زیادهخواهی بشر و زمینی که تنهاست
هر انسان چقدر زمین میخواهد؟
شینا انصاری- مدیرکل دفتر پایش فراگیر سازمان حفاظت محیطزیست لئو تولستوی نویسندهی شهیر روسی داستانی دارد با عنوان « هرکسی چقدر زمین میخواهد؟» مضمون داستان این است که میخواهند به فردی زمین بدهند، اما تعیین حدود زمین را به خودش واگذار میکنند به این صورت که با قدم زدن حدود زمین را خود تعیین کند.
لئو تولستوی نویسندهی شهیر روسی داستانی دارد با عنوان « هرکسی چقدر زمین میخواهد؟» مضمون داستان این است که میخواهند به فردی زمین بدهند، اما تعیین حدود زمین را به خودش واگذار میکنند به این صورت که با قدم زدن حدود زمین را خود تعیین کند. فرد شروع به قدم زدن میکند میرود، میرود اما هیچگاه نمیایستد و میخواهد وسعت زمین را هرچه بیشتر افزایش دهد آنقدر میرود که از پای میافتد و میمیرد! این حکایت به ظاهر ساده، داستان ما انسانها در مصرف سیریناپذیر طبیعت است.
زیادهخواهی بشر در مصرف منابع طبیعی طی یک صدسال اخیر به حدی بوده که موجب شده مسائل محیطزیست ابعاد پیچیدهای پیدا کنند و در غالب موارد به «بحران» بدل شوند، بهرهکشی از طبیعت از یکسو به منابع تجدیدپذیر کرهی زمین اجازه بازتولید نمیدهد و از سوی دیگر با شکنندگی و آسیبپذیری اکوسیستمها، بقای انسانها و سایر موجودات زنده را با تهدید جدی مواجه کرده است.
کافی است در مقیاسی کوچکتر نگاهی به روند ساختوساز در سرزمینمان بیندازیم: ساختوسازهای بیانتها در شهرهای بزرگ کشور و تمرکز بارگذاری جمعیت، خدمات و صنعت در شهری چون تهران سبب شده است که هر روز ساختمانهای بیشتری تهمانده باغها و فضای سبز مشجر را ببلعند و شهرکهای مسکونی تا ارتفاعات بالاتری از کوهها ریشه بدوانند، افزایش جمعیت و خودروها به نحوی نفس شهر را به شماره انداختهاند، که دیگر تنها به مدد وزش باد و بارش باران، تهران میتواند نفسی تازه کند! در شهرهای شمالی کشور نیز تخریب اراضی کشاورزی، تغییر کاربریهای گسترده و ویلاسازیها طبیعتی زخمی و بیمار برجای نهاده است.
از دست رفتن کیفیت منابع زیستی در شهرهای بزرگ، مناطق صنعتی و ساحلی کشور ما حاصل زیادهطلبیهای ماست. به بیان سادهتر مطالبه ما ایرانیها از طبیعت کشورمان بیش از مقتضیات آن است و شهوت «داشتن بیشتر» با استفاده افراطی از اکوسیستمها نابودکننده کیفیتِ زندگی ما و سرانجامش بیشباهت به پایان داستان تولستوی نیست!
اگر روزگاری مسئولی اعلام کرد که میخواهد به هر خانوار ایرانی بیش از دو هزار متر زمین واگذار کند تا آنها بتوانند علاوه بر ساخت خانهای مجلل و زیبا، به کارهای کشاورزی بپردازند. صرفنظر از چگونگی تأمین آب و انجام کشاورزی در گسترهای به وسعت ایران، ساخت چنین خانهای حکایت از تمنا و آرزویی خفته در اذهان همگی ما برای «داشتن بیشتر» به هر قیمتی ولو نابودی طبیعت کشورمان است.
بسیار سخت مینماید ولی شاید برای آنکه بتوان نگاهی دیگرگونه در رابطهی متعارضِ ما با محیطزیست بنا نهاد و از زخمها و دستاندازیها به پیکره طبیعت کاست، لازم باشد به واقعیتهای تخریب محیطزیست که سلامت و زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهد بیندیشیم و زوال و ناپایداری داشته مایمان را مرور کنیم و از خود بپرسیم که هر آدم واقعاً چقدر زمین میخواهد؟
دیدگاه تان را بنویسید