع سیاسی شده و خواهان مشارکت در قدرت سیاسی میشود. ادامه روند توسعه، مردم عادی و تودههای کشاورز و کارگر را نیز به مجموعه افراد خواهان نقش و سهم در اداره امور و مسایل جامعه، وارد میکند. روند فوق در کشورهای اروپایی طی شده و در کشورهای جهان سوم که در معرض توسعه و نوسازی قرار گرفتهاند با تفاوتهایی دنبال میشود. در حال حاضر، در اکثر کشورهای جهان سوم، مشارکت اجتماعی اندک است و فقدان نهضتهای مردمی متشکل و گسترده خواهان مشارکت، باعث توفیق رژیمهای استبدادی و نظامی شده است. ولی میتوان انتظار داشت که گسترش روند توسعه، منجر به گسترش شرکت مردم در امور جامعه میشود.
آرون تولن ضمن توجه به مشارکت به عنوان شرط اساسی توسعه روستایی، متذکر میشود که در تمامی سطوح فعالیت، مشارکت امری حیاتی است. به نظر تولن، در تلاشهایی که برای نیل به آن انجام میگیرد، باید توجه عمده به نیازهای واقعی جامعه کشاورز معطوف شود. قدم بعدی، تعیین ترتیب و اولویت این نیازها از طریق مشاوره با جامعه روستاییان است. در این فرایند باید طرز نفکر و نگرش روستاییان را به حساب آورد. هدف این است که راه را برای انقلاب اقتصادی و تکنولوژیک هموار کنیم. بنابراین آشکار است که چنین جریانی به سرعت و به سهولت صورت نمیگیرد. برای نیل به چنین هدفی، نیاز به برنامهای است که هم انجمنهای روستایی، و هم کمکهای دولت را در بربگیرد و در آن، عمده افراد روستایی مسئولیتهای خود را مستقیماً متقبل شوند. به عبارت دیگر، گروه بندی افراد بر اساس واگذاری مسئولیت مشارکت آمیز، باید جای خود را به مبارزه برای آگاهی بدهد.
هیچ تصمیمی نباید توسط افراد دیگر از بیرون اتخاذ شود. روستایی باید احساس کند که حاکم بر سرنوشت خویش است و نه مستخدمی برای خدمت به منافع دیگران. آنچه واقعاً مطرح است، پی ریزی برنامه توسعهای است که به خود مردم متکی بوده و با مشارکت آنها ادامه مییابد. خواستههای روستاییان در همه جا کم و بیش یکی است. آنها میدانند که همه مردم یکسان زندگی نمیکنند. آنها نمیخواهند همانند شهریان باشند. آنچه که آنها میخواهند این است که از طریق تولید فزاینده و با کیفیت بهتر و کسب درآمد بیشتر، زندگی امروزشان بهتر از دیروز باشد. آنها مثل همه شهروندان جامعه میخواهند از مزایا و خدمات رفاهی برخوردار شوند. مزایایی که آنها را قادر میسازد تا تمامی نیروهای نهان خود را در اثر مشارکت دریابند و بالاتر از همه، حاکم بر سرنوشت خویش باشند. از این رو مشارکت و تعهد روستاییان شرطهای لازم برای موفقیت مجامع روستایی است. این شرطها اگرچه لازم اند، اما به خودی خود کافی نیستند. بلکه باید مجموعه شرایط اقتصادی نیز برای به انجام رساندن اهداف آنها مساعد باشد.
سازوکار شرکت دادن مردم در امور مربوط به خودشان چگونه است؟
مشارکت مردم برای توفیق در هر فعالیت اجتماعی، اهمیت اساسی دارد. هر طرحی که مردم در مراحلی از آن مشارکت نداشته یا از ابراز همکاری در انجام آن خودداری کنند، نمیتواند در نهایت کاملاً موفق باشد. از این رو مشارکت مردم را میتوان به عنوان عامل اصلی در موفقیت طرحها دانست و از این لحاظ مردم باید در شکل دادن به برنامهها دخالت و حس کنند که برنامه متعلق به خودشان است. کراول و تامبر پیشنهاد میکنند که مکانیسم و راه شرکت دادن مردم در امور مربوط به خودشان، آن است که نخست به آنان اجازه داده شود تا اقدام به تعیین هدفهای برنامه خود کنند و آن گاه مورد حمایت قرار گیرند تا بتوانند فعالیتهای خودیارانه را سازماندهی کنند. اکثر مردم روستایی در اجرای برنامههایی که خود تصمیم به انجام آن میگیرند مشتاقانه با مسئولان همکاری میکنند.
ویلیام هِرمز پیشنهاد میکند که یک مرکز خدمات ترویجی در روستا باید سعی در جذب حداقل شماری از افراد در گروههای مشخص شده زیر کند:
1- دستهای که در آغاز کار از طریق ابراز علاقمندی نسبت به فعالیتهای ترویجی، موجبات بقای سازمان را فراهم آورند.
2- افرادی که بدون درنگ، امکانات محلی را تجهیز کنند.
3- عدهای که برای رسیدن به هدفهای فوری و برآورده شدن نیازهای محسوس و اولویتدار، اقدام به همکاری میکنند.
4- افرادی که از سطوح مختلف جامعه، باعث ایجاد و تقویت حس اعتماد و اطمینان در مردم میشوند.
بدیهی است که در انجام این مهم، باید به اقتضای موقعیتها، از روشهای مختلف ترویجی استفاده کرد. ممکن است روشهای انتخابی، یکی از روشهای انفرادی، گروهی، انبوهی یا ترکیبی از آنها باشد.
آموزش و ترویج کشاورزی بین کشاورزان از طریق مشارکت روستاییان آسانتر و مفیدتر خواهد بود؟
ترویج که از آن به عنوان نوعی خدمات آموزشی خارج از چارچوب مدرسه و به گونهای غیررسمی نام میبرند، به طور عمده جهت تعلیم و ایجاد انگیزه در کشاورزان و پذیرش شیوههای پیشرفته مربوط به تولید، مدیریت، نگهداری و بازاریابی فرآوردههای زراعی و دامی و نیز ایجاد تحول در طرز نگرش و وجهه نظرات روستاییان به وجود آمده است. از این رو ترویج، فرایندی فرهنگی - آموزشی و اقتصادی است که جهت بالا بردن سطح درک و فهم توان و تکنولوژی مردم روستا در تعمق کردن نسبت به مسایل خویش و یافتن راه حلهایی برای از میان برداشتن آن مشکلات به کار میرود. نقشها و وظایف ترویج، متعدد و متنوع اند، با این وجود تشویق مردم به مشارکت در امور جامعه و با هدف توسعه و عمران، از وظایف اساسی ترویج است. مردم در هر یک از مراحل حساس مربوط به فرایند رشد، نیاز به همکاری و راهنمایی عامل تحول دارند. در حقیقت مردم با شرکت فعال در جلسات بحث و تبادل نظر و با مشاهده و کسب تجربه، با امور ناآشنا، آشنا شده و به این طریق ترس از عوامل ناشناخته را پشت سر میگذارند. ترویج در این زمینه و به خصوص به هنگامی که مردم به طور فعال در تمام مراحل مربوط به برنامه عمران اجتماعی شرکت میکنند، کارآیی پیدا میکند.
دیگر وظایف و نقشهای دولت برای ایجاد حس مشارکت بیشتر عبارتند از: راهنمایی و آموزش مردم با هدف ایجاد تحول در سطح دانش، نگرش و مهارت روستاییان، ایجاد انگیزه در مردم، جهت تغییر و تحول و خودسازی، مردمی کردن برنامههای عمران اجتماعی، بالا بردن توان تصمیمگیری مردم، به وجود آوردن تحولات با ثبات و پایدار در زندگی روستاییان، پرورش توان رهبری محلی، توسعه گروهها و سازمانهای روستایی و تقویت حس اعتماد به نفس در مردم.
این نکته را همواره باید به خاطر داشت که رابطه مشارکت و دولت، یک رابطه دو سویه است. به این گونه که: برنامههای دولت، به طور عمده با هدف تشویق مردم به مشارکت فعال صورت میگیرند و به طریق اوُلی، مشارکت مردم در برنامههای آموزشی دولت، خود به پیشبرد اهداف برنامههای دولت منجر میشود. امروزه در برنامههای آموزشی دولت، تأکید بسیاری از صاحب نظران، بر اهمیت و نقش روشهای گروهی ترویج است. استفاده از گروههای دولتی طی دهه گذشته، عمومیت بیشتری یافته و در حقیقت، افکار جدیدی در مورد اینکه چگونه میتوان از روشهای گروهی به طور مؤثر استفاده کرد، مطرح شده است. به عنوان مثال، برنامه توسعه کشاورزان خرده پا، در جنوب شرقی آسیا، بر پایه روشهای گروهی استوار بوده و علاوه بر آن در امریکای لاتین کار با گروههای دولتی در برزیل و کلمبیا، به خوبی مزایای تشکیل گروههای دولتی و این را که چگونه این گروهها میتوانند از فعالیتهای دولتی، پشتیبانی به عمل آورند، نشان داده است.
پیتر اوللی و کریستوفر گارفورث، مزایای روشهای گروهی ترویج را در سه بعد پوشش، محیط یادگیری و عمل دانستهاند. شیوه گروهی، امکان پوشش دولتی وسیعی را فراهم میآورد و از این رو هزینه صرف شده، کارآیی بیشتری دارد. گروههای دولتی همچنین محیط یادگیری فکورانهای را به وجود میآورند که در آن کشاورز میتواند گوش فرا دهد، بحث کند و تصمیم بگیرد تا در برنامههای دولتی شرکت جوید. حمایت گروهی، به کشاورز کمک میکند تا تصمیمگیری کرده و فعالیتهایی را برای خود تعیین کند. از طرفی گروه، یک نوع فضای حمایت کنندهای را ایجاد میکند که فرد کشاورز با پیوستن به دیگران، درباره نظرات نو و آزمایش شیوههای جدید، اعتماد به نفس به دست آورد. بالاخره شیوه گروهی کشاورزانی را که به طور نسبی دارای مشکلات مشابهی هستند گردهم میآورد و در نتیجه برخورد با این مشکلات نوعی فعالیت دسته جمعی را طلب میکند./
دیدگاه تان را بنویسید