"ضرورت بازنگری در روش آموزش کشاورزی" در گفت وگو "ایانا" با عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی
ضرورت آشتی مزرعه و دانشگاه / سیستم دستوری باید از بخش کشاورزی زدوده شود/ترویج میتواند خلاء میان دانشگاه و زمین کشاورزی را پر کند/فارغالتحصیلان درک صحیحی از کشاورزی ندارند
انتقال دانش روز به کشاورزان و بهرهگیری از فارغالتحصیلان این رشته در عین حال که از کهنسالی بخش کشاورزی جلوگیری میکند، حلقه مفقوده میان زمین کشاورزی و دانشگاه را هم احیا میکند.
خبرگزاری کشاورزی ایران(ایانا)- الهام آبایی: بخش کشاورزی ایران گرچه قدمت دیرینهای دارد اما انتقال تجربیات و روشهای کشت در طول سالهای متمادی به صورت سنتی و وراثتی صورت گرفته و در این حوزه از دانش روز چندان بهرهای برده نشده است. این غریبگی بخش کشاورزی ایران با دانش روز موجود در این حوزه در حالی رخ میدهد که سالانه تعداد قابل توجهی دانشجو در رشته کشاورزی در گرایشهای مختلف پذیرفته میشوند. با این وجود، انفصال میان زمینهای کشاورزی و دانشگاهها سبب شده تا از یک سو کشاورزان از دانش روز در این حوزه بینصیب بمانند و از سوی دیگر، هر ساله بر خیل فارغالتحصیلان بیکار در رشته کشاورزی افزوده شود.
پیشبینی نکردن سازوکار مناسب برای پیوند میان بخش کشاورزی و دانشگاه البته موضوعی نیست که منحصر به این حوزه باشد و در بخشهای دیگر هم کمابیش این انفصال میان تولید و دانشگاه را شاهد هستیم. اما اهمیت موضوع در بخش کشاورزی از آن جایی است که این بخش با سازوکاری سنتی اداره میشود. در عین حال، تغییر سبک زندگی روستایی و نفوذ تمایلات شهرنشینی به روستاها سبب شده تا بخش مهمی از نیروی کار جوان روستاها به دنبال جذابیتهای زندگی شهری اقدام به مهاجرت کنند و پدران خود را با زمینهای کشاورزی تنها بگذارند که این امر خود ضربههای بسیاری را به بدنه بخش کشاورزی وارد کرده و میکند.
نخست این که دیگر دانش بومی کشاورزی به صورت وراثتی به فرزندان کشاورزان منتقل نمیشود و بدین ترتیب دانشی که در طول سالهای سال با کولهباری از تجربه گرد آمده، در معرض نابودی قرار میگیرد. اما مساله مهم دیگر این است که بخش کشاورزی رفته رفته پیرتر میشود که همین امر از بهرهوری فعالیتهای کشاورزی در کشور میکاهد. چراکه کشاورز کهنسال دیگر انگیزهای برای توسعه کسب و کار خود، تجهیز زمین و یا بهبود روشهای کشت نخواهد داشت.
در چنین شرایطی انتقال دانش روز به کشاورزان و بهرهگیری از فارغالتحصیلان این رشته در عین حال که از کهنسالی بخش کشاورزی جلوگیری میکند، حلقه مفقوده میان زمین کشاورزی و دانشگاه را هم احیا میکند. در این زمینه دکتر سعید صوفیزاده عضو هیات علمی پژوهشکده علوم محیطی دانشگاه شهید بهشتی بر این باور است که اهمیت ندادن به جنبه عملی کشاورزی در آموزشهای دانشگاهی حلقه مفقوده زمین کشاورزی و دانشگاه را رقم زده و راه حل این مشکل در تعامل میان وزارت جهاد کشاورزی و دانشگاهها، تاکید بیشتر بر آموزشهای عملی و تقویت فعالیتهای ترویجی در بخش کشاورزی خواهد بود.
صوفیزاده بر این باور است که دیگر ساختار از بالا به پایین و دستوری در بخش کشاورزی جوابگو نیست و برای این که بتوانیم دانش کارشناسان را در کنار تجربه کشاورزان قرار دهیم باید سیستم دستوری و از بالا به پایین را متوقف کنیم و کشاورز و کارشناس را در کنار یکدیگر قرار دهیم. به عقیده این استاد دانشگاه، وقتی اعتماد کشاورز به کارشناس جلب شود، میتوان دانش بومی را با دانش آکادمیک تلفیق کرد که از دل آن راهکارهای خوبی برای ارتقای بخش کشاورزی کشور حاصل میشود. مشروح اظهارات سعید صوفیزاده عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی در خصوص اهمیت موضوع آموزش در بخش کشاورزی در ادامه از نظرتان میگذرد.
آقای دکتر! در حال حاضر به وضعیتی دچار هستیم که با وجود اینکه سالانه تعداد کثیری فارغالتحصیل رشته کشاورزی در گرایشهای مختلف داریم، باز هم بخش کشاورزی به صورت کاملاً سنتی اداره میشود و در طرف مقابل بسیاری از فارغالتحصیلان این رشته از یافتن کار ناکام میمانند. ریشه این مشکل چیست؟
یکی از مشکلات در بخش کشاورزی این است که حلقه بین دانشگاهها و عرصه عملیاتی که همان کشاورزان هستند، به خوبی برقرار نیست. در حوزه کشاورزی در دانشگاهها در مقاطع مختلفی دانشجو پذیرفته میشود که در این میان مقطع کارشناسی بیشترین اهمیت را دارد؛ چراکه کارشناسان بازوی علمیاتی و اجرایی بین بخشهای تخصصی و اجرا هستند. گرچه این آموزشها از طریق دانشگاهها انجام میشود اما در ادامه این آموزشها نمیتواند به عرصه کشاورزی منتقل شود.
چند علت اصلی برای ناکامی انتقال آموزشهای دانشگاهی به بخش کشاورزی، وجود دارد. نخست اینکه آموزشهای دانشگاهی در بسیاری از موارد با آنچه در مزرعه اتفاق میافتد بسیار متفاوت است. به طور کلی ضعف بسیاری در زمینه دروس عملی کشاورزی وجود دارد. به همین دلیل است که دانشجو در کلاسهای تئوری مطالبی را فرا میگیرد اما وقتی میخواهد این موارد را در عرصه عمل اجرایی کند، به مشکل برمیخورد. بخش عمدهای از این مشکل ناشی از آن است که آموزشهای عملی به این دانشجو داده نشده است.
کشاورزی تنها ارائه درس های تئوری به دانشجو نیست به این معنا که حتماً باید دانشجو چیزی را که سر کلاس میخواند در زمین پیاده و اجرا کند تا بتواند از دانش خود به صورت حقیقی در زمین کشاورزی بهره ببرد. در بسیاری از کشورها سازوکاری پیشبینی شده است که ارتباط میان دانشجو و زمین کشاورزی را عمیقتر میکند. به این صورت که وقتی دانشجو در مقطع کارشناسی پذیرفته میشود، پیش از آن که دروس نظری را شروع کند، در ابتدا چند ماه در زمین زیر نظر استادان با تجربه شروع به کار میکند. این امر سبب میشود زمانی سر کلاس درس بنشیند که از نظر عملی با اقلیم، خاک، گیاه و مدیریت زمین آشنا شده است. بدین ترتیب، دانشجو چیزی را که در تئوری میخواند، با آنچه در عمل کار کرده است، انطباق خواهد داد.
نتیجه اهمیت ندادن به دروس عملی این است که فارغالتحصیلان نتوانند درک صحیحی از آنچه در واقع در زمین کشاورزی اتفاق میافتد، داشته باشند. وقتی چنین درکی وجود نداشته باشد، نمیتوان انتظار داشت که فارغالتحصیل رشته کشاورزی بتواند با کشاورز به خوبی ارتباط برقرار کند. چراکه لازمه ارتباط برقرار کردن این است که بتواند شرایط واقعی مزرعه را درک کند و مشکل کشاورز را لمس کند. این درک عمیق زمانی رخ میدهد که دانشجو در طور دوران تحصیل و حتی پس از آن، با کشاورز ارتباط پویا داشته باشد.
حلقه مفقوده بین فارغالتحصیلان و کشاورزان از آن جایی ناشی میشود که فارغالتحصیلان آموزشهای لازم عملی را در دانشگاهها نمیبینند. برای حل این مشکل دانشگاهها باید وزن کارهای عملیاتی را به معنای واقعی افزایش دهند. باید بازدیدهای عملیاتی در رشته کشاورزی افزایش پیدا کند و بازنگری در سرفصل بسیاری از رشتهها باید صورت گیرد که در این زمینه وزارت جهاد کشاوزری نقش بسیار مهمی خواهد داشت.
یکی از تجربههای موفق در زمینه ارتباط میان محیط عملی و دانشگاهها را در حوزه پزشکی شاهد هستیم. با توجه به این که دانشگاههای علوم پزشکی زیر نظر وزارت بهداشت هستند، میبینیم که عملکرد این بخش بسیار قابل قبول است. اگر بخواهیم چنین مدلی را در بخش کشاورزی پیاده کنیم، وزارت جهاد کشاورزی به عنوان متولی بخش چه نقشی باید ایفا کند؟
وزارت جهاد کشاورزی بازوی اصلی بخش کشاورزی است که تلاشهای بسیار خوبی در این حوزه ترتیب داده است. این وزارتخانه میتواند در ادامه نقشهایی که تاکنون داشته، نقش پررنگتری را در زمینه آموزش ایفا کند و از کانال وزارت علوم، با دانشگاهها وارد مذاکره شود.
وزارت جهاد کشاورزی باید در قالب تفاهمنامه دوجانبه یا چندجانبه با دانشگاهها، در برخی از ترمهای تحصیلی متولی دانشجویان شود و آن ها را وارد بخش اجرا کند . وزارت جهاد کشاورزی مراکز تحقیقاتی متعددی دارد و با کشاورزان در تماس است. دانشجو پس از این که دروسی را در دانشگاه سپری کرد باید این امکان را داشته باشد با محققان، پژوهشگران و کارشناسان بدنه وزارت جهاد کشاورزی ارتباط برقرار کند و از تجربیاتی که آن ها در بخش اجرا دارند استفاده کند.
دانشجو باید با ترکیبی از همکاری وزارت جهاد کشاورزی و دانشگاه آموزش داده شود تا بتواند هم بر حوزههای تئوری و هم بر حوزههای عملی تسلط داشته باشد. یکی از مهمترین مسوولیتهای وزارت جهاد کشاورزی این است که بخشی از آموزشهای عملی مورد نیاز دانشجویان را متقبل شود. در این صورت، ارتباط دوسویه میان بخش کشاورزی و دانشگاهها هم تسهیل میشود.
گاهی اوقات ضعف بخش ترویج به عنوان عامل اصلی خلا میان بخش کشاورزی و دانشگاهها عنوان میشود. به اعتقاد شما، تقویت فعالیتهای ترویجی در بخش کشاورزی چگونه میتواند به پر کردن این خلاء کمک کند؟
همین طور است. در حقیقت این بخش ترویج است که میتواند خلاء میان دانشگاه و زمین کشاورزی را پر کند. به این معنا که علمی که در دانشگاه تولید شد باید با زبان و شیوهای قابل فهم به کشاورز منتقل شود. در ایران کشاورزان سطح تحصیلات پایینی دارند. باید فرد تحصیلکرده رشته کشاورزی این هنر را داشته باشد تا بتواند خوراک زبانی، روشی و فکری مناسبی را برای کشاورز انتخاب کند.
گاهی اوقات فارغالتحصیلان دانشگاهی دانش بسیار خوبی دارند و در عرصه عملیاتی هم قوی هستند اما نمیتوانند دانش خود را منتقل کنند. در این خصوص بهتر است مروجانی وجود داشته باشند تا انتقال مفاهیمی را که در دانشگاهها آموزش داده میشود متقبل شوند. کار مروج این است که مطالبی را که آموزش دیده به روش مناسبی به کشاورز منتقل کند.
در حوزه ترویج وزارت جهاد کشاورزی باید چه اقداماتی را دنبال کند؟
در این زمینه بسیار مهم است که وزارت جهاد کشاورزی بخش ترویج خود را بیش از چیزی که امروز وجود دارد تقویت کند. متاسفانه در حال حاضر بخش ترویج در کشاورزی ایران مغفول واقع شده است. در این خصوص، در وزارت جهاد کشاورزی هم باید برنامهریزی دقیقتری در حوزه ترویج صورت گیرد تا بتوانیم فارغالتحصیلان دانشگاهی را به خوبی با کشاورز پیوند دهیم.
البته این امر هم خود نیازمند فرهنگسازیهایی است تا به اهمیت و جایگاه ترویج در بخش کشاورزی پی ببریم. متاسفانه در بسیاری از موارد وقتی گفته میشود فردی دانشجوی آموزش و ترویج کشاورزی است، به عنوان رشتهای سبک و ساده به آن نگاه میشود. در حالی که در عمل این طور نیست. یک مروج باید به ترکیبی از حوزههای مختلف علمی در علوم کشاورزی تسلط داشته باشد تا بتواند چیزی که در مزرعه میبیند لمس کند و بر اساس آموزشهایی که در دانشگاه دیده است، راهکار قابل فهم و سادهای را به کشاورز منتقل کند. در صورتی که بخش ترویج تقویت شود، میتوان مفاهیم مورد نیاز کشاورزان را که مبدا تولید آن ها دانشگاه است، به زبانی ساده به کشاورزان و فعالان منتقل کرد.
در حال حاضر شاهد هستیم که کشاورزان چندان از توصیهها و راهکارهای کارشناسان استقبال نمیکنند و به دانش بومی خود اطمینان بیشتری دارند. علت این امر چیست؟ چطور میتوان رابطهای دوسویه مبتنی بر اعتماد متقابل میان کشاورز و کارشناس برقرار کرد؟
متاسفانه در حال حاضر وقتی فارغالتحصیل کشاورزی وارد کار و عرصه عملیاتی میشود، اغلب به کشاورز نگاهی از بالا به پایین می اندازد. معمولا اینگونه پنداشته میشود که یک فارغالتحصیل دانشگاهی سواد علمی بیشتری دارد و براساس همین دیدگاه، دانش بومی و تجربه چندین و چندساله کشاورز در چنین دیدگاهی لحاظ نمیشود. این در حالی است که چنین تفکری اشتباه است.
سیستم بالا به پایین در بخش کشاورزی باید به طور کلی از میان برداشته شود . به جای این که این فکر را داشته باشیم که کشاورز باید در خدمت کارشناس باشد، باید تصور کنیم که کارشناسان هستند که باید در خدمت کشاورزان باشند. وقتی شیوه نگاه عوض شود، نحوه تعامل با کشاورز تغییر میکند. اینگونه است که شیوه دستوری جای خود را به تعامل دوجانبه میدهد. بدین ترتیب کارشناس کشاورزی میداند که کشاورز هم میتواند دانشی را به او منتقل کند و بر عکس.
فکر میکنید با تغییر نوع نگاه کشاورز به کارشناس و برعکس، چه چیزی دستخوش تحول میشود؟ آیا این عامل چنان قدرتمند هست که در نهایت بتواند تغییر مثبتی در رویههای کشاورزی کشور ایجاد کند؟
قطعا تغییر نوع نگاه کشاورز به کارشناس و کارشناس به کشاورز تاثیرگذار است و در حقیقت این نخستین راهی است که باید برای ترکیب دانش بومی و دانش آکادمیک بخش کشاورزی بپیماییم . اولین قدم برقراری ارتباط دوسویه مبتنی بر اعتماد متقابل است که برای برقراری این نوع ارتباط، هر دو طرف باید نوع نگرش خود را تغییر دهند. با ترکیب کردن چیزی که در دانشگاه آموزش داده شده و دانش بومی کشاورز میتوان راهکار عملیاتی مناسبی برای ارتقای بخش کشاورزی کشور ایجاد کرد. در این صورت، کشاورز هم به کارشناس اعتماد میکند و میداند که کارشناس نیامده تا به او دستوراتی بدهد که حتی با واقعیت هم متناسب نیست. در حال حاضر متاسفانه به دلیل ضعف در دروس اجرایی، کارشناس پیشنهاداتی را ارائه میدهد که با واقعیتهای کشاورزی متفاوت است و بدین ترتیب دیگر حرف کارشناس نزد کشاورز بیاعتبار میشود. اما وقتی تعامل خوبی برقرار شود، کشاورز به کارشناس اعتماد میکند و این اصل نخستی است که برای تقویت بخش ترویج نیاز است.
وقتی تعامل دوجانبه و مناسبی بین کشاورز و کارشناس برقرار شود، این دو میتوانند کنار هم قرار گیرند و با هم همکاری خوبی برای ارتقای فعالیت کشاورزی خواهند داشت. در این صورت، کشاورز با توجه به اعتمادی که جلب شده، با اطمینان خاطر بیشتری مشکلات خود را با کارشناس در میان میگذارد. کارشناسی هم که آموزشهای لازم را هم در بخش تئوری و هم در بخش عملی دیده است، میتواند راهکار عملیاتی ارائه دهد. در این صورت است که دانشگاهها و موسسات تحقیقاتی میتوانند در بخش کشاورزی پررنگتر ظاهر شوند.
دیدگاه تان را بنویسید