Iranian Agriculture News Agency

رئیس سابق اتاق بازرگانی ایران در گفت و گویی تفصیلی مطرح کرد:

توقف ناگهانی تولید گندم یا شکر به جهت حفظ منابع آب معقول نیست/ باید برای هر قطره آب برنامه‌ریزی کرد

محسن جلال‌پور، رئیس سابق اتاق بازرگانی ایران گفت: توقف ناگهانی تولید گندم یا شکر به جهت حفظ منابع آب و حذف حجم زیادی از مشاغل مربوط به این محصولات، معقول نیست. زیرا غیر از امنیت و امنیت غذایی، باید اشتغال هم دیده شود. اما حرکت به سمت بالا بردن بهره‌وری، حفظ معقول آب‌های تجدیدناپذیر، کارآمدی و بهینه‌سازی برداشت و صرفه‌جویی آب، اشکال ندارد.

توقف ناگهانی تولید گندم یا شکر به جهت حفظ منابع آب معقول نیست/ باید برای هر قطره آب برنامه‌ریزی کرد



پای صحبت محسن جلال‌پور، رئیس سابق اتاق بازرگانی ایران، نشسته‌ایم. گپ و گفتی در مورد مسئله خودکفایی داشتیم و نظر او را در مورد این سیاست جویا شدیم. جلال‌پور می‌گوید در دنیای امروز خودکفایی معنی ندارد. چرا که شرایط حال حاضر بسیار متفاوت از روزهایی است که این ایده مطرح شده است. اما در عین حال او به خودکفایی در برخی از حوزه‌ها باور دارد. از جمله آن ها، حوزه‌های نظامی و امنیتی است. همچنین در بحث امنیت غذایی، با درنظر گرفتن نوع محصول، مواد اولیه و مولفه‌های تولید، در خصوص مواد اولیه حیاتی‌تر و امنیتی‌تر باید چنین نگاهی وجود داشته باشد. او اعتقاد دارد باید به این سؤال پاسخ داده شود که آیا آب که سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ملی تجدیدناپذیر است و برای امنیت کشور اهمیت دارد، مولفه مهم‌تری است یا تولید برخی از محصولات کشاورزی؟ جلال‌پور همچنین در مورد چگونگی شکل‌گیری ایده خودکفایی، بخش‌هایی که قابلیت خودکفایی در آن ها وجود دارد و باید‌ها و نباید‌های ورود سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ مطالبی را بیان کرده که در ادامه به نقل از آنچه در اتاق تهران آمده است، می‌خوانید.

***

آیا ایده خودکفایی در تمام بخش‌های اقتصادی ایده درستی است؟

موضوع خودکفایی باید به چند بخش تقسیم شود. اول، امروز در دنیا خودکفایی معنا و مفهومی ندارد. زمانی خودکفایی مطرح می‌شود که شرایط ارتباط نامناسب و تکنولوژی عقب‌افتاده باشد. امروزه وقتی من با شما صحبت می‌کنم، سراسر دنیا می‌تواند تصویر ما را ببیند. ارتباط کاری و خرید و فروش محصول، کالا و تولیدات در لحظه اتفاق می‌افتد. پس نمی‌شود گفت که شرایط کشور مانند 50 یا حتی 30 سال پیش است و از آن زاویه به تولید نگاه کنیم. من اعتقاد دارم که دهه آینده، یعنی سال‌ 1400 به بعد، این نگاه در کشور قابل تداوم نیست. ببینیم در سال‌های گذشته چه وضعیتی داشتیم و در آینده به کجا خواهیم رسید. فاصله امروز کشور در زمینه‌های حمل و نقل، ارتباطات، تولید، وضعیت جمعیتی و سطح سواد با شرایط 50 سال پیش بسیار زیاد است، شاید به اندازه چند قرن. در 5 سال گذشته هم این اتفاق افتاده است. در اوایل دهه 90 بسیاری از افراد به دنبال تقلید فضاهای تجاری و مراکز خرید بزرگ دنیا بودند و امروزه پیش‌بینی می‌شود تا سال 1400، بیش از 5 درصد از مراودات خانواده‌ها در فضای مجازی صورت گیرد. اگر یک روز به شما می‌گفتند که در سال 2020 به جایی خواهیم رسید که 10 درصد از مال‌های دنیا و در 2025، 30 درصد و در 2030، 50 درصد از مال‌های دنیا، که بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاری‌ها در آن ها شده است، غیر قابل استفاده و تعطیل خواهند شد، شاید تصور این امر مشکل بود. اما با وجود مجموعه‌های بزرگی که امروز در فضای مجازی ایجاد شده که نمونه آن در دنیا آمازون و علی‌بابا و در ایران دیجی‌کالا و مجموعه‌های این‌چنینی است، می‌بینید که این گفته در حال وقوع است. این روند و از همه مهم‌تر وصل شدن تمام کشورهای دنیا به همدیگر در سازمان جهانی تجارت، که امروز 90 درصد کشورهای دنیا در این شبکه هستند، عملا خودکفایی را از فضای تولید کشورها ساقط می‌کند. اما در بعضی محصولات، به دلیل برخی مسائل امنیتی و دیدگاه‌های غیراقتصادی، شاید هنوز بتوان به خودکفایی فکر کرد.

منظورتان از مسائل امنیتی و غیراقتصادی چیست؟

به طور مثال اگر در دفاع از کشور و مجموعه نیازهای دفاعی‌مان به سمت خودکفایی پیش برویم، نگاه درستی است، زیرا در زمان نیاز به این‌گونه امکانات، ما در محذوریت قرار می‌گیریم. در بحث امنیت غذایی، با درنظر گرفتن نوع محصول، مواد اولیه و مولفه‌های تولید، در خصوص مواد اولیه حیاتی‌تر و امنیتی‌تر باید این نگاه را داشته باشیم و این نگاه قابل تامل و قابل دفاع است. به طور مثال در محصول گندم خودکفا شده‌ایم. این بسیار هم خوب است. در روزهای اخیر نشستی در خصوص افزایش تولید و نزدیکی به خودکفایی شکر در اتاق برگزار شد. امروز 75 درصد شکر کشور در داخل تولید می‌شود و کمتر از 25 درصد با خودکفایی فاصله داریم. در حالی که در دهه‌های گذشته، بیش از 75 درصد نیاز کشور از واردات این محصول مرتفع می‌شد. امروزه باید به این نکته توجه کرد که محصولاتی همچون گندم و شکر که محصولات امنیتی ما هستند و به عنوان کالای استراتژیک به آنها نگاه کنیم، با چه شرایط، نیازها و مولفه‌هایی تولید می‌شوند و چه هزینه‌هایی برای تولید آنها به کشور تحمیل می‌شود. این طرز فکر یک نگاه هوشمندانه می‌خواهد. اگر ما گندم را به روشی تولید کنیم که از کشت دیم به جای منابع تجدیدپذیر استفاده شود یا به‌هیچ‌وجه از منابع تجدیدناپذیر استفاده نکنیم، خیلی هم خوب است؛ ولی وقتی در برخی نقاط کشور، گندم با استفاده از منابع تجدیدناپذیر تولید می‌شود که نمی‌توانیم هرگز آن ها را جایگزین کنیم، مشکلاتی ایجاد می‌کند. در اینجا باید به این پرسش پاسخ داد که آیا آب که سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ملی تجدیدناپذیر است و برای امنیت کشور اهمیت دارد، مولفه مهم‌تری است یا گندمی که امروز با چنین روشی تولید می‌کنیم؟ من بارها به این نکته اشاره کردم، کشوری مانند جمهوری اسلامی که از نظر خاک پهناور است و توان تولید در بسیاری از محصولات را در این یک میلیون و 650 هزار کیلومتر مربع دارد، باید برای هر قطره آب برنامه‌ریزی کند. باید بداند محصولی که به ازای مصرف این گنجینه ملی تولید می‌شود، مقرون به صرفه، عقلانی، امنیتی، علمی و کارشناسی هست یا خیر. بنابراین در بحث محصولات کشاورزی باید بدانیم ابتدا باید منابع اساسی مانند آب، خاک و هوا را حفظ کنیم و بعد برای تولید محصولاتی برنامه‌ریزی کنیم که به خاک و آب و هوای کشور صدمه‌ای وارد نکند. باید محصولات استراتژیک را در کشور تولید کنیم.

بسیاری از کارشناسان معتقدند که با توجه به اینکه ما کشور کم‌آبی هستیم، به‌جای کشت برخی از محصولات بهتر است که به سمت واردات آن ها برویم. نظر شما در این‌باره چیست؟

این نگاه مثبتی است که در جهت اصلاح اتفاق می‌افتد. در دهه‌های گذشته بدون توجه به این مسائل، قصد رسیدن به خودکفایی به هر قیمتی داشتیم. در حال حاضر مهم‌ترین نکته تولید 75 درصدی شکر مصرفی کشور در داخل، این موضوع است که در سال 80 به ازای هر متر مکعب آب، 220 گرم شکر تولید می‌کردیم، ولی امروزه به ازای هر متر مکعب آب، 600 گرم تولید شکر داریم. پس به جای توسعه کشت، به سمت استفاده بهینه از آب و منابع و بالا بردن بهره‌وری پیش می‌رویم. با این نگاه سیر انجام کار، مثبت است. از طرفی توقف ناگهانی تولید گندم یا شکر به جهت حفظ منابع آب و حذف حجم زیادی از مشاغل مربوط به این محصولات، معقول نیست. زیرا غیر از امنیت و امنیت غذایی، باید اشتغال هم دیده شود. اما حرکت به سمت بالا بردن بهره‌وری، حفظ معقول آب‌های تجدیدناپذیر، کارآمدی و بهینه‌سازی برداشت و صرفه‌جویی آب، اشکال ندارد. در سه سال آخر وزارت جهاد کشاورزی در دولت یازدهم، اقداماتی جهت بهره‌وری آب کشاورزی صورت گرفت و سالانه 6 درصد یعنی در سه سال 18 درصد از آب کشاورزی ذخیره شد. اما در مجموع، سیاست‌های گذشته کشور، خصوصا در دو دهه اول انقلاب، به همه مولفه‌ها که اصلی‌ترین نیازهای بشر برای زندگی هستند صدمه زده است. ما نه‌تنها به آب، که به خاک، اکوسیستم و فضای زندگی هم صدمه زده‌ایم. امروز ما با مشکلاتی چون ریزگردها، خشک شدن دریاچه ارومیه، نابود شدن آب‌های تجدیدناپذیر، نابودی جنگل‌ها و مراتع و نشست غیرقابل قبول خاک مواجه هستیم. همه اینها مشکلات زیست محیطی هست که به واسطه سیاست‌های اشتباه به وجود آمده‌اند. ما با کشور طوری برخورد می‌کنیم که گویی برای همه‌چیز جایگزین داریم، در صورتی که چنین چیزی نیست و بعضی از این ها غیرقابل برگشت است. بسیاری از اقتصاددانان و فعالان اجتماعی معتقدند در همه زمینه‌ها امکان حل مشکل را نداریم و باید به سمت مدیریت مشکل برویم. امروزه از مرحله حل مشکل محیط زیست عبور کرده‌ایم. تنها باید وجود مشکلات را بپذیریم و آن ها را مدیریت کنیم. در غیر این صورت در 10 سال آینده این امکان هم وجود ندارد.

چنین ایده‌هایی در خصوص خودکفایی از کجا نشئت گرفته است؟

به جرئت می‌توانم بگویم پایه بسیاری از اشتباهات ما در دهه نخست انقلاب، به سه دلیل گذاشته شد.

اول اینکه ما در بسیاری از زمینه‌های اقتصادی بسیار کم‌اطلاع، کم‌تجربه و کم‌دانش بودیم. متاسفانه پیش از انقلاب هیچ برنامه و استراتژی‌ای برای جمهوری اسلامی بعد از استقلال نداشتیم و به دلیل نگاه تند و بغض‌آلودی که به رژیم قبل داشتیم، از برنامه‌های کارشناسی آن دوره هم بهره نبردیم. اما امروز داریم بسیاری از آن ها را دوباره به صحنه می‌آوریم.

دوم اینکه جنگ مسئله بزرگی برای کشور بود و تمام نیرو، بودجه و مدیریت ما صرف مسئله جنگ می‌شد. عملا سال‌های زیادی نتوانستیم دانش نو کسب کنیم.

سوم هم استقرار نظام جمهوری اسلامی بود. بعد از 2500 سال نظام پادشاهی ما زیربنای یک نظام جمهوری را نداشتیم و پایه‌ریزی آن کار ساده ای نبود. تثبیت مردم‌سالاری دینی در دهه اول انقلاب و تنظیم و تایید قانون اساسی کار بزرگی بود. با توجه به شرایطی که داشتیم، تصمیماتی در آن دوره گرفته شد که بسیاری از مشکلات امروز به خاطر آن ها است. بعدها هم به آن ها نپرداختیم. برای مثال بعد از جنگ، بدون در نظر گرفتن اکوسیستم و اقلیم، به سدسازی پرداختیم. بسیاری از سدهایی که امروزه وجود دارد، اصلا مورد نیاز کشور نیستند. یعنی کار به صورت ناقص و بدون کارشناسی، بدون محاسبات و نگاه جامع و همه‌جانبه از نظر اقلیمی، جغرافیایی، تاریخی، اکوسیستم، اقتصادی و اجتماعی انجام می‌شد. البته در کنار هم قرار دادن تمام این مولفه‌ها کار خیلی سختی است. ما در همه اینها به صورت مقطعی و جزیره‌ای عمل کردیم و بسیاری از مشکلات امروزه خود را نشان می‌دهد.

در مورد صنعت هم به نظر می‌رسد ایده‌های خودکفایی غالب بوده است. به عنوان مثال در صنعت خودرو این اتفاق افتاده است.

ما تنها کشوری از 20 اقتصاد بزرگ دنیا هستیم که امروز بایدها و نبایدهایمان تعریف‌نشده است. من همیشه گفته‌ام که نبایدهای ما از بایدهایمان بیشتر است. اما به آن توجه نداریم. در طول چهل سال گذشته نیز به این موضوع که در چه زمینه‌هایی نباید ورود کنیم و توان و ظرفیت نداریم، نپرداخته ایم. همه قطب‌های اقتصادی دنیا، حداقل 10 و حداکثر 20 مولفه در اقتصادشان انتخاب کرده و روی آن ها متمرکز شده‌اند. امروز در کشور در همه زمینه‌های معدنی، صنعتی، خودروسازی، پتروشیمی، فولاد، فرآورده‌های کشاورزی و... ورود کرده‌ایم. بزرگ‌ترین پرسشی که شرکت‌ها و سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاران دارند این است که استراتژی توسعه کشور بر مبنای کدام اولویت‌ها و بایدها و نبایدهاست. ما تنها اقتصاد از این 20 اقتصاد هستیم که در بحث سرمایه‌گذاری باید و نباید نداریم. کشورهای دیگر، در برخی زمینه‌ها به هیچ عنوان سرمایه‌گذار خارجی نمی‌پذیرند؛ در بعضی زمینه‌ها تا 50 درصد و در برخی زمینه‌ها 100 درصد سرمایه‌گذاران خارجی هستند. ما اصلا چنین برنامه‌ریزی‌ای نداریم.

برای اینکه چنین موضوعی در کشور اجرا شود، باید یک منو در اختیار سرمایه‌گذار خارجی قرار گیرد.

ما در اتاق ایران این کار را کردیم. پیش از ورود سرمایه‌گذار امکانات را بررسی می‌کردیم و براساس آن برنامه‌ریزی صورت می‌گرفت. این کار بر عهده ما نیست و باید به صورت استراتژی جامع در کشور مورد توجه قرار بگیرد و اتاق هم در آن نقش داشته باشد. وزارت‌خانه، مجلس، مجموعه سرمایه‌گذار و سرمایه‌پذیر دخیل باشند. به طور مثال اگر امروز در استان کرمان سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاری برای ورود به صنعت فولاد تمایل داشته باشد، هر 23 شهرستان استان تلاش می‌کنند سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذار را به سمت خودشان هدایت کنند و فکر می‌کنند بهترین موقعیت را دارند. درحالی که در کل استان کرمان فقط سه شهرستان ظرفیت تولید فولاد دارند. این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که استراتژی منطقه‌ای و استانی نداشته باشیم.

یکی از سیاست‌هایی که در گذشته اجرا می‌شد، بحث مونتاژ بود. اما امروز شاهد آن هستیم که این سیاست کنار گذاشته شده است. آیا مونتاژ منافاتی با سیاست‌های کنونی دارد؟

نمی‌توان گفت صنعت مونتاژ خوب است یا بد. باید محصول را بررسی کرد. من فکر می‌کنم ایده آقای عالیخانی بسیار خوب بود و بعد از 40 سال که آن دوره را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که تنها دهه‌ای که رشد دورقمی، تورم زیر 5 درصد و توسعه پایدار داشته‌ایم همان دوره است که هنوز آثارش هست. مبنای کار ایشان این بود که کالاهای قابل مصرف و در سبد خرید مردم را بررسی کردند. متوجه شدند بیش از 90 درصد آن ها از کشورهای دیگر وارد می‌شد. عملا تولید وجود نداشت. ایشان واردکننده‌هاى کالا را دعوت کرد و گفت از الان تا سه سال آینده به شما تضمین مى‌دهم که این کالا را فقط شما وارد کنید، تعرفه گمرکى را کم مى‌کنم و امکانات براى واردات شما فراهم مى‌کنم، اما بعد از 3 سال ٣٠ درصد و ظرف ٥ سال آینده باید ٥٠ درصد آن کالا را در کشور تولید کنید. در طول دوره هفت‌ساله وزارت آقاى عالیخانى صنعتى پایه‌گذارى شد که تا پیش از آن نداشتیم. این یعنى ما در مقطعى مونتاژ را پذیرفتیم ولى نه براى همیشه. امروزه در بعضى کالاها امکان کار و رقابت با دنیا را نداریم. شاید به هیچ وجه صلاح نباشد کارخانه تولید محصول را در کشور احداث کنیم و بهتر باشد مونتاژ کنیم. در بعضى کالاها شاید مونتاژ هم هزینه‌بر باشد و باید از کالاى آماده استفاده کنیم. امروزه نباید بر اساس سلیقه، علایق و افکار خودمان کارى انجام دهیم، باید بر اساس منافع تصمیم‌گیرى کنیم. بابد ببینیم تامین کالا به چه روشی براى کشور سود، منفعت، ارزآورى، بازده و اشتغال بیشتری دارد و همه این ها در کنار یکدیگر دیده شود. بنابراین مونتاژ، هم خوب است و هم خوب نیست. باید از کارى که در دهه 40 اتفاق افتاده و نتیجه داشته و به رشد و توسعه منجر شده، استفاده کنیم. در آن زمان انقلابى در تولید کشور اتفاق افتاد و زمینه احداث بسیارى از کارخانه‌هاى ما در همان دهه 40 ایجاد شد. اما با تکنولوژى پیش نرفتند. به دلیل به‌روز نشدن مشکلاتى ایجاد شد. امروزه پایه اقتصاد ما می‌تواند در معدن، صنعت و کشاورزى باشد.

به نظر شما ما در چه صنایعى قابلیت خودکفایى داریم؟

من فکر مى‌کنم در چند زمینه مى‌توانیم خیلى خوب وارد شویم و حتى منطقه را هم پوشش دهیم. به طور مثال در حوزه دارو، با توجه به نوآورى‌ها، علم، دانش، تخصص و ماشین‌آلاتى که وجود دارد، کاملا این امکان وجود دارد که نه‌تنها براى ٨٠ میلیون جمعیت کشور، بلکه براى ٤٠٠ میلیون جمعیت منطقه تولید داشته باشیم. نیاز دارویی دنیا با توجه به مسائل زیست محیطى و امراض و بیمارى‌ها روز به روز در حال افزایش است. به نظرم این امکان وجود دارد که دارو به عنوان یک هدف اقتصادى در نظر گرفته شود. همچنین در بحث صنایع دستى که در ایران تولید می‌شود، نه‌تنها مى‌توانیم بازار داخل بلکه بازار منطقه و در بعضى موارد بازار دنیا را هم هدف قرار دهیم. اما در بحث محصولات صنعتى من فکر مى‌کنم در هیچ زمینه‌اى ما نمى‌توانیم و نباید منابع را هدر دهیم. بخش خصوصى باید خودش را با دنیا هماهنگ کند و مطابقت دهد. اگر فضا را باز بگذاریم، خود بخش خصوصى راه و چاه کار خودش را مى‌داند. خودش ورود پیدا می‌کند و قطعا نیازها را مهیا می‌کند. تحمیل، تصمیمات اجبارى و بعضى تعصبات اقتصادى را باید کنار بگذاریم.

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید