Iranian Agriculture News Agency

گفت‌وگو با دکتر حمیدرضا ارباب عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی

رشد اقتصادی با دفع مواد زاید بیشتر محیط زیست را آلوده می‌کند/ توسعه پایدار یعنی بهره‌برداری از منابع با توجه حفظ فرصت‌های تولید برای آیندگان/ انقراض گونه‌ها ناشی از بهره‌برداری بیش از حد از منابع طبیعی است

وقتی رشد اقتصادی با دفع مواد زاید بیشتر با محیط زیست همراه است قطعاً آلودگی نیز بیشتر خواهد شد. آلودگی بیشتر باعث کاهش ظرفیت جذب محیط زیست می شود، ظرفیت جذبی که از نظر ما کاملاً محدود است. محیط زیست ظرفیت بازتولید محدودی دارد و آلودگی ایجاد شده در صورت حفظ تعادل در تولید آلودگی به سطوح بحرانی نمی رسد.

رشد اقتصادی با دفع مواد زاید بیشتر محیط زیست را آلوده می‌کند/ توسعه پایدار یعنی بهره‌برداری از منابع با توجه حفظ فرصت‌های تولید برای آیندگان/ انقراض گونه‌ها ناشی از بهره‌برداری بیش از حد از منابع طبیعی است

خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا) - وحید اسلام زاده

دکتر حمیدرضا ارباب متولد سال ۱۳۳۶ در تهران؛ او فارغ التحصیل مقطع دکتری در رشته اقتصاد است و از سال ۱۳۶۶ عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی ا‌ست. اقتصاد محیط زیست و منابع طبیعی اثر راجر پرمن، یوما، جیمز مک گیل ری با ترجمه او در سال ۱۳۸۳ به عنوان کتاب برگزیده سیزدهمین دوره کتاب سال دانشگاهی شناخته شد و اقتصاد خرد اثر گریگوری منکیو نیز با ترجمه وی در سال ۱۳۸۷ جایزه کتاب فصل پاییز را دریافت کرد.

اقتصاد منابع طبیعی و محیط زیست یک علم میان رشته ای و دارای ابعاد گوناگونی است. موضوع اقتصاد محیط زیست به زمان آدام اسمیت برمی گردد ولی در طول زمان نحوۀ نگرش به منابع طبیعی تغییر کرده است. برخی از کارشناسان مسایل زیست محیطی معتقدند که باید تلاش کرد تا به سمت یک نظام فراگیر که علوم زیست محیطی و انگاره های اقتصادی را یکپارچه می کند حرکت کنیم. از دیگر سو عده ای معتقدند که باید از روش های نئوکلاسیک ها در مسایل منابع طبیعی استفاده کرد.

از نظر شما منظور از اقتصاد منابع طبیعی یا اقتصاد محیط زیست چیست؟

مسأله مهم این است که یک منبع طبیعی از نظر اقتصادی تا چه حد توان بازتولید یا احیاء مجدد را دارد. لذا منابع طبیعی به دو دسته تقسیم می شوند: یکی تجدیدپذیر و دیگر تجدیدناپذیر. مهمترین ویژگی منابع تجدیدپذیر این است که پایان ناپذیرند. به عبارت دیگر مصرف فردی یا گروهی باعث تمام شدن آن نمی شود. مانند انرژی خورشیدی. منابع تجدید نشدنی هم مانند سوخت های فسیلی هستند. مابین این دو منبع منابعی داریم که تخلیه پذیری بالقوه دارند و با وجود این که تجدیدشدنی هستند اما بالقوه پایان پذیرند. منابعی مانند جنگل ها یا تنوع زیستی حیوانی و گیاهی معمولاً تجدیدشدنی هستند اما به طور بالقوه پایان پذیرند. اقتصاد منابع طبیعی و محیط زیست یک علم میان رشته ای و دارای ابعاد گوناگونی است. پیدایش اقتصاد منابع طبیعی به مثابه یک خرده نظام (به عنوان شاخه ای از علم اقتصاد) مربوط به دوران معاصر می شود. موضوع اقتصاد محیط زیست به زمان آدام اسمیت برمی گردد ولی در طول زمان نحوۀ نگرش به منابع طبیعی تغییر کرده است. برخی از کارشناسان مسایل زیست محیطی معتقدند که باید تلاش کرد تا به سمت یک نظام فراگیر که علوم زیست محیطی و انگاره های اقتصادی را یکپارچه می کند حرکت کنیم. از دیگر سو عده ای معتقدند که باید از روش های نئوکلاسیک ها در مسایل منابع طبیعی استفاده کرد. آن ها بر مجموعۀ کامل تری از شبه بازار که موجب بهبود کارآیی رفتار می شود تأکید دارند. به هر حال زمینه های مشترکی بین تمام اقتصاددانان منابع طبیعی وجود دارد. تقریباً تمامی افراد در ناتوانی بازار در تخصیص منابع طبیعی در طول زمان اتفاق نظر دارند. به همین ترتیب وقتی رشد اقتصادی با دفع مواد زاید بیشتر با محیط زیست همراه است قطعاً آلودگی نیز بیشتر خواهد شد. آلودگی بیشتر باعث کاهش ظرفیت جذب محیط زیست می شود، ظرفیت جذبی که از نظر ما کاملاً محدود است. محیط زیست ظرفیت بازتولید محدودی دارد و آلودگی ایجاد شده در صورت حفظ تعادل در تولید آلودگی به سطوح بحرانی نمی رسد. سیستم های آلوده از طریق فرایندهای طبیعی تصفیه شده و تجدید حیات می یابند. ویژگی کلیدی اقتصاد نوین محیط زیست و منابع طبیعی دستیابی به خدمات مطلوب با استفاده از منابع طبیعی و زیست محیطی است.

آیا می توانیم برای منابع طبیعی و محیط زیست دیدگاهی اخلاق مدار و عدالت محور ارایه دهیم؟ از نظر شما ارایه این دیدگاه چقدر ضرورت دارد؟

اگر اخلاق را به اخلاق انسانی و طبیعی تقسیم کنیم، می توانیم بگوییم که در اخلاق انسانی حقوق و تکالیف تنها به جوهر و شخصیت وجود انسان ها چه به صورت فردی و یا اجتماعی مربوط می شود. انسان ملاحظه و رعایت سایر جانوران غیرانسانی را می کند اما در واقع جانوران غیرانسانی هیچ حقوق و مسوولیتی ندارند. اما در مقابل اخلاق طبیعی معتقد است که ارزش ها از جوهره وجودی انسان سرچشمه نمی گیرد. هیچ نوع پایه روانشناسی انسانی وجود ندارد، هیچ پناهگاه اختصاصی برای انسان وجود ندارد. در مقابل حقوق تنها با ملاحظه و رعایت برخی نظام های طبیعی، شامل اجزاء حیاتی و غیرحیاتی، قابل تعریف است. آلدو لئوپولد در کتابش می نویسد: "تنها چیزی حق است که گرایش به زیبایی، کمال و پایداری حیات اجتماعی داشته باشد. در غیراین صورت آن چیز باطل و غیرواقعی است."

اغلب طرفداران و نویسندگان محیط زیست چنین موضعی دارند. هر بوم شناس متعهدی با وجود آثار تخریبی زیانبار اجرای طرح های صنعتی بر اکوسیستم می تواند بگوید اجراء آن ها درست نیست. مسأله حایز اهمیت اخذ نتیجه عملی برای سیاست گزاری از این چشم انداز اخلاقی است. بین اخلاق، حفاظت محیط زیست، رشد و توسعه اقتصادی بحث های متضاد و پرسش های بی پاسخی به وجود می آید. برای اخلاق زیست محیطی، رشد و توسعه اقتصادی سهم مهلکی است. حتی توسعه پایدار هم نمی تواند بین این دو ارتباط برقرار کند. برای رشد و توسعه اقتصادی قابل توجیه نیست که دست روی دست گذاشت و هیچ کاری نکرد، جمعیت روز به روز در حال افزایش است و این مازاد جمعیتی به کار و نان نیاز دارد. و این ممکن نیست جز کمک گرفتن از طبیعت. در عوض اخلاق گرایان می گویند که اگر برای شما انسان مهم است، آیا آیندگان انسان نیستند. با تخریب محیط زیست توان زندگی آیندگان کم می شود. در حقیقت نمی توان بین این دو، حق مطلق را یافت. امروزه تردیدی نداریم که بسیاری از فعالیت های اقتصادی دارای نتایج غیرقابل برگشت است. زیرا استخراج و استفاده از خدمات منابع طبیعی پایان پذیر، همیشگی نخواهد بود. هر اقدام و فعالیت اقتصادی که منجر به تولید نشود قابل برگشت است ولی هر اقدامی که منجر به تولید شود غیرقابل برگشت خواهد بود.

از دیدگاه علم اقتصاد چگونه می توان به پایداری و توسعه پایدار رسید؟

اول باید گفت که چرا مفهوم پایداری برای اقتصاد مهم است. سه دلیل برای این اهمیت می توان ذکر کرد: اول) دلیل اخلاقی: یعنی نسل آینده از فرصت های یکسان که نسل کنونی از آن استفاده می کند محروم نشوند. دوم) تنوع اکولوژیکی: تنوع زیستی یکی از حقوق اولیه و بی بدیل انسان هاست. آن گاه هر فعالیت اقتصادی که کاهش چنین تنوعی را تهدید کند ذاتاً نامطلوب است. سوم) توجیه اقتصادی پایداری: اقتصاد وقتی می تواند رشد کند و به توسعه برسد که دارای رفتارهای پایدار باشد. هیچ رفتار غیرپایداری به رشد و توسعه نمی رسد.

مشخصاً ویژگی های پایداری و توسعه پایدار چیست؟

کارشناسان، پنج ویژگی برای این بحث ذکر کرده اند:

1- که دو قسمت دارد: الف) وضعیت پایدار وضعیتی است که در آن مطلوبیت در طول زمان رو به کاهش نباشد. ب) یا مصرف در طول زمان رو به کاهش نباشد.

2- وضعیت پایدار وضعیتی است که منابع به نحوی مورد بهره برداری قرار گیرند که فرصت های تولید برای آیندگان حفظ شود.

3- وضعیت پایدار وضعیتی است که ذخایر سرمایه های طبیعی در طول زمان رو به کاهش نباشد.

4- وضعیت پایدار وضعیتی است که منابع به نحوی مورد بهره برداری قرار گیرند که درآمد پایدار از به کارگیری منابع طبیعی حفظ شود.

5- وضعیت پایدار وضعیتی است که حداقل شرایط برای ثبات اکوسیستم ها و توانایی مقابله اکوسیستم با شوک ها را در طول زمان فراهم کند.

چه زمانی چشم انداز توسعه پایدار امیدوارکننده خواهد بود؟

اگر جریان آلودگی کاهش یافته، بازیافت ضایعات تشویق شود و توجه بیشتری به مقررات، مدیریت و دفع مواد زاید و ضایعات شود، چشم انداز توسعه پایدار قطعاً امیدوار کننده خواهد بود. در واقع هر اقدام از این نوع باعث حرکت به سمت پایداری می شود.

ما چگونه می توانیم به این هدف برسیم؟

برخی معتقدند که اطلاعات در این مسیر حرف اول را می زند. به نظر می رسد که چنانچه بنگاه های اقتصادی با محیط زیست دوستانه رفتار کنند افزایش سودآوری آن ها قطعی است، در برخی از موارد نیز مصرف کنندگان با رفتار خود اعتبار زیست محیطی خوبی به تولیدکنندگان و فروشندگان اعطاء می کنند.

نقش دولت های محلی و منطقه ای در توسعه و اجرای استراتژی توسعه پایدار چیست؟

آن ها نقش های مهم و اساسی ای دارند، به چه دلیل: اقتصاد نوین بسیار پیچیده بوده و دارای سیستم های بسیار وابسته و اجزاء و بخش های مرتبط است. با وجود آن که واحدهای خُرد می توانند در کاهش آثار زیست محیطی نقش مهمی ایفا کنند وجود ارتباط بسیار نزدیک باعث می شود تا منافع اساسی اضافی با برنامه ریزی محیط زیست در سطوح بالاتر به دست آید. مثلاً درباره سیستم های یکپارچه دفع زباله و ضایعات، تولید انرژی و گرمایش منطقه ای مربوط به دولت های محلی و منطقه ای می شود.

مهمترین پرسش درباره اقتصاد رفاه و محیط زیست است. آیا می توان هم اقتصاد رفاه داشت و هم محیط زیست سالم و منابع طبیعی با ذخایر مناسب؟

نخستین مسأله مهم این است که محیط زیست نظام پیچیده ای از ذخایر منابع طبیعی است که جریانی از خدمات باارزش را برای جامعه فراهم می کند. به طور مثال سوخت های فسیلی و سنگ های معدنی منابع اولیه و مواد خام با ارزش در فرایند تولید محسوب می شوند، با استفادۀ صحیح از جنگل ها و شیلات می توان به تولید پایدار چوب و مواد غذایی پرداخت، از مناطق غیرمسکونی و دست نخوردۀ طبیعت نیز می توان بهره های بسیار زیادی برد، این بهره ها شامل استفاده از چشم انداز طبیعی، مناظر زیبا، آرامش و سکوت طبیعت است. بنابراین منابع زیست محیطی ذخیره ای و جریانی، به طرق مختلف می توانند منافع زیادی برای انسان به همراه داشته باشند. گذشته از فایده ای که این منابع چه به طور مستقیم و چه به طور غیرمستقیم برای انسان ها دارند، منابع طبیعی دارای ارزش ذاتی نیز هستند.

دومین مسأله مهم کمیابی منابع طبیعی است. این کمیابی در مورد منابع تجدیدنشدنی نظیر ذخایر معدنی و سوخت های فسیلی، به وضوح قابل مشاهده است. در هر لحظه از زمان با مقادیر محدودی از این منابع روبه رو هستیم. هرچند وضعیت منابع تجدید نشدنی با وضعیت منابع تجدیدشدنی یکسان نیست، ولی میزان بهره برداری از منابع تجدیدنشدنی طی یک دورۀ زمانی کاملاً محدود است. منابع طبیعی و محیط زیست مجموعۀ باارزشی از خدمات مفید را در اختیار ما می گذارد. یکی از اصول کلیدی اقتصاد زیست محیطی نوین، تأیید ادعای کمیاب بودن منابع طبیعی و محیط زیست است. اشخاص این گونه فکر می کنند، اما بنگاه های اقتصادی می پندارند که منابع طبیعی مواهب خدادادی بی پایان است و باید به مقدار نیاز از آن ها بهره برد.

اگر اقتصاد رفاه بتواند بین نیازهایش و کمیابی منابع طبیعی رابطه منطقی ایجاد کند و براساس دیدگاه کمیاب بودن این منابع برنامه ریزی کند می تواند برای آینده خود را پایدار نگه دارد. ولی اگر به فکر چند صباحی باشد می تواند بدون توجه به کمیابی منابع طبیعی هر مقدار که لازم داشت از آن بهره ببرد.

آیا پایان پذیری منابع طبیعی باعث مشکل اقتصادی می شود؟ یا واقعاً می توان از منابع طبیعی استفاده بهینه کرد؟

این که منابع طبیعی محدود است غیرقابل انکار است. اما از ذخایر قطعی آن اطلاعی نداریم. زیرا اکتشافات جدید باعث افزایش این منابع می شود. از دیدگاه اقتصادی یک محصول از طریق یک تابع تولید به دست می آید. منابع طبیعی نهاده های تولید و متغیرهای تابع تولید محسوب می شوند. تعجبی ندارد اگر به این نتیجه برسیم که ویژگی های یک مسیر بهینۀ برداشت منابع طبیعی در طول زمان، تحت تأثیر این پرسش قرار می گیرد که: آیا منابع طبیعی از برخی جنبه ها دارای اهمیت هستند؟ بیان این موضوع که یک منبع طبیعی دارای اهمیت است، می تواند معانی مختلفی داشته باشد. اولاً یک منبع طبیعی ممکن است به عنوان یک عامل در فرایند مجدد تولید و یا فقط یک منبع دور ریختنی تلقی شود. ماهیت رو به زوال منابع طبیعی و خساراتی که از این جنبه به بار می آید باعث می شود تا منابع طبیعی جزو عوامل تخریبی به حساب آیند. یک منبع ممکن است برای رضایت خاطر روحی انسان اهمیت داشته باشد. بسیاری از انسان ها به آرامش، سکوت، تنهایی و لذات روحی ناشی از مشاهده محیط زیست یا زندگی در آن نیاز دارند. نیازهای فوق آنقدر قوی هستند که وجود محیط زیست را با اهمیت کند. ثانیا برخی از منابع طبیعی ممکن است از نظر اکولوژیکی حایز اهمیت باشند، زیرا بعضی یا تمام اکوسیستم های مربوط بدون وجود آن ها نمی توانند به حیات خود ادامه دهند. تولید پایدار با وجود شرایط زیر امکان پذیر است: 1- منابعی را که قابلیت بازتولید دارند می توان جانشین منابع پایان پذیر کرد. یک عامل کلیدی در این جا کشش جانشینی بین سرمایه و سایر منابع طبیعی پایان پذیر است. 2- منابع طبیعی تجدیدشدنی قابلیت جانشینی منابع پایان پذیر را دارند.

منظور از کمیابی منابع چیست به ویژه از این نظر که این کمبود می تواند در هر دوره ای متفاوت باشد؟

شاید معنی واژه کمیابی مطلق باشد یا به عبارت دیگر باید بگوییم همۀ منابع کمیاب هستند، زیرا موجودی و ذخیرۀ منابع در هر لحظه از زمان ثابت و محدود است ولی نیازها و خواسته های بشری نامحدود است. با وجود یک بازار منابع طبیعی و وجود قیمت های ثابت برای این منابع نتیجه می گیریم که منابع طبیعی کمیاب هستند. وقتی بازار مشخصی برای یک منبع طبیعی وجود ندارد وجود یک قیمت سایه ای مثبت (قیمت سایه ای یا قیمت ضمنی هنگام استفادۀ کارآمد از منبع طبیعی تعیین می شود) دلیلی بر کمیابی مطلق آن منبع طبیعی است. معنای اصلی کمیابی این است که دستیابی به منابع طبیعی روز به روز سخت تر می شود و برای به دست آوردن یک منبع و استفاده از آن لازم است سایر منابع را نیز مورد استفاده قرار دهیم. هزینه های مربوط به کمیابی شامل هزینه های خصوصی و عمومی می شود، ذکر این نکته حایز اهمیت است که اگر هزینه های خصوصی استخراج در طول زمان افزایش نیابد باز هم ممکن است به علت افزایش آثار جانبی منفی ناشی از تخلیه یا تقلیل منابع زیست محیطی (با مالکیت عمومی) هزینه های اجتماعی افزایش یابد. بنابراین هر افزایشی در هزینۀ فرصت استخراج منابع طبیعی را می توان به عنوان یک شاخص کمیابی مورد استفاده قرار داد.

چه عواملی مقدار برداشت منابع طبیعی تجدیدشدنی را در هر دورۀ زمانی تعیین می کند؟

اولاً برداشت بستگی به مقدار تلاش و فعالیت برای بهره برداری از این منابع دارد. ثانیاً مقدار برداشت به سطح ذخیره منبع طبیعی نیز بستگی دارد، هرچه مقدار ذخیره منبع طبیعی بیشتر باشد مقدار برداشت بستگی به عواملی نظیر تأثیرات تصادفی دارد. وقتی با وجود نرخ های رشد اندک منابع، نرخ بهره برداری بالا باشد و هزینه های برداشت کم و ارزش منابع به دست آمده بسیار زیاد باشد آن گاه احتمال انقراض منابع حیاتی و یا کاهش حجم ذخایر آن ها بیشتر می شود. به احتمال زیاد انقراض اجتماعات گوناگون ناشی از برنامه های بهره برداری از قبل طراحی شده نیست، بلکه وقتی مقدار ذخیرۀ منابع به سطح حداقل جمعیت با آستانۀ آسیب نزدیک می شود. اختلالات زیست محیطی به وجود آمده موجب نابودی و انقراض نسل گونه های حیاتی خواهد شد. هرگاه بهره برداری تز نظریه اقتصادی کارآمد باشد، احتمال انقراض نیز وجود دارد.

احتمال انقراض زمانی افزایش می یابد که استخراج به طور غیرکارآمد انجام شود (البته در شرایط دسترسی آزاد به منابع) یا زمانی که شرایط زیست محیطی دچار تحولات پیش بینی نشده بشوند. به ویژه هنگامی که مقدار ذخیره و موجودی منابع به سطح بسیار پایینی کاهش می یابد. شواهد بسیاری وجود دارد که نشان می دهد انقراض گونه های مختلف مستقیماً ناشی از بهره برداری بیش از حد منابع طبیعی وفعالیت های اقتصادی است که تغییرات بسیار سریع و اساسی در سیستم های زیست محیطی ایجاد کرده و همین تغییرات موجب نابودی بسیاری از گونه ها می شود.

آیا اقتصاددانان توانسته اند از آلودگی های زیست محیطی تعریفی ارایه دهند؟

از نظر دانشمندان علوم طبیعی یا علوم زیست محیطی، آلودگی عبارتست از جریان پسماندها و مواد زائد ناشی از فعالیت های انسانی که به محیط زیست وارد می شود. ممکن است این پسماندها با توجه به نحوۀ انتشار آن ها بر روی سیستم های زیست محیطی اثر بگذارند. انتشار آلودگی اغلب به صورت جریان مواد وارد شده به محیط است. مانند خروج گازمنواکسیدکربن ناشی از احتراق نفت و ذغال سنگ. در این حالت واژه پسماند به معنای آلودگی های ناشی از فرایند تولید و مضر است که در تبدیل نهاده ها (عوامل تولید) به ستاده ها (محصول) کارآیی (راندمان فیزیکی) کامل نبوده است. به عبارت دیگر نه تنها تمام نهاده های مورد استفاده به محصول مفید تبدیل نمی شود بلکه برخی از نهاده ها به محصولات زائد، پسماندها و تولیدات ناخواسته تبدیل خواهند شد.

پسماندها به صورت مواد یا انرژی ناشی از فرایندهای اقتصادی وارد محیط زیست می شوند (هوا، خاک، زیرسیستم های آبی و حیاتی) و مواد زائد و ضایعات انتشار یافته در محیط زیست انباشته می شوند. اینکه تا چه حد انتشار این مواد زائد و پسماندها باعث آسیب و زیان می شود بستگی به ظرفیت جذب مواد واسطه زیست محیطی دارد. بخشی از جریان آلودگی ناشی از فعالیت های اقتصادی، به سرعت جذب شده و توسط مواد واسطۀ محیط زیست به مواد غیرزیانبار تبدیل می شود. باقیماندۀ جریان آلودگی که یا توسط محیط زیست یا توسط مواد واسطه (آب، خاک، هوا و سایر زیرسیستم های آبی و حیاتی) جذب نشده اند می تواند به طور مستقیم و آنی موجب خسارت شود. همچنین ممکن است با انباشت مقدار زیادی مواد آلوده کننده، خسارت های دیگری نیز در دوره های زمانی آینده به وجود آید. انباشت مواد آلوده کننده معمولاً موجب تباهی، زوال و آسیب به صورت های مختلف و در طول زمان می شود، ولی در برخی موارد (آلوده کننده های همیشه ماندگار) نرخ تخریب ممکن است تقریباً صفر باشد. در بعضی موارد ظرفیت جذب محیط زیست واسطه (هوا، خاک و...) به قدری بالاست که تمام ضایعات به طور طبیعی تغییر ماهیت یافته و هیچ نوع ماده آلوده کننده ای انباشت نشده و موجب خسارت نیز خواهد شد. در سایر حالات مقدار انتشار آلودگی بییش از آن است که به طور کامل جذب شود، بنابراین جریان مواد زائد انباشت شده و باعث آسیب رساندن به اکوسیستم ها و حتی رفاه انسانی می شود.

آیا اقتصاددانان برای آلودگی های زیست محیطی یک چارچوب نظری - تحلیلی نیز تدوین و ارایه کرده اند؟

برای تدوین یک چارچوب مناسب به منظور تحلیل اقتصادی از آلودگی های زیست محیطی باید به 2 نکته اساسی و لازم توجه کرد: 1) جریان آلودگی ممکن است به صورت مواد زائد ناشی از فعالیت های اقتصادی نباشد، به عبارت دیگر پسماندها به صورتی که تعریف کردیم نباشند، به طور مثال تولید صدا یا نور ممکن است آثار منفی بر رفاه انسان به جای بگذارد، ولی این منابع آلوده کننده لزوماً محصولات فرعی ناخواستۀ فرایند تولید نیستند. حالتی را در نظر بگیرید که صدا توسط یک ارکستر پاپ در فضای آزاد تولید می شود، این صدا به طور ارادی و یا برنامه ریزی تولید شده و احتمالاً برای شنوندگان ارکستر مطلوبیت به همراه دارد، ولی برای کسانی که در اطراف زندگی می کنند صدای ارکستر ممکن است یک محصول ناخواسته باشد و لذا برای آن ها آلودگی صوتی به حساب آید. همین مسأله می تواند برای آلودگی نوری ناشی از روشنایی مناطق شهری صدق کند. این مثال ها نشان می دهد که آلودگی ممکن است به صورت آثار جانبی تولید یا مصرف باشد نه به صورتی که در الگوهای تعامل بین اقتصاد و محیط زیست وجود داشت. 2) اقتصاددانان به بررسی اثرات تولید و مصرف بر روی رفاه علاقه مند هستند. نه تنها تمام جریان های مربوط به مواد زائد و پسماندهای بر روی رفاه انسانی تأثیر منفی ندارند بلکه تمام این ضایعات نیز بر روی سیستم های اکولوژیکی آثار زیانبار نخواهند داشت، زیرا چنانچه جریان مواد زائد توسط محیط زیست به طور کامل و فوری تصفیه شود و یا اگر به طور کامل تصفیه نشود هیچ اثری بر روی کیفیت محیط زیست نمی گذارد و لذا هیچ نوع اثر زیانبار (چه به طور مستقیم و چه به طور غیرمستقیم) به همراه ندارد، ما واژه آلودگی را برای جریان خالص مواد زائد که بیش از ظرفیت جذب محیط است و همچنین برای مواد آلاینده ای که بر روی رفاه انسانی یا سیستم های اکولوژیکی اثر زیانبار دارد به کار می بریم.

افزایش مداوم جمعیت باعث می شود که تولید مواد غذایی افزایش یابد، آیا این تولید باعث آلودگی محیط زیست و استفاده بی رویه از منابع طبیعی می شود؟

یک اقتصاددانی به نام جانسون در نوشته های خود طی ده سال گذشته ویژگی های اصلی نظام غذایی جهان را خلاصه کرده و نشان داده که طی 4 یا 5 دهه گذشته تغییرات عمده ای در دستیابی به غذا از سوی خانوارها اتفاق افتاده است، دسترسی به غذا در درجه نخست به درآمد خانوار بستگی دارد ولی به مقدار غذایی عرضه شده در بازار ارتباطی ندارد. تهیه مواد غذایی تابع توزیع درآمد (و نه سطح درآمد) است و هیچ ارتباطی به امکان دسترسی به مواد ندارد. این موضوع به اهمیت توجه سیاست های مربوط به رفع سوءتغذیه و کاهش گرسنگی با کاهش نابرابری در درآمد اشاره دارد. رفع نابرابری بین کشورها و نابرابری در داخل کشورها مسأله ای به مراتب مهمتر از اهداف مربوط به افزایش تولید و عرضه است. تولید مواد غذایی در اکثر کشورهای در حال توسعه، طی چند دهه گذشته به طور موفقیت آمیزی افزایش یافته است، اما همزمان با رشد جمعیت فشار برای تولید مواد غذایی نیز بیشتر شده است. با افزایش کمیابی زمین های زراعتی، بیشترین منافع تولید محصولات کشاورزی در آینده قطعاً از کشت سطحی (زمین هایی با بهره وری کمتر) به دست می آید. هنوز در آسیا منافع ناشی از تولید رو به کاهش و در آفریقا شکاف بین عرضه و تقاضا رو به افزایش است.

دو بحث بسیار مهم مربوط به بخش کشاورزی در دهه های آینده را در این جا مطرح می کنم، نخستین مسأله به استفاده از سموم دفع آفات در کشورهای در حال توسعه مربوط می شود. سموم دفع آفات یک عامل مهم در افزایش تولید محصولات کشاورزی طی چند دهه گذشته بوده و هنوز هم تداوم دارد. در حالی که استفاده بیش از حد از آن ها خطرات اساسی برای محیط زیست و سلامت انسان دارد. دومین مسأله فناوری حیاتی کشاورزی یا بیوتکنولوژی است. بیوتکنولوژی امیدواری های بسیاری برای انسان در آینده فراهم کرده است. بیوتکنولوژی امکانات بی شماری برای بخش کشاورزی فراهم می کند. هرچند جهان رو به توسعه نیاز به فناوری حیاتی (بیوتکنولوژی) و ابداعات آن دارد، اما تحقیقات کنونی بیشتر بر رشد محصولات پربازده در کشورهای صنعتی متمرکز شده است.

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید