فیلمنامه جدید از بیضایی منتشر شد
شهلا لاهیجی، مدیر روشنگران و ناشر آثار بیضایی، خبر میدهد، این کتاب، فیلمنامهای است از بهرام بیضایی که پس از پروسهای طولانی قریب به سه سال بهدلیل غیاب استاد بیضایی در ایران، منتشر شده است.
شهلا لاهیجی با اعلام این که هرچند انتشار این کتاب، خلأ استاد بیضایی را برای ما و دوستداران بیضایی پُر نخواهد کرد»، گفت: او به فعالیتهای بیضایی در دورانی که دور از وطن میگذراند، اشاره میکند و میگوید: «گرچه از بیضایی آثار زیادی در این سالها چاپ نشده، اما او بیکار ننشسته است و در این دوران غیبت توانسته آثار مهم خود را روی صحنه بیاورد. او هر وقت در ایران نمایشهای عروسکی خود را کار میکرد، میگفت دلش میخواهد نمایشهای روحوضیاش را هم اجرا کند اما اجراهای این آثار با مشکل مواجه بود و مقدور نشد، تا اینکه او در آمریکا توانست آثارش را اجرا کند».
شهلا لاهیجی به نمایشهایی اشاره میکند که بیضایی در سالهای دوری روی صحنه برده و با اقبال بسیاری مواجه شده است: «جانا و بلادور»، «سایهبازی» که با دو روایتگر روی صحنه رفت، نمایش و روخوانی «گزارش ارداویراف» و دو نسخه دو و سهساعته از «طربنامه» . در عینحال که بیضایی آنجا کلاسها و کارگاههای خود را دارد و روی طرحهای دیگرش نیز کار میکند.
لاهیجی معتقد است: «با تمام این حرفها دل بیضایی اینجا میتپد، چون هیچکس بهاندازه او با تسلطش بر زبان فارسی، به این زبان خدمت نکرده است و شاید آرزوی او این باشد که باز هم بتواند با زبان مادریاش کار کند و با مردمی که زبان مادری او را خوب درک میکنند، طرف سخن باشد».
او از تأثیر بیضایی بر معاصران خود نیز چنین میگوید: «شاید بیش ترین تأثیر را بیضایی روی کارگردانان و فیلمنامهنویسان ما گذاشته است. شما این تأثیر کتابِ حقایق درباره لیلا دختر ادریس، نوشته بیضایی را روی آخرین اثر فرهادی، فیلمِ فروشنده میبینید، اثری که اسکار گرفت و مایه افتخار همه ما ایرانیان شد و این ابدا اشکالی ندارد. میلان کوندرا در اثر اخیر خود مینویسد هیچ هنرمندی نمیتواند بگوید اثرش را تنها از درون خود درآورده است. هر هنرمندی از فیلمساز، نویسنده و آهنگساز از دیگران تأثیر پذیرفته و میراث ذهنی دارد و این درباره بزرگانی مانند بتهوون یا نخستین نویسندگان، رابله و سروانتس و دیگران نیز صادق است. منظورم این نیست که کارگردانی از روی اثری اخذ گرفته باشد، بلکه خواستم از تأثیر خواسته یا ناخواستهای بگویم که بیضایی بر معاصرانش داشته است. به هر تقدیر برای ما سال خوشی است که هم از بیضایی فیلمنامهای را داریم و هم از آقای فرهادی یک اسکار که با اسکار قبلی ایشان مایه خوشحالی مضاعف ماست و این هاست که نام ما را در سینما و هنر جهانی پایدار نگه میدارد. مهم نیست که این اتفاق سیاسی باشد یا نباشد، این اسکار بر ما مبارک باشد و انتشار فیلمنامهای از بیضایی نیز که پس از سالها سکوت امکان انتشار گرفت و ما امیدواریم بتوانیم داستان باورنکردنی مجلس شبیه آقای بیضایی را هم منتشر کنیم».
بهرام بیضایی فیلمنامه «سفر به شب» را سالها پیش در دهه ٦٠ نوشته است و البته به گفته لاهیجی، پیشنویس یا طرح آن را آماده کرده و چند سال پیش آن را دست گرفته و بازنویسی کرده است. «بیضایی همیشه از ایدههایش مشق یا پیشنویسی مینویسد و بعدها در فرصت مناسب آنها را تکمیل میکند، فیلمنامه «سفر به شب» نیز از این دست نوشتههای اوست و تألیف تازه ایشان محسوب میشود». شهلا لاهیجی همچنین میگوید بیضایی طرحهای ناتمام بسیاری دارد و خودش میگوید میترسد فرصت کافی برای اتمام آن ها نداشته باشد. «امیدوارم هیچوقت فقدان کسانی مانند بیضایی را حتی به ذهن هم راه ندهیم. از این بزرگان هرگز پیدا نخواهیم کرد».
از بهرام بیضایی در این سالها، ترجمه منوچهر انور از «فتحنامه کلاتِ» اثر مهم بیضایی نیز در انتشارات روشنگران درآمد. البته بهگفته شهلا لاهیجی، پیشنهاد این ترجمه به ١٠ سال پیش مربوط میشود. «کارگردانی در خارج آوازه فتحنامه کلات را شنیده بود و میخواست از آن فیلمی بسازد که با نسخه فارسی ممکن نبود. آن زمان منوچهر انور پیشترجمهای از این اثر بیضایی کرد و برای او فرستاد اما چون دوران تلخی برای هنرمندان بود و همه گرفتار ماجراهای سیاسی و فرهنگی بودند، ماند تا همین اواخر و سرانجام با دهها بار بازنویسی و بازنگری، ترجمه اخیر منتشر شد. میدانید که میشود نسخه انگلیسی این اثر و مرگ یزدگرد را با آثار شکسپیر قیاس کرد. هر جمله از این آثار اهمیت و عمقی دارد که میتواند مانند جملات هملت شکسپیر به ضربالمثل تبدیل شود، چنانکه بودن یا نبودن هملت شد».
دیدگاه تان را بنویسید