Iranian Agriculture News Agency

رئیس کمیسیون رقابت، خصوصی‌سازی و سلامت اداری اتاق ایران در گفت‌وگو با "ایانا" تشریح کرد

راهبردهای تحکیم اشتغال زنان روستایی/ مالکیت بی‌مالکیت؛ ولی سهم اشتغال زنان روستایی بیشتر از مردان است/ فرش ایرانی حاصل دست زنان روستایی را نابود کردیم/ معماری روستایی بی‌هویت است

آمارها نشان می‌دهد که سهم اشتغال زنان در دو حوزه کشاورزی و خدمات بیشتر از مردان است. البته این موضوع در مورد اشتغال روستایی به راحتی نمایان است که زنان روستایی در مقایسه با زنان شهری جایگاه قابل قبول‌تری در حوزه اشتغال دارند. به گونه‌ای که در برخی مناطق روستایی حتی سهم اشتغال زنان به مراتب بیشتر از مردان است.

راهبردهای تحکیم اشتغال زنان روستایی/ مالکیت بی‌مالکیت؛ ولی سهم اشتغال زنان روستایی بیشتر از مردان است/ فرش ایرانی حاصل دست زنان روستایی را نابود کردیم/ معماری روستایی بی‌هویت است

خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا)- الهام آبایی| بر اساس آمار سال 1395، سهم زنان از جمعیت شاغل در ایران تنها 17 درصد بوده است. این آمار تاسف‌برانگیز از وضعیت اشتغال زنان در ایران در حالی است که در کشوری همچون ترکیه 26 درصد از جمعیت شاغل را زنان تشکیل می‌دهند. حتی در پاکستان هم با وجود محدودیت‌های متعدد سهم زنان از جمعیت شاغل بیشتر از ایران است و در این کشور، زنان 19.5 درصد از جمعیت شاغلان را تشکیل می‌دهند. در کشورهایی همچون آلمان، کره جنوبی و کانادا هم سهم زنان از جمعیت شاغل به ترتیب 45.2 درصد، 41.8 درصد و 47.1 درصد است.

بررسی‌ها از وضعیت اشتغال زنان در بازار کار ایران همچنین نشان می‌دهد که بیشتر جمعیت شاغل زن کشور در حوزه خدمات مشغول به فعالیت هستند. همچنین آمارها نشان می‌دهد که سهم اشتغال زنان در دو حوزه کشاورزی و خدمات بیشتر از مردان است. البته این موضوع در مورد اشتغال روستایی به راحتی نمایان است که زنان روستایی در مقایسه با زنان شهری جایگاه قابل قبول‌تری در حوزه اشتغال دارند. به گونه‌ای که در برخی مناطق روستایی حتی سهم اشتغال زنان به مراتب بیشتر از مردان است.

ریشه‌های تاریخی و فرهنگی کار کردن زنان روستایی، معادله اشتغال زنان را در این مناطق کمی ساده‌تر کرده است؛ اما باز هم شرایط آن گونه که انتظار می‌رود مساعد نیست. بخش مهمی از اشتغال زنان در روستاها به مشاغل فامیلی و بدون مزد محدود می‌شود که منافع مادی به صورت مستقیم عاید زن روستایی نمی‌شود. در عین حال، گرچه از لحاظ فرهنگی زمینه لازم برای اشتغال زنان روستایی فراهم است اما خلاء حمایت‌های مالی و قانونی از بحث اشتغال و کارآفرینی زنان روستایی به شدت احساس می‌شود.

یلدا راهدار رئیس کمیسیون رقابت، خصوصی‌سازی و سلامت اداری اتاق ایران در این زمینه دیدگاهی دارد که در نوع خود می‌تواند جنجال‌برانگیز باشد. او که به عنوان یک زن در بازار اشتغال کمابیش مردانه ایران مشغول فعالیت است، بر این باور است که بحث از دستمزد و جلوگیری از اشتغال‌های بدون مزد زنان روستایی ما را به حاشیه می‌برد؛ چراکه دغدغه اصلی این نیست که ماه به ماه دستمزدی مستقیماً به زن روستایی پرداخت شود. به گفته راهدار، ارزش افزوده حاصل از اشتغال زن روستایی، در نهایت در چرخه اقتصاد روستا وارد می‌شود و زن روستایی هم از آن بی‌نصیب نخواهد بود؛ اما مطرح کردن بحث دستمزد و حقوق برای زنان شاغل در روستاها به نوعی جدا کردن آن ها از بدنه خانواده و تخریب هویت و اصالت زندگی روستایی است.

البته راهدار هم اذعان دارد که نبود حمایت‌های مالی و قانونی کافی از زنان روستایی، آن ها را در مسیر کارآفرینی با مشکلات متعددی همراه می‌سازد. رئیس کمیسیون رقابت، خصوصی‌سازی و سلامت اداری اتاق ایران نقدی هم بر سبک جدید مشاغلی دارد که در روستاها در حال رواج یافتن است؛ مشاغلی که هویت روستاها را در معرض خطر قرار می‌دهد. به باور راهدار، مشاغل جدید هم باید در مسیر توسعه روستاها ایجاد شوند و فعالیت‌هایی همچون بوم‌گردی و ایجاد اقامتگاه‌های روستایی نباید به قیمت تخریب هویت روستاها انجام شود. مشروح گفت و گوی "ایانا" با "یلدا راهدار" رئیس کمیسیون رقابت، خصوصی‌سازی و سلامت اداری اتاق ایران را در ادامه از نظرتان می گذرد:

در سیر تاریخی اشتغال روستایی، اشتغال زنان دستخوش چه تحولاتی شده است؟ آیا این تحولات رویکرد جدیدی را به مساله اشتغال زنان روستایی ایجاد کرده یا خیر؟

برای تحلیل منطقی‌تر از وضعیت اشتغال زنان روستایی باید ابتدا تصویری کلی از چند شاخص مهم در این زمینه را ترسیم کنیم. به عنوان مهمترین عامل در تغییر سازوکار اشتغال زنان می‌توان گفت که ترکیب سنی و تحصیلی زنان روستایی و حتی زنان عشایر تغییر کرده است. آمار مربوط به سال 1395 نشان می‌دهد که جمعیت خانواده‌ها در روستاها کم شده و در عین حال، میزان تحصیلات افزایش پیدا کرده است. بنابراین شرایط زنان روستایی هم دیگر متفاوت شده است. امروز زنان روستایی بسیاری از کارهایی که پیش از این انجام می‌دادند، دیگر انجام نمی‌دهند.

معیشت مردم هم در روستاها تغییر کرده است. خشکسالی در بسیاری از استان‌های کشور مشهود است و به همین دلیل کشاورزی به شدت مورد تهدید قرار گرفته است. اگر زمانی خانواده‌های روستایی همه با هم معیشت خود را از طریق کشاورزی می‌گذراندند، امروز دیگر معیشت از طریق کشاورزی هم با خطر جدی مواجه است.

بنابراین می‌بینیم که سازوکار اشتغال زنان در روستاها نسبت به گذشته تغییرات زیادی کرده است. اما اتفاقی که هنوز در روستا نیفتاده، تغییر نگرش در خصوص سهم مالکیت زنان است. در رابطه با کارکردن زنان آنقدر که در شهرها مشکل داریم، در روستاها مشکل نداریم. یعنی کار و فعالیت زنان یک امر پذیرفته شده در روستاها است. در ترکیب روستایی کشور گاهی دیده می‌شود که زنان حتی بیشتر از مردان کار می‌کنند. اتفاقاتی که در انتخابات شوراهای شهر و روستا افتاد نشان داد که کاندیداتوری زنان روستایی از شهرها و حتی شهرهای بزرگتر بیشتر بود.

حمایت مردم روستا از این زنان هم خیلی پررنگ‌تر از مردم شهر از حضور زنان بود. این نشان می‌دهد که در روستاها از نظر فرهنگی برای زنان مانعی وجود ندارد. اما یک مانع بزرگ داریم که اگر زنان روستایی بخواهند هر کسب و کاری به جز کشاورزی را که معمولا روی زمین پدران و همسران آن ها انجام می‌شود راه اندازی کنند، از نظر تامین سرمایه مورد حمایت واقع نمی‌شوند. چنین سرمایه‌ای در اختیار زنان روستایی نیست و هنوز سازوکار حمایتی هم برای کارآفرینی زنان در نظر گفته نشده است. در عین حال، این سرمایه اگر در تملک خانواده باشد، معمولاً به نام همسر، پدر و یا برادر است. بنابراین زنان روستایی حتی اگر بخواهند وامی هم دریافت کنند، مشکلات بسیاری در تامین وثایق خواهند داشت و املاک و وثیقه‌‌ای ندارند که بتوانند با کمک آن ها تامین مالی کنند.

بحث تغییر نگرش در زمینه مالکیت زنان روستایی را مطرح کردید. همچنان شاهد هستیم که با وجود سهم قابل توجهی که زنان در بازار اشتغال روستایی دارند، هنوز بخش عمده‌ای از این مشاغل بدون مزد و اشتغال فامیلی است. آیا زمان آن فرا نرسیده که ضمن حل مساله حق مالکیت زنان روستایی، موضوع اشتغال‌های بدون مزد را هم ساماندهی کنیم؟

ببینید موضوع اشتغال فامیلی و بدون دستمزد زنان روستایی از بحث سهم مالکیت که اشاره کردم جداست. در حقیقت، این موضوع یک بحث انحرافی است که ما را از اصل مطلب دور می‌کند. ما به دنبال پرداخت دستمزد و وجه در ازای اشتغال زن روستایی نیستیم؛ چراکه نوع کار روستا با شهر متفاوت است. در روستا کسب و کارها به صورت فامیلی است و ارزش افزوده برای کل خانواده خواهد بود که بین خانواده تقسیم می‌شود. بنابراین قرار نیست که آخر ماه به زن خانواده دستمزد مشخصی بدهند. اما زن هم در منافعی که وارد خانواده می‌شود دخیل است و سهم می‌برد.

نوع کسب و کار روستا با کسب و کار شهر فرق می‌کند. من خیلی قائل نیستم باید تلاش کنیم که زنان روستایی در قبال کار خودشان حتماً دستمزد دریافت کنند. اگر ساختار کسب و کار امروز زنان روستایی را بپذیریم، به نظرم لازم نیست به مساله پرداخت دستمزد وارد شویم؛ چراکه سرانجام ارزش افزوده حاصل از آن اشتغال وارد خانواده می‌شود. در عین حال، اگر بخواهیم سازوکاری داشته باشیم که در آن نوع کسب و کار زنان روستایی ایجاد و آن ها را از بدنه خانواده جدا کنیم، این کار چندان درست نیست. در دنیا هم این بحث مطرح است که باید اصالت روستا حفظ شود؛ یعنی تمام مسائل ساختاری و فرهنگی آن محفوظ بماند تا ساختار و هویت روستا حفظ شود.

اما همان طور که خودتان اشاره کردید مساله تامین مالی همچنان یکی از مهمترین دغدغه‌های اشتغال و کارآفرینی زنان روستایی است. فکر نمی‌کنید با تعریف کردن موضوع دستمزد زنان شاغل روستایی، بحث تامین مالی هم از همین دریچه قابل حل و فصل بود؟

بله، شاید بتوان گفت که در حال حاضر بزرگترین مشکل کارآفرینی زنان روستایی تامین مالی است. اما در این زمینه باید حمایت‌ها و اقداماتی از سوی دولت انجام شود تا مساله تامین مالی در حوزه اشتغال و کارآفرینی زنان روستایی تسهیل شود و با در نظر گرفتن مجموع شرایط اجتماعی و فرهنگی حاکم بر روستا، شاید مطرح کردن بحث حقوق و دستمزد چندان به صلاح نباشد. البته یک سری کارها در این زمینه توسط وزارت جهاد کشاورزی انجام شده است. به عنوان نمونه می‌توان به صندوق‌های خرد روستایی اشاره کرد؛ اما این اقدامات کفایت نمی‌کند؛ چراکه بودجه این صندوق‌ها بسیار محدود است. بودجه این صندوق‌ها برای هر روستا حدود 30 میلیون تومان است که در این مورد هم زنان باید آورده داشته باشند.

برای توانمندسازی زنان روستایی در حوزه کسب و کار، به جز بخش کشاورزی روی چه بخش‌های دیگری می‌توان متمرکز شد؟

این موضوع دقیقاً همان چیزی است که متاسفانه با تغییر معیشت مردم در روستاها، مورد غفلت واقع شده است. به هر حال تغییر معیشت روستاها اتفاق افتاده است و نمی‌توانیم به مردم بگوییم مهاجرت نکنید و در جایی بمانید که زندگی‌تان در خطر است. در عین حال چاره‌ای هم نیندیشیده‌ایم که اگر می‌خواهیم از آفت مهاجرت روستایی‌ها چه در شهرها و چه در روستاها جلوگیری کنیم، باید چه اقداماتی انجام دهیم.

نمونه یکی از حوزه‌هایی که در سال‌های اخیر با سهل‌انگاری از بین رفت و اتفاقاً زنان روستایی هم در آن حوزه سهم به سزایی داشتند، فرش‌بافی است. ما به دست خودمان فرش ایرانی را از بین بردیم. این موضوع را قبول ندارم که فرش ایرانی بازار ندارد. مدتی است که در زمینه اشتغال روستایی و به طور خاص حوزه فرش پژوهش می‌کنم که در این مدت دریافتم که بازار صادراتی خوبی برای فرش ایرانی وجود دارد. اما زیاده‌خواهی دلالان در این میان و سیاست‌های اشتباهی که دولت‌های قبلی در پیش گرفتند به نابودی فرش ایرانی انجامید. اتحادیه‌ها و تعاونی‌های فرش‌بافی هم به جای اینکه کمک حال روستاییان باشند، بلای جان آن ها شدند و مردم روستا که شغل اصلی آن ها می‌توانست فرش‌بافی با ارزش افزوده قابل قبولی باشد، در بسیاری از مناطق ایران این حوزه فعالیت رها شد. در حوزه صنایع دستی هم وضع به همین ترتیب است. نتوانستیم تولیدات صنایع دستی را به خوبی بازاریابی کنیم و برندسازی در مورد آن ها انجام دهیم.

به نظر می‌‎رسد که ساماندهی مشاغل و حوزه‌هایی که می‌تواند برای روستاها دارای مزیت‌نسبی و ارزش‌آفرین باشد، به یک مشارکت بین دستگاهی نیاز دارد و چندین وزارتخانه باید کمک کنند. نباید انتظار داشته باشیم که یک زن روستایی به تنهایی کسب و کار خود را راه بیندازد، بازاریابی کند، بفروشد و پول خود را از کف بازار جذب کند. چنین امری نیاز به شبکه‌سازی دارد. مانند همه جای دنیا که برای توسعه روستاها از روستایی حمایت می‌کنند و دولت‌ها خود را موظف می‌دانند که برنامه‌های توسعه‌ای برای روستاها داشته باشند، چندین دستگاه مانند وزارت جهاد کشاورزی، سازمان میراث فرهنگی، وزارت صنعت، معدن و تجارت و همچنین وزارت بهداشت باید برنامه جامعی برای توسعه روستا و خصوصاً توانمندسازی زنان در حوزه کسب و کار داشته باشند.

اگر بخواهیم بر مبنای الگوی توسعه روستایی، دست به تقویت و توانمندسازی مشاغل روستایی بزنیم، باید در چه چارچوبی حرکت کنیم؟

متاسفانه در حال حاضر چنین سازوکاری در حوزه اشتغال روستایی وجود ندارد و حتی به بهانه شغل‌آفرینی، محیط زیست، تاریخ، هویت و فرهنگ روستاها در حال قربانی شدن است. به عنوان نمونه، اخیراً موضوعاتی مطرح می‌شود که می‌تواند ماهیت و اصالت روستا را متاثر کند. به عنوان نمونه در این خصوص، وزارت کار دست به تعریف روستای بدون کار زده و بر این اساس، الگوهایی را در روستاها ایجاد می‌کند که می‌توانت ماهیت و هویت آن ها را تحت تاثیر قرار دهد. این ایده هم مطرح شده که روستاها باید صنعتی شوند؛ اما به عقیده من روستایی که صنعتی شود دیگر روستا نیست و در حقیقت تبدیل به شهر خواهد شد. اگر روستا را از حالت طبیعی خود خارج و صنعت و مسائل شهری را وارد آن کنیم، ساختار اجتماعی و فرهنگی آن به هم خواهد ریخت. این در حالی است که اگر دنبال الگوهای توسعه برای روستا باشیم، روستاها مسیر خود را خواهند یافت و بهترین شیوه هم این است که روستاها در مسیر مختص خود به سمت توسعه حرکت کنند.

ما همیشه حرف از برنامه‌ها می‌زنیم؛ اما این که چقدر به برنامه‌ها عمل می‌کنیم بحث جداگانه‌ای است. متاسفانه در کشور ما برنامه مشخصی برای توسعه روستا که در آن وظایف هر دستگاه دولتی مشخص شده باشد، وجود ندارد. به طور کلی در خصوص مساله توسعه روستا، گرچه خود روستاییان باید تلاش کنند، ولی تامین زیرساخت‌های توسعه قطعاً یک وظیفه حاکمیتی است. با وجود این که امروز بسیاری از روستاها از نعمت آب، برق، گاز و... برخوردارند؛ اما این امکانات تنها بخشی از پیش‌شرط‌های توسعه است.

به عبارت بهتر، توسعه زمانی به وجود می‌آید که در همه وجوه متوازن عمل کنیم؛ یعنی توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و زیرساختی با هم اتفاق افتاده باشد. امروز در روستاها زیرساخت‌های لازم وجود دارد. حتی روستاها را آسفالت هم کردیم، آب، برق، گاز و تلفن تامین کرده‌ایم اما هنوز برای روستاها زیرساخت‌های فرهنگی و اجتماعی درست نکرده‌ایم. به همین دلیل است که وقتی جوانی از روستا وارد دانشگاه می‌شود، تفاوت‌ها و جاذبه‌های فرهنگی شهر مانع از این می‌شود که روستایی به روستا برگردد. مهمترین کاری که باید انجام دهیم تا رونق کسب و کار در روستا وجود داشته باشد و به ویژه در حوزه زنان، این رونق مشاهده شود، این است که روی بسترهای اجتماعی زندگی روستایی کار شود و هویت‌سازی روستا اتفاق بیفتد.

منظورتان از هویت‌سازی روستایی چیست؟ آیا بازار اشتغال روستایی می‌تواند به صورت مستقیم در این هویت‌سازی دخیل باشد؟

متاسفانه رفته رفته روستاهای کشور در حال بی‌هویت شدن هستند. برخی برنامه‌های اشتغال که بدون هدف و برنامه در روستاها دنبال می‌شود، مستقیماً هویت روستایی را نشانه گرفته‌اند. به ویژه فعالیت‌های گردشگری روستایی بسیار بی‌برنامه دنبال می‌شود. بوم گردی و گردشگری روستایی می‌توانست نقطه عطفی در کشور ما باشد؛ اما باز هم بی‌برنامه دنبال شد. نمی‌دانیم در روستای هدف گردشگری قرار است دقیقاً چه اتفاقی بیفتد. آیا قرار است به یک مجسمه روستا تبدیل شود و یا روستایی که زندگی در آن در جریان است؟

به عنوان مثال اگر سری به ابیانه بزنید، وقوع چنین اتفاقی را در این روستا به خوبی می‌بینید. ابیانه یکی از روستاهای هدف گردشگری بود که تبدیل به یک مجسمه از روستا شد و هیچ حسی از زندگی به انسان منتقل نمی‌شود. این کار، مصداق دست بردن در روستا و تبدیل آن به یک موزه است. به نظرم این کار، روستا را از زندگی خالی می‌کند و دیگر نمی‌توانیم بگوییم در چنین روستایی زندگی جریان دارد. حال اگر این اتفاق در سایر روستاها هم رخ دهد، می‌تواند بسیار خطرناک باشد.

امروز بحث بوم‌گردی داغ است و همه به دنبال این هستند که اقامت‌گاه‌های روستایی به منظور توسعه بوم‌گردی ایجاد شود؛ غافل از آن که اقامتگاه روستایی به معنای ورود گردشگر داخلی و خارجی است که با خود تبعات اجتماعی و فرهنگی را به روستاها می‌برد. اما سوال اینجاست که چقدر زیرساخت‌ها را فراهم کردیم و فکر مردم را برای مواجهه با این گردشگران آماده کرده‌ایم؟

در خصوص مباحث بوم‌گردی و گردشگری روستایی اتفاقا نقش زنان بسیار پررنگ است اما ما هیچ استفاده‌ای از این نقش و جایگاه زنان در گردشگری روستایی نکردیم .

اما نکته اسفبارتر در مورد گردشگری روستایی این است که بدون اینکه زیرساخت‌های فرهنگی و اجتماعی را فراهم کرده باشیم، یکباره هجومی به روستا اتفاق می‌افتد و بنابراین می‌بینیم که بسیاری از معضلات فرهنگی و اجتماعی روستاها نظیر افزایش طلاق از غفلت در همین موضوع ناشی می‌شود. به دلیل همین تفاوت‌ها و تناقض‌هایی که بدون برنامه وارد روستا شده است، افراد هم دچار تضاد فکری می‌شوند و مشکلات متعددی برای آن ها رقم می‌خورد.

اما همان‌طور که اشاره کردید، معیشت روستایی دچار تحول شده است. در این سیر تحول معیشتی ناگزیر هستیم که مشاغل جدیدی را هم وارد بازار کار روستاها کنیم تا از مهاجرت و آسیب‌های اجتماعی پس از آن جلوگیری شود. در این خصوص چطور باید عمل کنیم که شغل‌آفرینی به بهای تخریب هویت روستایی تمام نشود؟

در این خصوص باید الگو داشته باشیم؛ یعنی دقیقاً بدانیم که چکار می‌کنیم. علاوه بر این، باید در روستاها تسهیل‌گر یا Developer وجود داشته باشد. تسهیل‌گرها افرادی باهوش و دوره‌دیده هستند که دقیقاً می‌دانند چکار می‌کنند. به این افراد برنامه داده می‌شود؛ یعنی برنامه توسعه روستا نوشته شده است و این تسهیل‌گرها هم بر اساس این برنامه عمل می‌کنند.

البته در این زمینه یک برنامه با عنوان توسعه روستایی در وزارت مسکن و شهرسازی نوشته شده است که متاسفانه فقط به زیرساخت‌ها می‌پردازد و هیچگونه نگاه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به روستاها ندارد. این در حالی است که به نظرم باید برای هر منطقه روستایی برنامه جامعی نوشته شود. چشم‌انداز روستاها باید مشخص باشد تا دقیقا بدانیم به چه سمتی می‌خواهیم حرکت کنیم.

در این زمینه باید ابتدا از کودکان روستایی شروع کنیم و هویت‌سازی را در مورد آن ها تحقق ببخشیم. اگر علاقمندی و پایبندی در کودکان روستایی ایجاد شود، این افراد حتی اگر در شهرهای مختلف تحصیل کنند، در نهایت به روستا برمی‌گردند و به دنبال آن، بستری هم برای مشاغل مختلف در روستاها ایجاد می‌شود.

امروزه شرایط در روستاها به گونه‌ای است که گاهی حتی با وجود اینکه بستر کار برای جوانان روستایی وجود دارد، اما جوانانی که برای تحصیل از روستاها خارج شده‌اند، دیگر برنمی‌گردند؛ چراکه روستا برای آن ها جاذبه‌های فرهنگی و اجتماعی ندارد. این در حالی است که اگر توسعه همه‌جانبه و با برنامه و چشم‌انداز باشد، اصالت هم حفظ می‌شود و جوان روستایی هم خود را متعهد می‌داند که پس از اتمام تحصیلش به زادگاه خود بازگردد و در همان جا مشغول کار و فعالیت شود.

علاوه بر فرهنگ‌سازی و تامین زیرساخت‌های فرهنگی و تربیتی روستاها، در حوزه زیرساخت‌های فیزیکی باید با چه رویکردی عمل کنیم تا هویت روستایی صدمه نبیند؟

در این زمینه باید به گونه‌ای عمل کنیم که تا جایی که ممکن است بافت روستاها تغییری نکند. امروزه متاسفانه شاهد هستیم که به اسم تقویت خانه‌های روستایی و ساختارهای فیزیکی، نوع منازل روستایی تغییر کرده است. به گونه‌ای که وقتی وارد روستاها می‌شویم دیگر چیزی به نام خانه‌های روستایی نمی‌بینیم. بلکه ساختمان‌های زشت و بدقواره‌ای را می‌بینیم که حاصل ترکیب نماد‌های شهری و روستایی هستند.

در طول تاریخ معماری روستایی برای خود صاحب هویت بوده است ؛ اما در این سال‌ها این هویت در حال تخریب شدن است. متاسفانه در این زمینه کوچکترین اقدامی در جهت حفظ هویت روستاها صورت نگرفته است و حتی به صورت نمادین هم هویت معماری، فرهنگی و اجتماعی دست کم چند روستا را معرفی نکرده‌ایم. این در حالی است که هویت‌بخشی به روستاها و حفظ اصالت مناطق روستایی مهمترین و موثرترین گام برای حفظ منابع موجود در روستاها و بهره‌برداری از آن ها در راستای توسعه است.

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید