از روزمرّگی یک محیطبان تا لایک معاونرییسجمهور
اعتماد ، غزل حضرتی / روزمرّگیهای یک محیطبان؛ اسم صفحه اینستاگرام محیطبانی است که بیش از ١٩ هزار و ٦٠٠ فالوئر دارد. محیطبان «احمد بحری»، محیطبان جوانی که چند سال است با حضور در فضای مجازی در شبکهها و فضاهای متفاوت، سعی میکند دشواریها و اهمیت این شغل را به آدمها نشان دهد؛ شغلی که این روزها بیش از همیشه مورد توجه قرار گرفته. با کشته شدن سه محیطبان در دو ماه گذشته، افکار عمومی بیشتر از قبل، با مصایب این حرفه آشنا شدند و شاید متخلفان هم بیشتر از قبل، متوجه عواقب کار خود شده باشند. اما محیطبان بحری، با راهاندازی کانال تلگرام و صفحه اینستاگرامش، توانسته سهمی بیشتر از بقیه محیطزیستیها در شناساندن و معرفی محیطبانی و لزوم حفاظت از محیطزیست به عموم مردم داشته باشد، سهمی بیش از مدیران و متولیان محیط زیستی کشور. احمد بحری، محیطبان ٣٥ ساله قمی، شیفت محیطبانیاش را در پلنگدره قم میگذراند. لیسانس محیطزیست دارد و به دنبال ادامه تحصیل در مقطع کارشناسیارشد است. نزدیک به ده سال است در فضای مجازی حضور دارد؛ فیسبوک، اینستاگرام، تلگرام و توییتر، شبکههاییاند که بحری از هیچ کدام غافل نشده. «فیسبوک را ٥، ٦ سال پیش شروع کردم. صفحهام بیشتر خصوصی بود، مثل بقیه آدمها عکس میگذاشتم، کمتر از کار و بیشتر از خودمان. با کمک دوستان محیط زیستی، یکسری کمپین را آنجا راه انداختیم. کمپین «ممنوعیت ٥ ساله شکار» را ما راه انداختیم و پیشنهاد دادیم شکار برای ٥ سال ممنوع شود، همان کمپینی که باعث شد سازمان حفاظت محیطزیست، پروانههای شکار را محدود کند. صفحه کمپینمان چند هزار تایی عضو داشت و توجهها را جلب کرده بود.» اینها را بحری از نخستین تجربیات حضورش در فضای مجازی به «اعتماد» میگوید.
هشتگها جواب میدهند
اینستاگرام و تلگرام به خاطر فیلتر نبودن و دسترسی عموم به آنها، بیشتر مورد توجه عامه مردم است. کرکره فیسبوک تا نیمه پایین آمده و توییتر هم به خاطر فضای خاصش و محدودیت کاراکتر، برای عدهای خاص، جذابیت دارد. بحری، اما برای توییتریها هم «روزمرّگیهای یک محیطبان به زبان توییتری» را راه انداخته، صفحهای با قدمت کمتر از دو ماه و بیش از ٢٧٠٠ فالوئر. «فیسبوک به خاطر فیلترش سخت شده بود. مهمتر از آن، اینکه تلگرام و اینستاگرام بیشتر باب شده بود. یازده ماهی میشود اینستاگرامم را راه انداختهام، مهر ٩٤ بود. تعداد فالوئرهایم به ١٩ هزار و ٦٠٠ رسیده. وقتی صفحه را راه انداختم، اسمش را گذاشتم «روزمرگیهای یک محیطبان.» اتفاقات سادهای که در زندگی چندروزه شیفتمان در منطقه میافتد را میگذارم. از صبح که گشت و پایش شروع میشود تا آشپزی و چای هیزمی درست کردن. دوست دارم ریزهکاریهای محیطبانی را نشان دهم. آنچه باعث شد فالوئرهایم زیاد شوند، جذابیت شغل محیطبانی و بیشتر از آن جذابیت طبیعت برای مردم است، آنها من را دیدند و به هم معرفی کردند. خواستم به مردم یادآوری کنم که با طبیعت مهربان باشند، شکار غیرمجاز انجام ندهند، تخریب و آتشسوزی نکنند، مراقب طبیعت باشند.» در میان لایککنندگان، نام معصومه ابتکار هم به چشم میخورد. صفحه بحری را رییس سازمان هم میبیند. بحری به خاطر فیلتر بودن توییتر، کمتر به آنجا میرود. میگوید: «توییتر را به اندازه اینستاگرام آپدیت نمیکنم. هشتگها در اینستاگرام خوب جواب میدهد. بعد از راهاندازی اینستاگرام، پیام زیاد داشتم که کانال تلگرامی راه بیندازم. ویژگی خوب کانال تلگرام، آپلود کردن ویدیو است. کانالم را به فعالیتهای محیطبانان کل کشور اختصاص دادم. از محیطبانان خواستم فعالیتهای شاخصشان را برایم بفرستند. خوب هم استقبال شد. کانال را با روزی ٢٠ پست و نزدیک به دوهزار و نهصد عضو، تنها خودم اداره میکنم و ادمین دیگری ندارد.
نذر طبیعت و سبزنوشت، پویشهای اینستاگرامی
«پویشهای» اینستاگرامی بحری را میتوان ادامه کمپینهای فیسبوکیاش به حساب آورد. پویش «سبزنوشت»، نخستین پویش بود که با کمک فالوئرها به سرانجام رسید. بحری میگوید: «کارمان این بود که پیامهای محیطزیست و حمایت از حیات وحش را به شکل برچسب و پوستر به علاقهمندان به محیطزیست بدهیم تا پشت ماشینهایشان بچسبانند تا تبلیغ محیط زیست شود. مثلا برچسب «زباله نریزیم» را با آرم ورود ممنوع قرمز درست کردیم، از این آرم برای اسلحه شکاری هم استفاده کردیم با هدف شکار ممنوع. برچسبی دیگر هم با یوزپلنگ درست کردیم با پیام «یوز پلنگ در خطر انقراض.» گونههای در خطر را چاپ کردیم. »پویش «نذر طبیعت» پویش بعدی اینستاگرامی آقای محیطبان است که به گفته خودش، یک ماه است راهاندازی شده. علت ایجاد این پویش، پیامهایی در راستای حمایت از حیات وحش است که در یک سالی که از راه انداختن اینستاگرامش میگذرد، رسیده.» تعداد زیادی از مردم به من پیام میدادند که میخواستند برای حیات وحش، آبشخور بسازند. من واسطه میشدم. یادم است عکسی از توله خرسی را که مادرش کشته شده بود در صفحهام گذاشتم، آقایی برایم پیام گذاشت که میخواهد برای توله، بستههای ٨ تایی شیرخشک حیوانی بخرد. خانم دیگری میخواست هزینه ٦٠٠ هزار تومانی علوفه در اصفهان را بدهد. همین باعث شد به فکر این بیفتیم که فراخوان عمومی کنیم و اسمش را هم بگذاریم «نذر طبیعت». واژه نذر بار اعتقادی دارد، میتواند در میزان کمکها تاثیرگذار هم باشد. افرادی هستند که میخواهند سالی یک آبشخور بسازند، نذر درخت کنند و نهال بکارند. به خاطر همین این پویش را عمومی کردم. در یک ماه اخیر، تعداد افرادی که اعلام آمادگی کردند به ٢٠ مورد رسیده. از تامین علوفه تا ساخت آبشخور در مناطق خشک تا هزینههای دارو درمان برای حیوانات مصدوم. آقایی هم از لندن تماس گرفت میخواست آبشخور بسازد تا کودکان ایرانی- انگلیسیاش، وقتی سالها بعد به ایران میآیند، آبشخوری به نام خودشان ببینند. در یک ماه اخیر بالغ بر ٥٠ میلیون تومان جمع شده است. نذر طبیعت را هنرمندان حامی طبیعت هم حمایت کردهاند، عکسهایی در این رابطه از سوی هنرمندانی چون میترا حجار، هدیه تهرانی و سینا حجازی منتشر شده و بحری، صاحب ایده نذر طبیعت، روی پستها تگ شده است. عدهای از این هنرمندان هم پیگیر ساخت آبشخور در هرمزگان برای حیات وحش بودند و اعلام آمادگی کردند که حاضریم هرچقدر نیاز باشد جمع کنیم.
من دیگر شکارچی نیستم
از همه این بازخوردها مهمتر، اتفاقی بود که برای شکارچیان دنبالکننده صفحه بحری افتاد. پستهایی که بحری درباره حوادثی که اخیرا برای محیطبانان افتاد و سختیهایی که متحمل میشوند، زندانهایی که محکوم میشوند و جانهایی که از دست میدهند، گذاشت، باعث دگرگونی چند شکارچی شد؛ شکارچیانی که با فرستادن پیام به او، اراده خود را برای کنار گذاشتن سلاحهایشان اعلان کردند. چند شکارچی پیام دادند که از وقتی به واسطه پستهای من، با فعالیت محیطبانان آشنا شدند، اسلحههایشان را واگذار کردند و شکار نمیکنند. از آنها خواستم عکسهایشان را زمانی که شکارچی بودند، با اسلحه بفرستند و عکسی هم از الان خودشان در حالی که نوشته «من دیگر شکارچی نیستم» را در دست دارند برایم بفرستند. خوشحالم از اینکه کاری کردهام افراد با طبیعت آشتی کنند. یک گروه ٥ نفره شکارچی مشهدی بودند، ٣ تا اسلحه داشتند که فروختند یا واگذار کردند. ماشینهای شاسی بلندشان را هم میخواهند برای کمک به محیطبانان استفاده کنند. چند شکارچی هم در هرمزگان بودند که به همین ترتیب به محیطبانان منطقه معرفیشان کردم. قصد دارم وقتی تعداد این شکارچیان به ١٠ نفر رسید، تیمی از آنها درست کنم و موضوع را رسانهایتر کنم تا بیشتر تشویق و حمایت شوند.»
صفحهام را نمیفروشم
احمد بحری، دختری ٤ ساله به نام «عسل» دارد. شغلش را دوست دارد، از سر بیکاری و بیشغلی محیطبان نشده، تحصیلاتش مرتبط بوده و قصد ادامه تحصیل دارد، شاید حتی تا دکترا. اگر قبل از این تنها اضطراب خانوادهاش به سقوط از کوه و صدمه دیدن در موتورسواری در دشت و کوه محدود میشد، الان به درگیری رو در رو با متخلف و مجروح شدن با اسلحه هم رسیده است. بحری اما، هنوز میتواند خانوادهاش را قانع کند که عاقلانه و قانونمند رفتار میکند تا همچنان بتواند از بز کوهی، قوچ، میش و گربه وحشی، تشی (جوجه تیغی)، روباه، گرگ، گراز، کبک و تیهو و عقاب طلایی محافظت کند. همیشه آنلاین است، میگوید: «هرجا آنتن بدهد من وصلم. شبکههای اجتماعی در محیط زیست خیلی جلوتر و اثربخشتر از صداوسیما هستند، صدا و سیما در این زمینهها خیلی عقب مانده.» از او میپرسم، صفحههای پرطرفدار در اینستاگرام قیمتی دارند و همیشه مشتری دست به نقد برایشان هست، صفحه تان را چند میفروشید؟ میگوید: «صفحهام مشتری دارد، اما من حتی قیمت را هم نپرسیدم. معلوم نیست کسی که صفحهام را بخرد، چه به خورد مردم بدهد. من دنبال درآمدزایی از فضای مجازی نیستم، کارم را میکنم و صفحهام را هم نمی فروشم .
دیدگاه تان را بنویسید