تحقیقات کشاورزی و ضرورت اصلاح ساختاری
عبدالحسین طوطیایی - پژوهشگر کشاورزی|| برنامههای تحقیقاتی در زیر مجموعه دستگاههای اجرایی کشور و به طور خاص در وزارت جهاد کشاورزی برای دستیابی به فناوریهای نوین جهانی و بومیسازی آن در شرایط کشورمان بنا نهاده شده است. دستگاههای متولی این برنامهها پژوهشی هرگز وظیفه تولید انتزاعی علم را بدون ماهیت کاربردی نداشته و تنها با هدف افزایش کارآیی درعرصههای اجرایی قرار است که فعالیت کند.
در حکمی از سوی وزیر جهاد کشاورزی، دکتر کاظم خاوازی به سمت معاون وزیر و رئیس سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی منصوب و دیروز هم مراسم معارفه او انجام شد. جا دارد نسبت به تلاشهای مسئولانه آقا ی دکتر اسکندرزند که در خلال 5 سال گذشته در جهت پویاتر کردن این سازمان از هیچ کوششی دریغ نداشتند قدرشناسانه خدا قوت بگوییم. اما به باور این قلم سازمان تحقیقات کشاورزی نیاز مند دگرگونیهای عمیق ساختاری و تغییر در نگرش و راهبردهای پژوهشی و نیز مناسبات نوین با عرصههای اجرایی است. به نظر میرسد که اگر معاونت پژوهشی جدید وزارت جهاد کشاورزی در تلاش اصلاحات پایهای و اساسی نباشد هرگز بر کارآمدی سازمان بیش از آنچه در دوره قبل صورت گرفت افزوده نخواهد شد. در این مجال اندک تلاش میشود به پارهای از اساسیترین موارد برای این دگرگونی و اصلاح ساختاری اشاره شود. البته ریاست جدید سازمان تحقیقات کشاورزی قطعا به خوبی آگاه هستند که فرآیند اصلاح اساسی در تشکیلاتی که در خلال 35 سال گذشته شکل گرفته و عوارض مزمن آن تقریبا به یک فرهنگ تبدیل شده است نیازمند به زمانی بسیار طولانی تراز دوره مدیریت آینده وی خواهد بود. پس در این اقدام شجاعانه تنها به گام نهادن در راه و نه الزاما رسیدن به مقصد بایستی چشم دوخت:
1- اصلیترین مشکلات، نقاط ضعف و حلقههای مفقوده در تحقیقات کاربردی کشاورزی و چه بسا مشابه آن در دیگر دستگاه و وزارتخانهها، در حقیقت وراثتی است که از حوزه آموزش عالی کشور گرفته شده است. بنابراین در گام اول هرگونه اصلاح آرمانی در نظام تحقیقات کاربردی و به طور خاص تحقیقات کشاورزی مستلزم وجود یک عزم ملی برای دگرگونی در حوزه آموزش عالی کشور باید باشد . وجود ارزیابیهای در مدار مسدود تشکیلاتی در آموزش عالی از اعضای هیات علمی، توجه متمرکز بر روی مدارک و مستندات تئوریک و مهم تر از همه گسترش کمی دانشگاهها ( اعم از آزاد و دولتی) در سه چهار دهه گذشته و ..... این سرچشمه ارتزاق دانش و فناوری را بر ای حوزههای تحقیقاتی از همان ابتدا گل آلود ساخته است.
2- سازمان تحقیقا ت کشاورزی و شاخههای موسسات تحقیقاتی آن در استانهای تا نیمه اول دهه 60 رابطه تنگاتنگی با دستگاه اجرایی داشته و اساسا زیر مجموعه آن به شمار میآمدند. محققین موسسات تحقیقاتی نیز که عمدتا دارای مدارک کارشناسی و کارشناسی ارشد بودند در این رابطه نزدیک، همواره در معرض پاسخگویی به دستگاههای اجرایی قرار داشتند. میتوان ادعا کرد که این پژوهشگران و با وجود سطوح آکادمیک پایینتر نسبت به شرایط حال حاضر اما حتی الامکان تمامی ظرفیتهای علمی و تجربی خود را به عرصه اجرا ارائه می دادند. اما به نظر می رسد از نیمه دوم دهه 1360 به بعد و اجرای چند برنامه کلان ساختاری و همزمان، بتدریج خرج بخش تحقیقات از عرصه های اجرایی جدا و در جزیره ای ایزوله قرارگرفتند. جزیرهای که ناگزیر و تنها در هفتههای بزرگداشت پژوهش یا رونمایی از یک دستاورد تحقیقاتی به طور موقت به شبه جزیرهای متصل به دستگاه اجرایی تبدیل میشود. این دگرگونیهای ساختاری که با وجود کلان بودن اما عمدتا به طور شتابزده و تنها در پی یک بخشنامه صورت میرفت را میتوانیم در قالب اشارات زیر برشمریم:
الف - تبدیل پستهای سازمانی پژوهشگران سازمان به اعضای هیات علمی و با کپی برداری مطلق از نظام طبقه بندی در دانشگاه ها در این مقطع زمانی انجام گرفت . در ابتدا که تفاوت های مالی مترتب براین طبقه بندی جدید در مقایسه با شرایط پیشین چشمگیر نبود فضای تردیدی برای پذیرفتن این تبدیلات به چشم می خورد. تا آن زمان هنوز کارشناسانی با کوله باری از تجربه و نیز انگیزه بودند که در تداوم سنت مالوف آفتاب داغ مزارع را به مدارک ارزشیابی برای احراز طبقه جدید ترجیح می دادند. اما طبقه هیات علمی جدید بتدریج و با انباشتی از مدارک ارزشیابی، فضای غالب پژوهشگران را بخود اختصاص بنابراین لایه های قدیمی با وارفتگی بتدریج به حاشیه رانده شدند.
ب : تشکیل مراکز تحقیقاتی در استان ها:
در شرایطی که شاخه های موسسات تحقیقاتی ( مانند اصلاح بذر ، آب و خاک و ...) در استان ها،خود را ملزم به پاسخگویی به مدیریت های اجرایی استان می دانستند اما در طول دو سال تحت مدیریت تابلو جدیدی بنام مراکز تحقیقاتی قرار گرفتند . همزمان معاونتی بنام "تات" ( تحقیقات ، آموزش و ترویج ) و با اختیاراتی مبهم به معاونت مدیران سازمان های کشاورزی استان افزوده شد. معاونتی که عملا دارای اتوریته اثر گذاری در مراکز جدید تحقیقاتی نبود. این نهاد سازی های شتابزده به مدت چند سال فضایی ابهام آمیز و پر تنش ایجاد کرده بود. مراکز تحقیقاتی جدید عمدتا خودرا به سازمان تحقیقات کشاورزی پاسخگو دانسته و ارتباط کمرنگی با سازمان کشاورزی استان محل فعالیت برای خود قائل بودند . شاخه های موسسات تحقیقاتی در استان ها در این آغاز هنوز یارای پذیرش شرایط تازه را نداشتند . بی اغراق چند سالی بطول انجامید تا در اثر عزل و نصب پی در پی در شاخه استانی این موسسات، سرانجام آرامشی نسبی حاکم شد. البته ایده تشکیل هشت مرکز تحقیقات کشاورزی در کشور و تنها بر اساس تنوع اقلیمی ( ونه تقسیمات کشوری) از بدو تاسیس سازمان تحقیقات کشاورزی مطرح بود. ایده ای که عملا با این شیوه اجرایش و پس ازگذشت یک دهه تفاوت چشمگیری داشت. از آن پس نیز و در سه دهه اخیر تعداد مراکز تحقیقات کشاورزی و بموازات تقسیمات مداوم کشوری افزایش بافته است. به عنوان مثال با وجود مشابهت اقلیمی استان های مرکزی ، قم و تهران اما به واسطه قرار گرفتن در سه استان جداگانه دارای سه مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی هستند. ادامه دارد.....
دیدگاه تان را بنویسید