Iranian Agriculture News Agency

واکنش جامعه شناسان به افزایش نرخ ارز و اثر آن بر اعتماد اجتماعی

بحران ارز، گسترش شکاف در اعتماد اجتماعی

صف های جلوی صرافی ها گوردسته جمعی ماست

نرخ ارز همواره یکی از دغدغه های اقشار مختلف در ایران است چرا که نوسانات این حوزه مشکلات زیادی را برای جامعه به وجود می آورد و بر زندگی جامعه و احساس امنیت آنها و بر اعتماد عمومی تاثیرات عمده ای می گذارد. به همین دلیل و از آنجا که همه اتفاقات مهمی که در حوزه های مختلف رخ می دهد بر زندگی جامعه اثرگذار است، بر آن شدیم تا واکنش جامعه شناسان نسبت به گران شدن ارز و نوسانات آن و التهاباتی که اخیرا جامعه ایران را فراگرفته است، بررسی کنیم. اما علیرغم اینکه چهره های مختلف هنری، ورزشی، سیاسی، اقتصادی و... در این باره اظهار نظرهایی داشته اند، در رسانه ها و شبکه های مجازی -جز یک مورد- واکنشی از سوی چهره های مطرح این حوزه ندیدیم.

بحران ارز، گسترش شکاف در اعتماد اجتماعی

محمد فاضلی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی شاید تنها جامعه شناس مطرحی باشد که در دو یادداشت جداگانه درباره این نوسانات و واکنشهای جامعه در برابر این تغییرات نوشته است. فاضلی در یاداشتی که در کانال تلگرامی «دغدغه ایران» با عنوان «گور دسته‌جمعی بود آن پناهگاه» منتشر شد، در تبیین این موضوع که چرا برای دلار صف می کشیم؟ با تشبیه وضعیت امروز جامعه به سال های جنگ، می گوید: «سال‌های وحشت جنگ و حمله هوایی عراق بود و وسط حیاط مدرسه ما یک پناهگاه ساخته بودند. آژیر قرمز که به صدا در می‌آمد، چهارصد پانصد نفر دانش‌آموز دوره راهنمایی، وحشت‌زده به سمت دو در ورودی پناهگاه حمله می‌بردیم. پناهگاهی تاریک که کودکانه تصور می‌کردیم اگر بمب بر سر آن بریزد در امان خواهیم بود؛ چه تصوری خامی. بمبی اگر به آن پناهگاه می‌خورد، گور دسته‌جمعی ما می‌شد.

او می افزاید: ازدحام این روزها برای خرید ارز جلوی صرافی‌ها هم چیزی شبیه حمله ما به پناهگاه مدرسه است. همه کاستی‌ها، ناتوانی‌ها و بی‌کفایتی‌ها درست، اما ما چرا کم و زیاد پول‌مان را به دست گرفته‌ایم و جلوی صرافی‌ها صف کشیده‌ایم؟ ما چرا باید با دامن زدن به یک «وحشت عمومی» خودمان را زیر دست و پا له کنیم؟

فاضلی اضافه می کند: می‌ترسیم گروه‌هایی با دارایی‌های کلان از خرید و فروش در بازار ارز سودهای کلان ببرند و خرده‌پول‌های دست ما هیچ شود و از این نمد کلاهی برای ما ساخته نشود؟ صف کشیدن ما برای خرید دلار، سود صاحبان دارایی‌های بزرگ را بیشتر می‌کند. هر یک تومان که با حضور وحشت‌آلود ما جلوی صرافی‌ها بر قیمت دلار می افزاید، صاحبان سرمایه‌های مشروع و نامشروع حاضر در بازار ارز را بیش از آن‌چه تصور کنید افزایش می‌دهد. بیایید از ترس آژیر، یکدیگر را در رسیدن به توهمی از پناهگاه له نکنیم. آرام بگیریم و کنار بکشیم، بگذار ببینیم آن‌ها که تنها در میان میدان می‌مانند، کیستند. آن‌ها که نان‌شان در همراهی ما با شلوغی میانه میدان است.

این استاد دانشگاه شهید بهشتی، همچنین در یادداشتی با عنوان «گفت‌وگوی ملی درباره قیمت ارز حق مسلم ماست» که در کانال تلگرامی خود منتشر کرده است، نسبت به اظهارنظرهای چهره های شناخته شده هنری و ورزشی و سایر حوزه های غیر سیاسی و اقتصادی در اینباره، می گوید: «مهران مدیری برای قیمت دلار استنداپ کمدی اجرا می‌کند، علی کریمی افزایش قیمت دلار را عیدی بد دولت به مردم می‌داند، امیر مهدی ژوله هم به حسن روحانی طعنه می‌زند و همین طور الی آخر. ممکن است من محمد فاضلی هم چیزی علیه افزایش قیمت دلار یا موافق با آن بنویسم.

به اعتقاد این استاد دانشگاه سؤال مهم این است که مگر محمد فاضلی، مهران مدیری، علی کریمی یا امیرمهدی ژوله اقتصاددان هستند و صلاحیت دارند درباره ضرورت پایین نگه داشتن یا خوبی‌های افزایش قیمت دلار حرف بزنند؟ البته حق دارند درباره این موضوع حرف بزنند، اما ما مردم باید به حرف آن‌ها اعتماد کنیم؟ او میافزاید: من اقتصاددان نیستم و صلاحیت ندارم بگویم قیمت ارز چقدر باشد و افزایش یا کاهش قیمت آن چه پی‌آمدهای مثبت یا منفی دارد؛ اما از زاویه سیاستی می‌توانم بگویم افزایش یا کاهش قیمت ارز، مسأله پیچیده‌ای است که معتبرترین افراد برای بررسی آن اقتصاددانان و فعالان اقتصادی خبره هستند. اثرات قیمت ارز بر گروه‌های مختلف مردم یکسان نیست و به نفع گروهی و به زیان گروه‌های دیگری است. سیاست درست باید با ارائه گزارش‌های دقیق به مردم از سوی کارشناسان، و پس از آن‌که اثرات هر سیاست بر گروه‌های مختلف مشخص شد، تدوین شوند.

محمدسالار کسرایی عضو هیأت علمی گروه جامعه شناسی نظری – فرهنگی پژوهشکدۀ مطالعات اجتماعی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نیز در گفت و گو با «ایانا» در خصوص این پدیده عنوان میکند: تحولاتی که منجر به نوعی بینظمی اجتماعی، اقتصادی و یا فوران گونه و حباب گونه می شود اثرات روانی منفی بر جامعه دارد.

او یکی از این تبعات را بر عدم اعتماد و تاثیرگذاری مردم در خصوص تردید در اقدامات دولت و توانایی آن در اقتصاد میداند و اضافه می کند: در زلزله کرمانشاه نمونههایی از این بیاعتمادی نسبت به حکومت را شاهد بودیم. در موضوع افزایش نرخ ارز نیز ابهامات مختلفی وجود دارد، آیا حکومت در حال انجام اقداماتی است که به این امر منجر شده است یا این امر دلایل دیگری دارد، موضوعی است که برای افکار عمومی شفاف نیست.

استاد میهمان گروه جامعه شناسی دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس ابهام دیگر این امر را ابهام جامعه در کنترل میان مدت اقتصاد در موضوع ارز  میداند و میگوید: روشنگری در بخشهای خبری و ارتباطی میتواند آرامش را به جامعه بازگرداند، در غیر این صورت بحران اعتماد در جامعه عمیق تر خواهد شد.

به اعتقاد این استاد جامعه شناسی اعتماد اجتماعی مساله ظریف و یک موضوع حساس است که حکومت ها در تمام دنیا بر ای نگهداری آن به ارائه گزارش های دقیق در دوران مسئولیت خود اقدام میکنند و عنوان میکند: با ایجاد خدشه و خلل در این اعتماد، بازگرداندن آن بسیار دشوار خواهد بود. 

در ایران شاهدیم که هر دولت، دست های پنهان و عملکرد دولت های قبلی را نتیجه ایجاد بحران های اقتصادی و سیاسی میداند، این گفتهها آیا برای مردم قانع کننده است؟ کسرایی میگوید: فرافکنی هایی که به این شکل عنوان میشود نتیجه عکس دارد. مردم از حکومت انتظار دارند توانایی کنترل اوضاع و فرآیندهای اینچنینی را داشته باشد. متنی که یکی از مشاوران رئیس جمهور نوشته است ضعف حکومت در کنترل فرآیندها را نشان میدهد. 

او برای رفع این بحران،  بازگردان آرامش روانی را یکی از برنامههای رسانهها و اصحاب علوم اجتماعی میداند و میگوید: ما باید ثبات روانی را به جامعه برگردانیم.

در هر بحرانی که در جامعه ایجاد می شود دستهای پنهان در سایر کشورها مقصر شناخته میشوند، آیا چنین گزاره هایی را میتوان نوعی از فرافکنی دانست؟ این استاد جامعهشناسی بیان میکند: نمیتوان گفت دست های پشت پرده در ایران و سایر کشورها وجود ندارد. از جمله ایران دشمنانی در حوزه منطقهای و جهانی و حتی بدخواهان داخلی دارد که قصد دارند کیان این مملکت را دستخوش صدمه قرار دهند. اما حکومت باید خود را توانمند و فرآیندهایی را که منجر به صدمه به امنیت، کسب و کار و اشتغال می شود کنترل کند؛ نه اینکه چنان ناتوان باشد که این امنیت خدشه دار شده و بعد بگوید چنین و چنان شد.

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید