از ایل تا هر کجای جهان؛ بندهای نامرئی قرن‌ها بی‌نشانی عشایر بریده شد

از ایل تا هر کجای جهان؛ بندهای نامرئی قرن‌ها بی‌نشانی عشایر بریده شد

تهران- ایانا- پست عشایر بیشتر از یک خدمت، یک پیوند است؛ پیوند ایل به تار و پود ارتباطات دهکده جهانی. حالا، هویت فرهنگی و جغرافیایی با هم پیوند خورده و ایل می تواند بگوید: «من پست دارم، پس هستم.» و این یعنی باز شدن پنجرۀ تازه ارتباطی برای کوچ، این بار اما، کوچ بسته‌های پستی به ایل.

روزی که در سالن اجلاس سران، شاهد بودم به‌جای بریدن روبان، چله‌ دست‌بافته‌ ایل در آیین افتتاح «پست عشایری» قیچی شد؛ انگار بندهای نامرئی قرن‌ها بی‌نشانی عشایر بریده شد. از همین لحظه بود که مردمانی که در طبیعت و در دل کوه ها و دشت ها، دور از هیاهو و مواهب زندگی مدرن زیست می کنند، صاحب نشانی پستی شدند؛ حق مسلمی که گویی از زمان تاسیس پست تاکنون نادیده گرفته شده بود.

در تاریخ کهن ایران، تا همین یکصدسال اخیر، با وجود اینکه اغلب زمامداران از دل ایلات و عشایر برخاسته بودند، اما روایت کوچ تنها در حافظه جغرافیایی و هویتی ایل، سینه به سینه نقل شده بود و هیچ نشانی در نقشه پستی کشور نداشت. اما حالا با اختصاص یک کد ده‌رقمی، مختصات جغرافیای پستی ایل نیز بر روی نقشه ثبت شد.

حالا، در دشت‌های پهناور، در زاگرس و البرز، از دماوند و دنا، از سبلان و سهند، از تفتان و جبال‌بارز، از زردکوه و بینالود، در ییلاق و قشلاق و میان‌بند، پرچم پست برافراشته خواهد شد. حالا، بچه‌های ایل می‌توانند نامه¬های خود را جلوی سیاه‌چادر به پستچی بسپارند. دختران ایل می‌توانند دست‌بافته‌های پر رمز و رازشان را تنها با نوشتن یک کد پستی رهسپار هر نقطه ای از جهان کنند.

 پست عشایر، یعنی شنیدن هم‌زمان دل‌دل زنگوله‌های گله با بیب‌بیب بوق موتور پستچی. یعنی زن ایل بداند می‌تواند دست‌بافته‌ها و هنرش را بدون ‌واسطه، رهسپار بازارهای جهانی و تزیین خانه‌های مشتریان جدید در هر نقطه‌ای از جهان کند. 

پست عشایر، یعنی مرد ایل بداند هر کالایی که از دل سیاه‌چادر و از طریق پست راهی هر گوشه‌ای از ایران و جهان می‌کند، صرفاً یک کالا نیست، سندی از اصالت و هویت، و روایتی از رنج و محنت، غم و شادی، و صبوری و تکاپو است که از دلِ ایل تا هر کجای جهان امتداد دارد.

پست عشایر، یعنی دانش‌آموز ایل بیاموزد که می‌تواند نیازها و مطالبات خود در آموزش، بهداشت، تغذیه و فرصت‌های برابر را با یک نامه به یونیسف، بزرگ‌ترین نهاد بین‌المللی حامی کودکان، برساند. 

پست عشایر بیشتر از یک خدمت، یک پیوند است؛ پیوند ایل به تار و پود ارتباطات دهکده جهانی. حالا، هویت فرهنگی و جغرافیایی با هم پیوند خورده و ایل می تواند بگوید: «من پست دارم، پس هستم.» و این یعنی باز شدن پنجرۀ تازه ارتباطی برای کوچ، این بار اما، کوچ بسته‌های پستی به ایل. 

و آن لحظه، در سالن اجلاس سران، وقتی تیغه های قیچی بر چله یک دست‌بافته ایل نشست، تصویری تازه و تاریخی ثبت شد؛ تصویری که مثل تمام لحظه‌هایی که در ایل ثبت کرده‌ام، هیچ‌وقت از ذهنم پاک نمی‌شود. انگار بندهای نامرئی قرن‌ها بی‌نشانی از هم گسست و ایل، در یبلاق و قشلاق و میان‌بند و در قاب هایی که در 30 سال عکاسی از ایلات و عشایر، برایم تداعی ‌شد. 

آن روز، ششم مهرماه ۱۴۰۴، در سالن اجلاس سران، وقتی تیغه‌های قیچی بر چله یک دست‌بافته ایل نشست، تصویری تازه از تاریخ ثبت شد؛ تصویری که مثل تمام لحظه‌هایی که در 30 سال عکاسی از ایلات و عشایر ایران ثبت کرده‌ام، هیچ‌وقت از ذهنم پاک نمی‌شود. انگار بندهای نامرئی قرن‌ها بی‌نشانی از هم گسست و ایل، بر نقشه رسمی کشور نشان‌دار شد. در آن لحظه، در قاب دوربین من فقط یک قیچی دیده نمی‌شد؛ تاریخ دیده می‌شد؛ تاریخی که بی‌نشانی را برید تا شاید ایل را برای همیشه بر نقشه، ماندگار کند.
 

علیرضا رحیمی؛ عکاس ایلات و عشایر ایران

 

 

 

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید