نایب رییس انجمن اقتصاددانان دلایل عقب ماندن کشاورزی در اقتصاد ایران را بررسی کرد
شکست دولتها در جذب سرمایه برای کشاورزی
کمآبی و درآمد پایین «جذب سرمایه» را ضروری کرده است
کشاورزی ایران طی 50سال گذشته همواره کمترین سهم را از جذب و ایجاد سرمایه داشته و این مسئله باعث شده که نهتنها کشاورزی ما صنعتی نشود بلکه با از دست دادن جذابیت خود، زمینهای کشاورزی طی این مدت کوچکتر و کوچکتر شوند تا جایی که کار برای هر نوع مدرنیزاسیون در بخش کشاورزی سختتر شود. از سوی دیگر بحران آب باعث شده نیاز برای به کار بردن تکنولوژی به یک ضرورت اجتنابناپذیر تبدیل شود. لطفعلی بخشی، نایبرئیس انجمن اقتصاددانان در این رابطه معتقد است که کاهش درآمد در کنار این مشکلات میتواند زنگ خطری جدی برای بخش کشاورزی باشد. دراینباره گفتوگویی با این عضوهیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه تهران داشتهایم که در ادامه میخوانید.
دلیل سهم پایین بخش کشاورزی از کل سرمایهگذاری و تولید کشور چیست؟
راندمان صنعت کشاورزی ما پایین است؛ به همین نسبت دستمزدها هم پایین خواهد بود و قیمت محصولات کشاورزی هم پایین است. البته بخش خدمات یا توزیع در این قسمت، وارد میشود و قیمت را بالا میبرد. ممکن است قیمت میوه در شهر به پنج برابر قیمت آن در باغ برسد. شبکهای که میوه را از کشاورز پیشخرید میکند یا در میادین میخرد همان بخش خدمات است که سود اصلی این زنجیره را از آن خود میکند.
عملاً کشاورز به دلیل اینکه توان لازم را برای رساندن محصول به بازار ندارد سود جذابی برای کار تولیدی خود به دست نمیآورد. در این زمینه کارهایی خواستند انجام دهند که کشاورزان بهصورت تعاونی میوه خودشان را عرضه کنند ولی این اتفاق عملاً بهجز در مورد پسته، موفق نبود. پستهکارها توانستند با همکاری اتحادیه خود جلوی ایجاد چنین رانتی را بگیرند. به همین دلیل است که کشاورزی کار پرسودی نیست و سرمایهگذاری خاصی در آن انجام نمیشود.از طرف دیگر بحث مالکیت زمین کشاورزی باعث میشود که سرمایهگذاری درزمینهٔ کشاورزی به مشکل بخورد. اگر سرمایهگذار در تملک زمین کشاورزی شریک شود برای کشاورز جذاب نیست و اگر شریک نشود برای خود سرمایهگذار اطمینان خاطری ایجاد نمیشود.این عدم سرمایهگذاری و زودبازده بودن کار خدمات باعث شده کشاورزی نسبت به کار خدمات و صنعت بسیار عقب بماند. در ایران با یارانه بسیار سنگینی که دولت به کشاورزی داد این فاصله میان بخش خدمات و بخش کشاورزی کاهش پیدا کرد. دقت کنید که پس از یارانه سوخت بیشترین یارانه را به خرید تضمینی محصولات کشاورزی اختصاص دادند. البته این یارانه فقط به گندم تعلق گرفت که کالایی استراتژیک بود.
میتوان دلیل به وجود آمدن این شکاف بزرگ که منجر به ضعف اقتصادی کشاورزی شده را به سیاستگذاری اقتصادی ربط داد؟
دولت اقداماتی کرده است ولی کافی نبودهاند. بهعنوانمثال بخش کشاورزی را از مالیات معاف کرده تا انگیزه برای سرمایهگذاری و کار در بخش کشاورزی بیشتر شود. بااینوجود سود بسیار فراوان تجارت و تا حدودی هم صنعت، باعث شده بخش کشاورزی رشدی را تجربه نکند. خصوصاً اینکه ما شاهد فوران قیمت نفت هم بودیم که باعث میشد خرید محصولات کشاورزی از بازارهای بینالمللی برای ما بسیار آسان شود؛ بنابراین به تولید محصولات کشاورزی در کشور توجهی نشد. در آنسوی ماجرا هم میبینیم که کشاورزی، بازار صادراتی شیرینی برای ما نداشت. درواقع ایران بازیگر مهمی در صادرات کالاهای کشاورزی نبود. در یک محدودهای برای سبزیجات و میوهجات صادرات بوده ولی خیلی بازار بزرگی نبود که سود خوبی برای جذب سرمایهگذاری داشته باشد. الآن اوضاع خیلی پیچیدهتر هم شده است و خشکسالی و از دست دادن بخش زیادی از منابع آبی باعث شده کشاورزی برای سرمایهگذاری پرهزینهتر باشد. الآن دیگر باید برای کشاورزی به سمت سیستمهای اتوماتیک آبیاری برویم. اگرچه در همین زمینه هم دولت به کشاورزان اعلام کرده کسانی که دست به آبیاری قطرهای بزنند، وامهای کمبهره میدهد ولی هنوز این مسئله در کشور ما بهصورت کامل جا نیفتاده است. الآن با توجه به کمآبی که در کشور داریم راهی جز رفتن به سمت تکنولوژی وجود ندارد.
نقش دولت در این زمینه برای نجات بخش کشاورزی چه میتواند باشد؟
الآن کشاورزان ما هم باید خود را با کمآبی تطبیق دهند و هم باید درآمد بیشتری کسب کنند. در این زمینه راهکار دولتها میتواند این باشد که انگیزه برای سرمایهگذاری در بخش کشاورزی صنعتی به وجود بیاورد. این انگیزه میتواند با اعطای وامهای بلندمدت، کمبهره و آسانتر ایجاد شود. پس اگر در پنجاه سال گذشته هم سرمایهگذاری چندانی در بخش کشاورزی نشده، حالا این مسئله تبدیل به یک ضرورت شده است. امیدواریم دولت بهجز معافیتهای موجود دست به پرداخت تسهیلات هم بزند تا کشاورزی از این وضعیت نجات پیدا کند.
یکی از مهمترین مسائلی که منجر به مشکلات کنونی در بخش کشاورزی شده همین مسئله عدم سرمایهگذاری است. برخی کارشناسان معتقدند دولتها درگذشته برایشان راحتتر بود که اجازه سرمایهگذاری در بخش بازرگانی و پتروشیمی را بدهد و از آن بخشها کسب درآمد کند. این تحلیل درست است؟
بله به نسبت بقیه صنایع دولتها در کشاورزی سرمایهگذاری بسیار کمی کردهاند. از طرفی درآمد بخش کشاورزی هم بسیار کم بوده است و نه برای دولت و نه برای مردم کار و سرمایهگذاری در این بخش جذابیتی نداشت. یکی از شکستهای ما در سالهای گذشته این بود که نتوانستیم فارغالتحصیلان بخش کشاورزی را به روستاها و حوزه کشاورزی بفرستیم. اگر این نیروها در بخش کشاورزی مشغول به کار میشدند اتفاقهای بسیار خوبی میافتاد. دلیل اینکه در این اتفاق هم شکست خوردیم کم بودن درآمد بخش کشاورزی نسبت به کارهای خدماتی در شهرها بود.
طی 50 سال گذشته سهم تشکیل سرمایه ثابت بخش کشاورزی همواره کمتر از 5 درصد بوده و این در حالی است که سهم خدمات همیشه بیش از 60 درصد بوده است. دلیل این امر سیاستگذاریهای اقتصادی بوده یا این مسئله در همه جای دنیا جزء خصوصیات بخش کشاورزی است؟
قطعاً این مسئله به سیاستگذاریها ربط دارد. دولتها با تمهیداتی سرمایهگذاری را جهتدهی میکنند. اگر بخشهایی دارای توان کافی نباشند این وظیفه دولتهاست که با اقداماتی مانند یارانه، تسهیلات و معافیت مالیاتی از آن حمایت کنند. خصوصاً در بخش کشاورزی و کالاهای اساسی دولت باید این کار را انجام دهد. الآن دولت میآید و گندم را به دو برابر قیمت بینالمللی از روستائیانمان میخرد. این باعث شده کشت گندم انجام شود ولی در مورد سایر محصولات کشاورزی این امکان وجود ندارد. در سایر زمینهها البته نه با دادن یارانه که با اقدامات تشویقی دیگری باید این انگیزه ایجاد شود.
دیدگاه تان را بنویسید