محمد قلی یوسفی در گفتگو با ایانا:
تکرار اشتباه اقتصادی در ایران رویه است
عملکرد سیاستگذاران اقتصادی را در زمان بحران باید محک زد
ایران از نظر جمعیت مانند چین و هند بزرگ و مانند قطر و سنگاپور کوچک نیست که لازم باشد نیروی کار خود را از جای دیگری وارد کند. همچنین ایران نه مانند کره و ژاپن کمبود منابع دارد و نه مانند فیلیپین و اندونزی جزیره است. ایران در شاه راه اروپا- آسیا قرار گرفته و دارای موقعیت استراتژیک بوده و سرشار از منابع نفت و گاز و ...است. علی رقم این همه امکانات، ایران در زمره کشورهای فقیر، توسعه نیافته و دارای مشکلات متعدد قرار گرفته. بنابراین نتایج نشان میدهد که سیاستها نادرست بوده و نظام تصمیمگیری ایران، تصمیمات درستی را در پیش نگرفته. اما جای تعجب دارد که چرا همچنان به تکرار اشتباهات میپردازند.
این روزها اقتصاد ایران بیشتر شبیه کلاف سردرگمی شده که گِرههای کور ایجاد شده در آن، با دست که هیچ، با دندان هم باز نمیشود! اوایل زمستان سال گذشته بود که در پی اعتراضات مردمی دی ماه، حسن روحانی در نشستی با روسای کمیسیونهای تخصصی مجلس، بر ضرورت جراحی اقتصاد ایران تاکید کرد و به صراحت گفت: «همیشه نمیشود مریض را با قرص خوب کرد و گاهی نیاز به جراحی وجود دارد.» این روزها اقتصاد ایران به همان بیمار لاعلاجی تبدیل شده که با تجویزهای ناگهانی و نادرست دولتمردان رو به افول میرود. گویا این بیماری همچون اپیدمی خطرناکی روز به روز به بخشهای مختلف اقتصاد سرایت کرده و همه را دچار سردرگمی کرده است. گرانی در بازار ارز، سکه، طلا، مسکن، خودرو و... تنها گوشه کوچکی از آشفته بازار حاکم بر اقتصاد کشور است که صدای اعتراض مردم، بازاریان و صنوف مختلف را درآورده است. اعتراضات اخیر مردم هم نشاندهنده عمق نارضایتی جامعه از وضعیت موجود است. این اعتراضات در حالی پی گرفته میشود که بسیاری از کارشناسان اقتصادی اعتقاد دارند مشکلات اقتصادی موجود در کشور ساختاری است و اگر همین حالا هم برای اصلاح آن اقدام کنیم دیر شده است.
واقعیت اقتصادی ایران چیست؟
در این باره محمد قلی یوسفی اقتصاددان، در گفت و گو با خبرنگار اقتصادی ایانا میگوید: «اوضاع کنونی اقتصاد ایران شبیه بازار آشفتهای است که هر طرف آن را بگیری، باز هم بُعد دیگری وجود دارد که از دست در برود. بحران اقتصادی که هم اکنون با آن مواجه هستیم، نتیجه چهار دهه تجمع مشکلات و پشت گوش انداختنهای مسئولان است که حالا همچون غدهای بدخیم گریبان اقتصاد ایران را گرفته. نزدیک به 40 سال است که ندانم کاریهای زیادی در کشور رخ داده و به جای اینکه دولتمردان از گذشته و ناکامیها درس بگیرند، اشتباهات را به دست فراموشی میسپارند. ممکن است برخی ادعا کنند که اینطور نیست و ما از بحرانها، آسیب و مشکلات اقتصادی گذشته درس گرفتهایم، اما نکته اینجاست که اگر چنین ادعایی صحت داشت الان ما اینجا و در این مرحله از بحران نبودیم.
او با اشاره به اینکه سیاستهای نادرست مدام در حال تکرار شدن است، ادامه میدهد: «سیاستهایی که بعد از چند بار شکست انتظار میرفت دیگر دنبال نشود، برای چندمین بار در حال تکرار است. بحران که توسط مردم ایجاد نمیشود، این مسئولان هستند که با ندانمکاریهای خود، کوه مشکلات را بلند و بلندتر میکنند. متغیرهای بنیادی اقتصاد باید جزو سرآمدها باشد، مثلا ایران از نظر جمعیت مانند چین و هند بزرگ و مانند قطر و سنگاپور کوچک نیست که لازم باشد نیروی کار خود را از جای دیگری وارد کند. همچنین ایران نه مانند کره و ژاپن کمبود منابع دارد و نه مانند فیلیپین و اندونزی جزیره است. ایران در شاه راه اروپا- آسیا قرار گرفته و دارای موقعیت استراتژیک بوده و سرشار از منابع نفت و گاز و ...است. علی رقم این همه امکانات، ایران در زمره کشورهای فقیر، توسعه نیافته و دارای مشکلات متعدد قرار گرفته. بنابراین نتایج نشان میدهد که سیاستها نادرست بوده و نظام تصمیمگیری ایران، تصمیمات درستی را در پیش نگرفته. اما جای تعجب دارد که چرا همچنان به تکرار اشتباهات میپردازند.»
یوسفی معتقد است عملکرد تیم سیاستگذاران اقتصادی را باید در زمان بحرانی محک زد. اگر اقتصاد مسیر سالمی را طی کند، آن را به اقتصاددان نسبت نمیدهند، اما اگر بحرانی رخ دهد آنجاست که صاحبنظران، متخصصان و مشاوران باید پاسخگو باشند. مبالغ بسیار عظیمی از منابع کشور تحت عنواین مختلفی به کار گرفته میشود و نتیجه آن این است که هربار بحرانی از پی بحران دیگری به وجود میآید.»
او با انتقاد از این که مسئولان گوش شنوایی نسبت به نظر کارشناسان و اقتصاددانان ندارند، ادامه میدهد: «بیتوجهی به نظر کارشناسان و شناسایی نکردن ریشه مشکلات، درحال حاضر اقتصاد را به معضلی بسیار پیچیده تبدیل کرده که به علت گستردگی دیگر مشکلات قابل حل کردن نیستند. چرا که نابسامانی اقتصادی در کشور بیداد میکند و نکته اینجاست که مشکلات به صورت زنجیروار به هم متصل شدهاند. باید قبل از اینکه اوضاع به اینجا میرسید مسئولان تصمیمات لازم را میگرفتند و مانع از این میشدند که بحران فراگیر و چند وجهی شود. آنچه ما شاهد آن هستیم چیزی جز بروز بحران در اقتصاد ایران نیست. این داستان تلخ ناشی از سیاستهای نادرستی است که در تمام زمینهها حاکم بوده. تنها میتوان گفت که سیاست خارجی توانسته تا حدودی در زمینه برجام خوب عمل کند. به طور کلی درحال حاضر مردم با مشکل زندگی میکنند و اگر مشکلات نباشند، چرا مردم باید هر روز در گوشهای دست به اعتراض بزنند؟»
این اقتصاددان با تاکید به این نکته که متاسفانه مسئولان توجهی به اعتراضات اخیر نمیکنند و با تجویزهای ناگهانی خود وضعیت را بحرانیتر کردهاند، ادامه میدهد: «اعتبار گفتههای مسئولان در بین مردم از بین رفته. متاسفانه مردم دیگر روی قولهای مسئولان مربوطه حساب نمیکنند. چراکه هر روز مشکلات اجتماعی، تورم، فقر، بیکاری و... گستردهتر میشود و دست به دست هم داده تا صدای نارضایتی مردم بلند باشد. اگر نتوان از طریق کلام مردم را قانع کرد، یعنی مسئولان چیزی برای گفتن ندارند و اقدامات بیفایده بوده، این زیان بزرگی برای کشور است.»
یوسفی خاطر نشان میکند: «مساله اساسی اینجا است که سیاستمداران سعی بر این دارند که واقعیت را به مردم وارونه جلوه دهند. متاسفانه در سالهای اخیر اقدامی صورت نگرفته که اقتصاد ایران رونق پیدا کند، تولید بالا برود و رفاه مردم افزایش یابد. وقتی تمام فعالیتهای اقتصادی دولت در معرض جبهههای سیاسی و جناحی قرار میگیرد، نتیجه این است که مردم رها شده و تنها رضایت دو جناح مطرح میشود. درسالهای گذشته اتکا مسئولان این بوده که درآمد نفت را به جای تولید، روانه فعالیتهای تجاری، خدماتی و دلالی کنند و نتیجهای حاصل نشد که اقتصاد ایران به شدت وابسته به واردات شده. برخی میپرسند منشا مشکلات کنونی فشارهای بینالمللی است یا مشکلات داخلی؟ باید تاکید کنم که مشکلات ایجاد شده در برجام نیز توسط سیاستمداران ایجاد شده و اگر در طی این سالها سیاستهای درستی انتخاب میشد، چنین اتفاقی رخ نمیداد. اینکه سیاستمداران دو جناح جنگ زرگری به وجود بیاورندتا دولت تضعیف شود، برای مردم هیچ فایدهای ندارد، باید کار از اساس اصلاح شود و تصمیمگیریها تغییر کند در غیر این صورت وضعیت اقتصاد کشور هر روز بحرانیتر خواهد شد.»
دیدگاه تان را بنویسید