داستان زاگرس و بلوط‌های زخمی‌اش/ ایران نفس کم می آورد

داستان زاگرس و بلوط‌های زخمی‌اش/ ایران نفس کم می آورد

تهران- ایانا- جنگل‌های زاگرس، با بلوط‌هایی که قرن‌ها در برابر باد و خشکسالی ایستاده‌اند، حالا زیر سایه شوم «زوال بلوط» به آهستگی فرو می‌ریزند. این فاجعه خاموش، ریشه در تغییرات اقلیمی، بهره‌برداری بی‌رویه و بی‌توجهی مدیریتی دارد؛ و اگر امروز برای نجات زاگرس کاری نکنیم، فردای ایران با طوفان ریزگرد روبه‌رو خواهد بود.

به گزارش خبرنگار ایانا، از پیرانشهر در آذربایجان غربی تا فسا در فارس، زاگرس مثل یک تابلوی نقاشی زنده است. این جنگل‌ها با وسعت بیش از ۵ میلیون هکتار، خانه ۱۱ استان کلیدی کشور هستند: آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، خوزستان، فارس، همدان و مرکزی.

زاگرس پیوسته، مثل یک نوار سبز، از شمال‌غرب تا جنوب کشیده شده، اما لکه‌های جداافتاده‌اش در شازند مرکزی و گیان همدان، حکایت تخریب‌های قدیمی را زمزمه می‌کنند. اینجا زیستگاه عشایر قشقایی و بختیاری است، جایی که فرهنگ، طبیعت و زندگی در هم تنیده‌اند. زاگرس نه‌فقط جنگل، که آیینه‌ای از هویت ایران است.

 

بلوط، روح زاگرس و یارانش

وقتی نام زاگرس می‌آید، بلوط در ذهن نقش می‌بندد.  مهدی پور هاشمی، رئیس بخش تحقیقات جنگل مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور، از سه گونه بلوط می‌گوید: برودار، مقاوم و سرسخت، که از پیرانشهر تا فسا در هر شیب و ارتفاعی ریشه دوانده؛ مازودار، که تا کرمانشاه و لکه‌هایی در لرستان پراکنده است؛ و لیوانی، حساس و کمیاب، که فقط در کردستان و آذربایجان غربی نفس می‌کشد. اما زاگرس فقط بلوط نیست.

زالزالک‌های شیرین، بادام‌های کوهی، گلابی‌های وحشی، افرا و کیکم، این جنگل‌ها را به باغی رنگارنگ تبدیل کرده‌اند. مطالعات دریاچه زریوار مریوان نشان می‌دهد این پوشش جنگلی ۵۵۰۰ سال قدمت دارد، اما ریشه‌های گیاهی زاگرس به ۱۳ هزار سال پیش بازمی‌گردد. هر درخت، قصه‌ای از پایداری است.

 

زوال بلوط، زخمی که از ۲۰۰ سال پیش می‌شناسیم

زوال بلوط، مثل یک شبح قدیمی، از ۲۰۰ سال پیش در جنگل‌های آلمان دیده شد و حالا زاگرس را در چنگ گرفته. پور هاشمی می‌گوید این عارضه، که در ایران از سال ۸۲ شروع شد و در سال ۸۶ به اوج رسید، نتیجه ازدواج شوم تغییرات اقلیمی و فشارهای انسانی است.

خشکسالی، ریزگردها، و بهره‌برداری‌های غیراصولی، درختان را ضعیف کرده‌اند، و بیماری زغالی بلوط و آفات، مثل وحشیانه به آن‌ها حمله می‌کنند.

در اروپا، این بحران را در دهه ۱۹۸۰ مهار کردند، اما در ایران، با دانش بومی محدود و مراکز آموزشی جوان (از دهه ۸۰)، هنوز در تکاپوییم. اکنون ۱ تا ۲.۵ میلیون هکتار، یعنی ۴۰-۵۰٪ زاگرس، درگیر این زخم است. اگر دست روی دست بگذاریم، این جنگل‌ها تبدیل به خاطره خواهند شد.

 

 دست‌های انسانی، زخم‌های زاگرس

زاگرس، مثل مادری سخاوتمند، میوه و محصول به مردمانش هدیه داده، اما این مهربانی گاهی به قیمت جانش تمام شده‌است. بلوط‌ها، زالزالک‌ها، بنه و گلابی‌های وحشی، خوراک مردم‌اند. بذر بلوط، پس از شستن تلخی‌اش در آب روان، به نان کلگ تبدیل می‌شود، نانی سفت و پرخاصیت که در زاگرس جنوبی دل‌ها را می‌برد. گال‌های مازودار، با ۴۰٪ تانن، در چرم‌سازی و رنگ‌رزی می‌درخشند. اما برداشت بی‌رویه این محصولات، درختان را ضعیف کرده. سرشاخه‌زنی (گلا‌زنی) در زاگرس شمالی، که دامداران برای تامین علوفه تاج درختان را می‌برند، زخمی دیگر است. زراعت زیراشکوب در ۱.۲ میلیون هکتار، با گندم و جو در شیب‌های تند، ریشه‌های زاگرس را می‌خراشد. تعارضات حقوقی میان جوامع محلی و سازمان منابع طبیعی، که نسق و عرف را بهانه می‌کنند، این زخم‌ها را عمیق‌تر کرده است.

 

 دامداری، دوست و دشمن زاگرس

دامداری، نبض زندگی در زاگرس است. عشایر و روستاییان، از گوسفند و بز تا گاو، معیشتشان را از این جنگل‌ها می‌گیرند. اما تعداد دام‌ها از ظرفیت مراتع فراتر رفته و ریشه‌ها را لگدمال کرده است. پور هاشمی می‌گوید سازمان امور عشایر، امور اراضی و منابع طبیعی هماهنگی کافی ندارند. پروانه‌های چرا، تعداد دام مجاز را مشخص می‌کنند، اما دام‌های غیرمجاز همچنان می‌چرند. طرح خروج دام از جنگل‌های هیرکانی شکست خورد، و در زاگرس هم حذف دامداری محال است. اما ساماندهی، مثل دوستی قدیمی، می‌تواند زاگرس را نجات دهد. تشکل‌های مردمی و دستگاه‌ها باید دست به دست هم دهند تا این تعادل برقرار شود.

 

 راه نجات؛ از چاله‌های کوچک تا نقشه‌های بزرگ

در ایلام، پژوهشگران امیدی سبز کاشتند. آن‌ها با چاله‌های هلالی و فلسی، آب باران را پای درختان نگه داشتند و بلوط‌های بیمار را طی ۲ تا ۳ سال زنده کردند. این روش ساده، که عشایر با یک بیل می‌توانند انجام دهند، حالا نقشه راه سازمان منابع طبیعی است. پایش زوال بلوط از سال ۹۷ در ۳۰ سایت ثابت، نشان داد چهارمحال و بختیاری و کرمانشاه کانون‌های جدید بحران‌اند. در چهارمحال، ۱۵٪ درختان طی ۴ سال خشک شدند و میانگین زاگرس ۷-۸٪ درختان را از دست داده است. پور هاشمی می‌گوید باید روی درختان با سرخشکیدگی تمرکز کنیم، فشارها را کم کنیم و شیوه‌نامه‌های ۸۹ و ۹۵ را زنده کنیم. این سندها، که با خون دل پژوهشگران نوشته شدند، می‌توانند زاگرس را به سیاست ملی گره بزنند.

 

 آینده زاگرس، آینده ایران

اگر زاگرس فروبپاشد، ریزگردها از تهران تا خراسان آسمان را تیره می‌کنند و نیمی از ایران نفس‌تنگی خواهد گرفت. جنگل‌های زاگرس، با دریاچه‌ها، آبشارها و دره‌هایشان، نه‌فقط طبیعت، که تالاری از فرهنگ و گردشگری‌اند. بلوط، این سوپاپ اطمینان، هنوز مقاومت می‌کند، اما زاگرس در لبه پرتگاه است. پور هاشمی هشدار می‌دهد که ۲ تا ۳ دهه دیگر، ممکن است جای جنگل، بیابان ببینیم. اما هنوز دیر نشده. با آموزش جوامع محلی، همکاری دستگاه‌ها و احیای نقشه‌های قدیمی، می‌توانیم زاگرس را زنده نگه داریم. هر برگ بلوط، دلیلی است برای اینکه امروز برخیزیم.

 

خبرنگار: شبنم مسعودی

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید