Iranian Agriculture News Agency

گفت‌وگو با مهدی کلاهی، پژوهشگر مسائل اجتماعی - محیط زیستی

بازسازی سه مؤلفه حکمرانی پایدار آب: قدرت دولتی، جوامع محلی و نهادهای مدنی

ما کاشته‌های خود را درو می‌کنیم، گویی چون طبیعت زبان ندارد، آدمی می‌تواند تازیانه سلطه خویش را به هر نحو که اراده کرد فرود بیاورد و از گزند پیامدهای آن در امان باشد. مصرف بی‌رویه آب، نتایجی به بار آورده که از حدود 600 دشت ایران، 230 دشت حاصلخیز کشور دچار بحران کم‌آبی شده است، استان‌های دچار تنش آبی روزبه‌روز افزایش می‌یابند.

بازسازی سه مؤلفه حکمرانی پایدار آب: قدرت دولتی، جوامع محلی و نهادهای مدنی


گفت‌وگو: فروزان آصف‌نخعی


اشاره: ما کاشته‌های خود را درو می‌کنیم، گویی چون طبیعت زبان ندارد، آدمی می‌تواند تازیانه سلطه خویش را به هر نحو که اراده کرد فرود بیاورد و از گزند پیامدهای آن در امان باشد. مصرف بی‌رویه آب، نتایجی به بار آورده که از حدود 600 دشت ایران، 230 دشت حاصلخیز کشور دچار بحران کم‌آبی شده است، استان‌های دچار تنش آبی روزبه‌روز افزایش می‌یابند. دکترمهدی کلاهی، دکترای جامعه‌شناسی محیط زیست و پژوهشگر مسائل اجتماعی - محیط زیستی بخش مهمی از بحران را ناشی از مدیریت منابع آب و بخشی دیگر را ناشی از عدم همه‌جانبگی طرح‌های مربوط به آب، و مهم‌تر از همه ناشی از رقابت با طبیعت و سلطه بر آن دانسته، فقدان بینش اجتماعی در پروژه‌ها را از دیگر عوامل بحران معرفی می‌کند.


آقای دکترکلاهی، بحران آب در کشور ما رو به گسترش است، فکر می‌کنید برای توقف رشد بحران، ابتدا باید به چه مسائلی توجه شود؟

قانون کشت و درو می‌گوید: "ما کاشته‌های خود را درو می‌کنیم؛ نه کمتر و نه بیشتر". برای توقف رشد بحران آب، باید دانش، نگرش و رفتار خود را تغییر دهیم. باید همه، مسئولانه به مشکل نگاه کنیم. بحران آب بسیار عمیق شده است. با وجودی که مدیریت محیط زیست، مدیریت منابع طبیعی و مدیریت آب، مسائلی پیچیده، علمی و فراگیر هستند ، اما ما آنها را مقطعی و سطحی و بخشی دیده‌ایم. آنان با موضوعات ملی و فراملی در ارتباط هستند و تنها یک بخش یا یک سازمان را شامل نمی‌شوند. ولی نگرش ما، دفتری، اداری، یا فوقش سازمانی است! نه فراسازمانی، نه ملی یا بین‌المللی. 85 درصد ایران خشک و نیمه‌خشک است. بارش سالانه ایران حدود یک‌سوم متوسط جهانی و تبخیرش 20 درصد بیشتر از متوسط جهانی است. ایران بعد از آخرین دوران یخبندان تاکنون همواره در معرض خشکسالی و قحطی آب قرار داشته است. پس ایران روی کمربند خشکی قرار دارد و کمبود آب و بارش، چیز جدیدی نیست. می‌توانیم دعای کوروش بزرگ را به یاد آریم که "خداوندا سرزمین مرا از حمله بیگان و خشکسالی و دروغ در امان بدار" و بسیاری از اشعار شاعران به نام، اما وقتی در تمام نقاط کشور، به‌ویژه در پرباران‌ترین استان یعنی گیلان، با مشکل کمبود آب روبه‌رو هستیم، باید دانش و نگرش و رفتار کنونی‌مان درموضوع مدیریت آب را به چالش بکشیم. باید اجازه نقد دهیم. مشکل حاد، همانا "بحران طبیعی کمبود آب" نیست بلکه "بحران مدیریت آب" است. پس ابتدا به جای پرداختن به راهکارهای توقف رشد بحران، پرسش اینجاست که چه کارهایی انجام داده‌ایم که امروزه این چنین بحران آب دامن‌گیر کل کشورشده است؟ آن کارها را انجام ندهیم! یک پاسخ کوتاه، اما مهم این است که مشکلات امروز ناشی از انجام پروژه‌ها و برنامه‌ریزی‌های ضدطبیعت دیروزمان است. روزی که قرار بوده پروژه‌‌ها، مشکلات ما را حل کنند، اکنون خود پروژه‌‌ها، مشکل ما شده‌اند و حتی مشکلات قبلی را چندین برابر کرده‌اند.


اینکه می‌فرمایید بحران آب، بخشی ناشی از اجرای پروژه‌های ضد طبیعت بوده، اما متولیان امور این پروژه‌ها را علمی می‌دانستند. در این باره چه اموری مورد غفلت واقع شد؟

ایرانی‌ها جزو نخستین کسانی بودند که به‌دلیل وجود شرایط جغرافیایی خشک و نیمه‌خشک نخستین سدها را ساختند. هم آنان به سرعت متوجه شدند که سدسازی برای این بخش از جهان مناسب نیست و با تکیه به دانش بومی، قنات‌ها را احداث کردند، اما متخصصان ما از تجربه و دانش پیشینیان خود درس نگرفتند و در حال حاضر سالانه حدود 10 میلیارد مترمکعب آب شیرین در پشت سدها دارد تبخیر می‌شود.

در پاسخ به پرسش شما و البته در فقدان مطالعات بین رشته‌ای، وقتی بحثی تا این اندازه مهم، تنها به یک رشته در این حوزه سپرده می‌شود، می‌توانیم بگوییم از آن زاویه و در آن مقطع، پروژه به‌صورت علمی جلو رفته است، اما آیا سطح جامعیت موضوع که از منظر علمی تک ساحتی بوده، مورد قبول است؟ پیامی که طبیعت به ما می‌دهد این است که بسیاری از پروژه‌ها به‌دلیل خصلت تک‌رشته‌ای‌شان، ضد محیط زیست بوده‌اند. علاوه براین، ظرفیت بالای طبیعت و پاسخ دیر به مسائل ضدمحیط زیستی، باعث خوش باوری در برخی محققان و مجریان شده است. از این رو، این دست از پروژه‌ها در حوزه آب، خاک و...، برای رسیدن به پاسخ نسبتاً صحیح، باید از مطالعات همه‌جانبه به‌ویژه در بازخوردها و پیامدها برخوردار باشند، اما متأسفانه در اکثر حوزه‌ها، به‌ویژه آب از چنین رویکردی برخوردار نیستیم.


در شرایط کنونی برای توقف روند کنونی و نه لزوماً بهبود آن به‌ویژه در حوزه آب، با توجه به اینکه ایران روی کمربند خشک بیابانی واقع شده، چه توصیه‌ای دارید؟

مرا یاد سخن هنری نوون انداختید که می‌گوید "ما نمی‌توانیم کاری بکنیم که باران ببارد، اما می‌توانیم خاک را برای بارش باران آماده کنیم." می‌خواهم بگویم بهترین گزینه‌ای که می‌توانیم برای مدیریت بحران آب در نظر بگیریم همراهی با طبیعت است، به نحوی که علیه آن کاری انجام ندهیم. در عین حال باید این فرهنگ را رواج دهیم که به‌طور قطع در رقابت با طبیعت، بشر بازنده خواهد بود. باید از دانش بومی بهره‌مند شویم. قنات ایران به‌عنوان نخستین و باستانی‌ترین فناوری تولید و داشت و مصرف آب در جهان، و همچنین آبخوانداری و آبخیزداری گزینه‌هایی ارزان و بومی و کارآیی هستند که از آنان غافلیم. پس اگر بخواهیم خاک را برای بارش باران آماده کنیم، باید تمام بخش‌ها، سیستم‌ها و دستگاه‌ها بسیج شوند؛ زیرا بحث آب به امنیت کشور ارتباط دارد. ضمن توقف طرح‌های ضدطبیعت، در این حوزه علاوه بر کار فرهنگی در افکار عمومی، به همکاری هر سه قوه نیازمندیم تا در چهار بعد ساختاری، ذهنی، درونی و اجتماعی، مدیریت آب نظام‌مند شود. به علاوه، به‌طور جدی نیازمند آن هستیم که بخش خصوصی و آموزش و پرورش فعالانه در حوزه بحران آب مشارکت کنند. نیاز به سرمایه‌گذاری فرهنگی و آموزشی و مالی وجود دارد. خود جامعه هم باید به‌طور داوطلبانه و فعالانه به موضوع ورود پیدا کند.


در این باره تجربه کشورهایی که در باره آب قوانین مهمی تدوین کرده باشند چیست؟

لازم است یادآوری کنم که همه کشورها حتی کشورهای توسعه‌یافته، دارای این تداخلات و مشکلات بوده و هستند،‌اما باید دید چگونه از عهده آنها برآمده‌اند. اجازه دهید به جای بحث چگونگی قوانین آب، به بیان تجربه‌ای بپردازم. در بازدید میدانی از یکی از دفاتر وزارت محیط زیست ژاپن در منطقه کانسای، متوجه وجود تضادهای بین‌بخشی و بین سازمانی آنان شدم. برای من خیلی مهم بود که بدانم ژاپن نسبت به حل این تضادها چه شیوه‌ای را اتخاذ می‌کند. وقتی از مسئول آن جا پیگیر شدم، کتابی برایم آورد که رویش نوشته بود "قانون پارک‌های ملی ژاپن". کتابی با دو تا سه‌هزار صفحه! می‌گفت که تضادهای بین‌بخشی‌شان زیاد است، اما برای رفع تضادها، آن کتاب، راهنمایی کامل و جامع است. من معتقدم در ایران در زمینه مسایل آبی دقیقاً باید این کار انجام شود. البته متأسفانه یکی از اشکالات اساسی قوانین ما این است که هنگام تصویب، بسیار خام هستند. از این رو باید روی این دست از قوانین کار شود تا فارغ از خوب بودن، جنبه اجرایی و سازگاری با بوم‌سازگان هم داشته باشند. طرح یا قانونی که شتابزده به تصویب برسد مطمئن باشید که شتابزده هم تخریب می‌کند. ضمن اینکه متأسفانه در شرایط کنونی برخی از قوانین یا طرح‌ها در کشور ما به جای حل تضادها در درازمدت، به مشکلاتی حتی در کوتاه‌مدت هم دامن زده‌اند مثل بحث مجوز دادن به چاه‌های غیرمجاز، واگذاری زمین‌های شیب‌دار توسط وزارت جهاد کشاورزی، ماده ۴۵ قانون رفع موانع تولید رقابت‌پذیر و ارتقاء نظام مالی کشور، قانون حفظ و کاربری اراضی کشاورزی، و... بنابراین مشاهده می‌کنیم این دست از قوانین یا طرح‌ها، حتی دست تخریبگرها را بازترمی‌کنند.


فکرمی‌کنم کشورهایی که به مدیریت استراتژیک در حوزه آب اقدام کرده‌اند ابتدا نگاه خود را به آب تنها برای شرب و یا آبیاری در کشاورزی تغییر داده‌اند. تغییر در این کشورها از کجا آغاز شده است؟ به عبارت دیگر آنان علاوه بر تغذیه محیط انسانی، به توزیع آب بر اساس اولویت‌های صنعتی و کشاورزی و خدماتی خود اندیشیده‌اند؟

نخست اینکه این تغییر از نیاز جوامع شروع می‌شود و سپس مراحل علمی، کارشناسی و اجرایی خودش را طی می‌کند. اکنون آب دارد کمابیش به مساله‌ای اجتماعی تبدیل می‌شود، اما محتوای علمی و اجرایی که سازگار با شرایط بومی کشور باشد در چه حدی است؟ وقتی بودجه دانشگاه‌های مطرح دنیا را با هم مقایسه می‌کنیم به نقش آنان در راهبرد سیاست‌های اجرایی پی می‌بریم. برای نمونه، در سال ۹۴، بودجه دانشگاه هاروارد، حدود ۲۸۴ برابر دانشگاه تهران و ۹۰۰ برابر دانشگاه شریف بود. بودجه دانشگاه ام‌آی‌تی، ۹۵ برابر دانشگاه تهران، و ۳۰۰ برابر دانشگاه شریف بود. بودجه دانشگاه کیوتو، ۱۶ برابر دانشگاه تهران و ۵۰ برابر دانشگاه شریف بود. تمام هزینه‌های نجومی بخش‌های علمی و تحقیقاتی دانشگاه‌های برتر دنیا، می‌گویند که کیفیت، تصادفی نیست. از این رو اگر می‌خواهیم در بخش علمی به آن نتایج ونگاه‌ها برسیم باید برایشان هزینه کنیم. از طرف دیگر، اولویت‌ها، سیاست‌گذاری‌ها را تعیین می‌کنند. مسلماً هر کشوری بر اساس اولویت‌های خودش عمل می‌کند. اگر برای آنان توزیع آب در اولویت نبود درگیر مشکلات کنونی ما بودند. به هر حال، باید دید موضوع‌هایی همچون پاسداشت آب، محیط زیست و منابع طبیعی، در اولویت‌های ملی ما هستند؟

اجازه دهید برشی هم بزنم به کیفیت و نگاه در طرح‌ها و پروژه‌های مرتبط. ما نباید بخش اجتماعی پروژه‌ها را فقط با اطلاعات جمعیت‌شناسی پر کنیم. بلکه باید به جامعه‌شناسی و رویکرد اجتماعی - محیط زیستی آنان بپردازیم و پروژه را نسبت به این اطلاعات اساسی، به روز کنیم. اکنون مشکلات اصلی در مدیریت آب، محیط زیست و منابع طبیعی، مشکلات اجتماعی هستند، اما ما فقط نگاه فنی و اداری داریم. برای نمونه، پروژه‌های ارائه‌شده سازمان جنگل‌ها برای سال ۱۳۹۵، همه فنی هستند. کوتاه سخن اینکه، جنبه اجتماعی و اقتصادی و محیط زیستی با رویکرد حل تضادها در مدیریت منابع آب و طبیعت، از اهمیت بالاتری نسبت به مسائل فنی برخوردارند. من منکر اهمیت به دست آوردن اطلاعات فنی نیستم که اتفاقا به آن نیز باید توجه جدی شود. اما در شرایط کنونی نیازمند رویکرد حل تضادهای اجتماعی در حوزه منابع آب هستیم. آنچه در شکست ستاد احیای دریاچه ارومیه تأثیر داشت که بیان کردند مشکلات اجتماعی بازدارنده‌اند، درس بزرگیست برای همه ما.


در نهایت با کمبود آبی هم که بالفعل وجود دارد باید چه برخوردی شود؟

ببینید مشکلات آب، یک شبه به‌وجود نیامده که با یک دستور یا نسخه علمی و آنی رفع شوند. نیاز به برنامه بلندمدت و فراسازمانی و بین‌رشته‌ای است. قدم اول آنست که اشتباه کنونی در مدیریت آب و رفتارهایمان را قبول کنیم. اگر چنین اقراری صورت گیرد نصف راه را رفته‌ایم. زیرا حداقل از فعالیت‌های مخرب کنونی دست برمی‌داریم. از طرف دیگر، از نظر یادگیری دارای انباشت خوبی هستیم، اما در حال حاضر نیاز به اجرای بوم‌محور داریم. اسکاروایلد می‌گوید "افکار عمومی کنج‌کاوی سیری‌ناپذیری برای کسب دانستنی‌ها دارد؛ اما دانستنی‌های بیهوده!". ما باید به آن چیزهایی که یاد گرفته‌ایم بپردازیم تا در حوزه عمل، به دانش بومی و انباشت آن برای بازتولیدش دست یابیم. بله "دوصد گفته چون نیم کردار نیست". برای مثال مطالعات و تحقیقات نشان می‌دهند که برای حفظ منابع آبی، بسیاری از کشورها در حال افزایش سطح جنگل‌هایشان هستند. این در حالی است که رفتار ما ایرانیان درباره جنگل‌ها کاملاً برعکس است و داریم آن‌ها را از نظر کمی و کیفی، قلع و قمع می‌کنیم. در حال حاضر جنبش شکستن سد در دنیا وجود دارد، اما ما بر احداث سد افتخارمی‌کنیم. به جای کار روی چرخش آب، روی انتقال آب کار می‌کنیم که کاملاً اشتباه است. آب شرب را از آب غیرشرب جدا نکرده‌ایم. به عبارت دیگر یک سیاست مشخص در زمینه تولید و مصرف و چرخش آب نداریم. به‌علت دخالت‌های خودخواهانه، سیل و سیلاب‌ها به جای تغذیه و سازندگی، مخرب و کشنده شده‌اند. حریم رودخانه‌ها و طبیعت را رعایت نکرده‌ایم. کشاورزی ناپایدار و صنعت ناسازگار، بلای آب و طبیعت ایران زمین شده‌اند. به هر حال، ما نیاز به برگشت به دانش بومی و سازگار با طبیعت داریم. به قول بنیامین دیزرائیلی، "بهترین محبتی که می‌توانید به دیگران بکنید این نیست که ثروت‌تان را با آن‌ها تقسیم کنید، بلکه ثروت خودشان رابه آنها نشان بدهید". در تاریخ اجتماعی آب می‌خوانیم که آبخوانداری جایگزین سدسازی شد؛ هزینه سدسازی و انتقال آب چندین برابر آبخوانداریست؛ برای جلوگیری از تبخیر، تمامی آب انبارهای ما سرپوشیده بودند؛ و صدها مورد بومی دیگر، ولی از چنین تجربه‌هایی استفاده نمی‌کنیم. چرا به سمت جنگلداری و آبخیزداری پایدار نمی‌رویم؟ ما روی منابع طبیعی خود ارزیابی ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی به عمل نیاورده‌ایم، و این چنین محیط زیست و منابع طبیعی، کمترین وارسی و ارزیابی و توجه را به خود اختصاص می‌دهند. نیاز به جامعه‌شناسی محیط زیستی و سیاسی بحران آب داریم. باید سه مؤلفه حکمرانی پایدار آب یعنی قدرت دولتی، جوامع محلی و نهادهای مدنی را بازسازی کنیم. باید از دیدگاه انسان‌محور به دیدگاه بوم‌محور کوچ کنیم. بایددرس‌های طبیعت یعنی تلاش، بخشندگی، بالندگی، هماهنگی، تنوع، نظم، عامل بودن، شادابی و یکپارچگی را بازخوانی و دوباره یاد بگیریم. درک کنیم که بهترین گزینه همراهی با طبیعت است نه علیه آن، زیرا روزی که پیروز این رقابت شویم دراصل بازنده آنیم. همچنین باید روی شعور ملی آب کار کنیم. باید برای تخریب‌گران، محیط زیست را "محیط ایست" و منابع طبیعی را "موانع طبیعی" کنیم. باید اولویت‌های آب، در سطح ملی و فراسازمانی، مشخص و برای همه اجرایی باشند. به هر حال، بحران آب نیاز به همت وهمیاری و اقدام دولت و مجلس و قضاییه و سایر ارگان‌ها و نهادها دارد. کنار آنها، به قول لئوتولستوی "همه می‌خواهند بشریت را عوض کنند، اما افسوس که هیچ‌کس در این اندیشه نیست که خود را عوض کند!". پس خود شهروندان در این باره باید وارد میدان شوند تا با حرکت به سمت بازسازی و تصحیح رفتارهایمان، بتوانیم قهر طبیعت را به آشتی طبیعت تبدیل کنیم. زیرا جامعه علاوه بر این که دارای یک التهاب و تپش عمومی بین بودن وشدن است، متفکر، بالنده و اندیشه‌ساز هم است. من باور دارم به تعداد آدم‌های روی زمین، راهبرای نجات محیط زیست وجود دارد. همچنین برای نجات آب و یقین دارم با همدیگر، هرکسی بیشتر به دست می‌آورد./

D-950206-01

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید