وارسی راهکار معاون اول رئیسجمهور
بازچرخانی آبهای شهر ارومیه و تبریز برای احیاء دریاچه ارومیه
عضو هیئتعلمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع: در هیچ منطقهای انتفاع بلندمدت از انتقال آب سراغ نداریم
نمک در هوا پخش میشود، پیچوتاب میخورد و درختان سیب و ریه مردمی که در حاشیه دریاچه ارومیه زندگی میکنند را پر میکند. همان سیبهایی که در کامیون کنار جاده رهاشده و سهم دریاچه ارومیه در آنها مچاله میشود. از سال 92 که حسن روحانی بر کرسی ریاستجمهوری تکیه زد احیای این دریاچه در دستور کار بود و عیسی کلانتری از ریاست ستاد احیای دریاچه ارومیه در رأس سازمان حفاظت محیطزیست قرار گرفت. هرچند همواره انتقاداتی به ستاد احیای دریاچه ارومیه وارد بوده است. انجمنهای محلی از فعالیتهای نمادین این ستاد گلهمندند و میگویند چنین اقداماتی نتوانسته است گلوی دریاچه را تر کند، گروهی از نبود ارتباط بینبخشی میگویند و برخی تنها حوزه موفقیت را در بخش مهندسی و لایروبی آن میدانند.
اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهوری در روزهای ابتدای سال 97 به آذربایجان غربی سفر کرد و از اختصاص میلیاردها دلار برای احیای دریاچه خبر داد. او همچنین از انتقال آب و واردات آن سخن گفته و تأکید کرده است 120 میلیون مترمکعب آب تبریز و 53 میلیون مترمکعب آب ارومیه از طریق بازچرخانی وارد دریاچه ارومیه میشوند.
محمد درویش عضو هیئتعلمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع میگوید: آنچه مسئولان درباره راهکارهای احیای دریاچه ارومیه مطرح میکنند، شدنی است اما آیا هر امر شدنی منطقی و درست است؟ آیا مقاصد طرحهای انتقال آب وضعیت بهتری دارند؟ شرایط اصفهان و یزد به لحاظ پدافند غیرعامل چگونه است؟ باید ابتدا چنین پرسشهایی پاسخ داده شود و سپس گزینه انتقال آب روی میز قرار گیرد.
او میافزاید: ما در هیچ منطقهای انتفاع بلندمدت از انتقال آب سراغ نداریم، بلکه درنهایت این امر به نارضایتی دامن زده است. این مقاصد انتقال آب بهمثابه کسانی هستند که به آنها مرفین تزریق کنند تا درد را متوجه نشوند، اما تنها زمانی متوجه درد خود میشوند که چیزی برای از دست دادن ندارند.
مدیرکل سابق دفتر مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیطزیست تنها راه تغییر در حوضه آبریز ارومیه را مدیریت درست و تغییر سبک زندگی میداند و ادامه میدهد: در تیم ستاد احیاء، مدیرانی که شجاعت لازم در اجرای روشهای درست را داشته باشند حضور ندارند. طبیعی است که برای حل این چالش ما نیازمند چاقوی جراحی هستیم که چارهای دردناک است اما نه در ستاد احیا و نه در سازمان محیطزیست مدیران حاضر به انجام این کار نیستند.
او میگوید: مشکل اصلی در این حوضه آبریز، بارگذاری کشاورزی در اندازهای است که با توان اکولوژیک منطقه تطابق ندارد و در طول سالیان این بارگذاری با سکوت وزارت نیرو، جهاد کشاورزی و سازمان محیطزیست رخ داده است. به اعتقاد محمد درویش برای اصلاح این امر ما نیازمند گزینههای جایگزین معیشتی هستیم. او در این زمینه میافزاید: مردم باید بتوانند منابع درآمدی دیگری داشته باشند که اجرای آن نیازمند یک برنامه هدفمند، سرمایه اجتماعی و عدم شکاف دولت و مردم است و متأسفانه در حال حاضر چنین چیزی وجود ندارد.
زمانی که به هر سازمانی مراجعه میکنیم از سایر دستگاهها انتقاد کرده و همین امر راه گفتوگو میان آنها را میبندد. در چنین شرایطی چطور میتوان در موضوعی مانند دریاچه ارومیه به همکاری میان دستگاههای مختلف امیدوار بود؟ این عضو هیئتعلمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع میگوید: ما نهتنها بین وزارتخانهها شاهد گفتوگو حول یک راهحل نیستیم، بلکه بین معاونتها و دفاتر یک سازمان هم این ارتباط وجود ندارد. در سازمان حفاظت محیطزیست معاونتها از فعالیتهای هم خبری ندارند و حتی در یک معاونت هم ارتباطی میان دفاتر نیست. وضع سایر سازمانها بهتر از محیطزیست نیست.
او ادامه میدهد: هدف ستاد احیای دریاچه ارومیه این بود که همه دستگاههای متولی را دور هم جمع کند تا با یک کار تیمی این چالش برطرف شود، اما زمانی که ما گزینههای معیشتی را در نظر نگرفته باشیم طرح نکاشت اجرایی نمیشود. ما نمیتوانیم کسبوکار و معیشت مردم را با این استدلال که دریاچه خشک میشود تعطیل کنیم و از تقدم دریاچه بر مردم سخن بگوییم. در مقابل ما باید این آموزه را که بدون دریاچه زندگی و معیشت پایدار به خطر خواهد افتاد، ترویج کنیم. در مدارس نیز سازمانهای مردمنهاد و مردم محلی میتوانند در آموزش مؤثر عمل کنند و دستگاههای متولی با در نظر گرفتن وام و ایجاد شغلهای جدید اراضی حاشیه دریاچه را کاهش دهند.
دیدگاه تان را بنویسید