زنان روستا در گفتوگوی ایانا با دکتر امیلیا نرسیسیانس، عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران:
زنان در طرحهای توسعه روستایی پیشرفت نکردند/ افزایش سهم دختران ازدواج نکرده روستایی نسبت به جمعیت روستا/ بار مهاجرتهای فصلی به شهرها، بر دوش زنان روستا سنگینی میکند
نرسیسیانس، مدرک دکترای خود را از دانشگاه "سنچری" آمریکا در رشته "جامعهشناسی تعلیم و تربیت" اخذ کرده است. وی از سال 1357 در دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد. وی استادیار دانشگاه و مدتی هم مدیر گروه انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بود. درباره حوزههای مورد علاقه پژوهشی وی، میتوان به مقوله "نما و نشانهها"، "زبانشناسی با رویکرد مردمشناسی" و "انسانشناسی جنسیت" اشاره کرد.
وحید اسلامزاده
اشاره: دکتر نرسیسیانس مدرک دکترای خود را از دانشگاه "سنچری" آمریکا در رشته "جامعهشناسی تعلیم و تربیت" اخذ کرده است. وی از سال 1357 در دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد. وی استادیار دانشگاه و مدتی هم مدیر گروه انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بود. درباره حوزههای مورد علاقه پژوهشی وی میتوان به مقوله "نما و نشانهها"، "زبانشناسی با رویکرد مردمشناسی" و "انسانشناسی جنسیت" اشاره کرد. در زمینه مطالعات فرهنگ عامه، با وجود تدریس "مردمشناسی ایران"، فقط در دوره دانشجویی چند مطالعه مانند "مونوگرافی روستای ارمنینشین فریدن (فریا)"، در چهارمحال بختیاری داشته و جمعآوری و ثبت ترانههای زنان و اعتقادات مردم و همچنین خاطرات کهنسالان ازجمله کارهای پژوهشی بوده که در این روستا به انجام رسانده است و آنچنان که خود نیز می گوید، اگرچه مطالعات فرهنگ عامه در دوران دانشجویی یکی از دغدغههای اصلیاش بوده، اما بعد از آن دوران، بیشتر به حوزههای دیگر انسانشناسی توجه کرده است. وی در چندسال اخیر، درس "انسانشناسی جنسیت" را بهعنوان یکی از دروس جدید دانشجویان انسانشناسی ارائه و تدریس کرده و پس از ماهها مطالعه و تحقیق، کتابی با همین عنوان به چاپ رسانده است. دکتر نرسیسیانس وجود این واحد درسی و کتاب را مدیون دانشگاه تهران و دانشجویان آن عنوان میکند و بر این عقیده است که نیاز به ایجاد این مبحث، در اثر نیاز دانشجویان به اینگونه مباحث احساس شد که در نهایت در قالب درس دانشگاهی، کتاب و مقالات متعددی همچون "شکاف دیجیتالی و جنسیت"، "جنسیت در برداشت قالبی"، "بررسی واژگان اساسی در انسانشناسی جنسیت"، "اطلاعات، ارتباطات و جنسیت: یک بررسی موردی"، "اسطوره زن و زیستگاه شهری" و... نمود یافت.
لطفاً "انسانشناسی جنسیتی" را از دیدگاه توسعه روستایی تعریف کنید.
اجازه دهید نخست خود "انسانشناسی جنسیتی" را خلاصه تعریف کنم و سپس بحث توسعهای آن را داشته باشیم. انسان شناسان به سبب اینکه موضوعات زیستی و روانشناسی جامعه و فرهنگ را نیز مطالعه میکنند، بهتر و با دید بازتری میتوانند نظر دهند که رفتار انسان تا چه حد متأثر از طبیعت و عوامل زیستی و تا چه حد متأثر از عوامل محیطی و اجتماعی است. به عبارت دیگر تا چه حد طبیعت و تا چه حد پرورش و محیط اجتماعی در آن دخیل است.
برخی از رفتارها ممکن است بهصورت ژنتیک در وجود ما به ودیعه گذاشته شده باشد و بعضی رفتارها هم در حین تجربه زندگی در روند فرهنگپذیری امکان وقوع یافته است. بدینترتیب بحث بین طبیعتگرایان که معتقدند رفتار انسان بر اساس عوامل زیستشناختی تعیین شده است و پرورش گرایان که به عوامل محیطی و تأثیر آن بر رفتار انسان بها میدهند، داغ است. دسته اخیر منکر این موضوع نیستند که عوامل ژنتیکی میتواند باعث تفاوت در رفتارهای زیستی انسانها مثل قدرت زایمان در زنان باشد، اما معتقدند که همه رفتارها نیز نمیتواند ناشی از ژن و عوامل زیستی و طبیعی باشد. آنها بر این باور هستند که انسان برای تکامل خود را با محیط زندگی سازگار میکند و این مشخصه سازگاری ریشه در فرهنگ و یادگیری عوامل فرهنگی دارد. همچنین معتقد هستند که انسانها به نسبت موجودات دیگر رفتار خود را با سهولت بیشتری بر پایه فرهنگی که در آن زندگی میکنند تغییر میدهند. تأثیرات تفاوتهای زیستی در مورد رفتارهای مذکرها و مؤنثها را میتوان در جوامع انسانی قدیمی با مورد تفحص قرار دادن روابط در راستای فناوری، سازمانهای اجتماعی، محیط و نقشهای جنسیتی به دست آورد. هرچند که در بیشتر جوامع مردان در مقایسه با زنان رفتارهای تعارضی قویتری داشتهاند، اما در عین حال مشخص شده است که رفتارهای متعارض آنها متأثر از فرهنگ بوده، و عوامل زیستشناختی نمیتوانسته در آنها دخیل باشد. تفاوتهای جنسی جنبه زیستشناختی، ولی تفاوتهای جنسیتی جنبه فرهنگی و اجتماعی داشته است. به عبارت دیگر این فرهنگ است که نقشها را برای هر دو جنس در روند جامعهپذیری آنها رقم میزند. مارگارت مید متوجه شد که تصور مشخصههای زنانگی و مردانگی در فرهنگهای گوناگون متفاوت است. تفاوتهای جنسیتی بر اساس عوامل مختلفی از قبیل وضعیت اقتصادی، محیط زیست، استراتژیهای سازگاری و درجه پیچیدگی جوامع است که تعیین و تعریف و تبیین میشود.
از دیدگاه توسعه روستایی این تعریف را ادامه دهید؟
بیش از یک سده از شروع مداخلههای توسعهای در ایران میگذرد. کشور ما در این مداخلهها از مجموعهای از نظریات بهره برده که معمولاً در کشورهای دیگر نیز به اجرا درآمده است. در همین راستا صاحبنظران توسعه به این نتیجه رسیدهاند که تنظیم برنامههای توسعه کشاورزی و روستایی با رویکرد زنان به مثابه بهرهبرداران و ذینفعان توسعه، راهبردی غلط و غیرواقعی است؛ چراکه، زنان روستایی یکی از شرکا و دستاندرکاران مهم توسعه کشاورزی و روستایی محسوب شده و در فرایند توسعه یا توسعهنیافتگی علاوه بر آن که از مواهب توسعه بهرهمند میشوند، بر این فرایند نیز تأثیر میگذارند. بهطور معمول فضای روستا مردانه است و مردانگی در روستاها از اهمیت و وزن ویژهای برخوردار است، اما آغاز توجه به زنان در روستاها به نقشهای سنتی زنان که آنان را در فرایند توسعه درگیر میکرد، مربوط میشود، اما نکته مهم آن است که چه اتفاقی رخ خواهد داد اگر مردان از روستا غایب باشند و نتوانند نقشهای سنتی خود را به مثابه رؤسای خانوار روستایی در فضای بهطور سنتی مردانه روستا ایفا کنند؟ اگر شهرگرایی و مهاجرت از روستا به شهر را به مثابه نتیجه طبیعی فرایند نوسازی در کشورهای جهان سوم ازجمله ایران بپذیریم و اگر عمدتاً این مردان جوان و قدرتمند باشند که به مثابه نیروی کار به شهر مهاجرت کردهاند، آیا نمیتوان نتایج ناخواسته ویژهای را بهویژه از منظر جنسیتی برای روستاها در نظر گرفت؟ به عبارت دیگر چرخش الگوهای توسعه ناشی از واقعیتهایی درباره مهاجرت مردانه از روستا به شهر و بروز تحولات جمعیتی در روستاها به نوبه خود بر ساختارهای اقتصادی و اجتماعی بهویژه تقسیم کار بین زنان و مردان تأثیر گذاشته است؛ بنابراین پرسش ما در "انسانشناسی جنسیتی" این است که آیا یکی از نتایج ناخواسته اجرای برنامههای مدرنیزاسیون و مدلهای مختلف توسعه در روستاها این نبود که روستاهای ایران از نظر جمعیتی زنانه شده و ساختار جمعیتی آن دگرگون شود؟ به عبارت دیگر آیا کماکان میتوان روستاها را به مثابه فضاهای مردانه بازیافت.
بهنظر میرسد که به توسعه دو نگاه سنتی و مدرن وجود دارد. در کدامیک از این نگاهها نقش زنان تأثیرگذارتر بوده است؟
زنان روستایی از دیرباز نقش تعیینکنندهای نهتنها در اقتصاد خانواده، بلکه در تمامی جوانب اجتماعی و فرهنگی جامعه خود داشتهاند. روز کاری آنها همواره طولانیتر بود و تصمیمات درون و بیرون از خانواده تا حد زیادی بهنظر آنان وابسته بود. آمارهای سراسر جهان نشان میدهد که زنان روستایی نقش تعیینکنندهای در تولید مواد غذایی داشتهاند. در ایران نیز زنان روستایی همواره پا به پای مردانشان در زمینهای کشاورزی کار میکردند و این در حالی بود که سایر فعالیتهای مربوط به فرآوری محصولات، تولید صنایع دستی برای کمک به کاهش هزینههای خانوار، انجام کارهای خانه و بارآوری کودکان را نیز بر عهده داشتهاند. هرچند کار زیاد و زایمانهای مکرر، زنان را فرسوده کرده و توان آنها را میگرفت، اما آنها اهرمهای خانواده و نیروهای مولدی برای اقتصاد جامعه بودند.
بدینترتیب کارآیی اقتصادی آنها باعث شده که از توانمندی بالایی نیز در اداره امورات اجتماعی برخوردار باشند. هرچند که در آن زمان نیز به دلایل گوناگون و از جمله نبود یا نقص منابع آماری و فقدان مطالعات علمی جامع، حجم واقعی و تنوعات مشارکت آنها در فعالیتهای اقتصادی - اجتماعی روشن نبود و معمولاً جایگاه واقعیشان در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای توسعه، مورد توجه قرار نمیگرفت.
از این رو در برنامههای پیشین توسعه کشور، هرچند زنان در زیرفصلهای مختلف برنامه تا حدودی مورد توجه بودهاند، اما تنها نوشتاری بود که خیلی از زوایای آن در عمل مغفول ماند و به اجرا نرسید. با توجه به ماده 230 برنامه پنجم توسعه، قرار بود وضعیت زنان در عرصههای مختلف فردی، خانوادگی، و اجتماعی بهبود پیدا کند، اما عملاً اتفاق نیفتاد. میتوان علت اصلی این امر را فقدان رویکرد جنسیتی در برنامهها و یکسان پنداشتن اثرات برنامهها بر دو جنس ذکر کرد. با توجه به این که ایران نیز مانند سایر کشورهای جهان بیش از پیش به سمت شهرنشینی پیش میرود، نکته مهم آن است که بدانیم چه کسانی در روستاها باقی میمانند. مردان و زنان بهطور برابر و در کنار هم روستاها را ترک نمیکنند و روستاها علاوه بر زنانه شدن، با مشکل سالخوردگی هم روبهرو هستند و این باعث از بین رفتن روستاها در ایران میشود. تجارب چند دهه توسعه روستایی در کشور نشان داده است که تلاشهای زیادی برای گسترش رفاه در روستاها صورت گرفته و این اقدامات فوایدی هم برای جامعه روستایی داشته است. اما برای زنان روستایی شرایط رو به پیشرفتی را فراهم نساخته است.
زنان تا چه حد در توسعه روستایی نقش داشتهاند و تأثیرگذاری آنها به چه میزان بوده است؟
تئوریهای اقتصادی بر این باورند که مشارکت زنان در فعالیتهای تولیدی از مدل U پیروی میکند. به عبارت دیگر در شکل سنتی تولید که با درآمد اندک همراه است. معمولاً زنان نقش زیادی در تولید ایفا میکنند، اما عمدتاً به مثابه کارکنان بدون مزد خانگی. نکته مهم این است که با تجاری شدن کشاورزی و ورود عناصر مدرن، نقش زنان در این فعالیتها کمتر و کمتر میشود. بدینترتیب با عرضه تولیدات کشاورزی به بازار و ورود تکنولوژی انتظار کاهش نقشهای تولیدی زنان روستایی و افزایش نقش مردان و هرچه مردانهتر شدن روستاها روندی طبیعی تلقی میشود. سطح پایینتر سواد یا میزان مهارت کمتر زنان در استفاده از نهادههای نوین تکنولوژیک این روند را تشدید میکند.
طبیعتاً نقشهای خانگی آنان به مثابه مادر و همسر این فرایند را تشدید میکند. بدینترتیب تجرد زنان و عدم ازدواج یا به تأخیر افتادن آن احتمالاً نقش مؤثری در افزایش فعالیتها و نقشهای زنان ایفا میکند. این پدیده بهویژه در کنار پدیده زنان مجرد که افزایش زنان ازدواج نکرده، اما دارای تحصیلات را به مثابه پدیده قرن بیست و یکم، ممکن است منجر به افزایش نقشهای زنان در روستاها شود. یکی از چالشهای ناشی از اجرای الگوهای تکخطی توسعه که بلای جان کشورهای جهان سوم است، باعث بیتوجهی به نقش زنان در عرصههای اقتصادی - اجتماعی بود. در واقع کلاننگری در امر توسعه باعث نوعی شبیهسازی شده و تفاوتهای زنان و مردان در ایفای نقشهای اقتصادی - اجتماعی و مسئولیتهای آنان در عرصههای تولید اقتصادی و سلامت اجتماعی را نهتنها نادیده انگاشت، بلکه باعث برخوردار نشدن آنها از مواهب توسعه نیز شده است. در واقع غفلت از نیمی از جمعیت فعال و کارآمد در برنامهریزیها باعث حذف این قشر از شمول این برنامهها شد. بی توجهی به زنان باعث تشدید ناکارآمدی روند توسعه در کشور ماست.
در کشورهای جهان سوم زنان بهعنوان دریافتکننده امکانات، خدمات و تولیدات محسوب میشوند، نه مشارکتکننده یا یکی از شرکا در فراهم کردن این امکانات و خدمات. در الگوهای تکخطی توسعه زنان تنها استفادهکننده و بهرهبردار به حساب میآیند نه کمککنندگان به فرایند توسعه. باید نقش زنان در فرایند توسعه بهعنوان مشارکتکننده و کمککننده بازتعریف شود. زنان به هر شکلی، عضو خانواده یا کارگر مزدبگیر، به اقتصاد ملی کمک میکنند. با وجود تلاشهایی که برای توانمند کردن زنان بهویژه در مناطق روستایی انجام شده، زنان روستایی در تلهای از محرومیت اسیر هستند. انسان شناسی جنسیت بر آن است که بر ضرورت مشارکت زنان به مثابه نیمی از جمعیت روستایی تأکید کند. به عبارت دیگر انسانشناسی جنسیت به دنبال نافذ بودن نقش زنان روستایی در امور جاری روستا است.
آیا الگوی تکخطی توسعه باعث تفکیکهای "جنسیتی" در جامعه روستایی شده است؟
ماهیت توسعه اقتصادی در روستاها که بر برنامههای تکنولوژی محور متمرکز است، باعث کاهش نیاز به نیروی کار خانواده ازجمله زنان میشود. در مناطق روستایی ایران زمانی که کار کشاورزی بهطور دستی و در شرایط سخت انجام میشود، عمدتاً وظیفه زنانه محسوب میشود، ولی چنانچه این فعالیت مکانیزه شود، این مردان هستند که کار با ماشین را بر عهده میگیرند. برای مثال تا زمانی که کار نشاء برنج با دست انجام شود، به آن "زنانهکار" اطلاق میشود، اما اگر این کار مکانیزه شود، این مردان هستند که از ماشین نشاگر استفاده میکنند؛ لذا برخلاف روستاهای کشورهای پیشرفته، مکانیزه شدن فعالیتهای کشاورزی باعث خروج بخش قابل توجهی از زنان از بازار کار روستایی میشود و در نهایت این تغییرات باعث میشود که کارکرد خانوار روستایی دستخوش دگرگونی شود و در این تغییرات، سرپرست خانواده که معمولاً مرد است بهتنهایی و با استفاده از نیروهای بازار، کارکرد اقتصادی خانوار را به دوش میکشد.
یکی از نکات مهمی که در برنامهریزی نهتنها درباره زنان، بلکه بهطور عام باید بدان توجه کرد، تنوع جغرافیایی و تجارب زیستی مختلفی است که در کشور وجود دارد. زنان روستایی نیز از این امر مستثنی نیستند. این تنوعات جغرافیایی ضرورت اولویت بخشی به مسائل مختلف را نمایان میسازد. برای نمونه در مکانهایی که امکان فعالیتهای کشاورزی اندک است، اشتغال زنان اولویت مییابد. این امر زمانی که با بالا رفتن سطح تحصیلات زنان همراه میشود، ایجاد فعالیتهای نوین و حرفهای متناسب با فضای جغرافیایی مورد نظر را میطلبد. در مکانهایی که کشاورزی مبتنی بر نیروی کار زنان رونق دارد، مثل شالیزارهای شمال کشور، مسائل سلامت و بهداشت کار زنان اولویت دارد و به همین ترتیب در مکانهای توسعهیافته جلب مشارکت فعال زنان و جلوگیری از به حاشیه رفتن آنان اهمیت مییابد و در مناطق توسعه نیافته و فقیر ایجاد تبعیض مثبت و کمک به آنان برای کاهش فشارهای ناشی از فقر و عقبماندگی مورد نیاز است.
لذا میتوان گفت مسائل زنان هم بر مبنای تنوعات جغرافیایی و هم سطوح توسعهیافتگی و همچنین دوری و نزدیکی به مراکز شهری متفاوت است. به عبارتی نظر به اینکه علم جغرافیا براین باور است که مکانها منحصر به فردند، لذا میتوان گفت که مسئله هر منطقه و بهطور خاص مسئله زنان روستایی در هر منطقه و بلکه در هر روستا، منحصربهفرد است و باید به طور خاص مورد توجه قرار گیرد.
پس زنان در توسعه روستایی و همچنین توسعه پایدار بسیار مهم هستند. آیا بهنظر شما میتوانیم مثلث زنان، توسعه پایدار و توسعه روستایی را ترسیم کنیم؟
زنان روستایی در تأمین امنیت غذایی و تغذیهای نقش بسیار مهمی دارند. آنها کشاورزانی هستند که بیشتر محصولات غذایی کشت میکنند و به موازات تولید محصولات غذایی، با همکاری مردان خانواده تولیدات تجاری هم دارند که منشاء کسب درآمد برای آنها میشود. شواهد نشان میدهد وقتی زنان درآمد داشته باشند، احتمال بیشتری وجود دارد که این درآمد صرف تهیه غذا و تأمین نیازهای فرزندان بشود. بهطور معمول انتخاب نوع غذا و نحوه تهیه آن، تأمین سلامت و تغذیه فرزندان به عهده زنان است؛ بنابراین در تأمین امنیت غذایی خانوار نقش کلیدی دارند.
زنان بهطور سنتی از طریق فرآوری محصولات کشاورزی در کسب درآمد خانوار سهیم هستند. نقشهای چندگانه زنان در امور خانه و خارج از آن اقتضا میکند که برنامهریزان برای زنان به طور مستقل و با در نظر گرفتن الزامات آن برنامهریزی کنند. بهطور مثال تفکیک فعالیتهای اقتصادی زنان از امور خانهداری و مسئولیتهای اجتماعی امکانپذیر نیست؛ بنابراین برای برنامهریزی مربوط به زنان نیازمند دیدگاه جامع و کل نگر هستیم که بهصورت مرحلهای و گامبهگام انجام شود. هر سیاست کشاورزی مرتبط با منابع طبیعی، تکنولوژی، زیرساختها و بازار، زنان و مردان را بهطور متفاوتی تحت تأثیر قرار میدهد. چراکه آنها تجارب و نقشهای متفاوتی دارند و با فرصتها و تهدیدهای مختلفی روبهرو هستند.
برنامهریزی و سیاستگذاری در هر بخش اقتضا میکند که درک درستی از ابعاد جنسیتی داشته باشیم و الزاماً باید نسبت به محدودیتهای فرهنگی و زمانی انعطاف پذیرتر باشیم. تحولات جمعیت شناختی در سالهای اخیر باعث تغییرات جدی در توزیع جمعیت شهری و روستایی و دگرگونی در تقسیم کار خانوارها از ابعاد مختلف اقتصادی و اجتماعی شده است. جامعه ما نیز از این تغییرات بینصیب نمانده، بهویژه در دهههای اخیر شاهد تغییرات جدی در توزیع جمعیت شهری و روستایی از نظر جنسی، سنی و تعداد بودهایم. بدون تردید این تحولات بر تقسیم کار بین اعضای خانوار تأثیر داشته و نقش زنان را در عرصههای تولید و کشاورزی پررنگتر کرده است. بدین ترتیب انتظار میرود که با افزایش بهرهگیری از الگوهای تکخطی توسعه و نیز بیتوجهی به تمایزات جنسیتی، نقشهای زنان در روستاهای افزوده شده و شکل سنتی مردانه روستا به فضای زنانه تغییر شکل دهد.
بحث مهاجرت از روستا به شهر تأثیر منفی بر زنان گذاشته یا مثبت؟
نظریهپردازان توسعه به این نکته مهم توجه داشتهاند که با رشد شهرنشینی مردان بیشتری برای کار به شهرها مهاجرت کرده و زنان و مسنترها را برای اداره امور روستا باقی گذاشتهاند. زنان روستایی بهعنوان بخشی از نیروی انسانی فعال در بخش کشاورزی، در تولید و فرآوری محصولات زراعی، باغی، دامی و پرورش آبزیان نقش مؤثری دارند. بر اساس آخرین سرشماری نفوس و مسکن در ایران، زنان با بیش از 10 میلیون نفر جمعیت از ساکنین اصلی روستاها محسوب میشوند. در چهار استان ایران نسبت جنسی در مناطق روستایی پایینتر از 100 و در 10 استان این نسبت کمتر از میانگین کشوری است.
این بدان معناست که در ایران همانند بسیاری از کشورهای آسیایی علاوه بر مهاجرت خانوار روستایی به شهر، پدیده مهاجرت انفرادی مردان بهصورت قطعی یا فصلی نیز وجود دارد. مشاهدات پژوهشگران و گزارشها حاکی از آن است که در دو فصل بهار و تابستان که مهاجرتهای فصلی افزایش مییابد، در بعضی از مناطق تا 50 درصد خانوارهای روستایی با سرپرستی و مدیریت زنان فعالیتهای کشاورزی دارند. در این زمان حتی فعالیتهای سنگین کشاورزی مانند آماده کردن زمین، انبار کردن و سایر اموری که بهطور معمول توسط مردان انجام میشود بهعلت نبود مردان در روستا توسط زنان و دختران صورت میگیرد. در چنین شرایطی نقش زنان بهعنوان ساکنین پایدار و اصلی مناطق روستایی اهمیت بیشتری مییابد.
زنان روستایی کشاورزان خردی هستند که یا در زمینهای زراعی و باغی کوچک متعلق به خانواده خود فعالیت میکنند یا بهعنوان کارگران مزدبگیر در زمینهای متعلق به دیگران کارهای کشاورزی را انجام میدهند. از این منظر نقش زنان در تأمین امنیت غذایی خانوار اهمیت بیشتری مییابد. روند کاهش جمعیت روستایی که از دهه 40 آغاز شد، همچنان ادامه دارد. چنان که در حال حاضر تنها 30 درصد جمعیت در مناطق روستایی و حدود 70 درصد آن در مناطق شهری زندگی میکنند. در سالهای اخیر این تحولات جمعیتی با تغییراتی در ساختار سنی و جنسی جمعیت شهری و روستایی نیز همراه بوده است، بهطوری که بیشتر افراد در سنین فعالیت روستاها را ترک میکنند و افراد سالمند و کودکان در مناطق روستایی باقی میمانند.
همچنین مردان بیشتر از زنان روستاها را ترک کرده و در جستجوی کار و کسب درآمد به شهرها مهاجرت میکنند. این امر نهتنها تعادل جمعیت را از نظر سنی و جنسی به هم میریزد، بلکه در ابعاد اقتصادی و اجتماعی نیز چالشهایی ایجاد میکند. مشاهدات حاکی از آن است که مهاجرت مردان از روستا، باعث کاهش فرصت ازدواج برای دختران و بالا رفتن نرخ تجرد می شود. همچنین مهاجرت افراد در سنین فعالیت موجب بهره برداری نامناسب از مزارع و کشتزارها و بلااستفاده ماندن بخش زیادی از منابع و امکانات میشود، از این رو تحولات جمعیتی امری مهم و در ایجاد تغییرات اقتصادی - اجتماعی بسیار مؤثر است و بر این اساس توجه به این تغییرات در برنامهریزی و سیاستگذاری کلان و منطقهای امری اجتنابناپذیر و الزامی است.
با توجه به بحثی که مطرح کردید بفرمایید که شاخصهای اصلی جمعیتی روستا بهویژه ازدواج در چه شرایطی است؟
کاهش نسبت جنسی به معنای عدم توازن مردان و زنان در روستاها است و این عدم توازن، شانس دختران روستایی را برای ازدواج کم میکند و آنان را در مضیقه ازدواج قرار میدهد. نسبت تجرد در شهر 37 است و در روستاها 35. تأثیر این نوسانهای شدید در نسبت جنسی جمعیت مناطق شهری و روستایی کشور باعث شده است که نسبت تجرد دختران در گروههای سنی 44 - 20 ساله (در شهر و روستا) افزایش یابد و احتمال ازدواج دختران (بهویژه دختران روستایی) در این گروههای سنی بهشدت کاهش پیدا کند.
در واقع نهتنها سن ازدواج دختران افزایش یافته، بلکه سهم دختران ازدواج نکرده از جمعیت روستایی نیز به مراتب بیشتر شده است. در خلال سفرهای محققان به مناطق مختلف روستایی دختران روستایی بسیاری دیده شده که مسئولیت درآمد خانواده را بر عهده داشتند و با وجود فراهم کردن جهیزیه، امکان ازدواج را نداشته و در سنین بالای 30 سال بودند. حتی دختر مجرد 35 ساله ای که در یکی از روستاهای ایلام زندگی کرده و از فرش بافان نمونه کشوری بوده، فرصت ازدواج نداشته و برای جهیزیه خود فرش ماشینی خریده بود. فرشهای دستبافت او صرف هزینه خانوار و خرید خودرو برای برادر ازدواج کردهای میشد که برای کار به شهر رفته بود. در گذشته دختران روستایی کمتر از دختران شهری به سن تجرد قطعی میرسیدند، اما امروز دگرگونی اساسی رخ داده و نسبت تجرد دختران روستایی نزدیک مقدار دختران شهری است. سالخوردگی ساختار سنی جمعیت روستاها را نیز در نظر آوریم. باید گفت در سالهای آتی با جمعیت انبوهی از زنان و دختران روستایی رویاروی خواهیم بود که به ناچار بار مسئولیت معیشت خانواده و گذران خانواده بر دوش آنان خواهد افتاد. این گروه بهعنوان ساکنان پایدار مناطق روستایی مسئولیت بهرهبرداری از امکانات و منابع موجود در روستاها را نیز به عهده خواهند داشت در حالی که احتمالاً از دسترسی به آموزش و مهارتهای لازم برای ایفای این نقش بهطور سنتی محروم هستند.
از این رو چنانچه به توانمندی آنان توجه کافی نشود طبعاً روند توسعه کشاورزی و روستایی با تأخیر و چالشهای جدی روبهرو میشود. بهنظر میرسد که دسترسی زنان و دختران روستایی به منابع مالی و اعتباری، آموزشهای ترویجی، مهارتی و تکنولوژی مناسب و مشارکت در تصمیمگیریهای مرتبط با امور اقتصادی و اجتماعی در سطح محلی و خانوار از اولویتهای توجه به زنان روستایی است.
با اتکای مداخلههای توسعهای این فرض وجود دارد که تغییرات ایجاد شده در خلال یک فرایند تدریجی نقشهای سنتی زنان روستایی را کاهش داده و سپس فرصتهای جدید شغلی برای آنان ایجاد کند. از سوی دیگر این مداخلهها میزان مهاجرت دائم یا فصلی به شهر را که عمدتاً پدیدهای مردانه است، افزایش داده است. نخستین نظریات توسعه مسیر آن را تکخطی و نتیجه آن را برای کلیه اقشار جامعه اعم از روستایی و شهری و زن یا مرد یکسان تلقی میکردند، اما به تدریج ناامیدی دامن این اندیشمندان را گرفت و در نظریات پساتوسعه امید به محو نابرابری به چالش گرفته شده است. بدینترتیب بر اساس یافتهها و دادههای موجود میتوان به این نتیجه رسید که به اقتضای تفاوتهای اقتصادی و اجتماعی و جمعیت شناختی، الگوهای کلان توسعه قادر به پاسخگویی به نیازهای متنوع و متعدد اجتماعات محلی نیستند./
دیدگاه تان را بنویسید