اهمیت ترویج و آموزش زنان روستایی
عوامل موفقیت طرحهای آموزشی برای زنان روستایی
سازماندهی زنان روستایی در گروههای تعاون، وضعیت آنها را بهبود میدهد
یکی از روشهای بهبود وضعیت زنان روستایی و تسهیل جریان آموزش در میان آنها، سازماندهی زنان روستایی در گروههای تعاون است. تعاونیهای تولید به سبب ایجاد روحیه تعادل و حس همکاری در میان افراد و به وجود آوردن انگیزه فعالیتهای جمعی، وسیله مفیدی جهت یاری زنان روستایی است.
آموزش، توانایی لازم را جهت درک صحیح از زندگی، اصول و قوانین حاکم بر روابط انسانی، کمال و معنویت، بهرهبرداری بهینه از منابع و رشد و تعالی فردی و اجتماعی را فراهم میآورد. آموزشوپرورش گاهی برای بیان فعالیت فرایند یا دستگاه تربیتی به کار میرود و گاهی به نظام علمی یا رشته تحصیلی مطرح در نهادهای آموزشی که با این فعالیت، فرایند یا و نهاد سروکار دارند، اطلاق میشود.
از دیدگاه جامعهشناسی، آموزشوپرورش، یکی از مهمترین نهادهای «اجتماعی شدن» است. نظام ارزشها، الگوهای رفتاری و نظامهای فکری، شیوههای کاربرد ابزار تکنولوژی و الگوی حیات اقتصادی از طریق آموزش از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد. نظام آموزشوپرورش میتواند رسمی یا غیررسمی، خصوصی یا عمومی، فردی یا اجتماعی باشد. علاوه بر این، بهعنوان عامل کنترل اجتماعی، تحول فرهنگی و حتی تفکیک اجتماعی نیز در بسیاری از جوامع، ایفاگر نقش پراهمیتی است.
آموزش که قالب و اهداف و جهت آن بهوسیله جامعه تعیین میشود، بهنوبه خود بر روی تکامل و توسعه جامعه تأثیر بهسزایی دارد. پیشرفت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بدون توسعه شناختها و تسلط بر آگاهیها، به دست نمیآید و این پیشرفتها به طرز شگفتانگیزی، با آگاهیهای علمی و فنی تکتک اعضاء جامعه پیوند دارد.
آموزش، جریانی مستمر است که طی آن فرد از حالت نادانستگی به علم و تجربیات ناقص با اطلاعات جدید کامل میشود. علمای اجتماع، تمدن را نتیجه تراکم فرهنگی دانسته و تراکم فرهنگی نیز درنتیجه کتابت و آموزش به دست میآید. اصولاً آموزش از نسلی به نسل دیگر بوده و بهعنوان یکی از اساسیترین فعالیتهای جامعه انسانی است که راه را جهت رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باز میکند.
هر جامعهای الزاما میراث اجتماعی فرهنگی خود را به نسل آینده انتقال داده و آن را با راه و رسم خود همنوا میکند. گفتهاند هر نسلی که زاده میشود و به جامعه میپیوندد، هیچ امر آموختهای با خود نمیآورد و از هنجارهای اجتماعی و انسانی به دور است. بهعبارتدیگر، نوزاد انسانی در آغاز، موجودی غیراجتماعی است و با تجهیزات سادهای که غریزه نامیده میشود، مجهز است. اما این موجود، ازآنجاییکه در درون شبکه نیروهای اجتماعی و فرهنگی قرار میگیرد، بهتدریج اجتماعی میشود و با جذب هنجارها و موازین فرهنگی، بهصورت انسانی فرهیخته درمیآید. بدین ترتیب، جامعه همواره در کار آموزش یا اجتماعی کردن افراد خویش است. البته جامعههایی که به ابزارهای پیچیدهای دست نیافتهاند، در انتقال فرهنگ خود به نسل جدید، دشواری چندانی ندارند (مانند کودکانی که در نظامهای فلاحتی زاده میشوند بیآنکه آموزش رسمی ببینند، راه و رسم زندگی پدران خود را فرامیگیرند و توانایی اجرای فعالیتهای لازم را به دست میآورند). اما زمانی که جامعه در راه توسعه پای مینهد، آموزش نیز عمق مییابد و اولیاء امور، رسالت خطیری را عهدهدار میشوند. در چنین نظام پیچیدهای، آموزش نه تنها با پویش اقتصادی جامعه پیوند میخورد، بلکه زمینه حیاتی تولید اقتصادی نیز محسوب میشود.
مکتب ترویج بهعنوان نظام آموزشی خاص مطرح است. ترویج، نوعی آموزش است که هدف آن یاوری مردم روستایی است تا بهواسطه تلاشهای فردی و دستهجمعی، موقعیت اقتصادی و اجتماعی خود را بهبود بخشند. ترویج، یافتههای علمی را در دسترس روستاییان قرار داده و امکان آموزش و بهکارگیری آنها را، در حل مسائل مربوط به کشاورزی و در عرصه زندگی فراهم میآورد.
ترویج بر آن است در معلومات، مهارت، بینش و نگرش افراد تغییرات مثبت حاصل آید و بدیهی است در این روند زنان نیز بهمانند مردان از مخاطبان اصلی برنامههای ترویجی محسوب خواهند شد. دیدگاه ترویج در موردتوجه به زنان بر اساس اصولی است که ترویج خود را ملزم به رعایت آن میبیند. ازجمله اینکه:
- زنان همانند مردان خواهان داشتن سلامت، فرصت، ثروت، حسن روابط و آسایش هستند.
ـ زنان همانند مردان تمایل دارند افرادی اجتماعی، مطلع، خلاق و کارآمد باشند.
ـ زنان همانند مردان خواهان صرفهجویی در وقت، منابع مالی و کاستن از ناراحتیها هستند.
و بالاخره اینکه زنان خواهان فرصتهایی برابر با مردان جهت ارتقای سطح معلومات، آگاهیها و مهارتهای خود هستند تا زندگی بهتری برای خود و خانواده خویش فراهم آورند.
زنان روستایی و عشایری پرورشدهندگان نسلهای مولّد آینده هستند. هزاران دختر و پسری که در مناطق روستایی و عشایری زندگی میکنند، توانهای بالقوه جهت تولید محصولات غذایی هستند. در بسیاری از کشورهای درحالتوسعه، فرصتهای موجود برای آموزش رسمی و فنی روستازادگان و بهویژه دختران بسیار محدود است. با توجه به اینکه نقش اصلی و اساسی در پرورش فرزندان را مادران روستایی بر عهدهدارند، لازم است در مرتبه اول مادران روستایی از سطح بالایی از معلومات و آگاهیها بهرهمند باشند. مسلماً مادری که روش بهتر تولید محصول را طی کلاسی آموزشی فراگرفته، قادر است آن را به فرزند دختر خود انتقال داده و وی را فردی مفید و مؤثر به حال خانواده و جامعه بسازد. علاوه بر تصمیمگیری در امور تولیدی، در امور مربوط به تنظیم خانواده و کنترل جمعیت، مهاجرت یا ادامه زندگی در مناطق روستایی، آینده فرزندان (ازنظر تحصیل، اشتغال و ازدواج) نقش زنان روستایی بهخوبی مشهود است.
بنابراین برای نظام آموزشی ترویج بسیار مهم خواهد بود که زنان روستایی با ارتقاء سطح آگاهیهای خود، تصمیمات درستی اتخاذ کنند. نقش زنان روستایی تنها به فعالیتهای مرتبط با محیط مزرعه محدود نمیشود، بلکه آنان عهدهدار وظایف متنوعی مانند سبزیکاری، مرغداری، تهیه لبنیات، بهبود تغذیه خانوار به همراه کارهای دستی، پرورش فرزندان و نظافت منزل از آن جملهاند. ازآنجاییکه هدف ترویج، نشر نوآوریهای سودمند برای خانوارهای روستایی است، این نظام آموزشی فعالیتهایی را تحت عنوان «ترویج خانهداری» و «اقتصاد خانوار» در برنامههای خود پیشبینی کرده است. هدف از این فعالیتها رسیدگی به افراد خانواده، مخصوصا زنان و دختران روستایی است، بهگونهای که آنان شیوه زندگی خود را با پیشرفتها هماهنگ کرده، و از امکانات و منابع موجود در زندگی خود بهتر استفاده کنند.
از طرف دیگر آموزشهای ترویجی باید فراهمکننده فرصتهایی برای زنان روستایی بوده تا همپای مردان از امکانات آموزشی بهرهمند شوند، به اعتبارات موردنیاز دست یابند، با مشاغل جدید آشنا شوند و درنهایت جایگاه حقوقی خود را بیشازپیش بشناسند. آموزش زنان روستایی علاوه بر اینکه یک نیاز محسوس جامعه زنان روستایی محسوب میشود و سطح آگاهیهای فنی زنان را ارتقاء میبخشد، در بالا بردن میزان آگاهیهای فنی مردان روستایی نیز مفید بوده و وظیفه آموزشی مروجان را در مورد آموزش کشاورزان مرد تسهیل میکند.
در آموزش زنان روستایی از چند طریق میتوان بهره جست: آموزش توسط مروج مرد، استفاده از مروج زن، بهرهگیری از مشارکت و مساعدت مددکاران ترویجی زن و استفاده از مأمورین زن سایر سازمانهایی که در سطح روستا فعالیت دارند. اما درهرحال روش مناسب باید با توجه به فرهنگ، آداب و رسوم و اعتقادات مردم روستایی برگزیده شود. روشهایی که در کشور مالاوی برای آموزش زنان مورداستفاده قرار میگیرند عبارتاند از: تقاضا از کشاورز مرد برای حضور همسر وی در زمان ملاقات مزرعه و ملاقات در منزل، درخواست از رهبران محلی برای ابلاغ زمان ملاقات عمومی به زنان منطقه، استفاده از نظرات رهبران محلی در مورد نیازهای آموزشی و خدمات ترویجی برای کشاورزان زن، آموزش زنان با استفاده از روشهای گروهی و تشکل زنان در کانونهای زنان کشاورز.
استفاده از مروج زن، علاوه بر اینکه محیط مناسب و مطلوبتری را برای مشارکت زنان در امر یادگیری فراهم میآورد، در جوامعی که محدودیتهای فرهنگی در ارتباط میان زن و مرد وجود دارد، بسیار مفید است. علاوه بر آن، زنان معمولاً در صحبت و مباحثه با مروجین زن راحتتر از مروجین مرد هستند. در کشورهایی مانند پاکستان که بر اساس فرهنگ و مذهب، ورود مروج مرد به محل مسکونی روستاییان، هنگامی که مرد در خانه نیست ممنوع است، اقدام به استخدام مروج زن شده است. یکی از روشهایی که میتوان دراینارتباط اعمال کرد، همانا استفاده و بهکارگیری تلویزیون، ویدئو، رادیو و نشریات است.
از روشهای مورداستفاده جهت رفع مشکل تماس مروجین مرد با کشاورزان زن، روشی است که در آن، از همکاری مددکاران زن استفاده میشود. وظیفه مددکاران زن، ترتیب دادن ملاقات مستمر و رسمی بین مروج مرد و گروه زنان کشاورز است. در هندوستان سه گروه از زنان بهعنوان «مددکار ترویجی» مورداستفاده قرار میگیرند. زن مروج کشاورزی منطقه، مأمورین سایر دستگاههای دولتی که در روستاها فعالیت دارند و زنهای مسن روستا.
این زنان بهواسطه داشتن موقعیت و نفوذ اجتماعی میتوانند به ارتباط بین کشاورزان زن و مروجین مرد کمک کنند. در کشور نیجر از سال (1355) 1976م نیز تعدادی از زنان بهعنوان مددکاران ترویجی انجام وظیفه میکنند. این مددکاران در دورههای کوتاهمدت، آموزش لازم را فراگرفته و فنون لازم را به سایر زنان روستای محل خود منتقل میسازند. اکثر مددکاران ترویجی زن در نیجر را زنان بیوه یا مطلقه تشکیل میدهند، زیرا بر اساس آداب و سنن محلی، زنان شوهردار مجاز به شرکت در کلاسهای آموزشی دور از روستای محل سکونت خود نیستند. در کشور بنگلادش زنان ماهیگیر روستایی در گروههای 5 تا 6 نفره سازماندهی شده و یک نفر از اعضاء را بهعنوان هماهنگکننده انتخاب و به آن «رابط» میگویند. رابط در ازای کاری که انجام میدهد مبلغی بهعنوان حقوق از اعضاء گروه دریافت میکند. در کشور زئیر در پروژه آموزش زنان یکی از مناطق فقط یک مروج مرد (مروج زراعت) و تعداد ده مددکار ترویجی زن برای جمعیتی حدود سی تا چهل هزار نفر کشاورز به کار گرفته شدند و نتیجه مطلوبی نیز حاصل شد.
یکی از روشهای بهبود وضعیت زنان روستایی و تسهیل جریان آموزش در میان آنها، سازماندهی زنان روستایی در گروههای تعاون است. تعاونیهای تولید به سبب ایجاد روحیه تعادل و حس همکاری در میان افراد و به وجود آوردن انگیزه فعالیتهای جمعی، وسیله مفیدی جهت یاری زنان روستایی است. درصورتیکه زنان در تعاونیهای تولیدی تشکل یابند، علاوه بر اینکه مشکلات کشاورزی خود را میتوانند حل کنند، ارائه خدمات برای سازمانهای خدماتی در سطح روستا نیز سهلتر میشود. در کشور فیلیپین، دولت جهت سازماندهی زنان و کمک به آنان، از پروژهای به نام «گروههای تولیدی کشاورزان خردهپا» استفاده کرده است. در این پروژهها، زنان در گروههای کوچک تعاونی به کشاورزی اشتغال داشته و آموزشهای عملی و نظری لازم، در مورد پرورش طیور و دام، زراعت و مدیریت مزرعه، برنامهریزی، بودجه و رکوردگیری را فرامیگیرند.
از دیگر عواملی که باعث تسریع و گسترش برنامههای آموزش زنان است، سوادآموزی و تحصیل دختران و زنان روستایی است. بیسوادی یکی از ریشههای عقبماندگی جوامع بشری است و ریشهکن کردن آن باید در سرلوحه تمام برنامههای توسعه قرار گیرد. آموزش اصول فنی کشاورزی و کوشش جهت ارتقاء سطح آگاهی زنان باید از دبستان شروع و در سطوح مدارس راهنمایی و دبیرستانهای روستایی ادامه پیداکرده و بهطور مستمر در زندگی روزمره آنها اجرا شود تا زنان آینده روستایی از اوان جوانی با پدیدههای نوین آشنا گشته و در مورد مسائل کشاورزی و حل معضلات آن تفکر و اندیشه کند. یکی از مشکلات آموزش زنان روستایی، حضور آنها در کلاسهای مراکز آموزش کشاورزی خارج از روستای محل سکونت آنها است. مشکل مذکور در کشور زامبیا با استفاده از مراکز آموزش سیار که در روستاهای مختلف حضور پیدا میکند، رفع شده است. روش دیگر، استفاده از برنامههای تلویزیونی و خصوصاً فیلمهای ویدویی در کلاسهای آموزشی است.
برنامههای آموزشی زنان روستایی در صورتی موفق خواهد بود که همانند آموزش مردان در طرحهای ملی و استانی پیشبینی شده و جایگاهی مناسب داشته باشد. حمایت دولت و سازمانهای آموزشی و خدماتی از عوامل موفقیت طرحهای آموزشی برای زنان روستایی به شمار میروند. در کشور تونس، در چهارمین برنامه پنجساله کشور، یک سهم مساوی برای آموزش زنان روستایی در نظر گرفتهشده است که درنتیجه آن 40% از مشاغل جدید به زنان اختصاص پیدا کرده است. درصورتیکه در اولین برنامه، فقط 25% از مشاغل به زنان اختصاص داشته است.
محتوای برنامه آموزشی زنان باید طوری انتخاب شود که مناسب وضعیت و موردنیاز زنان روستایی باشد. شناخت نوع فعالیت زنان روستایی از عوامل مهم در برنامهریزی به شمار میرود. درزمینه آموزش نیز بایستی فعالیت زنان در هر منطقه بهخوبی شناسایی شده و مواد آموزشی لازم، برنامهریزی شود.
در پایان، به موانع اساسی در فعالیتهای آموزشی ترویجی زنان اشارهای خواهیم داشت:
1- نبود، کمبود، ضعف و یا نارسایی معلومات و آگاهیهای اساسی در نزد زنان روستایی.
2ـ عدم دسترسی زنان روستایی به منابع اطلاعاتی و مراجع آموزشی.
3- عدم اجرا و یا عدمکفایت برنامههای آموزشی متناسب با نیازهای زنان روستایی.
4- عدم توجه به اجرای برنامههای تعلیمات اساسی (تعلیمات سوادآموزی، تعلیمات دینی، تعلیمات فرهنگی و تعلیمات اقتصادی اجتماعی.)
5- نبود و فقدان آموزشهای لازم میان کارگزاران بهمنظور شرکت دادن مسئولانه زنان روستایی در فعالیتهای مناسب و مربوط به خود.
6- عدم اتخاذ تدابیر قانونی لازم برای انتخاب کارگزاران آموزشی و عمرانی از میان زنان واجد شرایط در روستاها متناسب با کار در روستاها.
7- عدم طراحی برنامههای رادیو ـ تلویزیونی ویژه زنان روستایی.
پدیدآورنده: ساناز اله بداشتی
دیدگاه تان را بنویسید