Iranian Agriculture News Agency

کشاورزی و دامپروری، در قاب دوربین

سینمای شهری دل از تهران نمی‌کَنَد!

مروری بر فیلم و سریال‌های پربیننده‌ای که در حوزه کشاورزی و دامپروری ساخته شدند(۱)

ایانا_گروه ادب و هنر| کشاورزی،دامپروری،صنایع دستی و دیگر شاخصه‌های زندگی قومیت‌های مختلف ایرانی اغلب سهم پررنگ چندانی در تولیدات نمایشی نداشته اند. اکوسیستم‌های طبیعی و جوامع روستایی همواره انتخاب چندم فیلم و سریال سازان بوده اند و در مواردی که به میانه درام راه یافته اند،یا تصویری کاریکاتوری یافته و یا در سطح باقی مانده‌اند.

سینمای شهری دل از تهران نمی‌کَنَد!

فیلمنامه‌نویسان با تمرکز بر زندگی شهرنشینی و مناسبات اهالی پایتخت، اصولا ترجیح می‌دهند بنیان درام‌های خود را بر آدم‌های شهری استوار کنند.پلت‌فرم بی‌دردسر و در دسترسی که شناخت آن نیاز به حل معادله پیچیده‌ای ندارد.

موفق‌ترین فیلمسازان ما در یکی_دو دهه اخیر از جمله اصغر فرهادی شهر و مدنیت را به روستاگردی و قاب گرفتن زیست بوم ترجیح داده‌اند. شیوه‌ای که پتانسیل های دیدنی کشور و محیط زیست را کمتر مد نظر قرار می‌دهد. ضمن اینکه از ظرفیت‌های کشت و صنعت به عنوان یکی از ارکان اساسی تقویت و معرفی تولید ملی بهره‌ای نمی‌برد.

سریال‌ها و فیلم‌ها در دایره آپارتمانها زندانی شده‌اند و شخصیت‌ها صرفا نمایندگی مشاغل شهری را می‌کنند.در این شرایط کارهایی بومی چون دامداری،کشاورزی،صنایع دستی یا پرورش آبزیان یا با ذهنیت سنتی و قدیمی به تصویر کشیده می‌شوند یا اصلا محلی از اعراب ندارند.

همین الان در ذهنتان به دنبال فیلم‌ها و سریال‌هایی بگردید که مبتنی بر موضوعات مذکور بوده و در عین جاذبه‌های داستانی،معرفی ضمنی مفید و قانع کننده‌ای نیز از این دست شغل‌ها ارائه داده‌اند.خب احتمالا تعداد مواردی که آن هم به زحمت به خاطرتان می‌آیند، از تعداد انگشتان یک دست فراتر نروند.همان موارد محدود هم از حیث دراماتیک و ساختاری چنان لنگ می‌زده‌اند که دیگر برای کسی مهم نبوده مثلا کاراکتر آقای گاودار قصه یا خانم فعال در حوزه صنایع دستی چه تفکر،برنامه و انگیزه‌ای دارد.

چرا راه دور برویم!

اولویت نود درصد تولیدات سینمایی روی پرده،سریال‌های روی آنتن یا تئاترهای در حال اجرا در همین روزها، شهر دود گرفته تهران و مشاغلی اداری است.آثاری که تماشاگر را با یکسری لوکیشن‌های تکراری احاطه و در زمینه پرداختن به زیست بوم ایران و اقوام ایرانی کاهلی یا بی اعتنایی می‌کنند.

به طور مثال «مصادره»، «لاتاری»، «فراری»، «خوک»، «عصبانی نیستم»، «تگزاس»،«به وقت شام»، «جشن دلتنگی»،«آنسوی ابرها» از جمله فیلم‌های روی پرده‌ای هستند که در هیچکدام نمی‌توان دغدغه‌هایی از جنس تولید فکر و محتوا با ماهیت فرهنگ و زندگی بومی در خارج از جغرافیای پایتخت شلوغ یافت.با این حال جای امیدواری دارد که در مقطع حاضر دو فیلم «خجالت نکش» و «ناخواسته» با اغماض و تا حدودی بر این مدار می‌چرخند.

در بین سه سریال ماه رمضان امسال ،«رهایم نکن» ، «بچه مهندس» و «سر دلبران» نیز همین اوضاع برقرار است و راستش را بخواهید، حتی شرایط بدتر هم هست. فکت این مسئله هم سریال محمد حسین لطیفی است که علی رغم روایت قصه در لوکیشن بی نظیر یزد، هیچ نشانی از مختصات این استان و صنایع تولیدی و دستی و فرهنگ مردمانش در آن به چشم نمی خورد!

نقصانی که به نظر می رسد باید برای جلب توجه برنامه سازان و سینماگران به جهت رفع آن هر چه زودتر دست به کار شد.

بویژه اینکه اطلاع رسانی و فرهنگ سازی درباره این مشاغل و صنعت ها خاصه در بستر آثار نمایشی و درام های پرمخاطب قطعا منجر به اعتلای جایگاه شان در راستای تقویت اقتصاد کشور و تغییر یا اصلاح دیدگاه مردم و حتی صاحبان فکر و سرمایه نسبت به آنها خواهد شد.

خبرگزاری ایانا در قالب سلسله یادداشت‌هایی، ضمن مروری بر بهترین و پربیننده ترین فیلمها و سریال‌ها در این حوزه، تلاش دارد به نمونه های ایده آل و قابل ارجاعی برسد تا در تولیدات آتی سینما و تلویزیون ایران از سوی هنرمندان تمرکز بهتر و بیشتری روی آنها صورت گیرد.تمرکزی که شناخت بهتر و دقیق تری از شرایط حال حاضر آنها را به دست می دهد و ذهنیت ها و برآوردهای غیرواقعی را تصحیح می کند.

البته دست کم امیدواریم که این طور باشد!

 

 

 

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید