گفت و گو با معلم مدرسه عشایری
محتوای درسی عشایر با زندگیشان تناسب ندارد
بیکاری فارغالتحصیلان، عامل بیانگیزگی دانشآموزان است
بین پسران و دختران عشایر، بیشتر به ادامه تحصیل پسران امید وجود دارد. چون اکثریت خانوادهها پسرانشان را ولو برای یکی دو سال برای تحصیل راهنمایی و دبیرستان میفرستند، اما برای تحصیل دختران حساسیت بیشتری وجود دارد. به خاطر همین تعداد پسران در مقطع راهنمایی و دبیرستان بیشتر از دختران است.
نجیبه محبی: مصطفی عبدلی، نزدیک به یک دهه است که در مدارس عشایری خدمت میکند. درباره زندگی تحصیلی دانشآموزان عشایری و آیندهای که این مسیر بر اشتغال جوانان عشایری دارد با او گفتوگو کردهایم. عبدلی، معتقد است بیکاری در بین جوانان عشایر باعث بیانگیزگی دانشآموزان عشایری میشود. او پیشنهاد میکند سهمیه ویژهای برای قبولی دانشآموزان عشایر در مراکز تربیتمعلم جهت کار در مدارس عشایری در نظر گرفته شود تا انگیزه آنان بالا رود. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
بهعنوان فردی که سالهاست در مدارس عشایری کار میکنید، درباره فعالیت آموزشوپرورش در مدارس عشایر توضیح دهید.
وضعیت آموزشوپرورش عشایر در یک دهه اخیر دچار تغییراتی شده است. برخلاف گذشته که خانوادهها بهطور هماهنگ و باهم و پیاده کوچ میکردند، امروزه عشایر با وسایل موتوری برای جابهجایی خود استفاده میکنند که به آنها «عشایر موتوری» هم گفته میشود. این امر باعث شده است که فاصله بین کوچها در حد یک نصفهروز پایین بیاید و عشایر کل خانواده و وسایل و دامهایشان را بتوانند در یک روز از منطقه سردسیر به منطقه گرمسیری منتقل کنند. این موضوع باعث شده است که دیگر مثل گذشته نیاز نباشد برای رفتن از منطقه سردسیر به منطقه گرمسیر مدتی طولانی طی شود. این اتفاق مزایا و معایب خودش را دارد. مهمترین مزیت این اتفاق آن است که با کم شدن زمانی که لازم است عشایر از مناطق سردسیر به مناطق گرمسیر بروند، دانشآموزان نیز زمان کمتری را از دست میدهند، اما بدی این اتفاق هم این است که کوچها از حالت هماهنگ خود خارج شده است. به همین دلیل فاصله زمانی اولین خانواده تا آخرین خانوادهای که کوچ میکند گاهی تا دو سه هفته طول میکشد و چون روند مدارس عشایری به این نحو است که وقتی بیشتر دانشآموزان در مناطق گرمسیری جمع شدند، کلاسهایشان تشکیل میشود، این ناهماهنگی در کوچ باعث میشود که امکان برگزاری کلاس برای دانشآموزان از بین برود.
یعنی بین «تقویم کوچ عشایر» با «تقویم آموزشی مدارس عشایری» هماهنگی وجود ندارد. دولت برای تمام مدارس کشور چه شهری، چه روستایی یا عشایری، قوانین واحدی را تصویب کرده است که در آن سال تحصیلی از ابتدای مهرماه آغاز میشود و با امتحانات خرداد پایان مییابد. در حالی که در بین این مدت با دو کوچ زمستانه و بهاره عشایر انتظار میرود وضعیت دانشآموزان عشایر متفاوت باشد یعنی بهجای اینکه تقویم مدارس با شرایط زندگی کوچنشینان هماهنگ باشد، فرزندان عشایر باید تلاش کنند که خود را با قوانین مدرسه هماهنگ کنند که البته با توجه به سبک زندگی آنان این کار ممکن نیست.
میدانیم که کوچ عشایر در مهرماه شروع میشود و مدارس عشایری بیشتر در زمستان فعال هستند. از طرف دیگر بعد از اردیبهشتماه هم کوچ دیگر عشایر شروع میشود؛ بنابراین بعد از عید هم امکان برگزاری کلاس برای دانشآموزان عشایر کم است و اگر کلاسی هم تشکیل بشود برای تعداد قلیلی از دانشآموزان این کلاس تشکیل میشود؛ بنابراین، اصلیترین زمان تحصیلی دانشآموزان عشایری پنج ماه آخر سال است. حتی این مدت هم تحت تأثیر میزان بارندگی آن سال است؛ یعنی اگر بارندگیها زودتر شروع بشود، خانوادهها زودتر به مناطق گرمسیر میروند و اگر دیرتر بارندگی شروع بشود، خانوادهها دیرتر به مناطق گرمسیری میروند؛ بنابراین نظم کلاس و مدرسه به هم میخورد و درنتیجه، زمان تحصیل آنان کوتاهتر است. تعطیلی پنجشنبه هم فشار بیشتری بر دانشآموزان و معلمان عشایر وارد میکند. به نظر من این قانون با شرایط مدارس عشایری نمیخواند.
در مدارس عشایری تنها مقطعی که بهطور کامل فعال است، مدارس مقطع ابتدایی است. دانشآموزان مقاطع راهنمایی و دبیرستان مجبورند به مجتمعهای آموزشی که در اطراف شهرها هستند بروند. این موضوع هم مشکلات خاص خودش را دارد. ازجمله اینکه بیشتر خانوادهها همکاری لازم را نمیکنند. یا اینکه چندان راغب به این کار نیستند. به همین خاطر ما در مقاطع راهنمایی و دبیرستان شاهد افت تعداد دانشآموزان عشایر هستیم؛ یعنی با اینکه در مقطع ابتدایی شاید 100 درصد دانشآموزان را پوشش بدهیم، اما بعد از مقطع ابتدایی آمارها بسیار پایین میآید.
بین وضعیت تحصیل دختران و پسران دانشآموز چه تفاوتی وجود دارد؟
میتوانم بگویم در مقطع ابتدایی تقریباً پسران و دختران حدوداً بهطور 100 درصدی تحصیل میکنند. البته مدارس به خاطر پراکندگی دانشآموزان حالت مختلط دارد. البته عموماً اهمیتی که خانوادهها به وضعیت تحصیلی دخترانشان میدهند کمتر است. به همین خاطر در مقطع ابتدایی آمار انصراف از تحصیل دختران بیشتر از پسران است. در مقطع راهنمایی و دبیرستان بهویژه در «مدارس کوچ رو» وضعیت شکل خاصتری به خود میگیرد.
بهطورکلی، مدارس عشایری را چگونه میتوان تقسیمبندی کرد؟
ما سه نوع مدرسه عشایری داریم. یک نوع از مدارس مدارسی است که بهصورت ثابت است، اما چون در مناطق بدمسیر قرار دارند و تردد به آن مشکل است این مدارس تحت پوشش مدارس عشایری قرار گرفتهاند. مدرسه دیگر مدارس «نیمهکوچرو» است. این مدارس عموماً در کوهپایهها قرار دارند و بعد از عید دانشآموزان با خانواده و دامهایشان از روستاها به کوههای اطراف روستایشان کوچ میکنند. نوع سوم مدارس که من با این نوع مدارس بیشتر آشنا هستم و خودم در یکی از این مدارس مشغول به کار هستم «مدارس کوچرو» است. دانشآموزان این مدارس در سال دو کوچ یکی اوایل مهرماه و دیگری بعد از عید انجام میدهند.
وضعیت تحصیلی در این مدارس به این صورت است که در مقطع ابتدایی پوشش 100 درصد است، اما در راهنمایی و دبیرستان برخی خانوادهها مجبور میشوند بین ادامه تحصیل فرزندانشان و وضعیت زیست خودشان که کوچرویی است یکی را انتخاب کنند. از یک طرف تمایل چندانی برای فرستادن بچههایشان به مدارس شبانهروزی ندارند، از طرف دیگر در مناطق عشایری مدارس دوره راهنمایی و دبیرستان خیلی کم است؛ بنابراین خانوادهها مجبورند یا مانع تحصیل دانشآموزانشان شوند، یا کلاً قید زندگی به شیوه عشایری را بزنند. اغلب میبینیم که بعد از یکی دو سال که بچهها را به مدارس شبانهروزی رفتند ترک تحصیل میکنند. دلایل هم مختلف است. گاهی دانشآموزان به خاطر مسائل عاطفی و دوری از خانواده ترک تحصیل میکنند، گاهی به خاطر مشکلات درسی. البته هستند برخی خانوادهها که از تحصیل فرزندانشان پشتیبانی همهجانبه میکنند و حتی به خاطر تحصیل بچههایشان زندگی به شیوه کوچنشینی را برای همیشه ترک کردهاند و در روستاها یکجانشین شدهاند.
بین پسران و دختران بیشتر به ادامه تحصیل پسران امید وجود دارد. چون اکثریت خانوادهها پسرانشان را ولو برای یکی دو سال برای تحصیل راهنمایی و دبیرستان میفرستند، اما برای تحصیل دختران حساسیت بیشتری وجود دارد. به خاطر همین تعداد پسران در مقطع راهنمایی و دبیرستان بیشتر از دختران است.
تنها استثنایی که در این زمینه وجود دارد، مربوط به خانوادههایی است که دخترانشان را به مجتمعهای شبانهروزی در شهرها میفرستند. چون وقتی دختران به این مدارس میروند و خانوادهها اطمینانشان را به این مدارس به دست میآورند، باعث میشود دخترانی که وارد این مدارس میشوند بااستعداد خوبشان بهراحتی رشد کنند.
آینده شغلی این دانشآموزان معمولاً به چه شکل است؟
متأسفانه ارتباط چندانی بین شغل عشایر و تحصیل آنها وجود ندارد. عموماً دانشآموزان عشایری همان محتوا و منابع مناطق شهری و روستایی را میخوانند. به خاطر همین حتی اگر دانشآموزان تا مقطع دبیرستان و پیشدانشگاهی هم تحصیل کنند، بسیار دیده شده است که حتی بعد از سربازی هم این افراد به مناطق عشایری خودشان بازمیگردند و به همان شکل عشایری زندگی خودشان را ادامه میدهند. حتی گاهی برخی دانشآموزان عشایری به دانشگاه میروند و لیسانس یا فوقلیسانس میگیرند ولی به دلیل نبود بازار کار و فقدان حمایت مجبور میشوند به ایل برگردند و همان سبک زندگی خودشان را داشته باشند.
به نظر شما برای بهبود این وضعیت و تدوین سرفصلها و دروس مناسب برای جوانان عشایر چه تمهیداتی لازم است اندیشیده شود؟
مهمترین کاری که نظام آموزشی میتواند انجام دهد این است که همانطور که نظام آموزشی برای تحصیل دانشآموزان تلاش میکند، برای آگاه کردن خانوادههای دانشآموزان به مزایای تحصیل هم فعالیت کند. تا خانوادهها حامی دانشآموزان خودشان باشند و به لحاظ زبانی باعث دلسرد شدن دانشآموزان خودشان نشوند.
نظام آموزشی ما باید از طریق ارتباطات از راه دور این اطلاعات را در اختیار خانوادهها بگذارد. مثلاً در مغولستان اطلاعات را از طریق رادیو در اختیار مردم گذاشتند. با این کار ما میتوانیم سطح سواد و آگاهی خانوادهها را بالا ببریم. این کار باعث میشود که خانوادهها برای حمایت از فرزندانشان قدمهای مؤثری بردارند. ازجمله نارساییهایی که معلمان مدارس عشایری با آن مواجهاند و در کار مدرسه و معلم تأثیرات منفی میگذارد، عدم برگزاری جلسات انجمن اولیا و مربیان است.
از طرف دیگر ما باید از تجربه خوب بهمن بیگی استفاده کنیم؛ یعنی آموزشها را متناسب با نیاز دانشآموزان عشایری طراحی کنیم. مثلاً با توجه به نیاز عشایر به ماما، اقدام به ایجاد دانشسرای مامایی کرد یا برای حمایت از صنعت داخلی طرحهای فنی و حرفهای را راهاندازی کرد. نظام آموزشی ما باید حتماً نیازهای دانشآموزان عشایری را در نظر بگیرد و متناسب با آن نیاز محتوا تدوین کند. با این کار هم به اقتصاد کشور کمک میکنیم و هم علاقه دانشآموزان عشایری به تحصیل را بالا میبریم. بیشتر اوقات دانشآموزان عشایری چون بین نیازهای خودشان و آموختههایشان تناسبی نمیبینند، علاقهای به این آموزشها نشان نمیدهند. یادم است به یکی از دانشآموزان کلاس چهارم یکی از سؤالهای کتاب درسی را گفتم جواب بدهد. سؤال این بود که اگر یک روز برق نباشد، چه میشود؟ دانشآموزم با توجه به وضعیت محیطی خودش در جواب من گفت: «الآن ما هم برق نداریم، چه چیزی میشود؟» بعد هم گفت: «هیچی نمیشود.» در حالی که این سؤال برای دانشآموز شهری حداقل دهها پاسخ دارد؛ بنابراین اگر میخواهیم آموزش در مناطق عشایری دچار تحول بشود و به سمت مورد انتظار ما برود باید نیمنگاهی به تغییر سرفصلها و محتوای کتابهای درسی این مناطق داشته باشیم.
برای ایجاد این تغییر و توسعه اشتغال جوانان عشایری چه راهکارهایی را پیشنهاد میکنید؟
ما در مناطق عشایری شاهد وجود جوانان تحصیلکرده عشایری در مقاطع دانشگاهی هستیم که متأسفانه به دلیل نبودن کار به مناطق عشایری برگشتهاند و همین جوانان عامل بیانگیزگی سایر دانشآموزان میشوند. چون آنها میبینند که فامیل یا آشنا یا برادرشان که تحصیلکرده است بیکار است. سابقاً این وضعیت تا حدودی متفاوت بود و همین تفاوت باعث انگیزه این افراد برای تحصیل بود. سابقاً بیشتر نیروهایی که در آموزشوپرورش عشایر وجود دارند، افرادی بودند که با گرفتن دیپلم و از طریق سربازی جذب آموزشوپرورش شده بودند. متأسفانه امروز با وجود این تحصیلکردههای کارشناسی و گاه کارشناسی ارشد، از ظرفیت خود عشایر برای سرباز معلمها استفاده نمیشود و از معلمان شهری استفاده میشود. به نظر من مهمترین کاری که ما میتوانیم برای دانشآموزان عشایر انجام دهیم این است که سهمیه تربیتمعلم دانشآموزان عشایری را فعال کنیم تا انگیزه لازم را برای تلاش و کوشش آنان ایجاد کنیم؛ بهویژه که چون دانشآموزان عشایر دوزبانه هستند، معلم بومی بهتر میتواند کلمات فارسی را برای آنان جا بیاندازد.
علاوه بر این باید امکانات مالی موردنیاز آنها برای فعالیت تولیدی را در اختیار آنان بگذاریم. باید دانشآموزان عشایری را هدایت کنیم که آنان رشتههایی را انتخاب کنند که اگر بعد از فارغالتحصیلی نتوانستند کاری پیدا کنند، بتوانند در حرفه خانوادگی خودشان از این دانستهها استفاده کنند./
دیدگاه تان را بنویسید