فناوریهای نوین ترویج کشاورزی جهت احیای دانش بومی
اهمیت حضور خبرگان بومی در کنار متخصصان

برای توسعه فعالیتهای ترویج کشاورزی، توجه به دانش بومی، ضروری و حیاتی است
روی آوردن به دانش بومی، برای کمک به دانش رسمی ضروری است؛ زیرا حضور خبرگان بومی در کنار متخصصان و بهرهگیری متخصصان از آنان حائز اهمیت است.
ترویج کشاورزی علمی بینرشتهای است که هدف آن رشد و تکامل همهجانبه افراد در زمینه کشاورزی و درنهایت، بالا رفتن سطح زندگی آنهاست. اما کلید موفقیت پذیرش نوآوریهای ترویجی توسط کشاورزان در مطالعه و الهام گرفتن از نظامهای خرد محلی، دانش اقوام بومی و ادغام مبتکرانه آن با دانشها و تکنولوژیهای نوین شناختهشده است. یکی از اصول اصلی توسعه فعالیتهای مشارکتی نظام ترویج کشاورزی، تأکید بر قابلیتهای دانش بومی است. دانش بومی مجموع تمام دانشها و مهارتهایی است که مردم در یک ناحیه جغرافیایی مشخص و تقریبا در شرایط زیستمحیطی دارا هستند و اگر تکنولوژیها متناسب با دانش بومی منطقه نباشد، کشاورزان راهی جز تغییر، تعدیل یا طرد کامل آن فناوری نخواهند داشت. در این راستا، ابزارهای IT و ICT بهعنوان راهکارهای اصلی جهت حفظ و انتقال بهینه دانشهای بومی شناخته شدهاند. این ابزارها جهت بهبود سازماندهی، حفظ و تبادل دانش بومی از طریق استراتژیهای ارتباطی (بر اساس ترکیبی از اینترنت همراه با رسانهها و روزنامههای محلی) بهره میگیرد.
ادغام تکنولوژیهای نوین با دانش بومی
دگرگونیهای علمی بعد از رنسانس، بشر را دچار این توهم کرد که باید تنها همسو با فناوریهای جدید (بهاصطلاح علمی) حرکت کند و در یک ناآگاهی و جهل مرکب، تمام آنچه را که متعلق به فرهنگ شفاهی و سامانههای دانش بومی بوده است به ریشخند بگیرد و آن را غیرعلمی بداند. تکنولوژی مدرن کمتر از استفاده صحیح و بهینه از منابع طبیعی توجه دارد و دارای یک نگاه جزءنگر و تخصصگرا به طبیعت است، درحالیکه دانش بومی از طریق نگاه کل گرا و سیستمی خویش به طبیعت با تلفیق روشهای علمی و ابزارهای سنتی بهرهبرداری پایدار از منابع طبیعی را امکانپذیر میسازد. مفهوم نظامهای دانش بومی یک ساختار ادراکی را مشخص میکند که در آن تئوریها و شرایط طبیعی و فرهنگی مفهومسازی شده است. بنابراین شامل تعاریف، طبقهبندی و مفاهیم فیزیکی، طبیعی، اجتماعی و اقتصادی و تجربی است.
پویایی نظام دانش بومی در دو سطح است، ادراکی و تجربی که در سطح تجربی نظام دانش بومی مطلوب در ساختارهای مصنوعی و تکنولوژیکی است. دانش بومی مبنای اطلاعاتی برای یک جامعه است که تسهیلکننده ارتباطات و تصمیمگیریها است و نظامهای دانش بومی اطلاعات پویا هستند و پیوسته توسط آزمایش و خلاقیت و همچنین از طریق تماس و ارتباط با نظامهای بیرونی تحت اثرپذیری و تغییر قرار میگیرند. بنابراین نظام ترویج کشاورزی جهت بهینه ساختن برنامههای خود، تقویت زمینههای بهرهبرداری مطلوب از فعالیتهای RRA و PRA، جذب مشارکتهای مردمی در طرحهای ترویجی، بهینهسازی فعالیتهای آموزشی در راستای فرهنگ و درک عمومی روستاییان و کشاورزان منطقه، خود را ملزم به ادغام تکنولوژیهای نوین با دانش بومی روستاییان منطقه میبیند تا با راهکارهای ارتباطی موجود، ضمن احیای دانش بومی به انتقال مؤثر آن اهتمام ورزد.
اهمیت احیا و حفظ دانش بومی
برای توسعه فعالیتهای ترویج کشاورزی، توجه به دانش بومی امری ضروری و حیاتی است چراکه با استناد به کاربرد گستره دانش بومی ایران و دیگر فرهنگهای کهن جهان در توسعه پایدار کشورهای صنعتی حس خودباوری و اتکا به منابع محلی تقویت خواهد شد. همچنین ضرورت توجه به دانش بومی در بهبود برنامههای ترویجی از آنجا ناشی میشود که منابع انسانی از اجزای اصلی آن بهحساب میآیند و مقوله توسعه انسانی پایدار نیز از همینجا سرچشمه گرفته است. در توسعه انسانی پایدار، مردم بهعنوان «هدف» سیاستهای اجتماعی و اقتصادی تلقی میشوند که دامنه انتخابهای آنان گسترش داده میشود تا در تصمیمگیریها مشارکت فعال داشته باشند.
بنابراین، مشارکت مردم یکی از ابزارهای توسعه پایدار کشاورزی است ولی مشارکت فعال افراد روستایی در برنامههای ترویجی به شکل پایدار آن، جز با باور کردن نقش دانش، بینش و مهارتهای افراد روستایی امکانپذیر نخواهد بود. برتری دانش بومی در فرایند توسعه پایدار و بهبود برنامههای ترویجی در کشورهای صنعتی جهان بهخوبی آشکار شده است. در کشورهای اروپایی، ایالاتمتحده، کانادا و استرالیا، بهطور گسترده دانش بومی مربوط به کشاورزی، طب، تغذیه و معماری با اسامی جدید مورد استفاده قرارگرفتهاند. مثلا مجموعه ابزارها و شیوههای سنتی کشت و زرع در این کشورها به «کشاورزی ارگانیک» (بدون کود و سموم شیمیایی) شهرت یافته است. کشاورزان غربی با استفاده از فنون سنتی چون کشت تناوبی، کودسازی (کامپوست) و کودورزی خاک با منابع تجدید پذیر، آبیاری سطحی و قطرهای، کنترل بیولوژیکی آفات و استفاده از بذرهای اصیل (اصلاحشده)، محصولات بهتری به بازار عرضه میکنند.
این محصولات به خاطر طعم و عطر بهتر و کیفیت غذایی بالاتر مورد استقبال گسترده مصرفکنندگان شهری واقع شده است. کاربرد موفقیتآمیز فنون کشاورزی بومی در کشورهای صنعتی بر بسیاری از تصورات گذشته مبنی بر عدم کارایی دانش بومی خط بطلان کشیده و اعتباری جدید برای کشاورزان بومی جهان پدید آورده است. ضرورت و اهمیت موضوع دانش بومی و توسعه انسانی پایدار زمینه تشکیل «کنفرانس ملل متحد، پیرامون محیط و توسعه» را در سال 1992 فراهم ساخت. این کنفرانس، بهدنبال اعتراضات علیه تخریب محیطزیست تشکیل شد تا مقدمات مشارکت فعال مردم بومی در تدوین سیاستها و قوانین، نحوه مدیریت منابع و فعالیتهای مربوط به توسعه را فراهم آورد و همچنین چنانچه این مردم پیشنهادهایی در رابطه با موارد اخیر ارائه کردند، راههای عمل کردن به آنها را پیدا کند. شکست تکنولوژیهای انتقالی به جوامع روستایی نیز لزوم توجه به مردم بومی و دانش آنها را آشکار کرده است.
بهعبارتدیگر، روی آوردن به دانش بومی، برای کمک به دانش رسمی ضروری است؛ زیرا حضور خبرگان بومی در کنار متخصصان و بهرهگیری متخصصان از آنان حائز اهمیت است. به طور مثال، افراد بومی بهخوبی از شرایط بومشناختی منطقهشان آگاهند. بنابراین، حضور آنان در جلوگیری از ترویج تکنولوژیهای ناسازگار با شرایط منطقه مؤثر است و حداقل، ترویجدهندگان را متقاعد میکند که ابتدا این نوآوریها را در مقیاس کوچک و تحت شرایط طبیعی منطقه بیازمایند و پس از کسب اطمینان از مناسب بودن آنها، به ترویج آنها در مقیاس وسیعتر اقدام کنند. بنابراین، نهتنها حضور دانش بومی در تحقیقات کاربردی، بلکه در تحقیقات سازگاری نیز حائز اهمیت بوده و ضرورت توجه به افراد بومی و دانش آنها را فزونی بخشیده است. ازاینرو، اتخاذ راهبردی مؤثر در انتقال تکنولوژی از زمینههای مؤثر در توجه به دانش افراد بومی و بهخصوص خبرگان بومی بوده است؛ زیرا مؤسسات توسعه و سازندگی هرروز بیش از گذشته به نقش مثبت و کارآمد آنها برای انجام این مهم پی میبردند.
ماهیت و مفهوم دانش بومی
دانش بومی در منابع گوناگون معادل این اصطلاحات به کار رفته است: دانش بومی (Indigenous Knowledge) ، دانش محلی (Local Knowledge)، دانش سنتی(Traditional Knowledge)، دانش اکولوژیکی سنتی و نظامهای مدیریت (TEKMS) ، دانش مردم روستایی و کشاورزی ((Farming Knowledge دانش بومی، دانش محلی است که منحصر به یک فرهنگ مشخص و یا جامعه معین است. دانش بومی با دانش علمی که توسط دانشگاهها و مجامع علمی و تحقیقاتی ایجاد شده تفاوت دارد. این دانش مبنایی برای تصمیمگیریهای محلی در زمینه کشاورزی، بهداشت، آموزش، مواد غذایی، منابع طبیعی و... در سطح جوامع روستایی است. اگرچه دانش بومی ممکن است بر افراد خاصی متکی باشد و ممکن است به حدی از انسجام در آیینها و دیگر مفاهیم و ساختارهای سمبلیک دست یابد، اما توزیع آن همیشه بهصورت مجزا و بخشبخش است. این دانش بهصورت تمام و کمال در هیچیک از افراد و مکانها وجود ندارد، و بنابرخصلتش، درون سنتهای فرهنگی گستردهتری قرارگرفته است که در آن تفکیک فنی از غیر فنی، عقلانی از غیرعقلانی، مشکلآفرین و ﻣﺴﺋلهساز است.
دانش بومی مجموع تمام دانشها و مهارتهایی است که مردم در یک ناحیه جغرافیایی و تقریبا در یک شرایط زیستمحیطی دارا هستند که بیشترین دانش و مهارتهای آنها بهزودی به نسلهای بعدی منتقل میشود و افراد نسل جدید هرکدام با آن سازگار میشوند و به آن میافزایند. طبق نظر تاولا وسینگ، دانش بومی به دانشی اطلاق میشود که در مدتی طولانی تکاملیافته و از نسلی به نسل دیگر به طریق موروثی منتقلشده است. آت، نیز دانش بومی را در تمام فرهنگها، «دانش محلی» عنوان میکند که از تعامل میان انسانها با محیط در زمینههایی مانند کشاورزی، صیادی و مهندسی و...حاصل میشود. در اینجا نظام دانش محلی بیانگر گذشته و تجارب مردم، روابط اجتماعی آنان و نظامهای تبادل اطلاعات میان آنها است که میتواند بیشترین نقش را در پایداری نظامهای تولیدات کشاورزی ایفا کند. از آنجا که هر دانشی، حاصل تعامل فرد با محیط پیرامونش است، دانش بومی نیز حاصل تعامل بومیان با محیط پیرامونشان است. دیالا، دانش بومی را دانشی میداند که منحصر به یک جامعه و فرهنگ خاص است و اطلاعات لازم را برای تصمیمگیری بومیان فراهم میکند. ویلیامز و موچینا به نقل از مک کلور، دانش بومی را اینگونه تعریف کردهاند که دانش بومی؛ شیوههای یادگیری، فهم و نگرش به جهان که نتیجه سالها تجربه و مسئله گشایی بر اساس آزمونوخطا بهوسیله گروههایی از مردم در حال فعالیت است که منابع در دسترسشان را در محیط خود به کار برده و تجربه کردهاند.
چمبرز با تأکید بر نقش مردم در فرایند توسعه، معتقد است که عبارت «دانش مردم روستایی» رساتر از سایر واژهها برای دانش بومی است. منظور از مردم روستا، کشاورزان تولیدکننده (کوچک و بزرگ)، خریداران نهادهها، فروشندگان محصولات کشاورزی و غیره است. کلمه مردم نیز در عبارت فوق بر این نکته تأکید دارد که این دانش در سینه مردم وجود دارد و کمتر مکتوب شده است. کلمه دانش نیز بهکل نظام دانش که مفاهیم، اعتقادات و نگرشها و فرایندهای کسب، ذخیره و انتقال دانش را شامل میشود، اطلاق میشود. رولینگ در 1987 که از زاویه «نظام دانش و اطلاعات» به موضوع دانش بومی نگریسته، معتقد است که واژه «نظام دانش» بر تسهیم یا تهیه مجموعهای از معانی، مفاهیم و سایر محصولات ذهنی توسط گروهی از مردم، برای کنترل و یا سازگار شدن با محیط پیرامون خود دلالت دارد. به اعتقاد وی اجزاء و عناصر «نظام دانش» مردم یا مؤسسهها نیستند، بلکه نگرشها، شناختها، ارزشها، باورها و نظایر آن هستند. دانش بومی، اصطلاحاً به دانشی اطلاق میشود که از حوزه جغرافیایی خارج از روستا تحت تأثیر قرار گرفته، بر آن افزوده شده و یا ازمیانرفته است. با توجه به مجموعه نقطه نظرات فوق، به نظر میرسد گزینههای زیر در همه تعاریف دانش بومی مشترک باشد:
- منحصر به یک جامعه و فرهنگ خاص
- نتیجه سالها تجربه و مسئلهگشایی
- بر اساس آزمونوخطا شکلگرفته
- در سینه مردم وجود دارد و کمتر مکتوب شده
- برای کنترل و یا سازگار شدن با محیط پیرامون ایجاد شده
- شامل نگرشها، شناختها، ارزشها، باورها و نظایر آن است.
- و در نهایت، از نسلی به نسل دیگر غالباً از طریق نقل شفاهی منتقل میشود.
دیدگاه تان را بنویسید