گشایش پنجره جدید به روی زنان روستا
علی اصغر سیدآبادی - روزنامه نگار و پژوهشگر فرهنگی
علی اصغر سیدآبادی
چند روز پیش یادداشتی در یکی از شبکههای اجتماعی نوشتم با نام "فعالیت کتابخوانی پنجره جدید به روی زنان روستا گشوده است". پشت بندش پیام از روستاهای مختلف داشتم که گزارش و عکس از فعالیتهای کتابخوانیشان و کارگاههای آموزشی و باشگاههای کتابخوانی میفرستادند. این عکسها و پیامها را که میبینم احساس میکنم اتفاقی افتاده است. چیزی تغییر کرده است. آن گلوله برفی کوچکی که از کوه سرازیر شده بود، حالا بهمنی شده است بزرگ، اما پرخیر و برکت.
همانجا نوشتم که وقتی درباره باشگاههای کتابخوانی تصمیم میگرفتیم،اصلاً روی روستاها حساب نکرده بودیم و فکرنمیکردیم بتوانیم در روستاها کاری از پیش ببریم. امسال بهطور آزمایشی کارگاههای باشگاههای کتابخوانی را در ۱۶روستا تشکیل دادیم. کسانی که در کارگاههای آموزشی باشگاههای کتابخوانی شرکت کرده باشند، میتوانند باشگاه تشکیل بدهند. این باشگاهها کاملاً مردمی است و نهادهای دولتی در تشکیل و اداره آن دخالتی ندارند. الان باشگاههای کتابخوانی در روستاها درحال عضوگیری هستند و هر روز یکی از تسهیلگران باشگاهش را راه میاندازد و از تشکیل باشگاه و گردهمایی بچهها عکس و فیلم میفرستد.
دیروز صبح گزارش صمیمانه دوستان نویسندهام را از سفرشان به روستاهای شمسی یزد و علوی کاشان میخواندم. آنچه در این گزارشها دیده میشود، محدود به کتابخوانی نیست؛ اتفاقی فراتر است. رویدادی اجتماعی است با محوریت کتاب. روستایی در سیستان و بلوچستان کاری میکند. به مدد شبکههای اجتماعی گزارش و عکس و فیلم منتشر میکنند. در روستای استانهای دیگر آن را میبینند و واکنش نشان میدهند.استفاده از تکنولوژی باعث شده که کارهایشان بازتاب داشته باشد و تجربههایشان به سرعت منتقل شود. ازهم یادمیگیرند و به هم یاد میدهند.
حالا دیگر موضوع فقط کتاب نیست. کتابخوانی همچون هستهای است که آن ها را گردهم آورده است. دوستانی که برای کارگاههای آموزشی به آن روستاها رفتهاند، از تأثیر این اتفاق در روستاها شگفتزده میشوند. چهره روستا تغییرمیکند. مقامات و مدیرانی که سال تا سال پایشان به روستاها نمیرسید، به خاطر این اتفاق در روستاها حضور پیدا میکنند. دهیاریها که فکر نمیکردیم درکنار دغدغه آب و حمام و برق و گاز و کود و ... برای کتاب هم سهمی درمیان دغدغههایشان قایل باشند، پای کار آمدهاند.
دوستان ما برای برگزاری کارگاه آموزشی به روستا میروند.۳۰ تا۴۰ نفر یا گاهی حتی ۸۰نفر از آن روستا و روستاهای اطراف در این کارگاههای دو روزه با موضوعهایی همچون مفهوم خواندن در روزگارما، ترویج کتابخوانی، انوع کتاب و ادبیات کودک، شیوههای تأسیس باشگاه کتابخوانی، شیوههای گفتوگوی گروهی درباره کتاب و... حضورپیدامیکنند و بعد باشگاه تشکیل میدهند. برنامه ساده این بود، اما دهیاریهای روستاها به ابتکار خود، این کارگاه را به آیین فرهنگی مهمی تبدیل کردهاند و برایش افتتاحیه گذاشتهاند و پای فرماندار و امام جمعه و نماینده مجلس و مقامات شهر و شهرستان را به این بهانه به روستایشان باز کردهاند.
روستاهای مختلف با استفاده از شبکههای اجتماعی با هم ارتباط گرفتهاند و فراتر از جغرافیا تجربههایشان را منتقل میکنند. بچههای روستا از طریق شبکههای اجتماعی نویسنده برخی از کتابهایی را که خواندهاند، پیدامیکنند و... هرروز عکسها و فیلمهای روستاهای مختلف ایران را در زمینه کتابخوانی میبینم، روستاهایی که در آن به زبانها و گویشهای کردی و ترکی و ترکمنی و بلوچی و لری و فارسی حرف میزنند، روستاهایی از شمال و جنوب و غرب و شرق ایران و با فاصلههای دور، اما نه زبان فاصله است و نه فاصله جغرافیایی مانع. آن ها هم را مییابند و درباره همه چیز با هم گفتوگو میکنند.
آنچه به نام کتاب و کتابخوانی در این روستاها در حال شکل گرفتن است، فراتر از فعالیت ترویج کتابخوانی است، کتابخوانی در این روستاها همچون نهادی اجتماعی عمل میکند. محملی است برای حضور گستردهتر زنان در فعالیتهای اجتماعی.چند هفته پیش نهاد کتابخانههای عمومی، مجلسی ترتیب داده بود برای تقدیر از روستاهای دوستدار کتاب. وقتی جمعیت را نگاه کردم، بیش از ۴۰ درصد خانم بودند. چند سالی است به ناگزیر در جلسات دولتی بسیاری شرکت کردهام. در هیچ جلسهای چنین ترکیب متوازن جنسیتی ندیدهام. فعالیت کتابخوانی دارد چهره روستاها را تغییر میدهد. راهی برای حضور زنان در فعالیتهای اجتماعی پیشنهادمیدهد.ازسوی دیگر محملی است برای فرهنگیتر شدن مدیریت روستا، محملی است برای تمرین گفتوگو و مشارکت مدنی، حتی محملی است که در آن به بحرانهای ملی مانند کمآبی بیندیشند و دربارهاش گفتوگو کنند. واژه روستاهای دوستدار کتاب را در موتورهای جستوجوگر، جستوجو کنید...
دیدگاه تان را بنویسید