Iranian Agriculture News Agency

نقش آموزش در پیشگیری از آزار جنسی کودکان و نوجوانان

آموزش نباشد، باز هم فراموش خواهیم کرد

هیجان حاکم بر جامعه، یکی از دلایل شرم افراد برای اعلام کودک‌آزاری است

ایانا-جامعه و فرهنگ: ما چقدر وقت می‌گذاریم تا با کودکان خود صحبت کنیم و خانواده که باید یک چتر حمایتی برای همه مشکلات بچه‌ها باشد تا چه حد این کارکرد را دارد؟ ما چقدر به کودکان خود حق اشتباه داده‌ایم که اگر زمانی اشتباهی کرد بتواند به ما مراجعه کند؟ چقدر ما حمایت همه‌جانبه داریم؟ سه مورد از آخرین کودک‌آزاری‌های منجر به فوت ما که بعضی از آن‌ها هم مورد تجاوز قرار گرفته بودند، زمانی بود که بچه‌ها برای خرید بیرون رفته بودند. آیا واقعا والدینی که چنین رفتاری از آن‌ها سر می‌زد الان دیگر متنبه شده‌اند؟

آموزش نباشد، باز هم فراموش خواهیم کرد

دو روز پیش بود که خبر اذیت و آزار جنسی گروهی از دانش‌آموزان توسط یکی از مسئولان دبیرستان پسرانه مقطع متوسطه اول واقع در یک مجتمع آموزشی غیرانتفاعی در منطقه 2 تهران، منتشر شد. خبر تلخ اما تکراری بود و شاید تنها وجه تمایز آن با خبرهایی که سال گذشته، دو سال پیش و سال‌های قبل‌تر شنیده‌ایم ابعاد گسترده‌ترش بود که سبب شد رهبری نیز به مسئله ورود کرده و دستور پیگیری سریع و اجرای حدود الهی برای مجرم را صادر کند. بعدازآن، وزیر آموزش‌وپرورش نیز از طریق شبکه‌های مجازی سعی کرد جو متشنج روانی حاکم را آرام کند و با اشاره به این‌که مجرم نیروی غیررسمی بوده و بدون طی مراحل قانونی به‌کار گرفته شده است، اعلام کرد که «آموزش خانواده‌ها را شروع کردیم، آموزش دانش‌آموزان را نیز تقویت می‌کنیم.» آموزشی که طاهره پژوهش، فعال حقوق کودک نیز بسیار بر آن تأکید دارد و معتقد است اگر به ویژه از سوی خانواده ها جدی گرفته نشود، سبب می شود جامعه باز هم این اتفاق را فراموش کند.

- دلایل ناآگاهی کودکان و حتی ترس از صحبت کردن درباره چنین اتفاقاتی در آن‌ها چیست و آگاهی‌دهی جنسی به کودکان و دانش‌آموزان تا چه اندازه می‌تواند در جلوگیری از بروز چنین اتفاقاتی مؤثر باشد؟

اولین دلیل به وجود آمدن چنین اتفاقاتی ناآگاهی است. یعنی این‌که ما به‌عنوان پدر و مادر به‌عنوان جامعه و به‌عنوان کسانی که بچه‌ها را به دنیا می‌آوریم و مسئولیم که از آن‌ها حمایت کنیم به وظایف خود عمل نمی‌کنیم. یکی از ماده‌های پیمان‌نامه حقوق کودک که در سال 73 امضا شده است، آموزش حقوق کودکان به آن‌ها، والدین و همه کسانی است که به نحوی با کودکان سروکار دارند اما متأسفانه این آموزش در جامعه جاری نمی‌شود و می‌بینیم که آموزش‌های موجود حتی از طریق خانواده‌ها نیز متأسفانه مبتنی بر ارعاب و تحقیر و تنبیه است و این اتفاقات هم نتایج این ارعابهاست که ما امروز درو می‌کنیم. با وجود این محدودیت بچه‌ها با مراحل متعدد آموزش شناختی یعنی شناختی که باید از بدن خود به دست آورند آشنا نمی‌شوند و جامعه دچار بحران‌های متعددی می‌شود که در حال حاضر، این‌گونه خود را نشان می‌دهند و نمونه آن را نیز در رابطه با پرونده ستایش قریشی شاهد بودیم. مسائل و مشکلات عدیده‌ای که وجود دارند اما هرگز به زبان آورده نمی‌شوند.

- خلأهای قانونی در این رابطه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

مسئله ما امروز فقط این مورد نیست. هزاران مورد گفته‌نشده‌ای است که هرگز به زبان آورده نمی‌شوند. آنجایی هم که صحبت می‌شود اگر به مرگ منجر نشود قربانی کودک‌آزاری به‌عنوان مقصر معرفی می‌شود. درواقع، در موارد زیادی ما پرونده‌هایی را داشته‌ایم که آخرین آن دانش‌آموزانی بودند که در روستاهای زنجان توسط معلم خود مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، پرونده تا پزشکی قانونی تهران آمد اعلام هم شد که جسم سخت وارد بدن این کودکان شده است -گرچه اعلام عمومی نشد- اما معلم تبرئه شد، طی سال‌های اخیر، موارد مشابهی دیگری هم داشته‌ایم که مقصر اصلی تبرئه شد.

این تبرئه‌ها مشوق کودک‌آزاری می‌شوند و نشان می‌دهند که متأسفانه قانون، توانایی حمایت از کودکان را در مقابل کودک‌آزاران بزرگ‌سال ندارد. نه‌تنها در ایران در همه دنیا کسانی که بیشترین تماس را با کودکان دارند می‌توانند در جایگاه مجرم قرار بگیرند. موارد زیادی کودک‌آزاری در خانواده‌ها و از طریق محارم وجود دارد که هرگز اعلام نمی‌شوند. این مسائل بحران‌هایی را می‌آفرینند و این اتفاقات درواقع نوک کوه یخی هستند که بخش عمده آن پنهان است. امیدوارم این اتفاق جامعه و مسئولان را به خود بیاورد و بتوانیم لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان را به صحن مجلس بیاوریم. این حداقل تلاشی است که تا به امروز برای جلوگیری از کودک‌آزاری صورت گرفته است.

یکی دیگر از مسائلی که ما با آن مواجه هستیم مقصر دانستن کودکان است، این‌که رفتار و یا پوشش او را دلیل اقدام متجاوز می‌دانند. در آخرین پرونده ما در کرج –که دو سال پیش ناظم مدرسه دانش‌آموزان را مورد آزار و اذیت قرار داده بود- درنهایت، قاضی اعلام کرد که خود بچه‌ها هم راضی بوده‌اند و حتی بعد مشخص شد که فرد خاطی را به ‌جای دیگری منتقل کرده‌اند. همان زمان هم این های و هوی‌ها به وجود آمد و حتی صدای دانش آموزان هم پخش شد اما بعد جامعه فراموش کرد.

Child-Abuse (1)

- این اتفاق قبل از این هم در جامعه رخ داده و در آینده نه چندان دور بازهم ممکن است تکرار شود. چگونه می‌توان به‌طور عملی گام‌هایی برداشت که موارد کودک‌آزاری را به کمترین حد ممکن رساند؟ چه نهادهایی می‌توانند برای تحقق این امر کمک کنند و از چه راه‌هایی؟

اگر می‌خواهیم در این جهت گام جدی برداریم در اولین قدم باید لایحه حمایت از حقوق کودک را به مجلس ببریم تا تصویب و اجرایی شود. سپس آموزش از طریق صداوسیما و روزنامه‌ها و سایر وسایل ارتباط‌جمعی از یک‌سو و به ویژه آموزش خانواده‌ها  از طرف دیگر در دستور کار قرار بگیرد و پیش برود تا از آمار چنین جرایمی کاسته شود. ما قانونی داریم که طبق آن کودک‌آزاری جرم عمومی محسوب می‌شود و نه‌تنها والدین بلکه همه موظف هستند موارد آن را گزارش کنند. به‌طور مثال، مدیر مدرسه‌ای که متوجه می‌شود دانش‌آموز او مورد آزار قرار گرفته موظف است اطلاع دهد، در غیر این صورت مورد پیگرد قانونی قرار می‌گیرد.

این قانون سال 81 است اما کجا درباره آن اطلاع‌رسانی می‌شود؟ اگر در حجم عظیم تولیدات تلویزیونی یک مورد به این‌گونه مسائل اختصاص داده شود و این قانون مطرح‌ شده و مورد بحث قرار بگیرد، مردم مطلع می‌شوند که حتی اگر بچه همسایه هم کتک می‌خورد، آن‌ها موظف هستند به اولین دادسرایی که در اطرافشان وجود دارد مراجعه و از کودک‌آزار شکایت کنند. این آموزش‌ها باید داده شود، افراد باید یاد بگیرند که درباره این روابط مطالعه و تحقیق کنند و با چشمانی باز مواظب کودکان خود باشند. وقتی پدر و مادر سر کار و کودک خود را به سرایدار و همسایه و آشنا می‌سپارند، معلوم است که یک سری زمینه‌ها برای رشد کودک‌آزاری به وجود می‌آید.

موارد جزئی دیگر زیادی وجود دارد اما ما چقدر وقت می‌گذاریم تا با کودکان خود صحبت کنیم و خانواده که باید یک چتر حمایتی برای همه مشکلات بچه‌ها باشد تا چه حد این کارکرد را دارد؟ ما چقدر به کودکان خود حق اشتباه داده‌ایم که اگر زمانی اشتباهی کرد بتواند به ما مراجعه کند، بگذریم از جایی که مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد. چقدر ما حمایت همه‌جانبه داریم؟ سه مورد از آخرین کودک‌آزاری‌های منجر به فوت ما که بعضی از آن‌ها هم مورد تجاوز قرار گرفته بودند، زمانی بود که بچه‌ها برای خرید بیرون رفته بودند. آیا واقعا والدینی که چنین رفتاری از آن‌ها سر می‌زد الان دیگر متنبه شده‌اند؟ چه آموزشی در این رابطه داده شد که مجددا شاهد وقوع این حوادث نباشیم؟ افراد جامعه باید آموزش ببیند و بدانند که این اتفاق ممکن است برای فرزندان هر یک از آن‌ها بیفتد.

در جامعه ما موارد پنهان کودک‌آزاری زیادی وجود دارد. وقتی در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که 24 درصد جمعیت آن دچار مشکلات روحی و روانی هستند طبیعتا با چنین بحران‌هایی مواجه خواهیم بود. اگر آموزش‌های درست از اول جاری شود و کودکان با حقوق خود آشنا شوند و بدانند محترم‌ترین بخش وجود آن‌ها بدنشان است و کسی حق ندارد بدون اجازه به آن دست بزند، آنگاه انسان دارای کرامت می‌شود و این مشکلات پیش نمی‌آید که ما در پرونده‌های روانکاوی و با مشقت زیاد متوجه آن‌ها شویم.

- اگر این آموزش‌ها داده شود تا چه اندازه تأثیر خواهد داشت بر این‌که ما در آینده متجاوزان کمتری هم داشته باشیم؟

قطعا بسیار مؤثر خواهد بود. اگر درباره زندگی این افراد تحقیق کنید متوجه می‌شوید که اغلب آن‌ها در کودکی دچار مشکلات زیادی بوده‌اند. به‌طور مثال در پرونده ورامین –ستایش قریشی- مجرم در خانواده‌ای به‌ظاهر آرام بزرگ شده بود اما می‌گفت که چندین بار مشروب خورده است و بار آخر نفهمیده در مشروب او چه چیزی ریخته بودند. این‌ها فاجعه است؛ وقتی محدودیت وجود دارد، وقتی هیچ سرگرمی و شادی برای بچه‌ها به رسمیت شناخته نمی‌شود و حتی آب‌بازی در پارک هم محکوم می‌شود و از آن جلوگیری می‌شود، کودکان به سمت آن بخش‌هایی روی می‌آورند که در خانه‌ها تعریف می‌شود مثل اعتیاد و موارد دیگری که وجود دارد. به همین دلیل، باید چشم‌هایمان را باز کنیم و آموزش درست را جدی بگیریم. پرونده‌ها نشان می‌دهد که اکثر کودک‌آزارها خود در کودکی مورد آزار واقع شده‌اند و در بزرگ‌سالی فکر می‌کنند که باید به این شکل جبران کرده و مردانگی خود را نشان دهند.

- بعد از انتشار خبرهایی ازاین‌دست، یک جو هیجانی در جامعه حاکم می‌شود که تا اندازه‌ای طبیعی است. درنتیجه، خبر را دست‌به‌دست می‌کنیم، برآشفته می‌شویم، اغراق می‌کنیم، حکم می‌دهیم و... این جو هیجانی چه تأثیری روی قربانیان دارد و چگونه می‌توان آن را مدیریت کرد و حتی شاید از آن به نفع کاهش موارد مشابه در آینده استفاده کرد؟

اتفاقا جوی که بعد از حادثه به وجود می‌آید و فشار و استرسی که برای قربانیان ایجاد می‌کند بخشی از دلیل شرم افراد برای اعلام کودک‌آزاری است. باید این اتفاقات را به‌عنوان مسائلی که در جامعه وجود دارد و این مورد تنها گوشه‌ای از آن است، دید و هر چه زودتر دستور آموزش را صادر و در جهت آن اقدام کرد. تا زمانی که جامعه باز نشود و ما نتوانیم این آموزش‌ها را به جامعه منتقل کنیم با جو هیجانی و قیل‌وقال‌ها مشکلی حل نمی‌شود. متأسفانه، زمان به‌سرعت این حساسیت‌ها را از بین می‌برد و بعد از مدتی همه چیز به دست فراموشی سپرده می‌شود. حتی آموزش‌های قبل از ازدواج ما آن‌قدر ضعیف است که اغلب، زوجین در روابط خود هم دچار مشکل هستند چه برسد به روابط با فرزندان خود.

بنابراین، مهم است که بدانیم فقط این مورد نیست، موارد بسیار زیادی وجود دارد که ممکن است در خانه‌ها و مدارس بسیاری از ما جاری باشد. اگر خانواده ها شماره 123 را به‌عنوان اورژانس اجتماعی به کودکان معرفی کنند و به آن‌ها بگویند که می‌توانند هرزمانی که مورد آزار و اذیت قرار گرفتند با آن تماس بگیرند، تااندازه‌ای می‌توان از نتایج وخیم‌تر چنین اتفاقاتی جلوگیری کرد. این اقدام هزینه بر نیست و تا حد زیادی می تواند بازدارنده باشد.

وقتی کسانی که با کودکان سروکار دارند بدانند نهادی وجود دارد که در صورت آزار و اذیت کودکان باید در مقابل آن باید پاسخگو باشند، از آمار این جرایم کاسته خواهد شد. من حتی بارها از مجمع عالی حمایت از حقوق کودک خواسته‌ام که شماره تلفنی سه‌رقمی اعلام کند تا هرجایی نقض حقوق کودک وجود دارد، اعلام شود و کودکان بدانند که از سوی هرکسی مورد آزار قرار بگیرند مکانی وجود دارد که می‌توانند به آن مراجعه کنند و از آن‌ها حمایت می‌شود. متأسفانه، این اقدامات بااینکه هزینه‌ای هم ندارند انجام نمی‌گیرند و جامعه برخلاف های و هوی‌هایی که در حال حاضر وجود دارد، سعی می‌کند این اصوات را خاموش کند چون رغبت ما به این است که باور کنیم هیچ مشکلی وجود ندارد. لازم است در تلویزیون یک برنامه و در مطبوعات ستونی داشته باشیم که بتوانیم به‌طور مرتب اطلاع‌رسانی کنیم و این موضوعات را آموزش دهیم. این مسائل تکراری نیستند و لازم است مرتبا درباره آن‌ها کار شود.

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید