رسانهها و تکلیف اصلاح نگاه به کشاورزی
عبدالحسین طوطیایی . پژوهشگر کشاورزی
بخش کشاورزی با همه کاستیهایش با رشد چهاردرصدی خود در تنشهای ناشی از تحریمهای اخیر نشان داد پایدارترین در بخشهای مختلف اقتصادی کشور است. اما آیا واقعیات این بخش کلیدی که با معیشت همه اجزای اجتماعی پیوند دارد، در رسانههای کشور به تناسب ضرورتها انعکاس دارد؟ با مروری در گروههای مختلف رسانهای میتوان این کاستی را دید که این جایگاه در پوششهای خبری و موضوعی بسیار کمرنگ یا اساسا نامتناسب با ضرورتهاست. رسانه صدا و سیما هم با وجود نقش بالقوه کلیدی در ارائه فوریتها و فرهنگسازی در تولید، فروش داخلی و خارجی و حتی مصرف، بیمهریهای پرشمار دارد. اگر مدیریت اجرائی، بهرهبرداران و نیز مصرفکنندگان را سه قطب مؤثر در چیدمان بخش کشاورزی بدانیم، انتظار از رسانههایی که این عرصه را پایش میکنند، این است که در بیان چالش و ظرفیتهای توسعه، بتوانند آینهای از واقعیتها باشند. رسانهها میتوانند با پرسشگری سازنده و طرح نیازهای درست تولیدکنندگان، مدیریت اجرائی را به پاسخگویی مسئولانه واداشته و از آنسو، مطالبات مصرفکنندگان را بر واقعیات موجود سامان دهند.
رسانهها به مثابه چشم و گوش مدیران و مصرفکنندگان و با طرح ضرورتها، آنان را در ارزیابی از این بخش یاری دهند. اما با مروری از خبر و تحلیلها در زنجیره و طیفهای مختلف رسانههای مختلف، به نظر میرسد عمدتا به نوسانات بازار مصرف خود را محدود میکنند و در حقیقت فقط در میادین میوه و ترهبار در جستوجوی مسائل مربوط به کشاورزی هستند. در چنین شیوه خبررسانی از اهمیت حفظ منابع تولید به عنوان اساسیترین اولویت در وظایف مدیریت بخش کشاورزی کمتر نشانهای وجود دارد. اینکه عرصه فعالیت کشاورزی فقط در هفت تا هشت میلیون هکتار اراضی آبی و با 70 تا 80 میلیارد مترمکعب آب بوده و با این ظرفیت محدود باید به سمت امنیت غذایی برویم، واقعیتی است که همه باید از آن آگاه باشند. در چنین درک عمومی است که به هر تغییر کاربری از این منابع محدود واکنش مدنی نشان داده خواهد شد. آگاهی عمومی نمایندگان از تنگناهای معیشت بهرهبرداران با میانگین دو هکتار زمین آبی بسیار الزامی است؛ نمایندگانی که گاه افزایش قیمت محصولات را بدون ریشهیابی درست مورد چالش قرار میدهند.با نگاه به محورهایی که هر از گاه جمعی از نمایندگان برای استیضاح وزیر جهاد کشاورزی مطرح میکنند، درمییابیم ارزیابی واقعگرایانهای از آسیبپذیریهای بخش کشاورزی دیده نمیشود. در تحلیلهای درست رسانهای از بخش کشاورزی است که مصرفکنندگان از حراج و بهای نازل فراوردههای کشاورزی (در مقایسه با نرخ دیگر اقلام هزینه) شادمان نشده و آن را الزاما به حساب کاهش نرخ تورم تلقی نمیکنند. در پشت صحنه بهای نازل هر محصول کشاورزی، چهبسا ورشکستگی تولیدکنندگان به چشم میخورد. بدون تردید، با تداوم این ورشکستگیها، آخرین سنگرهای تولید در معرض خطر قرار میگیرد. اگر رسانهها به جای فقط پرداختن به بازار، به فقدان زیرساختها و نقد سیاستهای اقتصادی عوامگرایانه هم توجه کنند و مصرفکنندگان را در اغمای آگاهی از ریشههای مشکلات قرار ندهند، مدیریت اجرائی هم به ورطه دستپاچگی و تأمین کمبودها به هر حیلت و وارداتی نمیافتد. در خلال دوره تحریمهای اخیر بارها دیده شده فرصتهای مناسبی برای صادرات بعضی اقلام کشاورزی به وجود آمده است. اما اولین اقدام دولت برای حمایت از مصرفکنندگان در این بزنگاهها، ممنوعیت صادرات آن محصولها بوده است؛ شیوهای که باید از سوی صاحبنظران اقتصادی نقد شود. امید که ورود رسانهها به حوزه کشاورزی بیش از این از مرزبندیهای جناحی یا جذب مخاطب تأثیر نگیرد. این رکن دموکراسی باید با نقشآفرینی در فرهنگسازی جامعه مصرفکننده و نمایش تنگناهای واقعی تولید برای مسئولان به یاری تولیدکنندگان بشتابد؛ آنان که با معیشت سبز خود سربازان بینامونشانی در رویارویی با هیولای گرسنگی و ذلت وابستگی به شمار میآیند.
دیدگاه تان را بنویسید