نابودى جنگلهاى زاگرس و گسترش خشکسالى
درختان بلوط قطع و تبدیل به زغال میشوند. به این ترتیب بخش مهمى از منابع طبیعى و ارزشمند مناطق غربى ایران در حال تبدیل به زغال است. قبل از پرداختن به موضوع زوال جنگلهاى زاگرس ضرورت دارد که اشارهاى به تاریخچه این سلسله جبال و اهمیت پوشش گیاهی آن بهصورت جنگل انداخته شود.
مظفر شیروانی، کارشناس بینالمللی جنگل
درختان بلوط قطع و تبدیل به زغال میشوند. به این ترتیب بخش مهمى از منابع طبیعى و ارزشمند مناطق غربى ایران در حال تبدیل به زغال است. قبل از پرداختن به موضوع زوال جنگلهاى زاگرس ضرورت دارد که اشارهاى به تاریخچه این سلسله جبال و اهمیت پوشش گیاهی آن بهصورت جنگل انداخته شود .
تاریخچه :
سلسله جبال زاگرس از مناطق کنار دریاچه وان در ترکیه آغاز میشود و استانهاى آذربایجان غربى، کردستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، چهار محال و بختیارى، اصفهان، کهگلویه و بویراحمد، فارس و بخش عمدهای از استان خوزستان را در بر میگیرد. طول تقریبی این رشته جبال به حدود ١٤٠٠ کیلومتر و مساحت آن حدود٦٠٠٠ کیلومتر مربع تخمین زده میشود. رودخانههاى بزرگى مانند کرخه، زاینده رود و کارون که دومین رودخانه بزرگ جهان با طول ٨٥٠ کیلومتر است از این کوهها سرچشمه میگیرند. این سلسه جبال یکی از مهمترین زیستگاههاى کوهستانى ایران بهشمار میرود و به لحاظ در بر داشتن اندوختههاى گیاهى و حیوانى ( فون و فلور ) یکى از غنىترین زیستگاههاى کوهستانى جهان به شمار مىآید . از حدود هزار سال قبل از میلاد مسیح تاکنون مردم در دامنه این کوهها زندگى میکنند و به درستى حدس زده میشود که براى نخستین بار در جهان گوسفند ( بز ) را در این منطقه اهلى و گندم و جو را کشت کردهاند. در تپههای حاجی فیروز و گودین تپه علایمی دال بر انگور کاری دیده شده، که قدمت آنها به ٣٥٠٠ تا ٤٠٠٠ سال قبل از میلاد تخمین زده میشوند. حدود ٤٠ درصد آبهای شیرین فلات ایران از این رشته جبال سرچشمه میگیرند.
پوشش گیاهى و نقش جنگل در سلسله جبال زاگرس
سطوح رشته جبال زاگرس از گذشتههاى بسیار دور به علت شرایط آب و هوایى مناسب از جنگلهاى انبوه با گونههاى بسیار متنوع جنگلى و پوشش بسیار غنى گیاهان کف جنگل پوشیده شده بود که به تدریج به علت دخالتهاى مداوم انسانى، چراى دام، مصارف روستایى و غیره سیر قهقرایى را طى کردهاند . در مورد نقش عمده این جنگلها بهعنوان زیر بناى حیات در این مناطق مطالب فراوان نوشته و ذکر شده است که در اینجا بهطور مختصر به تأثیرات آنها بر روى آب و هوا و افزایش میزان بارش در مناطق مختلف بسنده میشود . بهطورکلى یکى از عوامل مهم در افزایش بارندگى در هر منطقه توپوگرافى و کوهستانهاى موجود در محل است. اهمیت کوهها و رودخانههایى که از آن ها سرچشمه میگیرند را میتوان در کشورهاى ایران (سلسله جبال البرز و زاگرس ) در عمان ( کوههاى ظفار )، در ترکیه و ارمنستان (کوههاى آرارات) در چین، نپال، هندوستان، پاکستان (هیمالایا) در افغانستان ( کوههاى هندوکش )، اروپا ( کوههاى آلپ ) و همچنین در سایر کشورهاى جهان به خوبى مشاهده کرد. ابرهاى برخواسته از دریاها در برخورد با دامنهها و ارتفاعات این کوهستانها سرد، منجمد و بارشهاى منطقهاى را موجب میشوند. هرچه سطح این کوهستانها از جنگلهاى انبوهترى پوشیده شده باشند، شدت تششعات خورشیدى در این مناطق کمتر است. این تاثیرات توام با عملیات تبخیر، تعرق، مه ایجاد شده و میکروکلیماى جنگل، جملگى نقش تعیین کنندهاى را در تنظیم و میزان بارندگى در مناطق مختلف خواهند داشت.
عوامل مؤثر در افزایش بارش در فلات ایران:
وجود دو رشته جبال البرز و زاگرس در کشور ایران امکانات زیادى را براى استفاده بهینه از منابع جنگلى سبز شده بر این ارتفاعات کوهستانى فراهم کرده است. این دو رشته سلسله جبال به خصوص رشته کوههای زاگرس با پوشش گیاهى انبوه خود باعث بهوجود آمدن آب و هواى نسبتا مساعدى نسبت به سایر کشورهاى خلیج فارس و برخى از همسایههاى دیگر شرقى و جنوب شرقى در کشور ایران میشوند. ابرهاى برخواسته از خلیج فارس، دریاى سیاه و دریاى مدیترانه با برخورد به دامنهها و ارتفاعات این سلسله جبال سرد شده و به صورت برف و باران ریزش میکنند. نابودى تدریجى جنگلها و از بین رفتن پوشش گیاهى باعث میشوند که بخش عمدهاى از ابرهاى برخواسته از دریاها به علت گرمایش سطح زمین و لخت شدن آن، سبکتر شده و توسط باد از روى ارتفاعات زاگرس عبور میکنند. از دست رفتن تدریجى ابرهاى سبک شده میتوانند یکى از مهم ترین عوامل فقدان تدریجى بارندگى و خشکسالىهاى متمادى در جنوب و جنوب غربى کشور باشند. تغییرات جوامع گیاهى و حیوانى در حوزههاى مختلف زاگرس دلالت بر این امر دارند که آب و هواى این مناطق هرگز به خشکى کنونى نبوده است . بلکه از بین رفتن تدریجى جنگلها و مراتع در شدت بخشیدن این روند خشکسالیها تأثیر بهسزایى داشتهاند. در ایران سالانه فقط 63 هزار هکتار از جنگلهای البرز و زاگرس نابود میشوند. ( مخدوم همایش سراسری ٢٥ ابان ٢٠١٣ خرم آباد) از دست دادن چنین سطحى از جنگلها براى کشورى که در حوزه کمربند خشک نیمه حارهاى واقع شده است خود یک فاجعه بزرگ زیست محیطى و عامل مهمى در تقلیل بارندگیهاى محلى و پراکندگى بیشتر ریزگردها است. بهطور کلى به عکس تصور عامیانه، جنگلها مطلقا نیازى به آبیارى ندارند بلکه خود عامل مهمى در ریزش و افزایش بارندگى در مناطق مختلف جهان است.
علل گسترش خشکسالى و تغییرات شدید آب و هوایى
افزایش روزمره گازهاى گلخانهاى: بهطور کلى گازهاى گلخانهاى به گازهاى گفته میشوند که تاثیرات سویى بر روى آب و هوا میگذارند. گاز دی اکسید کربن یکى از خطرناکترین این گازها است که از سوخت ساز مواد فسیلى حاصل میشود. مقدار این گاز در سالهاى اخیر از 250 قسمت هر میلیون متر مکعب به مقدار 350 قسمت در هر میلیون متر مکعب افزایش یافته و پیشبینى میشود که در صورت عدم تدابیر مناسب مقدار آن تا سال 2050 به 450 قسمت در هر میلیون متر مکعب نیز افزایش پیدا کند. افزایش تدریجى این گاز عامل بسیار مهمى در تغییرات اب و هوایى و گسترش خشکسالى است.
سیر قهقرایى جنگل ها: بهرهبرداریهاى نابخردانه از جنگلها توام با عدم اگاهى مردم از عواقب تخریب آنها یکى از عوامل مهم تغییرات شدید آب و هوایى در جهان و بالاخص در کشورهاى در حال توسعه است. گرچه جنگلها در کشورهاى صنعتى نیز أزبین برده شدهاند اما تفاوت فاحشى بین تخریب جنگل در کشورهاى صنعتى و کشورهاى درحال توسعه وجود دارد. در اکثر کشورهاى صنعتى ضمن از بین بردن جنگلهاى طبیعى، جنگلهاى دست کاشت توسعه یافتهاى بهوجود آورده شدند که علاوه بر نقش اقتصادى، اهمیت زیادى نیز در احیاى محیط زیست ایفا میکنند. در کشورهاى توسعه نیافته به علت عدم آگاهى مردم و حاکمیت اقتصاد کشاورزى بر جوامع، تبدیل تدریجى عرصههاى منابع طبیعى به زمینهاى کشاورزى، چراى دام و غیره نابودى کامل این منابع را باعث میشوند. منابع طبیعى سلسله جبال زاگرس نیز تا کنون از این مقوله جدا نبودهاند. شدت تخریب و تبدیل عرصههاى جنگلى از طریق بهرهبرداریهاى سنتى، صنعتى، زغالگیرى، چراى دام و یا تبدیل کردن عرصههاى آنها به زمینهاى فقیر و یا غنى کشاورزى بهتدریج و طى سالهاى متمادى نابودى این منابع را در پى داشتهاند.
یکى دیگر از عواملى که در طى سالهاى اخیر باعث از بین رفتن جنگلهاى زاگرس شده است شیوع بیمارى بلوط میرى ( بیمارى زغالى Biscogniaxia mediterran ) و متعاقب ان طغیان افات است. این بیمارى بیشتر از همه زمینه خشک شدن درختان بلوط و مخصوصا درختان و درختچههاى شاخه زاد که بیش از 70 در صد پوشش گیاهى منطقه را شامل میشوند را فراهم کرده است. عمر این گونههاى شاخه زاد نسبت به درختان دانه زاد خیلى کوتاهتر و حساسیت آنها نسبت به عوامل نامساعد طبیعى بیشتر است. این درختان بیمار ضمن خشک شدن تدریجى پس از مدت زمان کوتاهى خود به یک منبع آلوده کننده بیمارى مبدل میشوند. طغیان بیمارى تمام جنگلهاى منطقه اعم از جنگلکاریها و یا جنگلهاى طبیعى را نیز تهدید میکند. بنا بهگفته مهدى مؤمنى دبیر همایش کشورى "هاوار بلوط" ١٩میلیون اصله درخت بلوط فقط در سطح جنگلهای ایلام نابود شدهاند. ١٥ درصد دیگر نیز خشک و بقیه نیز بهسرعت در حال خشک شدن هستند.
بنا به گفته پروفسور مولینا سر پرست گروه فنی FAO ( پیام طبیعت ، پایگاه اطلاع رسانی سازمان جنگلها ، مراتع و آبخیزدارى دوم شهریور سال 93) "سابقه بیمارى به سال 2009 برمیگردد، یک میلیون و چهارصد هزار هکتار از این جنگلها آلوده و مبتلا به بیمارى زغالى هستند و سازمان جنگلها با تهیه دستورالعملاجرایى و بهداشتى ٦٤ هزار هکتار از درختان الوده را قطع کرده است!" . این در حالی است که کارشناسان دفتر مهندسی جنگل FTB (گزارش پایان کار سال 1995) علائم جنگل میرى را در سال 1995( 14 سال قبل از این تاریخ ) در جنگلها مشاهده و توجه مسئولان را به این امر مهم معطوف شد. بیمارى در آن زمان در سطح کنونى پیشرفت نکرده بود. در سال 2009 که بیمارى زغالى تشخیص داده شد، درختان بیش از 70 درصد برگهای خود را از دست داده بودند. از زمان تنک شدن تاج درختان تا مرگ آنها زمانى طولانى سپرى شده است . در این فاصله اتفاقاتى نیز در محیط رخ داده که موجب شده است درختان به شدت برگهاى خود را از دست بدهند. زمانى که درختان به مرحله تنک شدن برگها برسند درختان آسیب دیده محسوب میشوند که مصونیت خود را از دست داده و پذیراى هر نوع آفت ویا بیمارى خواهند بود. در حال حاضر حد اقل یک میّلیون و چهار صد هزار اصله درخت از بقیه این جنگلها نیزاسیب دیده و بیمار هستند.
چه باید کرد ؟
اگر علاقمند به کم کردن دورههاى خشکسالى و تعدیل کردن درجه حرارت هوا هستیم، ضرورت اجتنابناپذیر در این کشور ایجاب میکند که فعالیتهای گسترده و جدى را در زمینههاى مختلف از قبیل کم کردن میزان گازهاى گلخانهاى همچنین گسترش و احیاى منابع طبیعى فراهم کنیم. یکى از مؤثرترین راههاى در کم کردن این گازها در هوا گسترش جنگلها است. هرچه جنگلها متنوعتر، جوانتر و سطح آنها گستردهتر باشد به همان نسبت نیز جذب دی اکسید کربن در آنها زیادتر خواهد بود. در این مورد هرگونه اقدام احیایى، حفاظتى، پرورشى که پایدارى و استقامت جنگلها را فزونى بخشد، نقش تعین کنندهاى نیز در کم کردن میزان دی اکسید کربن خواهند داشت. جنگلها بهطور کلى منابعى خود کفا هستند که اگر عوامل تخریب از میان آنها برداشته شوند، قادرند در مدت زمانى نه چندان دور اکوسیستم تخریب یافته را بازسازى و خود را احیا کنند. این جوامع خود درمان در اکثر مواقع نیازى نیز به کمکهاى خارجى مانند سم پاشى، کود دهى، جنگلکارى و یا آبیارى نخواهند داشت. آنها قادرند درسختترین شرایط بر روى صخرهها، شنزارها و زمینهای فقیر رشد کنند وعامل اصلى در بهوجود آمدن خاک، افزایش رطوبت و غیره باشند .
در مورد جنگلهای زاگرس بهنظر میرسد که عوامل متفاوت و زیادى از گذشتههاى دور تاکنون در درهم ریختن ساختار و پایین آوردن نقطه آسیبپذیرى این منابع تاثیر گذاشتهاند. در این شرایط به نظر نویسنده، باید نخست بدون اتلاف وقت و با خونسردى تمام نسبت به جمعآوری تمام اطلاعات لازم از گذشتههاى بسیار دور تاکنون در مورد این جنگلها و همچنین تغییر و تحولاتى که در جوامع حیوانى و انسانى وابسته به آنها در این زمانها رخ داده است، اقدام کرد. اطلاعات دقیق جمعآورى شده از چگونگى تغییرات آب و هوا، افزایش گرماى منطقه، خشکسالى، گازهاى آلوده کننده، رشد جمعیتها، حضور صنایع مختلف، تجزیه وتحلیل و عناصر خاک، برگ درختان و غیره میتوانند شناخت بیشترى را در اختیار محققان قرار دهند.
در حال حاضر تنها یک میلیون و چهار صد هزار هکتار از جنگلهاى زاگرس بیمار و ٦٤ هکتار نیز تنها در سالهای اخیر از طرف سازمان جنگلها و مراتع مجوز قطع گرفتهاند. اگر سطح بیمارى در جنگلهاى شمال و سایر نقاط کشور را نیز به آنها اضافه کنیم، متوجه خواهیم شد که عمق فاجعه به مراتب عمیقتر از آن است که فقط به یک بیمارى زغالى و یا طغیان یک آفت بسنده شود که بتوان با تصور تغییرات جزیی آب و هواى فصلى واقدات فورى بهداشتى در عرض یکسال از میان بر داشته شوند( رئیس سازمان جنگلها: خشکیدگی جنگلهای بلوط زاگرس متوقف شد . پیام طبیعت 16 شهریور ماه 93) و یا اینکه تمزکز فکر و نیرو فقط به چراى دام محدود شود. بهنظر میرسد همانطور که اشاره شد تنها جمعآورى اطلاعات گسترده وهمه جانبه میتواند محققان را در شناخت علل بیمارى و اتخاذ راههاى پیشگیرى و درمان کمک کند. هدف از این آمار برداریها تنها محدود به وضعیت فعلى جنگل نمیشود، بلکه مشکلات و مسائل ساکنان این عرصهها باید مشخص و راه حلهاى مناسب براى إز بین بردن مسایل آن ها پیشنهاد و به اجرا در آیند. مساله روستاییان و دامهاى آنها براى دستیابى به راه حلهاى مناسب یکى از مهمترین بخشهاى برنامهریزىها را به خود اختصاص خواهند داد. در درجه نخست حل مشکل دام و مشکلات اجتماعى خیلى دشوار بهنظر میرسند، اما از آنجایی که أکثر کشورهای صنعتى توانستهاند به تدریج بر این مشکلات فایق آیند، اطلاعات و تجارب آنها میتواند در از بین بردن این موانع در کشور ایران نیز موثر واقع شود.
اکتفا کردن به سوزاندن حجم زیادى از درختان بیمار گرچه یک راه حل فورى به منظور جلوگیرى از شیوع و پراکندگى بیمارى است اما به هیچ وجه علت اصلى بیمار شدن درختان و چگونگى اتخاذ تدابیر لازم جهت پیشگیرى را مشخص نمیکند. علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. سوزاندن حجم زیادى از درختان بیمار و آسیب دیده خود باعث انتشار مقدار زیادى از گازهاى گلخانهاى بالاخص گازهاى مونواکسید کربن و دی اکسید کربن در هوا میشود. انتشار این گازها بهعنوان عامل مهم آلوده کننده محیط زیست نقش عمدهاى را در افزایش گرما، خشکسالى و بالاخره در فراهم کردن شرایط جنگلمیرى به وجود میآود . معمولا تا زمانی که علت اصلى بیمارى بهطور دقیق مشخص نشده است، راههاى پیشگیرى و درمان آن نیز امکانپذیر به نظر نمیرسد. اگر علت بیمارى یک قارچ، یک ویروس، یک باکترى و یا آفات و امراض دیگرى باشند، باید مشخص شود که با توجه به حضور همیشگى این عوامل بیمارىزا در طبیعت، چه اتفاقاتى در جنگل رخ داده است که موجب طغیان آفات و امراض شده است.
فقدان زادآورى طبیعى و ضرورت جنگلکارى:
ظاهرا در احیای جنگلهاى مخروبه و بیمار زاگرس امر جنگلکارى ضرورى به نظر میرسد. بهطور کلی نباید فراموش کرد که جنگلکارى زاییده فکر انسانى است که از عمر آن نیز بیش از حدود دویست سال نمیگذرد. جنگلها قادرند مانند سایر موجودات زنده به شرطى که پایگاههاى آنها زیاد در هم ریخته نشده باشند، زادآورى طبیعى کنند. از این امکان طبیعى که هزینه چندان قابل توجهی نیز به همراه نخواهد داشت، میتوان حداکثر استفاده لازم را کرد. جنگلهاى زاگرس جنگلهاى طبیعى تخریب شدهاى هستند که تاکنون با وجود مسایل و مشکلات تخریب کننده بهطور خودکار نیز کم و بیش زادآورى و تجدید حیات کردهاند. متاسفانه نهالهاى سبز شده آن ها بلافاصله توسط دام چریده شده و امکان رشد پیدا نمیکند. بنابراین در پایگاههاى مناسب میتوان از میکروکلیماى موجود با وجود درختان و درختچههاى شاخه زاد و یا دانه زاد استفاده بهینه کرد و زمینه را براى به وجود آمدن زادآورى طبیعى فراهم ساخت. زادآورىهاى طبیعى گرچه در ابتدا رشد کندترى نسبت به نهالهاى جنگلکارى شده دارند ، اما آنها با توجه به تنوع ژنى بسیار متفاوتى که نسبت به نهال هاى حاصل از نهالستانها دارا هستند، قادرند خودشان رابه بهترین وجه با تغییرات آب وهوایى هماهنگ کنند. در زادآوریهاى طبیعى با توجه به رقابتهاى شدیدى که بین نهالهاى سبز شده وجود دارد، نهالهایى ادامه بقا پیدا میکنند که قادر باشند خود را به بهترین وجه با شرایط موجود و متغیر طبیعت وفق دهند. گرچه این نهالها طى سالاى اولیه، رشد نسبتا کمترى را نسبت به نهال هاى دست کاشت دارند. اما آن ها قادرند در سالهاى آتى به سرعت این کندى رشد را جبران کنند. کندى رشد سالیانه آنها در سالهاى اولیه زادآورى که باعث ضخیم شدن جدار سلولزى و فشردگى دوایر سالیانه آنها میشود خود عامل بسیار مهمى در انعطاف پذیرى ( Elastitet ) درختان در سالهاى آتى است. این تفاوت رشدى مراحل اولیه زاداورى از لحاظ اکولوژى و اکونومى بسیار معنا دار بوده و در آینده این منابع اهمیت به سزایى خواهد داشت. با وجود مزایایى که زادآورى طبیعى بر جنگلکارىهاى مصنوعى دارد ، اما اجبارا در برخى از موارد به علل مختلف امر جنگلکارى ضرورى و اجتنابناپذیر به نظر میرسد. در این عرصهها مساله احیاى جنگلها عملا با موفقیت جنگلکاریها رابطه مستقیم پیدا میکند. بهطور کلى اکثر قریب به اتفاق جنگلکارىها در جهان بر اساس تفکر جنگلدارى کلاسیک مدیریت میشوند. در این روش کارشناسان مسئول با جمعآورى اطلاعات صحرایى و ادارى با توجه به جوامع گیاهى منطقه اقدام به انتخاب گونه و عملیات جنگلکارى میکنند. از آنجایی که جوامع گیاهى منطقه خود تحت تأثیر عوامل محیطى تغییر پذیرند، بنابراین انتخاب گونههاى جنگلکارى تنها بر این اساس مطمئنا آینده آن ها را به مخاطره خواهد انداخت. علاوه بر این اقدام این نوع جنگلکاریها، مجریان را در چهار چوب یک برنامه صد الى صد و پنجاه ساله ( دوره دیرزیستى درختان ) با عملیات پرورشى ایستا محدود میکند و امکان هر گونه خروج از آن را با توجه به تغییرات آب وهوایى از آنها سلب میکند. در جنگلکاریهاى دست کاشت نهالهاى کاشته شده جمیعا همسال و در آینده نیز با توجه به عملیات پرورشى کلاسیک که در آنها به عمل خواهد آمد به جنگلهاى یک اشکوبه، همسال ، ناپایدار و در اکثر مواقع نیز تک گزینى مبدل میشوند که در مقابل عوامل زنده و غیره زنده طبیعى بسیار زبون و آسیبپذیر میشوند. یک دوره خشکسالى، یک طوفان شدید ویا یک برف سنگین میتواند به سرعت باعث در هم ریختگى، سر شاخه شکستگى، ریشهکن شدن و متعاقب آن طغیان آفات و امراض در باقیمانده این جنگلها شوند. از آنجایی که جنگلکاریها در اکثر نقاط زاگرس امرى پر هزینه هستند، بنابراین ضروری است که از ابتدا تدابیرى اتخاذ شوند که بتوانند پایدارى این نوع جنگلکاریها را ضمانت بخشند.
یکى از تدابیرى که می تواند پایدارى جنگلهاى دست کاشت را در آینده ضمانت بخشد، اتخاذ تدابیرى مناسب به منظور هدایت این نوع جنگلها به جنگلهاى همگام با طبیعت است. جنگلهاى همگام با طبیعت به عکس جنگلهاى کلاسیک، جنگلهاى ناهمسال چند آشکوبه و آمیختهاى هستند که به علت وجود ساختار و گرایش به سوى زادآورى طبیعى از مقاومت بالایى در مقابل عوامل متغیر جوى برخوردار هستند. دستیابى به این هدف معمولا قبل از اقدام به هرنوع جنگلکارى و عملیات صحرایى و تحت برنامهاى متفاوت از جنگلدارى کلاسیک انجام میشود. ( شیروانى ، کنفرانس پایدارى جنگل پکن. Dauerwald 2014 )
ثبات و اطمینان از آینده جنگلکاریها خود یک شانس بزرگى را برای ایجاد کار و اشتغال روستاییان در مناطق دور افتاده به وجود مىآورد . این شانس را دولتها نباید به هیچ وجه از دست بدهند. علاوه بر اینها سرمایهگذاریها در زمینههاى مختلف منابع طبیعی اگرچه در ابتدا کم بهره بهنظر میرسند، اما آنها جز سرمایهگذاریهاى ثابت با ریسک ناچیز هستند که بسیار نیز مورد توجه سرمایهگذاران بزرگ مانند شرکتهای بیمه، بانکهاى جهانى و سایر موسسات بینالمللی است. دولتها میتوانند حتى قسمتى از ذخایر ارزى خود را که در نزد بانکهاى خارجى به سپرده میگذارند، در زمینههاى احیاى منابعطبیعى سرمایهگذارى کنند. سرمایهگذارى در این زمینهها با توجه به گرایش جهانى در امر فاصله گرفتن از انرژیهاى فسیلى براى کشورهایى که اقتصاد آنها به نفت و مواد نفتى وابسته است، امرى حیاتى است.
نحوه تفکر و برخورد به منابع جنگلى:
مشکل عمده دیگرى که در جوامع در حال پیشرفت باعث سیر نابودى جنگلها و مشکلات زیست محیطى میشود، تفکر کشاورزی حاکم بر این منابع است. بهعنوان مثال در کشور ایران گرچه ٨٣.٥ درصد اراضى کشور را منابع طبیعى تجدیدپذیر به خود اختصاص میدهند ( سازمان جنگلها و مراتع دفتر مهندسی 1385) اما این منابع بهطور مستقیم زیر نظر وزارت کشاورزى اداره میشوند، پاسخگوى مسایل منابع طبیعى دولت به مجلس وزیر کشاورزى است. رئیس سازمان جنگلها و مراتع کشور غالبا یک مهندس کشاورزى است که از طرف وزیر جهاد کشاورزى انتخاب میشود، دانشکدههاى منابعطبیعى خود بخشی کوچک از پردیسهاى کشاورزى دانشگاهها هستند. به کار گیرى امکانات طبیعى در خدمت کشاورزى، باعث خشک شدن دریاچهها، تالابها، گسترش کویرها، وقوع سیلابها، آلودگى آبهاى زیرزمینى و پراکندگى روزافزون ریزگردها شده است .
اهداف خودکفایى کشاورزى در منطقه خشک و نیم خشک مانند کشور ایران تخریبهایى را ایجاد کردهاند که به آسانى قابل اصلاح وترمیم نیست. اجراى طرحهاى علوم طبیعى نیاز به زمانى طولانى براى پاسخگویى دارند؛ بنابراین در قالب تفکر یکساله تولیدات کشاورزى و حتى تفکرات محیط زیستى نمیگنجند. نوع تولیدات کوتاه مدت محصولات کشاورزى با بلند مدت بودن طرحهاى جنگلدارى مغایرت کامل دارد. بنابراین با توجه به نوع تفکر کشاورز گونه نیز اکثر طرحهاى احیایى منابعطبیعى مانند عملیات پرورشى و غیره، در بیشتر مواقع ناتمام در بین راه رها میشوند.
در سطح سازمان جنگلها نیز برنامهریزىها با عوض شدن مسئولان به سرعت تغییر میکنند و در زمان کوتاهى برنامههاى صد ساله به برنامههاى کوتاه مدت مانند اکوتوریسم و یا کشت گیاهان دارویى، زراعت چوب و غیره مبدل میشوند و چند سال بعد یک مرتبه طرح استراحت بدون هیج برنام مشخصى مساله روز میشود!
سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزدارى با توجه به سطح گسترده منابع طبیعى وظایف متعددى را در حوزههاى مختلف به عهده دارد و براى اجراى این وظایف نیازمند ثبات برنامهریزى و یک تشکیلات مستقل و مناسب در سطح یک وزارتخانه است تا بتواند از عهده انجام این کارها برآید.
تغییر رژیم غذایى:
یکی از نکاتى که تاکنون کشورهاى در حال توسعه کمتر به آن توجه کردهاند، مساله تغییر دادن رژیم غذایى مردم این جوامع است. به این مطلب در کشورهاى اروپایى بعد از جنگهاى جهانی اول و دوم توجه خاصى کردهاند و به این ترتیب فشار زیادى که بر روى منابعطبیعى بود برداشته شد و زمینه براى احیاى مراتع و جنگلها فراهم شد. در برخى از کشورهاى در حال توسعه نیز در سالهاى اخیر اقداماتى مانند وارد کردن گوشت سفید ( گوشت مرغ ) در رژیم غذایى مردم انجام شده است. گرچه ین اقدامات بهمنظور حفظ منابع طبیعی نبودهاند، اما فاصله گرفتن از مصرف گوشت قرمز و یا پرورش دامها در محیطهاى بسته عملا میتوانند بهتدریج در جهت کم کردن فشار چراى دام مؤثر واقع شود، این قبیل اقدامات اگر آگاهانه و طى برنامهریزیهاى گسترده پیگیرى شوند، مطمئنا میتوانند نتایج بسیار ارزندهاى را با خود به همراه داشته باشند.
تعین هدف و برنامه تنها راهکار موجود:
اگر جامعهاى به مسئله خشکسالى و ممانعت از گرم شدن تدریجى هوا علاقه مند باشد لازم است که در راه رسیدن به این هدف گامهاى مؤثرى را بردارد. ممانعت از جنگلزدایى، احیا و توسعه جنگلها همراه با فاصله گرفتن از مصرف مواد انرژىزاى فسیلى میتوانند از مؤثرترین و کم هزینهترین روشها در جهت دستیابى به این اهداف باشند. در ایران با توجه به نقش پوشش گیاهى سلسله جبال زاگرس توجه به این منابع ارزنده یکى از مهمترین وظایف مسئولان کشور محسوب میشود . در این راستا انتخاب راهکارهاى مناسب در جهت رسیدن به اصل پایدارى و حل معضل جنگل میرى، پیشگیرى، درمان و توسعه جنگلها از اهمیت بالأیى برخوردار میباشد . مشکل جنگل میرى در جنگل های زاگرس تنها به یک استان و یا یک گونه بلوط منتهى نمیشود ،بلکه مساله حیات اکوسیستم هاى گیاهى، حیوانى این سلسله جبال مد نظر است . این جنگل ها در مرحله سیر قهقرایى هستند، بنابراین نمی توان و نباید فاجعهاى را که در حال پیشرفت است، تنها در سطح یک بیمارى زغالى تنزل داد . این بیمارى همان طوری که اشاره گردید، معلول عوامل زیادى است که در چند ده اخیر در منطقه رخ داده اند . این علل باید مشخص و از میان برداشته شوند. اعتنا کردن به اینکه یک سال هوا سردتر شده و بیمارى در سطح یک میلیون و ١٣٠ هزارهکتار کنترل شده است. (رئیس سازمان جنگها و مراتع خشکیدگی بلوطهای زاگرس متوقف شد پیام طبیعت 18 شهریور 93) با گزارش کارشناسان FAO در سال ١٣٩٣ مطابقت ندارند. اینکه افول و نزول یک بیمارى به تغییرات آب وهوایی وسایر شرایط محیط بستگی دارد مطلبى است کاملا واضح و نباید باعث ایجاد توهم گردد . تا زمانی که علت بیمارى مشخص نگردد ،هیچ گونه عملیات احیایى از قبیل جنگلکارى ، سوزاندن درختان خشکیده ، سم پاشى و سایر تدابیر ضربتى نمی توانند در بلند مدت راه گشا و نجات دهنده باشند . مشکلات رشته جبال زاگرس مسایل یک اکوسیستم بیمار هستند که لازمه درمان آن ها یک دانش گسترده و شناخت هرچه بیشتر از چگونگى عملکرد کلیه عوامل زنده و غیر زنده طبیعى هستند. هر گونه دخالت نابجایى باعث در هم ریختن بیشتر این اکوسیستم های تخریب شده میشوند که بعدا اصلاح کردن آن ها غیر ممکن خواهند بود. فراموش نکنیم که بیش از ده ها هزار سال قبل إنسان ها به سلسله جبال زاگرس آمدند و امروزه به علت شرایط سخت و نامناسب تلاش میکند به هر طریقى که ممکن است محل زندگى خود را ترک و به محلهایى دیگر مهاجرت کند. شرایط زندگى در بیش تر استانهاى جنوب و جنوب غربى، بهتدریج غیر قابل تحمل شده است، مردم در اکثر شهرهاى این استانها حتى با کمبود آب آشامیدنى و بالاترین میزان الودگى هوا در جهان مواجه هستند.
L
دیدگاه تان را بنویسید