اینجا سلخ است... روستایی متبلورشده از اراده بانویی دگراندیش
از ما بخواهید و بگیرید، ما چیزی نمیخواهیم به جز رشد روستا
پدیده بانوی جزیره قشم، به واسطه انجام خدمات دلسوزانه و خالصانهاش به مردم، اعتماد آنها را به مرور برای انجام هرگونه اقدامی جلب کرده است. کسب این اعتماد در محیط روستا توسط یک زن، تلاشی است طاقتفرسا.
آشنایی من با زینت دریایی، در جلسه واقع در «کنسرسیوم همکاری توسعه فضاهای گردشگری» (تهران) بود. بعد از گذشت بیش از یک سال از همکاری من با کنسرسیوم، او نخستین فردی بود که به عنوان مخاطب پروژههای اجرایی، با صداقت و دغدغه نسبت به چگونگی اجرای پروژههای در نظر گرفته شده برای جزیره قشم توضیح خواست و با تاکید بر دانش بومی مردم، نگران عواقب قبل، حین و پس از اجرای پروژهها در حوزه اشتغال بومیان، مسائل محیط زیستی و... بود. صداقت کلام و دلسوزی مادرانهاش مرا ناخودآگاه از اتاق به جلسه کشاند.
در حین صحبت، از کتاب خاطراتش که به چاپ چهارم رسیده بود، یاد کرد و همین کافی بود تا مطمئن شوم که این بانو، حرفی برای گفتن دارد و به اهمیت مکتوب کردن تجربه و ارزشها و انتشار آنها واقف است. گاهی تاثیر کلام خود را با شعر، گاهی با تلاشهای مستمرش و گاهی با جملاتی نظیر «از ما بخواهید و بگیرید، ما چیزی نمیخواهیم به جز رشد روستا و جزیره» دو چندان میکرد.
حین مطالعه کتابش، از درد فقر فرهنگی اشک ریختم و از اراده و همت والایش به هیجان آمدم. بزرگواری و شرافت اندیشه این بانو، خلئی است که در این زمانه، به گونهای پررنگ حس میشود؛ زمانهای که شرایط اقتصادی حاکم بر کشور، همگی را به سبقت گرفتن از یکدیگر صرفا در مسائل مالی واداشته و برای پیشی گرفتن از دیگری و دستیابی سهل و سریع به پول، به پایمال کردن ارزشها، مسائل اخلاقی، انسانیت و وجدان کاری همت گماردهاند. گویی فراموش کردهاند که مدت مانایی همگی ما محدود است و به جا گذاشتن نام نیکمان با حفظ این ارزشها، جاودان.
«چرا من باید همرنگ جماعت بشوم. شاید جماعت قوم لوت باشند. چرا رنگی را که دوست ندارم به خودم بگیرم... .» (در گرگ و میش راه؛ تلاش مداوم زنی در جامعهای بسته و مردسالار، صفحه ٩٩)
همسویی دغدغهها و نگرانی ایشان با دغدغههای من، حین تحصیل و کار مبنی بر درک درست، عمیق و همهجانبه از مسائل بستر مطالعه، اهمیت به زندگی و روحیه مردم و در نظر گرفتن وابستگی عوامل مختلف به یکدیگر که لزوم نگاهی جامع و طراحی ظریف و مینیاتوری را برای مهندسین مشاور اجتنابناپذیر میکند، مرا به سلخ؛ روستای این بانو کشاند.
حاصل این سفر (بهمن ١٣٩٤)، تهیه گزارشی مصور برای مهندسین مشاور بود و متنی که به اندازه فهم خویش مینگارم.
رمز موفقیتش
اینجا سلخ است... روستایی متبلورشده از اراده بانویی دگراندیش که با احساس مادریاش برای پویایی و مانایی تاریخ، فرهنگ، طبیعت، ادب و هنر و آیین دیرینه جزیره در برابر ناملایمات، پیکاری پیوسته دارد.
جلب اعتماد مردم به واسطه اثبات دلسوزیاش در عمل: پدیده بانوی جزیره قشم، به واسطه انجام خدمات دلسوزانه و خالصانهاش به مردم، اعتماد آنها را به مرور برای انجام هرگونه اقدامی جلب کرده است. کسب این اعتماد در محیط روستا توسط یک زن، تلاشی است طاقتفرسا.
یاری گرفتن از هنرمندان برای مانایی فرهنگ و هنر جزیره با تکیه بر دانش بومی مردم: به واسطه آگاهیاش از پتانسیلها، امکانات و فرهنگ دیرینه دریایی جزیره، به خوبی با هنرمندان و فرهیختگان عرصه ادب و موسیقی ارتباط برقرار کرده است. او به درستی از هنر، مهارت و تخصص افرادی چون دکتر «احمد نادعلیان»، هنرمند عرصه هنرهای محیطی، استاد «محمدمهدی انوشفر»، هنرمند عرصه سفالگری، نوازندگان موسیقی بومی جزیره و... برای رسیدن به اهدافش بهره برده است. به راستی تنها هنرمندان دلسوزی که زندگیشان را برای هنر هزینه کردهاند، توانایی درک ارزش این فرهنگ دیرینه را دارند.
جلب اعتماد مسوولان: ارتباط پیوستهاش با مسوولان و مطالبه حق مردم جزیره در تمامی زمینهها از آنها زینت به درستی با مدیریت مادرانهاش از این سه عامل به طور همزمان استفاده کرده و به رشد جزیره و آگاهی مردم سرعت بخشیده است. او با بازآفرینی خانهاش و تبدیل آن به مجتمع فرهنگی، هنری و گردشگری «زینت سلخ» شامل: باغ آیینها، کاشانه و سفرهخانه (با همکاری دکتر احمد نادعلیان در سال ١٣٩٤)، با تکیه بر حفظ فرهنگ و آیین دیرینه جزیره، صنعت گردشگری را در مقیاسی خرد، جایگزین بیکاری و فعالیتهای ناهنجار جوانان کرده و منزلش را پناه میراثی کرده که در کشاکش معضلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه رو به نابودی و فراموشی است، در عین حال که ماوایی بیریا، ساده و صمیمی است برای هماندیشی میان مردم، هنرمندان و مسوولان با هدف اجرایی کردن اندیشههای والایی که در افقی درازمدت برای جزیره در نظر دارد.
یاریاش از جوانان
اهداف بزرگ و چشماندازی که برای روستا و جزیره در ذهن زینت پدید آمده، ناشی از احساس مسوولیتی است که نسبت به دیار خود دارد. بانویی که با اهمیت دادن به عمل و نه صرفا حرف، پیگیری جدی و مصرانه در امور مشکلات روستا و جزیره، جدیت و انرژی بیپایانش، جوانان دور و نزدیک را با دغدغههایش همراه کرده است.
او با بهره بردن از نیروی جوان در فعالیتهایش از انرژی و شادی آنها بهره میجوید و آنها نیز از ویژگیهای شخصیتی و اخلاقی او متاثرند. برخی از این ارتباط متقابل:
- احساس مسوولیت (دغدغه) و تلاش مستمر زینت و خانواده برای حفظ محیط زیست جزیره در هر مقیاسی
- هم اندیشی با یکدیگر درباره مشکلات و حل کردن آنها
- همکاری سرشار از مهر و پیوستگی افراد خانواده با یکدیگر متاثر از ویژگیهای اخلاقی و رفتاری زینت
- ایجاد احساس مسوولیت برای حفظ روستا و حل مشکلات جزیره در نوجوانان و جوانان خانواده
- انتقال فرهنگ و نوع دیدگاه زینت در حین کار به جوانان (آموزش ضمنی و غیر مستقیم)
- ارتقای آگاهی و رشد تفکر جوانان در ارتباط با مسائل و مشکلات محلی
- مسوولیتپذیری و انجام کارهای خودجوش با هدف حفظ محیط زیست و ارتقای فرهنگ بومی توسط نوجوانان و جوانان خانواده
- توجه و علاقه جوانان به طبیعت جزیره حتی در مقیاس خرد مانند مصالح بومی (علاقه به سنگهای رنگی و طرحدار)
- زدودن چشمهها و ساحل دریا از زباله توسط جوانان همراه زینت
- تاثیر پیگیریها و دلسوزیهای زینت بر مسوولان و جلبتوجه آنها به مشکلات و مسائل (از جمله مسائل زیستمحیطی، آموزشی، اجتماعی و... .)
- درک جوانان همراه زینت از سختیهای راهِ ارتقای فرهنگ و رشد جامعه: «میلاد (خواهرزاده زینت): روستای دوستکو لنج زیاد داره ولی یه آدم خوبی نداشته که بخواد اونجارو تغییر بده.»
گفتهها درباره او و جزیره
محسن (پسر زینت): مردم بومی متاسفانه ارزش اون چیزی رو که دارن نمیدونن چون براشون تکراری، پیش پا افتاده و ساده است. اصلا فکر نمیکنن که این چیزیه که نباید خراب کنن. خونهها داره به یه شکل زشتی مدرن میشه.
فرخزاد (برادرزاده زینت): صدای دریا آرامشبخشه. آروم میکنه آدمو... حتی آسمون. خیلی از جوونای اینجا میخوان برن. من بهشون میگم شما برای پول این حرفو میزنید در صورتی که میتونید بهترین زندگی رو اینجا داشته باشید. خودم خیلی دوست داشتم از نزدیک پدربزرگمو [پدر زینت که تاثیر شگرفی در اندیشه و نگرش او داشت] ببینم و لمسش کنم... اینجا تو این فکر نیستن که ارزش معماری و بافت روستارو بدونن. میفهمن ولی نه به اندازهای که نگهش دارن. میخوان همه چی جدید باشه، نو بسازن، قشنگتر بسازن، فکر میکنن قشنگتره.
مهرداد (خواهرزاده زینت): «قبلا مردم با طبیعت هماهنگ میشدن الان طبیعت رو با خودشون هماهنگ میکنن»، «قبلا روی کوه خونه میساختن، الان کوه رو میکنن و خونه میسازن.»
میلاد (خواهرزاده زینت): خاله زینت کاری کرده که اصلا کلا فرهنگ اینجا تغییر کرده. خاله زینت خیلی کار کردن، اینقدر مریض شدن... بهداشت تغییر کرده... واسه روستاهای اطراف هم خیلی تاثیر گذاشت. هر جا تو جزیره اسم زینت رو بیارین همه میشناسن.
کلام آخر
در پایان سفر، از طرفی به زینت میاندیشیدم و فضای کاری که با هدف ارتقای همهجانبه جایگاه جزیره ایجاد کرده و از طرف دیگر به دیدگاه سستی که به مرحله مطالعاتِ هر پروژه در شرکتهای مهندسین مشاور حاکم است و صرفا دو عامل، مهم تلقی میشود و دیگر عوامل هیچ جایگاهی در فرآیند طراحی و اجرا ندارند: زمان و هزینه!
مردم هر دیار بهتر از هر فرد دیگری از مسائل بستر زیست خویش آگاهند؛ چراکه اگر مطالعات هر پروژهای توسط افرادی غریب نسبت به بستر، به صورت سطحی و کپی از مطالب پراکنده و با سرعتی تهیه میشود که با داشتن نگاهی ژرف، ناهمگون و ناسازگار است، آنها با میراث، امکانات و محدودیتهای دیارشان سالها زیستهاند و مملو از خاطرات انباشتهاند. باید نظرات و دیدگاه مردم به عنوان عامل اصلی، مهم، با ارزش و تاثیرگذار در مراحل طراحی از ابتدا تا اجرای پروژه و پس از آن، از جانب مهندسین مشاور در نظر گرفته شود و این باور به وجود آید که مشارکت مردم، درک نظرات و صحبتهایشان و پایهریزی مطالعات بر مبنای دیدگاهشان، از طریق داشتن تعامل گفتمانی میان حرفهمندان و مردم بومی، هم از نظر اقتصادی و هم از نظر کیفیت طراحی و اجرای پروژه، بهینه و توجیهپذیر خواهد بود. در این راستا باید مردم را از حقوق خویش آگاه کرد تا با مطالبهگریهای پیاپی، کنترل هرگونه تغییر در محیط خویش را به دست گیرند و اجازه ندهند اجرای هرگونه عملیات اجرایی و عمرانی در جزیره به بهانه ارتقای جایگاه آن، ارتباط تنیده مردم را با دریا و جزیره از میان بردارد. بر مسوولان و دستاندرکاران آبادانی کشور است که زینتهای هر دیار را بشناسند و ایشان را به مانند مادرانی پندارند که میتوان از یاری، دلسوزی و دیدگاهی که حاصل از تجربه زیسته انباشته آنهاست به عنوان امکانی بالقوه برای بالفعل کردن بهینه، مطلوب و باکیفیت فعالیتهای مدیریتی، اجرایی و نظارتی بهره برد. به امید روزی که برای آبادانی این سرزمین، با پنداری نیک، به دلبستگیهای کهن مردم بیندیشیم و شرافت اندیشه زینت را جایگزین فریبهای مضحک و دلسوزی و احساس مسوولیت مادرانهاش را جایگزین منفعتهای شخصی کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید