آمایش سرزمین و توسعه منابع آب
اعتماد: مساله آب در ایران مساله تازهای نیست. کمبود آب همیشه مورد توجه کارشناسان بوده اســت؛ به خصوص که در فرهنگ مدیریت آب کشـور، فرهنگسازی مطرح نبوده، و نه فرهنــگ اجتماعی، نه فرهنگ اقتصادی یا استفاده از یک برنامه جامع درباره آب وجود نداشته است. بحران آب از چند دهه قبل شروع شده و شرایط امروز، قرار گرفتن وسط بحران آب است. در واقع امروز بیش از آنکه بحران آب داشته باشیم، با بحران مدیریت آب مواجه هستیم.
برای فرآیند توسعه دو بازوی اصلی نیاز است؛ بازوی مادی که شامل زیرســاختها، تجهیزات و ابزار توسعه است و بازوی معنوی شامل توسعه انسانی، رفاه و کرامت انسانی. برنامهریزها از آن زمان به این دو نکته توجه داشتند و تصمیم گرفتند از طریق آمایش سرزمین به توسعه بپردازند تا بین انسـان، فضا، منابع طبیعی و منابع زیرزمینی هماهنگی باشد.
این بیتوجهیها در بعد ازپیروزی انقلاب هم ادامه یافته و به عمق بحران دامن زده است؛ بعد از انقلاب همان برنامه و ساختاری که منابع آب کشور را اداره میکرد، سبب شد که کشور را با سرانه مصرف آب ١٧٠٠-١٦٠٠ مترمکعب اداره کند و امروز بعد از ٣٨ سال مدیریت آب کشور، همان ساختار قدیمی را در اختیار دارد. درحالی که آن سـاختار به کلی کارایی خود را از دست داده است و میزان آب با وضعیت صنعت، کشــاورزی، افزایش جمعیت و اقتصاد کشـور سازگار نیست. بحران مدیریت آب، همزمانی که ایجاد شد، چند مشکل با هم داشته است. اگرچه ناکارآمدی مدیریتی وزارت نیرو در حل بحران آب، نظام برنامهریزی توسعه را در سطوح کلان به هم زده است، اما باید توجه داشت که طرحهای اجرا شده در کشور، هیچکدام از دل آمایش سرزمین بیرون نیامده است. بررسی طرحها نشان میدهد که همه این طرحها فرمایشی و تحکمی بوده است. در نظام برنامهریزی سلیقهای، انتظار توسعه موزون انتظار بیهودهای است. در واقع، ساختار توسعهای کشور باید به گونهای باشد که آنچه نیاز کشور و تولید آن اقتصادی است در کشاورزی باید تولید شود. مادامی که شعار خودکفایی در محصولات کشاورزی سر میدهیم، مدیریت منابع آب موضوعی بیفایده است.
باید به سمت الگوی کمآبی حرکت کنیم، یا مدیریت بهینه اجرایی شود؛ اما این موضوع فعلا در جد آرمان و آرزو است. ما ابزار پیاده شدن این ایده را نداریم. باید در نظام مدیریتی کشور تغییراتی ایجاد شود.
دیدگاه تان را بنویسید