"رسانهای شدن روستا" در گفتوگو با فریبرز بیات پژوهشگر و متخصص رسانه
رسانه، مسلط بر کسب و کار و زندگی روستایی/ با اشتراکگذاری دانش کاربردی کشاورزی زندگی روستایی رشد میکند/ رسانهها به پایداری زندگی روستایی کمک میکنند
در دنیای امروز، فرآیند رسانهای شدن با سرعت حیرتآوری در جریان است. دیجیتالیزه شدن کشاورزی و ورود های تک به این حوزه، زندگی روستایی را دچار سراسر دگرگونی کرده است، این موضوع علاوه بر فضاهای اجتماعی، سرمایه های فرهنگی و اقتصادی را در نوردیده و روستاهای دیجیتالی را در دهکده جهانی مک لوهان به وجود آورده است.
خبرگزاری کشاورزی ایران(ایانا)- الهام آبایی: در دنیای امروز، فرآیند رسانهای شدن با سرعت حیرتآوری در جریان است. دیجیتالیزه شدن کشاورزی و ورود های تک به این حوزه، زندگی روستایی را دچار سراسر دگرگونی کرده است، این موضوع علاوه بر فضاهای اجتماعی، سرمایه های فرهنگی و اقتصادی را در نوردیده و روستاهای دیجیتالی را در دهکده جهانی مک لوهان به وجود آورده است. امروز همان روستایی که تا یک دهه پیش حتی از امکانات تلفن برخوردار نبود، به اینترنت دسترسی دارد و با فوج عظیمی از ارتباطات متنوع دنیای مدرن مواجه است. بنابراین، فرآیند رسانهای شدن موجی است که نمیتوان در برابر آن مقاومت کرد. اما شناسایی تبعات دسترسی به این ابزارهای جدید، آموزش فرهنگ استفاده از این ابزارها و یا حتی تدبیر یک فرهنگ بومیسازی شده استفاده از رسانههای نوین، در این جریان قدرتمند رسانهای شدن میتواند آسیبها را به حداقل برساند؛ اما سوال این است که در برابر موج رسانهای شدن مقاومت کنیم یا اینکه پذیرای آن باشیم؟
در این ارتباط دکتر فریبرز بیات، پژوهشگر حوزه رسانه بر این باور است که امروز دیگر رسانه یک ابزار نیست؛ بلکه فضایی است که در آن نفس میکشیم. بنابراین نمیتوانیم آن را انکار و یا در برابرش مقاومت کنیم. این موضوع شامل روستاها نیز شده و تمام زندگی روستایی را درنوردیده است. و البته آسیبهایی را هم در روند رسانهای شدن پدید آورده است، از جمله این که پایههای زبان را در جامعه دچار تغییر و تبدیل به درگاهی برای انتقال دادههای بیاعتبار کرده است.
نکته جالب توجه در خصوص گستردگی و همهگیری رسانهها در دنیای مدرن، از دید این کارشناس این است که میتوان منافع اقتصادی و کسب و کار روستاییان را با رسانههای دنیای مدرن پیوند زد. به باور او، نمیتوان صرفا به واسطه یک تصور نوستالژیک از گذشته، در برابر موج رسانهای شدن در روستاها مقاومت کرد و روستاییان را از منافع متعدد ابزارهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی بیبهره ساخت. چراکه این ابزارها با افزایش بهره.وری کشاورزی، گسترش اطلاعات در زمینههای کاربردی و ارتقای کیفیت زندگی در روستاها میتواند به پایداری زندگی روستا و روستایی کمک کند.
مشروح گفت و گو با فریبرز بیات، پژوهشگر حوزه اجتماعی و رسانه در ادامه از نظرتان میگذرد.
امروز بشر با گستره وسیعی از روابط مدرن از جمله دسترسی به انواع وسایل ارتباط جمعی و شبکههای اجتماعی مواجه است، برهمکنش این روابط با پیوندهای اجتماعی و روابط سنتی چگونه است؟ آیا دسترسی به این ابزارها و شیوههای نوین ارتباطی نمیتواند ماهیت و اصالت زندگی جوامع کوچکتر ساکن در روستاها و شهرهای کوچک را به نحو نامطلوبی متاثر کند؟
بعضی روندها در دنیای مدرن رخ میدهد که جنبه ساختاری دارد و در کل زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد. مهم نیست بستر زندگی ما شهر باشد یا روستا، زندگی فردی باشد و یا جمعی. یکی از این روندهای ساختاری خیلی مهم، رسانهای شدن است. رسانهای شدن و روندهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی، چیزی در ردیف جهانی شدن، تجاری شدن و فردی شدن به عنوان عوامل ساختاری دنیای جدید است. این روند ساختاری کل زندگی اجتماعی ما را شکل داده و تحت تاثیر قرار میدهد. ما ناچار هستیم که به این روند توجه کنیم و بپیوندیم چرا که بدون آن نمیتوانیم درست و بسامان زندگی کنیم.
در حال حاضر رسانهها برای پیشبرد امور زندگی مان جزو ضروریات زندگی ما از تولد تا مرگ شده اند. همه کارهای ما توسط رسانه پیش میرود. ممکن است در روستاها این روند به نقطه اوج خود نرسیده باشد اما در شهرها ازآموزش تا کارو شغل، روابط و تعاملات، سفر، خرید و فروش و... و حتی ازدواج و تشکیل خانواده در یک بستر رسانهای شکل می گیرد. به همین دلیل باید نوع نگاه به این مقوله تغییر کند. رسانهها و جریان رسانهای شدن در حقیقت دیگر یک ابزار نیست، بلکه زبان، فرهنگ و فضایی است که ما در آن نفس میکشیم. بنابراین نمیتوانیم از آن برکنار بمانیم.
وقتی این گونه به ماجرا نگاه کنیم و جایگاه رسانه در زندگی امروز را از ابزار، وسیله و یا تکنولوژی فراتر ببریم، طبیعی است که دامنه تاثیرگذاری آن بسیار بیشتر و گسترده تر می یابیم. این بستر روابط ما را شکل و مناسبات فردی و خانوادگی ما را تغییر میدهد. بسیاری از روابط کاری و تبادل تجارب در حوزههای شغلی تحت تاثیر رسانهای شدن قرار میگیرد. رسانه ما را به دنیاهای دیگری متصل میکند و تصویر دیگری ازما به دنیا و از جهان های دیگر به ما ارائه میدهد؛ چشماندازها، آرزوها و نیازهای ما را شکل میدهد و نوعی آیندهنگری به ما میدهد. بنابراین، رسانهای شدن یک مولفه ساختاری دنیای جدید است که فضای زندگی شهری، روستایی، شغلی، خانوادگی و مدنی ما را کاملاً دگرگون کرده و میکند.
امروز ما نمیتوانیم خودمان را از رسانه جدا و یا آن را انکار کنیم. رسانه امروز جزو ضروریات زندگی است که هیچ کس نمیتواند خود را از آن بری بداند. فقط باید بتوانیم به درستی از آن استفاده کنیم و از بستری که فراهم شده، برای زندگی راحتتر و بهتر، پویاتر، خلاقانهتر و توسعهیافتهتر بهره ببریم.
اما در موارد متعدد شاهد هستیم که ورود فناوریهای جدید و ارتباطات نوین به ایران با یک تاخر فرهنگی همراه است که آسیبهای متعددی از همین ناحیه به جامعه وارد میشود. بالتبع این آسیبها در جوامع کوچکتری که سالهای سال عموما در حاشیه زندگی کردهاند و دسترسی به ارتباطات و فناوریها نداشتهاند شدیدتر خواهد بود؟
طبیعی است به دلیل این که جامعه در حال گذاری هستیم، تاخر فرهنگی در این فرآیند وجود دارد. به همین دلیل شاید در گام اول در مواجهه با رسانههای نوین، شاهد یک نوع شیفتگی زایدالوصف و افراط باشیم و بنابراین بیشتر در معرض حواشی یا آسیبهای آن قرار داشته باشیم تا بهرهمندی از کارکردهای مفید آن.
اما این روند موقتی است و هرچه به مرور جلوتر میرویم، بهتر و مفید تر از رسانهها استفاده خواهیم کرد، کما این که نوع بهرهگیری و استفاده از اینترنت در جامعه ما در مقایسه با سالهای گذشته چنین روندی را نشان میدهد. اما تا زمانی که موانع عینی و ذهنی وجود در مواجهه با دنیای جدید و رسانه های نوین وجود داشته باشد، یا به عبارتی با نگاه تردیدآمیز و آسیبشناسانه به این روند بنگریم و تصور کنیم که باید موانعی برای این مسیر ایجاد کنیم، بهبودی در روند حاصل نخواهد شد. به عنوان مثال اگر در حوزه اینترنت سرعت را کم کنیم، پهنای باند را کاهش دهیم، برروی شبکههای ماهوارهای پارازیت بیندازیم، دسترسی به شبکه های اجتماعی را محدود یا مسدود کنیم قطعا آسیب پذیری ما هم بیشتر خواهد شد؛ زیرا چنین اقدامات گمراه کننده ای ما را از راه و مسیر اصلی دور می کند، اشتیاق و ولع نسل جدید را بیشتر و فاصله ما را با مسیر توسعه افزایش میدهد. تنها راه این است که جامعه را برای ورود به دنیای جدید آماده کنیم و شیوه مناسب استفاده از رسانههای نوین و تطبیق با فرهنگ جدید را پیدا کنیم تا از عواقب و آسیب های آن فاصله بگیریم.
بطور کلی نمیتوان در برابر رسانهها حالت گلخانهای به خود گرفت. نمیتوانیم بگوییم که رسانه به روستا وارد نشود. قطعا این اتفاق مقدور نیست . زیرا قدرت روند جدید و فراگیری آن چنین امکانی را نمی دهد و کمتر مانع و محدویتی وجود دارد که رسانه از آن عبور نکرده باشد و کمتر مرزی است که رسانه آن را درنوردیده نباشد. همان طور که تجربه هم نشان داده که پیشتر نتوانستیم جلوی ویدیو و ماهواره را بگیریم، در برابر شبکههای اجتماعی و رسانههای نوین چنین اقداماتی بینتیجه و حتی آسیبزاست.
البته نباید از تبعات منفی هم ناهشیار بود. باید در برابر این موج رسانهای شدن آگاه بود و با ابزارهای مناسب آسیبها را به حداقل رساند. به عنوان نمونه، امروز پیامها در شبکههای اجتماعی مبادله میشود و افراد با هر سطحی از سواد در این شبکهها با هم ارتباط برقرار میکنند. در این بستر، زبانی که در برخی از گروههای اجتماعی استفاده میشود، ادبیات ما را تضعیف میکند. به عنوان مثال غلطهای املایی و انشایی متعددی در این شبکههای اجتماعی رایج میشود و قالبهای زبان را میشکند. گاهی حتی دیده میشود که ادبیات جدیدی در شبکههای اجتماعی ایجاد میشود که شکل و فرم زبان وادبیات ما را در دور افتاده ترین روستاها دچار تغییر میکند.
آسیب دیگر این است که جامعهای که عصر کتابت را به طور کامل طی نکرده، سطح مطالعه روزانه آن کمتر از ده دقیقه است و تیراژ کتابها و نشریات در آن فاجعه است، در پرتو رسانههای نوین به پاراگرافخوانی و مرور به جای مطالعه عمیق روی آورده است. در عین حال، افراد هر پیامی را به اشتراک میگذارند و منتقل میکنند، بدون این که بدانند منبع معتبری دارد یا خیر، و بدین ترتیب تبدیل به نوعی اتوبار اطلاعات بنجل و بیاعتبار میشوند.
این شرایط زمینه رواج و اشاعه شایعات و اطلاعات کذب را در جامعه گسترش میدهد. بخشی از چنین پیامدها و آسیب هایی به دلیل همان تاخر فرهنگی است که به آن اشاره شد. اما به نظر میرسد که هرچه زمان میگذرد و نسلهای ما به مهارتهای ارتباطی و سواد رسانهای بیشتر مسلط میشوند، این آسیبها کمتر میشود. امروز این روند وجود دارد و میزان استفاده علمی و پژوهشی از اینترنت در مقایسه با سالهای ابتدایی رشد قابل توجهی یافته است. در مورد شبکههای اجتماعی و دیگر رسانهها هم با گذر زمان این روند پیش خواهد رفت و کاربران از شبکههای اجتماعی اصولی، کارکردی و حرفهای استفاده خواهند کرد.
بنابراین طبق گفته شما، پذیرش رسانههای نوین در دنیای امروز امری اجتنابناپذیر است، اما آیا از این ابزارهای ارتباطی که امروز به صورت فراگیر در سراسر کشور و حتی دورافتادهترین روستاها گسترش یافته میتوان در جهت تامین منافع اقتصادی روستاییان، کسب و کارهای آنها و یا سوق دادن کشاورزی به سمت دیجیتال شدن، استفاده کرد؟
به طور کلی تکنولوژیهای جدید بنیادهای نوینی را بنا مینهند که همه فعالیتهای اقتصادی از جمله کشاورزی را متحول میکنند. به عنوان مثال، یکی از بنیادهای این فناوریها تبادل اطلاعات است. وقتی امکان مبادله اطلاعات و نوآوریها در زمینه کشت و زرع، داشت، برداشت، فروش و... تسهیل میشود، به طور قطع تاثیر زیادی در کسب و کارهای روستاییان دارد. این ابزارهای ارتباطی و اطلاعاتی میتواند اطلاعات مختلفی را در مورد شیوههای کشت، انواع بذرها، میزان بهرهوری، نحوه آبیاری، نحوه برداشت و یا بازارهای مصرف ارائه کند. این قبیل اطلاعات روی ایجاد همفکری، سازمانهای مشترک، تعاون و همکاری و یا حتی ایجاد تعاونیهای مشترک موثر خواهد بود .
اطلاعات از وضعیت بازار محصولات، اطلاع از آفات محصولات کشاورزی و پیشگیری از آن یا تجاربی که دیگران در این زمینه داشتهاند میتواند در این بستر ارتباطی تبادل شود. اطلاع از ترکیبات و محصولات جدید، شیوههای کاشت محصولات ترکیبی و شیوههای نگهداری از آب هم از دیگر موضوعاتی است که در این بستر میتواند به کشاورزان و روستاییان منتقل شود. موضوع مهم دیگر مدیریت زمان است که در این زمینه ابزارهای اطلاعاتی و ارتباطی جدید بسیار تاثیر دارند. نکته دیگر، کم کردن فاصلهها است. با توجه به اینکه زمینهای کشاورزی معمولا فاصله زیادی از هم دارند و گهگاه ممکن است که امکان رفت و آمد و ارتباط در فصول مختلف میسر نباشد، که در این زمینه هم تکنولوژیهای جدید با کم کردن فاصلهها امکان ارتباط را تسهیل میکنند .
بنابراین فناوریهای جدید هم در کسب و کار کشاورزی موثر است و هم میتواند اطلاعات کشاورزان را به روز کند و هم در شیوههای کشت و بازاریابی محصولات کشاورزی هم تحول ایجاد کند. در این قالب شیوههای جدیدی از همکاری هم در قالب تعاونیهای منطقهای میتواند شکل بگیرد که در رونق کسب و کار روستایی بسیار موثر خواهد بود .
در حال حاضر این ابزارها در اختیار روستاییان قرار دارد اما به نظر نمیرسد که کاربری آن ها چندان هدفمند و در مواردی که اشاره کردید نیست. چطور میتوان این کاربری را هدفمند کرد؟
راهبرد کاربردی کردن این ابزار این است که با زندگی، حوزه فعالیت و محیط زیست روستاییان آن را گره بزنیم. لازمه این کار هم این است که گروههای مختلفی در شبکههای اجتماعی بر حسب اشتراکات منطقهای، نوع محصول، شیوههای آبیاری و... ایجاد کرد و افراد را بر اساس نوع نیاز خود در گروههای مختلف وصل کرد تا این گروهها بتوانند اطلاعات مفید را به اشتراک بگذارند. نهادهای منطقهای کشاورزی در ایجاد این قبیل گروهها و اشاعه و ترویج و توسعه آن در بین کشاورزان نقش موثری خواهند داشت. گروههای تخصصی موضوعی و منطقهای بر حسب شاخههای مختلف فعالیت کشاورزی باید تدبیر شود که حتی این گروهها میتواند موقتی و فصلی باشد، مانند فصل کشت، فصل برداشت و... بر این اساس، میتوان نوعی همفکری و اشتراک نظر و اشتراک مساعی در بین کشاورزان ایجاد کرد و همزمان با آن باید اطلاعات به روز، مفید و کاربردی هم تهیه کرد تا در اختیار کشاورزان قرار گیرد .
در این زمینه هم باید بسیار دقت کرد که چه اطلاعاتی به کشاورزان منتقل میشود. اگر مباحث نظری و مفهومی باشد، چندان موثر نخواهد بود. بلکه باید دانش مفید کاربردی در حوزه مشخص منطقهای و زندگی شغلی در اختیار کشاورزان قرار داد .
به دلیل سطح دانش بخش مهمی از کشاورزان استفاده از ابزارهای نوین اطلاعاتی ممکن است در برخی موارد آن ها را با مشکل مواجه کند. آیا میتوان شیوهای برای آموزش جمعی آنان در نظر گرفت تا کاربری این شبکههای اطلاعاتی و ارتباطی برای کشاورزان و روستاییان سادهتر و بهرهورتر باشد؟ اساسا چنین آموزشی جزو وظایف دولت است یا نهادهای محلی باید آن را به عهده بگیرند؟
دولت باید زمینه را فراهم کند اما باید کمک کند تا گروههای محلی خودشان در این مساله درگیر شوند. معمولا وقتی مساله از پایین تعریف شود و خود مردم با آن درگیر باشند، میزان مشارکت افزایش پیدا میکند. وقتی مساله از جای دیگری تعریف میشود و مردم هنوز به ضرورت آن نرسیدهاند، میزان تمایل آن ها برای مشارکت هم کاهش مییابد. البته دولت هم در این زمینه باید به سراغ گروههای مرجع برود؛ کسانی که در منطقه و محل مرجعیت و اعتبار دارند. این میتواند معلم روستا، افراد تحصیلکرده روستا، معتمدان محلی و حتی روحانیون باشند. بنابراین دولت باید از گروههای واسطه که مرجعیت دارند استفاده کنند که در این صورت احساس نخواهد شد که این افراد به دنبال منافع شخصی خود هستند و مردم هم راحتتر اعتماد خواهند کرد. دولت باید از کانال این افراد وارد شود. اینها حلقه واسط بین دولت و جمعیت روستایی هستند. معمولا افراد مرجع سطح دانش تجربه و تعامل بالاتری دارند و میتوانند این نقش را ایفا کنند .
در مورد مقوله سواد باید گفت که شبکههای اجتماعی جدید امکانات مختلفی را در اختیار قرار میدهد. از این طریق میتوان فایلهای صوتی، مدیاها، فلشها، فیلمها و آموزشهای تصویری را منتقل کرد که چندان نیازی به سواد خواندن و نوشتن ندارد و بسیار گویا است .
میتوان در قالب یک فیلم، اطلاعاتی را منتقل کرد که افراد با حداقل سواد در روستاها میتوانند آن را دریافت کنند. در این زمینهها شاید باید در بخشهای تخصصی دولت کمککننده باشد. البته باید مدیریت و اجرای آن را به گروههای محلی بسپارد. این گونه، پتانسیلی از سرمایه های انسانی در این مناطق آزاد میشود و زمینه پذیرش و مشارکت در فضای جامعه محلی هم بیشتر میشود .
در میان صحبتهایتان اشاره کردید که باید رسانه را با فضای کار روستاییان درگیر کنیم. چکار باید کرد تا رسانهای که در حال حاضر در اختیار روستاییان قرار دارد به ابزار کار آن ها تبدیل شود و منافع اقتصادی خود را در کارکرد بهتر این رسانههای نوین و ابزارهای ارتباطی ببینند نه صرفا وسیلهای برای سرگرمی و اشتراک مطالبی که منبع موثقی هم ندارند؟
در این زمینه نوع اطلاعاتی که به اشتراک گذاشته میشود، بسیار مهم است. اطلاعات باید از سطح مفهومی خارج شود و شکل رفتاری و یا عملی و کارگاهی به خود بگیرد. همچنین باید همراه با مصادیق، نمونهها و مثالها و کاملاً بدون ابهام و شفاف باشد تا گام به گام اجرا و پیادهسازی شود. همچنین باید از واژگانی استفاده شود که برای افراد محلی و روستاییان قابل درک دریافت باشد .
این اطلاعات باید بیش از این که جنبه مفهومی داشته باشد و بیش از این که گفته شود، باید نشان داده شود. به نوعی در حقیقت میتوان گفت باید اطلاعنگاری مبتنی بر عمل وکاربرد داشته باشیم تا صرفا گفتار و بیان. این امر میتواند جاذبههای بیشتری برای روستاییان به عنوان کاربران اصلی این اطلاعات داشته باشد .
اساسا طرح موضوع رسانههای نوین در زندگی روستایی به نظر میرسد که شکلی از تناقض را مقابل چشم انسان میآورد. در این میان، شمایی از مدرنیزاسیون زندگی روستایی و در مقابل آن حفظ هویتهای روستایی قرار دارد. آیا این که زندگی روستایی را با ابزارهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی گره بزنیم و این ابزارها را در زندگی روزمره و کسب و کار آن ها وارد کنیم، با اصل حفظ هویتهای روستایی در تقابل نیست؟
خواه ناخواه فرآیند مدرنیزاسیون رخ میدهد و ما فقط باید بتوانیم به خوبی آن را مدیریت کنیم و طوری جلو ببریم که آسیبهای کمتری داشته باشد و با فضای اجتماعی، فرهنگی و بومی انطباقپذیر باشد. نمیتوان جلوی رسانه را گرفت. تجربه نشان داده است که محدودیت و ممنوعیت در خصوص رسانه جواب نمیدهد. بنابراین فقط میتوانیم انطباقسازی کنیم و این ابزارها را کارکردی کنیم؛ یعنی مفید و بهینه از آن ها استفاده کنیم. وقتی کشاورز و افراد محلی هم خود را در فضای بزرگتری احساس کنند و با محیطهای دیگری در ارتباط باشند، میتوانند در نوع نگاه او به کار، زندگی و فعالیتی که در جامعه دارند مفید واقع شوند .
نسلهای مختلف اجتماعی شکل میگیرد که سطوحی از سواد ارتباطی و اطلاعاتی را دارند. کم کم به این نقطه خواهیم رسید که هرچه بیشتر در زندگی شغلی از تکنولوژیهای نوین استفاده کنیم، بهتر است. این فناوریها هم کار را تسهیل می کنند و هم بهرهوری را افزایش می دهند. تنوع کاری و محصول و کاهش هزینههای اقتصادی هم در همین بستر رخ میدهد و شاید اساساً مجاز نباشیم که با وجود کارکردهای متعدد و متنوعی که رسانههای نوین دارد، به خاطر تصور مطلوبی که از گذشته زندگی روستایی داریم، آن ها را از این همه مزایا و منافع محروم کنیم .
این دیدگاه بیشتر از یک نگاه نوستالژیک به گذشته نشات میگیرد و ما همیشه تصور میکنیم که گذشته چیز بهتری بود و آینده لزوماً بدتر است. در صورتی که این تفکر همان تفکری است که میگوید بیشتر باید به گذشته برگردیم تا این که به آینده برویم. این تفکر دیگر جواب نمیدهد. گرچه این تفکر ممکن است برای عدهای تسلی خاطر ایجاد کند اما نه مقدور است و نه با واقعیتهای جامعه و روندی که طی میکند همسازی دارد. فقط در میان مدت، یاس، سرخوردگی و آسیبهای بیشتری را ایجاد میکند. این دیدگاه ممکن است منجر به تشدید مهاجرت روستاییان شود تا از مزایا و منافعی که در شهرها وجود دارد بهرهمند شوند. همان طور که در گذشته هم این اتفاق افتاد. عدم توسعه روستایی در گذشته سبب شد تا جمع کثیری از روستاییان به دلیل امکاناتی که در شهرها وجود داشت، مهاجرت کنند. همین که محیط روستا امکان ایجاد شغل جدید و بهرهوری بیشتر نداشت سبب شد تا جمعیت سرریز روستاها به شهرها هجوم ببرند. فناوری میتواند بهرهوری را افزایش دهد، زمینهای بیشتری را زیر کشت ببرد، نوع، کیفیت و تنوع محصولات را افزایش دهد و به ماندگاری و پایداری زندگی روستایی و توسعه روستا کمک کند.
بنابراین شاید رسانه های جدید به مسخ شدگی هم منجر شوند، ولی می توانند مزایای زیادی به جوامع به ویژه جوامع روستایی و زندگی کشاورزان منتقل کنند درست است؟
حقیقت این است که شبکههای اجتماعی و وسایل ارتباطی جدید، ارتباطات دوطرفه را تسهیل کردهاند اما در عین حال این ارتباطات را از شکل مستقیم به شکل غیرمستقیم تغییر دادهاند. در عین حال که سطح ارتباطات گسترش یافته، عمق آن کاهش پیدا کرده است. این دو نسبت معکوسی با هم دارند. به میزانی که دایره ارتباطات وسیعتر میشود، امکان و فرصت این که بتوان ارتباطات عمیق، عاطفی، احساسی و همیارانه داشته باشیم کاهش پیدا میکند. در عین حال، این شکل از ارتباطات نوین از برخی زوایا روابط عام و فراگیر را گسترش میدهند.
در ارتباطات چهره به چهره و سنتی، (به ویژه در جوامع روستایی) دایره همکاریها، روابط و همدلیها بسیار خاص است. یعنی در دایرهای از گروههای اولیه مانند خانواده، اقوام و خویشان محدود میشویم که چندان فراگیر و عمومی نیست. اما ارتباطات مدرن در عین حال که عمق روابط را کم میکند، گستره آن را با نوعی عامگرایی افزایش میدهد. به گونهای که ما با همه حتی کسی که در آفریقا زندگی میکنند، میتوانیم احساس همدردی کنیم. چون ارتباطات نوین معیارهای عامتری دارد که این امر جنبه مثبت آن است. اتفاقا اگر میخواهیم اجتماع ملی و عام داشته باشیم باید عاطفه و احساس مسولیت عام داشته باشیم و نه خاص.
جوامع سنتی و روستایی عاطفه، احساس تعهد و اعتماد متقابل دارند اما همه این موارد در دایره گروههای اولیه است. به همین دلیل جامعه ملی کمتر شکل میگیرد و روابط بیشتر قوم و خویشی است. اما جامعه مدرن، از روابط خونی و قومی و قبیلهای فراتر می رود و روابط در سطح ملی وارزشها و آرمانهای فراگیرتری مانند انسانیت، عدالت و آزادی که به کنش ها و رفتارها فردی و جمعی جهت میدهد.
باچنین درک و دریافتی رسانههای جدید میتوانند نوعی از اخلاق اجتماعی و شهروندی عام و فراگیر را اشاعه دهند. از این جهت برای جوامع در حال گذاری چون ما بسیار کارکردی و مفید هستندو از این بابت ما باید از رسانههای نوین استقبال کنیم. به عبارتی، در عین حال که مناسبات فرهنگی خاص خود را داریم، ارتباطات جدید کمک میکند که از لاک خاصگرایی و عوارض منفی آن رهایی یابیم و بتوانیم در سطح کلان ملی و حتی جهانی احساس مسولیت عام داشته باشیم.
بعضی از مشکلات در دنیای امروز در سطح جهانی مطرح است. به عنوان نمونه مشکلات زیستمحیطی، گرما، بحران آب، صلح، خشونت، جنگ و... همه مسائل و مشکلات جهانی هستند و احساس مسولیت مشترک جامعه انسانی را میطلبند. این موارد نیازمند نگاه جهانی است و نمیتوانیم با نگاه خاصگرایانه به آن ها بپردازیم؛ چراکه همه جوامع و بشریت درگیر آن هستند. بنابراین ارتباطات و رسانههای جدید به گسترش ارزشهای عام و فراگیر در سطح ملی و جهانی کمک میکند. از چنین منظری رسانهها و ارتباطات نوین به انسجام ملی کمک میکنند و آرمانهای فراگیر را فارغ از خاصگراییهای قومی، نژادی و قبیلهای توسعه میدهند. در سطح جهانی هم سرنوشت مشترکی با کل جهان داریم و ارتباطات نوین میتواند فرهنگ صلح ، دموکراسی و عدالت را اشاعه و ترویج کند.
به باور شما، رسانه و جریان رسانهای شدن میتواند روابط، عواطف و احساسات را نه در سطح ملی که در سطح جهانی پیوند بزند که تا اینجای کار، دستاورد خوبی از گذر رسانهای شدن نصیب جامعه میشود. اما آیا گسترش این روابط نوین و مساله جهانی شدن، بنیانهای روابط اجتماعی سنتی و همچنین روابط خانوادگی و قومی را به ویژه در روستاها را که روابط محدودتر و اغلب از نوع قومی و خویشی است متزلزل نمیکند؟
جهانی شدن فرآیند دوگانهای را ترویج میکند. از یک طرف فرهنگ جهانی و نوعی یک شکلی و کانفورمیسم را ترویج میکند. از طرف دیگر، امکان و فرصتی برای توسعه فرهنگهای بومی و محلی /روستایی و دامن زدن به تنوع و تکثر فرهنگی است. رسانه ای و شبکه ای شدن جوامع جدید فرصتی را فراهم کرده است که فرهنگهایی که صدای آن ها شنیده نمیشد، گروههایی که مهجور بودند و یا فرهنگهای ملی و بومی که در آستانه حذف بودند، امروز در پرتو جریان دوگانه جهانی شدن فرصتی برای بازیابی هویت و بلند کردن صدای خود بدست بیاورند.
جهانی شدن فقط یکدستی و یک شکلی را اشاعه نمی دهد بلکه همپای آن تنوع و تکثر فرهنگی را هم توسعه می دهد و به فرهنگهای بومی، ملی و حتی گروههای محلی فرصتی برای بازیابی هویت میدهد. اتفاقا امروز بسیاری از محققان علوم اجتماعی معتقدند که جنبشهای جدید بازیابی هویتی که در بسیاری از کشورها در برابر فرآیندهای سیاسی و یا حتی فرهنگ غرب شکل گرفته، بیشتر سوار بر همین بستر تکنولوژیهای نوین است.
این جنبشهای فرهنگی جدید بیشتر از این بستر برای طرح نوعی فرهنگ بومی و ملی در برابر فرهنگ جهانی استفاده میکنند. خیزشها و واکنشهایی که در خاورمیانه، آفریقا و حتی امریکای لاتین می بینیم نمودهای چنین مسالهای هستند. اما طبیعتا هرچه جوامع موانع عینی و ذهنی بیشتری در جهت درک روند جدید داشته باشند و بیشتر بکوشند تا خود را از این روند دور نگه دارند، آسیبپذیری آن ها هم بیشتر خواهد بود.
برعکس هرچه جوامع سعی کنند آمادگیهای لازم را برای همراهی، بههنگامسازی و بازسازی خودشان با دنیای جدید فراهم کنند، آسیبپذیری آنها کمتر خواهد شد. این یک روند رو به جلو است که باید با آیندهنگری ببینیم چطور میتوانیم با آن مواجه شویم. چراکه نمیتوان این جریان را متوقف کرد. تنها راه این است که ما جامعه و فرهنگ خود را تقویت، به هنگام، بازسازی و متحول کنیم.
البته چون ما یک جامعه در حال گذارهستیم و هنوز به یک موقعیت تثبیتشده نرسیدهایم، طبیعتاً آسیبهای چنین روندی هم در جامعه ما بیشتر است، اما راه مقابله با چنین آسیب هایی بازگشت به گذشته، نفی روند تحول جامعه و پشت پا زدن به دنیای مدرن نیست. هیچ جامعهای در حال گذار باقی نمیماند و از این مرحله عبور میکند. اگر موانع ذهنی و عینی سفت، سخت و متصلبانه ای در این مسیر وجود داشته فرایند گذار طولانیتر میشود اما با وجود فاکتورهای چهارگانه ساختاری که ابتدا اشاره کردم اکنون سرعت عبور جوامع از مرحله گذار بسیار افزایش پیدا کرده است.
رسانههای نوین به عنوان یکی از این عوامل ساختاری با اشاعه اندیشهها، افکار و نهادهای مدرن میتوانند به شکلگیری روندی در جامعه کمک کنند که منجر به بهنگامسازی و بازسازی جامعه، عبور از مرحله گذار، شکل گیری عامگرایی اخلاقی و نظم اجتماعی، فرهنگ شهروندی، انسجام جامعه و نهایتا کاهش آسیبها شوند. اما اگر تصور میکنیم که میتوانیم خودمان را در یک حالت گلخانهای نگه داریم، در اشتباه هستیم. این موضوع در روستاها هم دیگر امکانپذیر نیست. این اتفاق ضربهپذیری ما را بیشتر میکند و هویت و منافع ملی ما را بیشتر در معرض خطر قرار میدهد. بهترین کار این است که با یک نگاه روبه آینده به استقبال تحول و روندها و روابط جدید برویم و خود را برای زندگی در جهان به شدت متحول و متغیر ی که رسانهها آن را شکل می دهند، آماده کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید