Iranian Agriculture News Agency

گفت و گوی ایانا با فرهاد ورهرام- بخش دوم و پایانی

مدیریت ناکارآمد آب، دلیل مهاجرت روستاییان است

آیا مدیرانی که در کشور منطقه ای نگاه کرده نه ملی و باعث تخریب های بیشماری بوده اند محاکمه شده اند…

ایانا_گروه فرهنگ و هنر؛ هادی اعتمادی مجد|| در بخش نخست گفت وگو با فرهاد ورهرام، مستندساز سرشناس و پیشکسوت کشور به آسیب شناسی تولید مستند با مضامین کشاورزی و روستانشینی در ایران پرداختیم و اینکه چرا با وجود ارائه اثار فراوانی در حوزه مستندهای کشاورزی، همچنان ذهنیت مردم نسبت به زندگی و نحوه فعالیت کشاورزان با ایرادهایی همراه است. حال آنکه مستند به دلیل بار آموزشی اش باید این طرز تلقی را اصلاح کند. آنچه که ورهرام آنرا ناشی از عدم تبلیغ درست مستندهای این حوزه و نمایش محدود آنها می داند. گفت وگوی ایانا با این این مستندساز 70 ساله بروجردی به انگیزه پخش مجموعه مستند 13 قسمتی «خاطرات روستا» در نوروز امسال صورت گرفت که او تهیه کنندگی تمام اثر و کارگردانی بخشهایی از آنرا بر عهده داشت. بحث اما بسیار فراتر از این مجموعه رفت و بیان صریح و آتشین او انتقاد از خیلی حوزه ها و مدیران و مسئولان را درنوردید که گوشه هایی از آن در قسمت قبل از نظرتان گذشت. بخش پایانی این گفت وگو را که تلاش شده با توجه به بیان تند ورهرام، بدون خودسانسوری و با رعایت ملاحظات پیاده و تنظیم شود، از نظر می گذرانید.

مدیریت ناکارآمد آب، دلیل مهاجرت روستاییان است

 

در طول تولید مستند 13 قسمتی «خاطرات روستا» چه به عنوان تهیه کننده و چه کارگردان،  قطعا در برخورد با روستاییان و عشایر به دلیل نقش محوری شان در این مجموعه به بسیاری از مطالبات و نیازهای آنان آگاه شده اید. بخش عمده و اصلی این نیازها و درخواستها را در کدام موارد می دانید؟

-نیازهای روستاییان و عشایر، خیلی از موارد را در بر می گیرد و در کل هر روستایی دغدغه های خودش را دارد. مسئله مهاجرت، کمبود آب، نگرانی از عدم فروش محصولات و ... از جمله این موارد است. به صورت موردی مثلا در مورد روستای ابیانه به شما بگویم. بی اغراق باید بگویم من جزو کسانی هستم که سال 1352 روستای ابیانه را به شما معرفی کردم. من، مرحوم روح الامینی و چند نفر دیگر جزو کسانی هستیم که این روستا را معرفی کردیم. خودم تا به حال چهار مستند در آنجا ساخته ام. هزاران نگاتیو و فریم من از این روستا فراهم کرده ام. متاسفانه امروز این روستا یک مدرسه دارد که در آن هم فقط تا ششم دبستان تدریس می شود. با تعداد محدود دانش آموز که نصف همانها هم افغانی هستند. معماری، دامداری، آیین ها و مراسمش رو به زوال رفته و روند مهاجرت ساکنانش به شهر افزایش یافته.

هر چند شاید از حرفهای محلی ها و روستانشینان نتوان به واقعیت دقیقی رسید، اما من در طول تحقیقات این سالها به تجربه ای رسیده ام که ابعاد درست مشکلات را تا حدی که سفارش دهنده هم پس نزند، در مستندم بگنجانم. ضمن اینکه من در فیلم هایم یک کلمه دروغ و چاپلوسی ندارم، ولی دوست هم ندارم اثری بسازم که امکان نمایش پیدا نکند.

الان در قبال این سوال شما شاید من خیلی چیزها را شاید نتوانم از مشکلات روستاییان بگویم که قابل انتشار باشد! 

فکر می کنید چرا روستاییان خانه و زمین خود را رها می کنند و راهی شهر می شوند. چون بحران آب ،‌مدیریت ناکارامد آبی و سیاستگذاری بعضا منطقه ای بر آب  اغلب زندگی شان را به گونه ای کرده که در روستا اقتصاد و معیشتشان نمی چرخد.حال بحث های رفاهی و ... جای خود . 

برای مثال چرا آب اصفهان به یزد کشانده شد تا امورات چند کارخانه بچرخد. در منطقه ای که دست کم با تمدنی چهارهزار ساله زندگی و حیات به وجود آورده، آیا درست سیاستگذاری شده که مشکل آب برای کشاورزان ایجاد شده است. دیگر هم نمی شود هیچ کاری برایش کرد.

با توجه به دغدغه های جدی تان در این باره شما تا به حال در مستندهایتان در مورد مسئله ای که گفتید یا موارد مشابه، راهکاری برای حل معضل ارائه داده اید؟

-وظیفه من مستندساز ارائه راهکار نیست.به من هم ربطی ندارد. هنرمند اگر واقعا هنرمند باشد، مانند فیلسوف فقط طرح پرسش می کند. راه حل ارائه نمی دهد. پرسشی مطرح می کند تا جامعه با نگاه فلسفی  به دنبال راهکار برای مشکل بگردد. او مسیر را به نوعی نشان می دهد.

آن مستندسازانی که بدون کارشناسی و داشتن کارشناس اهل فن موضوعش، راه حل ارائه می دهد ویا دست کم ادعایش را دارد، خیلی ببخشید اشتباه بزرگی را مرتکب می شود! اینها بعضا استعداد فیلمسازی هم ندارند، آن وقت می خواهند راه حل هم نشان دهند! 

ببینید! اشکالات در همه جا هست. از آمریکا بگیرید تا ایران. مهم این است شما در مستند اشکالات را طوری مطرح کنید که سفارش دهنده پس نزند و بالاخره پخش شود تا همه آنرا ببینند. حتی معتقدم اگر در مستندتان دست به تحریف هم زدید، اما آگاهانه و درست، پس مستند خوبی ساخته اید. اما بعضی از مستندسازان ما از تحریف به دروغگویی پناه می برند. ما مستندسازان وجوه عریان خیلی از مسائل را در تمام دوره های سیاسی و اجتماعی می بینیم. من در این چند دهه مستندسازی خیلی مسائل را دیده و لمس کرده ام. دیگر به حدی از تجربه در مستندسازی رسیده ام که اگر سوژه ام بخواهد دروغ به  هم ببافد و غیرواقع بگوید یا ظاهرسازی کند، سریع متوجه می شوم و اجازه ورودش به چارچوب اثر را نمی دهم. یا دست کم طوری جلوه اش می دهم که مخاطب متوجه اصل ماجرا شود!

در بخشی از صحبتهایتان درباره روستای ابیانه و نیز استان خوزستان بحث در مورد مشکلات روستاییان و مسائل زیست محیطی، به ضرورت بحث ناتمام ماند.

-الان در خوزستان و روستای صراخیه ما تالاب شادگان را داریم که نیمه های شمالی و جنوبی اش خشک شده و نزدیک است که سایر بخشهایش هم گرفتار همین مشکل شود. همین چند سال پیش یک مونوگرافی از آنجا نوشتم و فیلم هم ساختم از روزگاری که این تالاب پرآب و زنده بود، ولی حالا به این وضع افتاده؛چرا، چون در بالادست سد زده اند و در نتیجه رودخانه جراحی خشک شده و امکان کاشت برنج و خرما دیگر وجود ندارد. روستاییان و کشاورزان با خانوارهای پرتعداد حالا اغلب به همین دلایل بیکار شده اند و چشم به یارانه ها دارند. مردمی که که هیچ گناهی در این تصمیمات نداشته و فقط گرفتار این تصمیمات شده اند . در آن نواحی خرید مایحتاج خوراکی یک هفته خودشان را از تالاب شادگان تهیه می کردند، الان دیگر امکان این کار را ندارند و خشکسالی روی زندگی آنان  هم تاثیر منفی گذاشته است.

یا مناطقی که اتفاقا امکانات خوبی مثل لوله کشی آب و سیم کشی برق و اینترنت و ... در اختیارشان قرار گرفته، اما آّب شربشان به جای دیگری منتقل شده و تصمیمات بعضا ناکارامد مدیریتی و نادرست آنها را در معیشت دچار مشکل کرده است. الان در بسیاری از منطق روستایی در شرق و شمال شرقی کشور هستند که اغلب امکانات زندگی را دارند، اما خالی از سکنه شده اند. چرا؟ آیا مدیرانی که در کشور منطقه ای نگاه کرده نه ملی و باعث تخریب های بیشماری بوده اند محاکمه شده اند امروز؟ 

فرهاد ورهرام

با توجه به تجربه های شما در طول این دوران طولانی مستندسازی که بخش عمده ای از آنها در حوزه روستایی و کشاورزی بود، مشکلات این حوزه و موانع سیر تکاملش از سنتی به مدرن را در چه مواردی می دانید؟

-خب این مسئله در روستاهای مختلف متفاوت است. البته به نظرم در برخی از روستاها درآمدشان کم که نشده، اضافه هم شده است! ایران اقلیمهای مختلف با ویژگیهای متفاوت دارد.

الان روستای طالب آباد در ورامین یک منطقه سنتی است که امکانات کشاورزی خوبی دارد، اما نیروی کار جوانش مهاجرت کرده اند و افغانستانی ها اغلب جای آنان را گرفته اند. در همان ابیانه مثلا 10-20 دانش آموز سر کلاس نشسته اند که نصفشان افغانستانی هستند.

ما باید شرایطی را فراهم کنیم که روستانشین مهاجرت نکند بیاید در پایتخت یا به شغل کاذب روی آرود و یا حاشیه نشینی کند. عشایر ما اما البته آرام آرام به سمت دامداری های بزرگ صنعتی و مدرن پیش می روند. یعنی شما دیگر آن سیستم عشایری سابق را در زندگی اینها نمی بینید. درست است که چهار تا چادر هم برپا می کنند، ولی دیگر سیستم عشایری نیست. گرچه ما عشایر سنگسری را هم داریم که دامداری متحرک دارند و به سراسر ایران سفر و زمین مرتع و علوفه اجاره می کنند.

شما کافی است به مسجد سلیمان بروید تا ببینید مهاجرت چه بر سر این عشایر و کشاورزی آورده است.  شهری که روزی جزو اولی ها بود. شهری که عملهای چشمش زبان زد خاص و عام بوده امروز با چنین پیشینه موفق و پیشرفته ای متاسفانه به بد روزی افتاده است که من مستند ساز افسوس می خورم.

 

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید