داستان سیب زمینی در تاریخ معاصر
شهروند ، محمدمهدی پورمحمدی / تا قبل از کشف قاره آمریکا توسط کریستف کلمب، هیچکس محصولی به نام سیبزمینی را نمیشناخت. پس از کشف آمریکا، سیبزمینی بهعنوان یک ماده غذایی جدید، خیلی زود جزء لاینفک پرشماری از غذاهای اروپایی شد. سالها گذشت و درحالیکه اروپاییها با انواع غذاهای حاوی این گیاه، حال میکردند، دیزی، خورشت قیمه، قیمهریزه، کوکو و انواع دیگر غذاهای ایرانی از حضور و وجود سیبزمینی محروم بودند. فکرش را بکنید که زندگی بدون تهدیگ سیبزمینی چه معنی و مفهومی میتواند داشته باشد!
اینکه چرا سیبزمینی فاصله دور آمریکا و اروپا را با سرعت برق و باد، اما فاصله کوتاه بین اروپا و ایران را لاکپشتی طی کرد و سالها پشت دروازههای بسته ایران ماند، سوال بجایی نیست. اصولا مقاومت ما در مقابل پدیدههای نو به فناوریهای جدید مانند، قاشق و چنگال، اسب شیطان١، واکسن آبله، عینک، بلندگو، دوش حمام، ویدیو... وایبر و تلگرام منحصر نشده و تاریخ نشان داده است که در مقابل گیاهانی مانند گوجهفرنگی و سیبزمینی هم از خود مقاومت شجاعانه، افتخارآمیز و قابل احترامی به منصه ظهور رسانیدهایم.
شهید مطهری قدسسره در مقوله تعصب و تحجر میفرمایند که روزی اهل خانه به حاج آقایی که پسرش لاابالی شده و مرتکب انواع و اقسام ملاهی و مناهی میشد، خبر دادند که امروز آقا پسر کار تازهای کرده و یک دستمال «ارمنی بادمجان» که همان گوجهفرنگی خودمان باشد، با خود به خانه آورده است.
پدر وقتی این خبر را شنید دیگر تاب و توان از دست داد، آمد پسر را صدا زد و گفت: شراب خوردی صبر کردم، دنبال فحشاء رفتی صبر کردم. قمار کردی صبر کردم... حالا کار را به جایی رساندهای که «ارمنی بادمجان» به خانة من آوردهای! این دیگر برای من قابل تحمل نیست، دیگر من از تو پسر گذشتم باید از خانة من به هر گوری که میخواهی بروی!٢
ورود سیبزمینی به ایران از گوجه فرنگی و شبکه اجتماعی تلگرام هم فاجعهآمیزتر است. در زمان فتحعلی شاه، روزی سر جان ملکم، وزیر مختار انگلیس تقاضای شرفیابی کرد تا هدیه و ارمغان پادشاه انگلستان را تقدیم کند. فتحعلی شاه به خیالِ انگشتریِ الماس و نگینِ مطلّا، وزیر مختار را با گرمی پذیرفت. وی با لباس تمام رسمی و تشریفات تمام، درحالیکه پشت سر او چند برده سیاه که هر کدام صندوق بزرگی روی سر داشتند، وارد مقر سلطنتی شد. وزیر مختار وارد تالار شد و گفت: تصدقت گردم، این صندوقها را با نامهای که ضمیمه آن است امپراتور عظیمالشأنِ بریتانیایِ کبیر به حضور شاهنشاه ایران تقدیم کردهاند. در نامه که توسط صدراعظم قرائت شد امپراتور گفته بود چون در ایران قحطی و خشکسالی فراوانی رخ میدهد، چند صندوق سیب زمینی به همراه دفترچه نحوه کشت آن را به پادشاه ایران تقدیم میدارم. فتحعلی شاه از اینکه پادشاه انگلیس او را امر و نهی کرده بود که برای رعیت چه بکارد عصبانی شد و گفت: خوب پادشاه انگلستان برای ما چه پیشکش میکنند تا امر کنیم رعیت سیبزمینی بکارند! وی وقتی مطمئن شد که این بار از رشوه خبری نیست، دستور داد صندوقها را به انبار بفرستند. عقلای جمع پس از مدتی التماس و خواهش توانستند شاه را راضی کنند تا صندوقها را بین رعیت تقسیم کند. اتفاقا در همانسال و پس از کاشت سیبزمینی، در دهات ایران قحطی بزرگی آغاز شد. عدهای شایع کردند که این قحطی کار بوتههای سیبزمینی است، کشاورزان هم همه بوتهها را سوزاندند و در خیابانها شعار میدادند مرگ بر سیبزمینی,٣ چون سیبزمینی برای نخستینبار توسط سر جان ملکم به ایران آورده شد، در ابتدا به آن «آلوی ملکم» میگفتند. هنوز هم در برخی از شهرهای ایران منجمله شیراز به سیبزمینی «آلو» میگویند. مثلاً «دو پیازه آلو» یک غذای شیرازی است که با سیب زمینی تهیه شده و در آن از «آلو بخارا» خبری نیست. اطلاق آلو به سیب زمینی منحصر به برخی از شهرهای کشور ما نیست. در افغانستان به سیب زمینی کچالو میگویند. اینکه چرا در افغانستان برای نامیدن سیب زمینی به جای پسوند «ملکم» از پیشوند «کچ» استفاده کردهاند، موضوع یک رساله علمی وزین است، که میتوان آن را به مقاله نویسان فرهیخته اطراف دانشگاه سفارش داد و ظرف یک هفته جواب تضمینی گرفت.
اصلاً ملکم و کچ را فراموش کنید. سؤال مهمتر آن است که چه شباهتی بین آلو بهعنوان یک میوه روانساز و تسهیلکننده و سیب زمینی وجود دارد که شیرازیهای ادب پرور و نکته سنج و نیز مردم افغانستان آن را آلو نامیدهاند؟ این سؤال، سالیان سال، حتی در ذهن مدیر مسئول شیرازی روزنامه شهروند، بیجواب ماند، تا اینکه در بحبوحه رقابتهای یکی از انتخابات ماضی، از توزیع سیبزمینی رایگان توسط دولت وقت در تهران و شهرستانها، بهعنوان یک حربه انتخاباتی نام برده شد وسرانجام رئیس آن دولت بهطور رسمی پذیرفت که بیش از ٣٠٠ هزارتن سیبزمینی به صورت رایگان در میان مردم توزیع کرده است,٤
با توجه به مراتب بالا، اگر بخواهیم به شیوه همان مقالات علمی دانشگاهی و رسالههای علمی که در خیابان انقلاب و حوالی دانشگاه بهطور تضمینی به فروش میرسد، راجع به سیبزمینی بحث کنیم، باید چنین افاضه کنیم که: سیبزمینی یکی از اعضای خانواده سونالاسه یا «تاجریزان» است. میوه آن کوچک، کروی، قرمز و سمی، ولی دارای ساقههای زیرزمینیِ خوراکی میباشد که حاوی اندوخته نشاسته فراوان است. بر حسب استفاده، این گیاه به انواع سیبزمینی خوراکی، علوفهای، صنعتی٥ و «انتخاباتی» تقسیم میشود که وجه تسمیه «آلو» فقط شامل نوع انتخاباتی آن است.
در حالی که حدود سه ماه بیشتر به انتخابات مجلس دهم نمانده، سیبزمینی انتخاباتی پریروز یکی از برجستهترین نقشهای سیاسی خود را ایفا و نام خود را در تاریخ معاصر ایران جاودانه کرد. نظر به لزوم دسترسی به سیبزمینیِ انتخاباتیِ ارزان برای کسانی که دستشان از منابع ملی کوتاه شده، یکی از نمایندگان مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، فریاد زنان نسبت به امحا و دفن ١٧٠٠ تن سیبزمینی اعتراض و با تقدیم استعفا، از نمایندگی مجلس کناره گیری کرد. وی با حضور در جایگاه هیأت رئیسه چند بار روی میز رئیس مجلس کوبید و گفت: این مجلس اسلامی نیست و درنهایت برگه استعفای خود را روی میز گذاشت و صحن پارلمان را ترک کرد. زنده باد سیبزمینی!
١- در بدو ورود دوچرخه به ایران، عدهای آن را اسب شیطان نامیده، خود سوار آن نشده و به دیگران نیز سفارش اکید میکردند که از سوار شدن به اسب شیطان پرهیز کنند.
٢- تعصب و تحجر، شهید مطهری، مجوعه آثار
٣- xinniangwang.cc/blogs/view/index.php?id=٢٤٩٥٩٨
٤-www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=١٠٠٩٠٤٠٥١٥٦١
٥- جهت استفاده الکل، نشاسته و قند
دیدگاه تان را بنویسید