Iranian Agriculture News Agency

زنان و مردان باید در کنار یکدیگر دیده شوند

پیروز این میدان کیست؟

هوا گرگ و میش و آسمان از تکه های ابر پوشیده شده بود، دخترک انگار داشت یک فیلم خنده‌دار را تماشا می‌کرد، چرا که هر از گاهی لبخندی گوشه لبش نقش می‌بست، دو کودک کم سن و سال‌تر در کنارش فارغ از هر گونه دغدغه‌ای، پلک‌های‌شان روی هم افتاده بود، آن سوتر ننویی میزبان کودک چند ماهه ای بود که تازه قدم به این دنیا گذاشته بود.

پیروز این میدان کیست؟


خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا)- فرحناز سپهری:

هوا گرگ و میش و آسمان از تکه های ابر پوشیده شده بود، دخترک انگار داشت یک فیلم خنده‌دار را تماشا می‌کرد، چرا که هر از گاهی لبخندی گوشه لبش نقش می‌بست، دو کودک کم سن و سال‌تر در کنارش فارغ از هر گونه دغدغه‌ای، پلک‌های‌شان روی هم افتاده بود، آن سوتر ننویی میزبان کودک چند ماهه ای بود که تازه قدم به این دنیا گذاشته بود.

زن دیپلمش را گرفته و از سویی علاقه‌مند به کار و اخبار کشاورزی بود؛ اما به دلیل همان رسم و رسوم سنتی در روستا،‌ ازدواج کرده و بچه‌دار شده بود و حالا دیگر کمتر می‌توانست به علایق خود بپردازد؛ اما گهگاه به کافی‌نت محله‌شان می‌رفت و یا در روزنامه‌ها دنبال اخبار کشاورزی می‌گشت.

یک سالی از فوت همسرش می‌گذشت. زن چادرش را به کمر بست، به سوی آغل رفت، حیوانات با صدای پا و نفس های وی خو گرفته بودند، چرا که با گشودن در، با هم‌نوایی به پیشوازش آمدند، برای‌شان علوفه‌، دانه و ارزن ریخت، آن ها هم انگار چشم به راه بودند، هر کدام با شتاب به سمت جایگاه خوراک‌ هایشان شتافتند.

زن سماور را روشن کرد، آب جوش آمد، چای را دم کرد، نان و پنیر، سرشیر و کره‌ را که خودش تهیه کرده بود، وسط سفره گذاشت، لیوان و نعلبکی را کنار سفره قرار داد، پیچ رادیو را چرخاند، گوینده داشت یک سری آمار و ارقام از خبرگزاری ها (1) در حوزه کشاورز‌ی و البته از نوع زنانه‌اش می داد: " ‌زنان روستایی استان گیلان، بیش از 60 درصد از فعالیت‌های کشاورزی و تولیدات زراعی، باغی، دامپروری، صنایع دستی و تبدیلی روستایی را عهده‌دار هستند . "

همچنین گوینده از نابرابری جنسیتی در حوزه کشاورزی سخن می راند؛ زن علاقه‌مند شد، پیچ رادیو را بیشتر چرخاند، صدای رادیو بلندتر شد، گوینده رادیو ادامه داد: " زنان افزون بر مشارکت در کشاورزی به امور خانه‌داری، نگهداری از فرزندان و همسرداری هم می‌پردازند، این در حالی است که چنانچه همسرشان فوت شده باشد، یا برای تامین معاش خانوار به شهرها مهاجرت کرده باشد، باید مسئولیت‌های مرد خانه را هم به آن افزود. زنان گاهی به دلیل کمبود درآمد و رعایت خرج خانوار و یا به سبب خوی مادرانه‌شان بهداشت، تغذیه و آموزش اعضای دیگر خانواده را بر خود ترجیح داده و در نتیجه در سطح پایین‌تری از آن ها قرار می‌گیرند."

با این گفته ها، در دلش آهی کشید و با تکان دادن سَر، سخنان گوینده را تایید کرد و یاد مطلبی از فائو افتاد که به مناسبت روز جهانی زنان روستایی در اینترنت خوانده بود: " زنان روستایی تقریبا 43 درصد از نیروی کار کشاورزی را تشکیل داده و بخش اعظمی از غذای موجود را تولید، فرآوری و آماده می‌کنند. از این رو مسئولیت اصلی امنیت غذایی بر دوش آنان قرار گرفته است."

همچنین مطلب دیگر که این سازمان عنوان کرد، به این شرح بود: "بعضی از زنان در روستاها به عنوان سرپرست خانوار فعالیت می‌کنند اما با وجود نقش حیاتی آن ها در نقاط مختلف جهان دسترسی آن ها به خدمات ترویجی، تأمین اجتماعی، زمین کشاورزی و اطلاعات و فناوری‌ نوین بسیار محدود است تا جایی که برخی از این زنان با دستمزد پایین‌تر از مردان و حتی به طور رایگان در زمین‌های کشاورزی خانوادگی فعالیت می‌کنند."

ناگاه با صدای گریه نوزادش رشته افکارش پاره شد، پیچ رادیو را بست، دخترک با خمیازه‌ای بلند بالا از خواب برخاست، سلامی داد و خواهر و برادر کوچک ترش را بیدار کرد، همگی دور سفره نشستند و پس از خوردن صبحانه، زن بچه‌ها را آماده کرد، کودک چند ماهه‌اش را پشتش بست، کلاه حصیری‌اش را به سر گذاشت و داسش را برداشت و با فرزندانش راهی مزرعه برنج شد.

تابستان به نیمه رسیده و زمان برداشت برنج فرا رسیده بود؛ هنوز تکه‌های ابر در ماندن و رفتن تردید داشتند، چرا که گهگاه رو‌ی هم می‌افتادند و گاهی هم با فاصله از هم، در پهنای آسمان خود‌نمایی می‌کردند، زن در دل خدایا می‌کرد که در این موقع سال باران نیاید و زحمت چند ماهه اش از بین نرود! ... به شالیزار رسید، شالیزار کرت‌بندی شده و هر قسمت به یک خانوار اختصاص داشت......

زن در کرتی که به او تعلق داشت با داس، ساقه‌های برنج را می‌گرفت و از بوته جدا می‌کرد و با ساقه خشک شده، آن ها را می‌پیچید و گوشه‌ای می گذاشت ....

تکه‌های ابر ناپدید شده بودند و جای خود را به آسمانی صاف و آبی داده بودند، خورشید به میانه آسمان رسیده بود، قطره‌های عرق از پیشانی زن می‌غلتیدند، از روی گونه‌هایش سُر می‌خوردند و از انتهای صورتش به زیر پایش می‌چکیدند...

کمرش را راست کرد و به سمت آسمان نگاه کرد، نور آفتاب چشمش را زد، یاد حق‌الزحمه‌ای افتاد که قرار است در برابر کار در مزرعه، به او داده شود، همچنین یاد گلایه‌های همسایه‌اش افتاد: « با این‌ همه کارِ خانه داری و نگهداری از بچه... آیا توانی برامون می‌مونه، که بخواهیم از صبح تا شب در مزرعه کار کنیم؟ معلومه حق ما را کمتر از مردان میدن....»

وی نگران شد، دوباره داسش را برداشت و سرگرم کندن ساقه‌های برنج شد؛

زمانِ بازگشت به خانه رسیده بود، خورشید کم کم داشت غروب می‌کرد، زن به همراه کودکانش به سوی منزل راه افتاد، خسته بود، شکا‌ف‌هایی که در اثر بریدن ساقه برنج روی بندهای انگشتانش ایجاد شده بود،‌ حالا شروع به گزگز و سوزش می‌کرد، اما این مساله‌ای نبود که آزارش می‌داد، بلکه مساله ای که ذهنش را درگیر کرده بود، میزان مبلغی بود که بابت برداشت محصول گیرش می‌آمد.

وی نمی‌خواست فرزندانش را نگران کند؛ به آن‌ها که به دنبالش روان بودند، نگریست و لبخندی زد، با نگاهی به کودک چند ماهه‌اش، دوباره آرام گرفت‌. یاد نشستی افتاد که چندی پیش در منزل یکی از زنان روستا برپا شده‌ بود و بانوی کارشناسی که از تهران آمده بود، درباره مسایل زنان کشاورز و راهکارها با آن ها گفت‌و‌گو ‌کرد.

آن بانوی کارشناس می‌گفت: «شما زنان کشاورز در تولید و فراهم‌آوری محصولات نقش به سزایی دارید، این را باور داشته باشید که شما تنها انجام دهنده بخشی از کار نیستید، بلکه در مدیریت و تصمیم‌گیری هم حق رای دارید و تا آنجا که ممکن است از آموزش خود و فرزندانتان غفلت نکنید.»

با یادآوری این سخنان دلگرم شد، چرا که شاید امید به مسیر روشنی داشت که پیش روی خود می‌دید....

چندی بعد، تعدادی کارشناس به آن روستا آمدند و به اهالی روستا وعده دادند تا نیازهای آنان به ویژه زنان کشاورز را برآورده می کنند، آن‌ها وعده دادند که: "تعاونی‌های زنان روستایی را تشکیل می دهند، از صندوق‌های اعتباری خرد زنان روستایی و عشایری حمایت و دوره‌های آموزشی- مهارتی اشتغال‌زا در بخش‌های کشاورزی برگزار می کنند. بازار فروش محصولات، تعاونی‌های روستایی خانوادگی و تعاونی‌های مخصوص زنان روستایی سرپرست‌خانوار را فراهم می سازند.

تسهیلات بانکی همچون وام‌هایی با بهره کم و بازپرداخت طولانی برای به‌روز رسانی و خرید تجهیزات کشاورزی‌ یا خرید زمین به آن‌ها می دهند و دختران را با مباحث نوین کشاورزی آشنا خواهند کرد ..."

پس از دادن این وعده‌ها آن‌ها رفتند؛ اما باید امیدوار بود که روزی برخواهند گشت و قول‌هایشان را عملی می‌کنند ...

اما کلام آخر، جامعه مجموعه‌ای از دو جنس مرد و زن به شکل جدای از هم نیست و فراهم‌ کردن امکانات آموزشی، بهداشتی و تغذیه زنان باید بیش از پیش در نظر گرفته شود و بایسته است زنان و مردان در کنار یکدیگر دیده شوند تا تامین نیازهای عاطفی و روانی در کنار شاخص‌های اقتصادی به دست آید.

پی نوشت:

1-ایسنا



انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید