Iranian Agriculture News Agency

گفت‌وگو با نگار گرامی، نماینده برنامه جهانی غذا در ایران

ایران کشور سبز است/ عملکرد بسیار قوی وزارت جهاد کشاورزی در زمینه غذا/ آرد ایران با ریزمغذی‌ها غنی‌سازی می‌شود/ کمبود منابع مهم‌ترین چالش ما است/ روغن دادیم تا دختران درس بخوانند

نگار گرامی، متولد 1345 در تهران و دارای مدرک فوق لیسانس ادبیات و زبان شناسی آلمانی و انگلیسی از دانشگاه کلن آلمان است. گرامی در چند سازمان بین‌المللی بشردوستانه (ICRI وHelp Age International) در امور پناهندگان به عنوان مدیر پروژه فعالیت داشت.

ایران کشور سبز است/ عملکرد بسیار قوی وزارت جهاد کشاورزی در زمینه غذا/ آرد ایران با ریزمغذی‌ها غنی‌سازی می‌شود/ کمبود منابع مهم‌ترین چالش ما است/ روغن دادیم تا دختران درس بخوانند

خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا) - صبا نائلی:

نگار گرامی متولد 1345 در تهران و دارای مدرک فوق لیسانس ادبیات و زبان شناسی آلمانی و انگلیسی از دانشگاه کلن آلمان است. گرامی در چند سازمان بین‌المللی بشردوستانه ( ICRI و Help Age International ) در امور پناهندگان به عنوان مدیر پروژه فعالیت داشت. او از سال 1378 تاکنون در برنامه جهانی غذای سازمان ملل متحد در ایران مشغول به فعالیت است و در سال 1385 به عنوان معاون و جانشین نماینده برنامه جهانی غذا در ایران انتخاب شد و از سال 1387 تاکنون مدیریت دفتر را به عهده گرفته است.

وی دارای تجربه فراوان در امور بشردوستانه و مسائل مربوط به پناهندگان است و علاوه بر چاپ مقاله درخصوص وضعیت زنان و کودکان پناهنده در نشریه بین‌المللی Forced Migration چاپ آکسفورد (سال1377) ، دردانشگاه York در تورنتو، کانادا نیز به عنوان سخنران میهمان درخصوص مهاجرت و مسائل برخواسته از آن شرکت فعال داشته است (سال 1385).

گرامی در بحران افغانستان با معرفی و استفاده از بنادر مختلف کشور نظیر بندرعباس، امام خمینی و چابهار موفق به ارسال بیش از 140هزار تن مواد غذایی از طریق خاک جمهوری اسلامی ایران به افغانستان شد و ایران را به عنوان کریدور ارسال کمک‌های بشردوستانه برای برنامه جهانی غذا به ثبت رساند. وی در بلایای طبیعی چند سال اخیر کشور مانند سیل گلستان، زلزله قزوین و زلزله ویرانگر بم هماهنگ‌کننده کمک‌های برنامه جهانی غذا در بحران ( Emergency Coordinator ) بود و عهده‌دار مدیریت پروژه‌های امدادرسانی مواد غذایی در مقاطع نیاز و برای مناطق آسیب‌دیده بوده است. گرامی نخستین نماینده داخلی برنامه جهانی غذا است که به سمت ریاست دفتر این سازمان در ایران منصوب شده است، گفت و گو با او از نظرتان می گذرد.

لطفاً در ابتدا توضیحاتی درباره برنامه جهانی غذا سازمان ملل متحد یا ( WFP ) بدهید تا خوانندگان ما با این آژانس و فعالیت‌هایش آشنا شوند؟

برنامه جهانی غذا بزرگ‌ترین آژانس بشردوستانه سازمان ملل متحد در دنیا است. سازمان ملل متحد آژانس‌هایی تخصصی دارد که در زمینه‌های مختلفی فعال هستند. کار برنامه جهانی غذا امداد غذایی است و بازوی اجرایی امداد غذایی سازمان ملل متحد است. این آژانس در سال 1962 تاسیس شده است و از آن زمان تا به امروز به افراد نیازمند در سرتاسر دنیا کمک غذایی می‌کند. برنامه جهانی غذا در 80 کشور حضور دارد و حدود 80 میلیون نفر را هم تحت پوشش خود دارد.

برنامه جهانی غذا حدود 30 سال پیش در ایران شروع به کار کرد. این آژانس در قبل از انقلاب در ایران حضور داشت و آن زمان در زمینه توسعه، تغذیه مادر و کودک، کار می‌کرد، ولی زمان انقلاب دفتر این آژانس در ایران تعطیل شد و مجدداً 30 سال پیش هم‌زمان با اولین موج پناهدگان از افغانستان که پس از هجوم شوروی وارد ایران شده بودند، به درخواست دولت برای رساندن امداد غذایی به پناهندگان افغانستانی در ایران فعال شد. کمی بعد از آن و در زمان جنگ خلیج فارس در دهه 90 میلادی موجی از پناهندگان عراقی که عمدتاً شیعیان عراقی بودند از جنوب ایران وارد کشور شدند. پس از آن مجدداً در زمان جنگ طالبان موج دیگری از پناهندگان افغانستانی را داشتیم و بعد از آن هم صدام به مناطق کردنشین عراق حمله کرد که باعث مهاجرت عده‌ای از کردهای عراقی به ایران شد.

ما در این 30 سال به این پناهندگان کمک غذایی ارائه می‌دهیم. در حال حاضر با یک دفتر 15نفره در ایران حضور داریم. سبد غذایی ما شامل آرد، برنج، روغن، حبوبات و شکر است. زمانی نزدیک به 2 میلیون نفر تحت پوشش ما بودند، ولی الان 30 هزار نفر از مستمندترین و آسیب‌پذیرترین پناهندگان را تحت پوشش داریم. این پناهندگان ساکن 20 مهمان شهر در 13 استان کشور هستند.

علت کاهش تعداد پناهندگانی که تحت پوشش برنامه جهانی غذا هستند از 2میلیون نفر به 30هزار نفر چیست؟

الان حدود یک میلیون نفر افغانستانی در ایران کارت آمایش دارند و هر سال طی فرآیندی ثبت‌نام و به آن‌ها کارت اقامت داده می‌شود. اما الزاماً تمام این یک میلیون نفر به کمک غذایی نیازی ندارند. آن‌هایی که مستمند هستند و در مهمانشهرها زندگی می‌کنند به این کمک غذایی نیاز دارند. از ویژگی‌های مهمان‌شهرها این است که اسکان در آن جا رایگان است و معمولاً فرصت زندگی در مهمانشهرها به کسانی داده می‌شود که استطاعت مالی برای زندگی در خارج از مهمان شهر را نداشته باشند.

عمدتاً کسانی که داخل مهمان شهرها از ما کمک غذایی می‌گیرند یا زنان سرپرست خانوار هستند یا خانوارهایی‌اند که تنها یک نان‌آور دارند. جمعیت خانواده‌ها زیاد است و معمولاً از پنج نفر به بالاست و درآمد یک نان‌آور کفاف زندگی آن‌ها را نمی‌دهد. همچنین خانواده‌هایی که عضوی با بیماری مزمن دارند، مانند تالاسمی، بیماری‌های کلیوی یا قلبی که بخشی از درآمدشان صرف دارو می‌شود و نیازهای دارویی و درمانی مستمر دارند همچنین خانواده‌هایی که سالمند یا کودک صغیر دارند هم تحت پوشش ما هستند.

در کل اگر خانواده‌ای نان‌آور نداشته باشد، معمولاً نمی‌تواند از پس هزینه زندگی برآید و در این جور مواقع معمولاً هزینه غذاست که کاهش می‌یابد یا قطع می‌شود و عادت‌های غذایی بد شکل می‌گیرد، مانند حذف یک وعده غذایی یا خوردن غذای ناسالم. بنابراین ما به افراد ساکن مهمان شهرها در قالب جیره ماهیانه کمک غذایی می‌کنیم.

برنامه جهانی غذا با چه چالش‌هایی در ایران مواجه است؟ آیا برای کار با دولت چالشی داشتید؟ برخورد مردم ایران و خود مهاجران با این آژانس چگونه بوده است؟

خوشبختانه ما در روابط مان با دولت چالشی نداریم. بدون همکاری دولت هیچ کاری پیش نمی‌رود و ما هیچ مشکلی از این لحاظ نداریم. مردم هم عمدتاً با دید مثبتی به این قضیه نگاه می‌کنند و مشکلی از رویکرد مردم در این رابطه نداشته‌ایم. خود پناهندگان هم به هر جهت افراد نیازمندی‌اند و همیشه نیاز بیشتری دارند و خیلی وقت‌ها ما به دلیل مشکلات مالی نمی‌توانیم این تقاضاها را برآورده کنیم.

مهم ترین چالش سازمان شما چیست؟

می‌توانم بگویم بزرگ‌ترین چالشی که ما با آن روبه‌رو هستیم که البته چالشی جهانی است و تنها در سطح ایران نیست، چالش جذب منابع است. ما ارگانی هستیم که 100 درصد بودجه‌مان از کمک‌های داوطلبانه تامین می‌شود؛ ما برای اجرای هر پروژه‌ای از کشورها درخواست کمک مالی می‌کنیم و با آن کمک‌‌ها می‌توانیم پروژه‌های مان را اجرایی کنیم.

خیلی از مواقع بحران‌های طبیعی یا انسان ساز مانند جنگ، باعث دورشدن افراد از خانه و کاشانه‌شان می‌شود. در این مواقع بحث مرگ و زندگی است. بودجه ما بودجه محدودی است. در این شرایط تمرکز هزینه بودجه روی وضعیت بحرانی می‌رود.

مثال دیگر از این شرایط بحرانی درگیری‌هایی است که در منطقه ما وجود دارد، مانند بحران سوریه که بحران بسیار عظیمی است. جذب منابع برای این بحران خود داستانی دیگر است.

خوشبختانه مسئله ما در ایران مسئله مرگ و زندگی نیست، البته نه به این معنا که نیازی وجود ندارد بلکه نیاز هست و کمک ما هم کمک بسیار به جایی‌ست. بسیاری از ارزیابی‌ها در دفعات مختلف بر روی مفید بودن کمک غذایی به پناهندگان ساکن ایران صحه گذاشته است و نشان داده است که این بودجه صرف موارد درستی می‌شود. اما جذب منابع در زمانی که بحران‌های شدیدی وجود دارد کار سخت‌تری است.

اخیراً کشور کره جنوبی 4 میلیون دلار به برنامه جهانی غذا در ایران کمک کرده است. جذب این منبع به چه صورت بود و چطور این کشور تصمیم گرفت این بودجه را در اختیار برنامه جهانی غذا در ایران قرار دهد؟

این کمک کره کمک بسیار سخاوتمندانه‌ای بود که بودجه کل سال ما را تامین کرد. البته کشورهای دیگری هم به ما کمک می‌کنند، مثلاً دولت آلمان مستمراً به ما کمک می‌کند. می‌توانم بگویم که حداقل طی چهار پنج سال اخیر دولت آلمان به ما کمک کرده است که این کمک هر سال هم افزایش داشته است. آلمان در ابتدا، 800 هزار یورو به ما کمک کرد و سپس این کمک به یک تا 2 میلیون یورو رسید. این متداوم‌ بودن کمک هم برای ما بسیار با ارزش است چراکه غذا نیاز روزمره انسان است و کمک غذایی باید مستمر باشد.

درباره کمک دولت کره جنوبی به ایران باید بگویم طی رایزنی‌هایی که من با سفیر کره داشتم با پروپوزال نیازهای مان را برای آن‌ها تعریف کردیم. به آن‌ها اطمینان خاطر دادیم که ما هزینه بالاسری کمی داریم، ما از معدود آژانس‌هایی هستیم که با 93 درصد از مبلغی که جذب کرده‌ایم مستقیماً مواد غذایی تهیه می‌کنیم و تنها 7 درصد هزینه بالاسری داریم. آن‌ها را مطمئن ساختیم که مواد غذایی در زمان درست، با کیفیت و کمیت درست به افراد نیازمند می‌رسد و خود ما هم این روند را تحت نظر داریم. البته روابطی که با دولت ایران داریم و کمک‌هایی که از دولت می‌گیریم نیز باعث جلب اطمینان آن‌ها شد. این کمک‌ها پولی است کشورها از محل مالیات مردمشان برای کارهای توسعه‌ای تخصیص داده‌اند و ما با اطمینان‌دادن به آن‌ها که این پول در محل درستی خرج می‌شود کمک آن‌ها را جلب می‌کنیم.

این کمک دغدغه بسیار بزرگی را رفع کرد و ما مطمئن شدیم که حداقل بودجه سال 2017 خود را تامین کرده‌ایم و می‌دانیم که اگر مشکل لجستیکی پیش نیاید می‌توانیم زنجیره غذایی خود را مستمراً داشته باشیم.

مرکز برنامه جهانی غذا چگونه به کشورها بودجه تخصیص می‌دهد؟

سیستم برنامه جهانی غذا به گونه‌ای است که کشور اهدا کننده می‌تواند تعیین کند که پول اهدایی‌اش کجا خرج شود. ما به این حالت directed donation یا اهدا هدفمند می‌گوییم. عمده کشورهای اهداکننده به همین صورت هدفمند کمک می‌کنند. مقداری منابع خیلی محدودی داریم که کشورهای اسکاندیناوی آن را تامین می‌کنند. آن‌ها پول را به مرکز برنامه جهانی غذا می‌دهند و از آن‌ها می‌خواهند که پول را در جایی که خیلی نیاز است خرج کنند. ما به این نوع کمک که البته محدود است، می‌گوییم کمک تعیین‌نشده به این معنا که کشور اهداکننده تعیین نکند که می‌خواهد پولی که داده، کجا خرج شود. اگر ما نتوانیم خودمان جذب منابع کنیم، مجبور هستیم که از همان منبع کمک‌های تعیین‌نشده استفاده کنیم. این نوع کمک‌ها معمولاً در ابتدای یک بحران استفاده می‌شود چراکه اگر در زمان وقوع یک بحران مانند سیل و زلزله لازم باشد برای تامین منابع سراغ کشورهای اهداکننده برویم زمانی طلایی را از دست می‌دهیم و اگر ما بخواهیم از این نوع کمک بودجه خود را تامین کنیم در اولویت بعد از کمک به مناطق بحران‌زده قرار می‌گیریم. بنابراین جذب اهدا هدفمند بسیار مهم است.

مسئله پناهندگی همواره با آسیب‌های اجتماعی همراه است. آیا برنامه جهانی غذا در ایران پروژه‌ای برای کاهش این آسیب‌ها داشته است؟ به طور کلی تاثیرات اجتماعی برنامه جهانی غذا در ایران چه بوده است؟

من فکر می‌کنم که ما در طی سال‌های حضورمان در ایران تاثیر بسیار مثبتی داشته‌ایم. کار ما فقط سیرکردن شکم نیست. ما از غذا به ‌عنوان ابزار توسعه‌ای هم استفاده می‌کنیم، خصوصاً برای جامعه پناهنده که همان‌طور که گفتید جامعه‌ای همراه با آسیب‌های اجتماعی است.

بگذارید مثالی از یکی از پروژه‌هایمان بزنم. بیش از 10 سال است که پروژه‌ای را انجام می‌دهیم به نام پروژه روغن تشویقی برای تحصیل دختران. این پروژه را در سال 2000 یعنی حدود 17 سال پیش آغاز کردیم. شروع این پروژه زمانی بود که ما در بازدیدهای مان از مهمانشهرها متوجه شدیم که خیلی از دختران در سن تحصیل هم در محوطه مهمانشهر هستند و به مدرسه نمی‌روند، در حالی که در آن جا مدرسه وجود داشت و خیلی از پسرها هم به مدرسه می‌رفتند. ما دلیل این اتفاق را از خانواده‌ها جویا شدیم. از آن‌ها می‌پرسیدیم که چند فرزند دارند و مثلاً می‌گفتند دو پسر و سه دختر دارند، زمانی که از آن‌ها می‌پرسیدیم که آیا بچه‌های تان به مدرسه می‌روند می‌گفتند که پسران مان به مدرسه می‌روند، اما دخترانمان نه. علت این امر را از آن‌ها جویا شدیم و پاسخ دادند که چرا باید به مدرسه بروند و مدرسه رفتن چه فایده‌ای دارد. زنان افغان خیلی به کارهای دستی خانگی اشتغال دارند مثل گلدوزی، فرش‌بافی و گلیم‌بافی.

مهاجران می‌گفتند که دختر وردست مادر می‌نشیند و حرفه‌‌ای را یاد می‌گیرد که می‌تواند با آن به درآمد خانواده کمک کند. این موضوع برای ما این پرسش را پیش آورد که اگر ما به‌گونه‌ای درآمدی را که دختر کسب می‌کند تامین کنیم، آیا این خانواده‌ها حاضرند دختران شان را به مدرسه بفرستند؟ خانواده ها گفتند که در صورت تامین این درآمد ما مشکلی برای فرستادن دختران به مدرسه نخواهیم داشت. از آن جایی که کار ما تامین غذایی است برای تامین آن درآمد پروژه‌ای را تعریف کردیم تا به ازای هر ماه حضور مستمر دختری در مدرسه یک حلب روغن به آن دختر داده شود. آخر هر ماه بر اساس جدول حضور و غیاب حضور دختران در مدرسه مشخص می‌شود و هر دختری در صورت حضور کافی یک حلب چهار کیلویی روغن دریافت می‌کند، البته الان 4 بطری یک کیلویی روغن دریافت می‌کنند.

در زمان شروع این طرح با ارزیابی که انجام دادیم مشخص شد که 30 درصد از دخترانی که در سن مدرسه بودند به مدرسه می‌رفتند. این طرح بسیار موفق بود و الان 82 درصد دختران به مدرسه می‌روند؛ یعنی، تعداد دختران مدرسه‌ای بیش از دو برابر شده است. تاثیر این پروژه در درازمدت بهتر دیده می‌شود. وقتی‌که الان در بازدید از مهمان شهرها به سر کلاس‌های درس می‌رویم از بچه‌ها می‌پرسم که کلاس چندم هستند و دوست دارند در آینده چه شغلی داشته باشند. نکته جالب این است که همه آن‌ها دارای اعتماد به نفس بوده و دوست دارند تحصیل کنند و اکثرشان به شغل معلمی علاقه دارند و هدفی برای زندگی‌شان دارند. در گذشته خانواده‌ها این دختران را مجبور می‌کردند در سن پایین ازدواج کنند، اما الان به دلیل درآمدی که از رفتن دختران به مدرسه کسب می‌کنند سن ازدواج افزایش یافته است و کمتر پیش می‌آید که بخواهند دختر بچه‌ای در سن مدرسه را به عقد کسی در بیاورند. در دراز مدت این دختر توانمند زنی توانمند و مادری توانمند خواهد شد و فکر می‌کنم بتواند جامعه پناهندگی خود را تغییر دهد و این جامعه را از آسیب‌های اجتماعی زیاد حاصل از فقر، بی‌سوادی و آگاهی‌نداشتن دور کند.

الان بعد از گذشت نیم نسل تاثیر کمک‌های ما دیده می‌شود، دختران توانمند شده‌‌اند، اعتماد به نفس پیدا کرده‌اند و دیگر فقط به تحصیل در مقطع ابتدایی اکتفا نمی‌کنند. به درخواست خود جامعه پناهندگان و موافقت دولت ما این پروژه را در مقطع متوسطه هم اجرا کردیم و الان دخترانی را داریم که در سطح متوسطه تحصیل می‌کنند یا دیپلم می‌گیرند. مشکلی که ما در این زمینه داشتیم این بود که در داخل مهمانشهرها اکثراً مدرسه دخترانه متوسطه نیست و خیلی از دخترها باید برای ادامه تحصیل مسافتی را طی می‌کردند و به ده یا شهر مجاور می‌رفتند، مهمان شهر هم عمدتاً در مناطق غیرشهری هستند. ما با کمیساریای عالی پناهندگان صحبت کردیم و قبول کردند که برای آن‌ها سرویس بگذارند و هزینه‌اش را پرداخت کنند و ما هم پول روغن تشویقی را می‌دهیم. بنابراین، این دختران به خارج از مهمان‌شهر می‌روند و در مدرسه متوسطه تحصیل می‌کنند و دیپلم می‌گیرند و امیدواریم در آینده هر یک فردی مسمر ثمر برای جامعه پناهندگان باشند.

این نکته را هم بگویم که ایران تنها کشوری است که در آن کمک تحصیلی دختران در مقاطع تحصیلی بالاتر از ابتدایی انجام می‌شود. این نوع کمک در کشورهایی که آن را انجام می‌دهند معمولاً محدود به مقطع ابتدایی است تا فرد صرفاً سواد داشته باشد.

در همه مهمان‌شهرها این پروژه به مقطع متوسطه تعمیم یافته است؟

بله. هر جایی که دختری تحصیل در مقطع ابتدایی را تمام کرده باشد و بخواهد در مقطع متوسطه تحصیل کند، این پروژه اجرا می‌شود.

برای انجام امور داخل مهمان شهرها مانند توزیع مواد غذایی از چه افرادی استفاده می‌کنید؟ آیا نیروهای خودتان در آن جا این امور را بر عهده دارند یا پناهندگان هم می‌توانند برای انجام این امور برای شما کار کنند؟

شریک اجرایی ما اداره کل امور اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور هست. این اداره در هر استان‌ دفتر دارد و کارمندان این دفاتر هستند که مدیریت امور مهمان شهرها را بر عهده دارند. در هر مهمان شهر هم انباری وجود دارد که مواد غذایی ما در آن جا نگهداری می‌شود و این انبار تحت کلید وزارت کشور است و ما غذایی را که تهیه کرده‌ایم در آن انبارها دپو می‌کنیم. اما برای توزیع شورای پناهندگی در داخل مهمان‌شهرها وجود دارد که متشکل از خود پناهندگان است. برای اینکه پناهندگان حس مشارکت داشته باشند و احساس کنند که در این کار دخیل‌اند شورای پناهندگی توزیع غذا را زیر نظر وزارت کشور انجام می‌دهد. شورای پناهندگی می‌داند که این غذای انبارشده مال آن‌هاست و می‌دانند که هر خانواده دقیقاً چه مقدار سهمیه دریافت می‌کند؛ ما دو نوع سهمیه داریم، سهمیه کامل و سهمیه پایه که بنا بر میزان آسیب‌دیدگی که در ابتدا برایتان توضیح دادم تخصیص داده می‌شود. در اکثر مهمانشهرها یک زن هم در شورای پناهندگان وجود دارد تا نظرات خانم‌های حاضر در اردوگاه هم شنیده شود. ما با این شورا درباره کیفیت غذا و موادی که توزیع می‌شود صحبت می‌کنیم و تا جایی که خواسته‌های شان معقول و در توان ما باشد نظرات شان را اجرایی می‌کنیم. مثلاً ما نیاز به پروتئین را با حبوبات رفع می‌کنیم و درباره نوع حبوبات با پناهندگان صحبت می‌کنیم. اوایل ما به آن‌ها لپه می‌دادیم، اما به درخواست خود پناهندگان که گفتند لپه زیاد کاربرد ندارد، عدس را جایگزین لپه کردیم.

برای تامین کربوهیدرات ما از برنج استفاده می‌کنیم و معمولاً به دلیل قیمت بالای برنج ایرانی برنج سبد غذایی‌مان را از تایلند تهیه می‌کنیم. یک برهه زمانی بود که دولت برای حمایت از تولید داخلی برنج واردات برنج خارجی را ممنوع کرد و ما نمی‌توانستیم برنجی را که لازم داریم وارد کنیم. در صحبت با خود پناهندگان و شورای پناهندگی به این نتیجه رسیدیم که ماکارونی را جایگزین برنج کنیم چراکه خود پناهندگان با میزان پولی که داشتند ماکارونی می‌خریدند. خیلی از اوقات ما با تعاملی که با شورای پناهندگی و خود پناهندگان داریم بعضی از مواد غذایی را تغییر می‌دهیم و سعی می‌کنیم آن‌ها را در تصمیم‌گیری دخیل کنیم.

آیا برنامه جهانی غذا ایران به جز کمک به پناهندگان ساکن ایران پروژه دیگری در ایران دارد؟

بله. ما در زمان بحران در ایران هم حضور داریم. برنامه جهانی غذا در همان سالی که تاسیس شد نخستین امدادرسانی که انجام داد در زلزله بویین زهرا ایران بود. یعنی سازمان برنامه جهانی غذا قبل از این که اجرایی شود مجبور شد برای امداد غذایی به ایران بیاید. خوشبختانه کشور ما، ایران، نیازی به امداد غذایی ندارد مگر در زمان بحران و در زمانی که بحران‌ها آنقدر شدید باشد که ظرفیت‌های داخلی کفاف مقابله با بحران را ندهد. آخرین حضور ما در زمان بحران در ایران به زلزله بم برمی‌گردد. زلزله بم بسیار وحشتناک بود و خرابی‌های زیادی ایجاد کرد.‌ دولت در زمان زلزله بم اعلام کرد که ما از کمک بین‌المللی استقبال می‌کنیم و این برای ما به معنی نیاز به کمک ما و مفید بودن کمکمان است. ما جزو ارگان‌هایی بودیم که در 96 ساعت اول در بم حاضر شدیم. در مرحله اول یک هواپیما با بیسکوییت‌های پرانرژی از دپوی مان در رم به بم در ایران آوردیم. یک بسته از این بیسکوییت‌ها کالری لازم یک روز هر فردی را تامین می‌کند و مخصوص مواقعی است که آسیب‌دیدگان امکان تهیه غذا را ندارند. ما این بیسکوییت‌ها را با همکاری هلال‌احمر ایران بین 100هزار نفر از زلزله‌زدگان بم توزیع کردیم. بعد از هفته اول که به افراد ساکن چادرها اجاق خوراک‌پزی داده شد ما توانستیم به جای بیسکوییت سبد غذایی‌مان را به این افراد بدهیم و برای سه ماه پروژه امداد رسانی داشتیم.

آن زمان بحران بسیار حادی بود و ما به سرعت در منطقه حضور یافتیم و تا سه ماه کمک کردیم و بعد از سه ماه که وضعیت به حالت تقریباً عادی برگشت ما از بم خارج شدیم.

در آن زمان ما کار کمک به پناهدگان را هم به موازات ادامه می‌دادیم، اما پروژه‌ای خاص برای زلزله بم تعریف کردیم و اجرا شد.

به همکاریتان با هلال‌احمر اشاره کردید. اگر امکانش هست، درباره معاهده‌ای که با هلال‌احمر دارید هم برایمان توضیح دهید.

هلال‌احمر خط اول امدادرسانی است. هلال‌احمر ایران بسیار قوی و کارآمد است و در فدراسیون جهانی هلال‌احمر و صلیب سرخ از لحاظ امکانات و تجهیزات لجستیک و نیروی انسانی مثال‌زدنی است. استان‌های معینی هستند که افراد جمعیت هلال‌احمر خیلی سریع می‌توانند برای کمک‌رسانی بیایند. ما می‌بینیم هر زمانی که کوچک‌ترین مشکلی مثل سیل یا آب گرفتگی ایجاد شود همیشه امدادرسانان هلال‌احمر حضور دارند.

بنابراین هلال‌احمر ایران ظرفیت داخلی هست که ما می‌توانیم از آن استفاده کنیم. هدف ما این است که به سریع‌ترین و درست‌ترین شکل ممکن کمک را به فرد نیازمند برسانیم. به همین خاطر هم معاهده‌ای را با هلال‌احمر داریم که اگر زمانی بحرانی به وجود بیاید و ما مواد غذایی لازم را در داخل کشور نداشته باشیم یا تهیه آن زمان‌بر باشد از ذخیره هلال‌احمر استفاده کنیم و بعداً آن را جایگزین کنیم. شریک اجرایی ما برای کمک به پناهندگان، وزارت کشور و اداره کل امور اتباع و مهاجرین خارجی است آن‌ها هستند که کمک‌های غذایی ما را نگهداری و توزیع می‌کنند، اما شریک اجرایی‌مان در زمان بحرانی که بخواهیم در آن حضور داشته باشیم هلال‌احمر است. بیش از 6 سال است که با هلال‌احمر قرارداد داریم و این قرارداد سالانه تمدید می‌شود. ما و هلال‌احمر از فعالیت‌های یکدیگر مطلعیم و در جلسات هم شرکت می‌کنیم و رابطه‌مان را به‌صورت تنگاتنگ با آن‌ها حفظ می‌کنیم که اگر زمانی اتفاقی افتاد سردرگم نباشیم و سریع وارد عمل شویم.

یکی از مشکلات بزرگ در ایران اسراف خیلی زیاد مواد غذایی است. آیا برنامه جهانی غذا ایران برای حل این چالش یا ایجاد توازن تولید و مصرف برنامه‌ای دارد؟

البته این مشکل فقط مختص به ایران نیست. اسراف در سراسر جهان معضل بزرگ چالش مبازه با گرسنگی است. اگر اشتباه نکنم سالانه یک میلیارد و 300 میلیون تن مواد غذایی در جهان به هدر می‌رود، یا اسراف می‌شود یا خراب و آن ماده غذایی به دست کسی که به آن نیاز دارد نمی‌رسد. این موضوع به این معناست که در جهان به اندازه کافی غذا برای همه وجود دارد و می‌شود همه گرسنه‌گان را سیر کرد، ولی اشکال درست استفاده‌نکردن است. فرهنگ اسراف همه جا هست.

یادم می‌آید که در زمان قدیم وقتی قرار بود به اندازه 10 نفر مهمان بیاید به اندازه 20 نفر غذا تهیه می‌شد و کم‌آمدن غذا همیشه یک عیب بود برای مهمان باید زیاد غذا تهیه می‌شد. غذای اضافی هم چند روز در یخچال می‌ماند و کمی خورده می‌شد، ولی در نهایت بخشی از آن به دور ریخته می‌شد. این فرهنگ بسیار در ایران رایج بود و شاید هنوز هم تا حدودی رایج باشد. اسراف مشکلی فرهنگی در جامعه ما و خیلی از جوامع دیگر بوده و هست.

اما الان دیده می‌شود که خیلی جاها وقتی غذا به اندازه پخته می‌شود از صاحب خانه تشکر می‌کنند و می‌گویند آفرین که به اندازه غذا درست کردی و چیزی اضافه نیامده است. الان با آگاه‌سازی و دادن اطلاع درست به مردم درباره فرهنگ استفاده درست از مواد غذایی خیلی از این مسائل حل‌شدنی‌اند.

ما یک نقشه گرسنگی جهان یا Hunger Map داریم که در آن کشورها بر اساس شدت مسئله گرسنگی در آنجا رنگ‌بندی شده‌اند. رنگ‌بندی آن بسیار ساده و مانند چراغ راهنمایی رانندگی‌ست؛ سبز، زرد و قرمز. قرمز جایی است که گرسنگی بسیار حاد است و تعداد گرسنگان خیلی زیاد است، زرد جایی است که کمی مشکل است و سبز هم جایی است که مشکل گرسنگی به‌صورت کشوری وجود ندارد. کشور ما، ایران، خوشبختانه جزو کشورهای سبز است و روی نقشه گرسنگی همتا با کشورهای اروپایی و شمال امریکاست.

آیا برنامه جهانی غذا در دیگر کشورها یا برنامه جهانی غذا مرکز برنامه‌ای برای حل این معضل دارند؟

سال 2000 کشورهای مختلف در سازمان ملل متحد بر سر اهداف توسعه هزاره [1] توافق کردند، این اهداف باید تا سال 2015 تامین می‌شدند یا حداقل تا حد مطلوبی کشورها به آن‌ها می‌رسیدند. سپتامبر 2015 مجدداً کشورها در سازمان ملل گرد هم آمدند و عهد کردند که تا سال 2030 اهداف توسعه پایدار [2] را داشته باشند و به آن برسند. اهداف توسعه پایدار شامل 17 هدف است که همه کشورها از جمله کشور خود ما تعهد دادند برای دستیابی به آن‌ها تمام تلاش خود را بکنند. سازمان ما دو هدف از این اهداف را سرلوحه کارهایش قرار داده است. یکی از آن‌ها هدف شماره دو، "به صفر رساندن گرسنگی" است و دیگری هدف شماره 17، مشارکت و همکاری است. این مشارکت می‌تواند با دولت‌ها، بخش خصوصی، اشخاص حقیقی و حقوقی باشد. ما در خیلی از کشورها در زمینه ظرفیت‌سازی دولت‌ها یا capacity building فعالیت می‌کنیم. این فعالیت به چه معناست؟ یعنی ما با دانشگاه‌ها و اشخاص علمی چه در دانشگاه‌ها چه در دولت پروژه‌هایی را تعریف می‌کنیم که روی موضوعات مختلفی کار و فرهنگ سازی کنند، مثلاً روی موضوع ریزمغذی‌ها کار کنند. ما با این پروژه‌ها دولت‌ها را توانمند می‌کنیم که در این زمینه‌ها فعالیت داشته باشند. ما بخشی در دفتر مرکزی‌مان داریم به نام VAM Unit یا Vulnerability Assessment Mapping . این واحد مناطق آسیب‌پذیر، از نظر تغذیه، را مشخص و کدگذاری می‌کند. این کار با سیستم کامپیوتری خیلی قوی انجام می‌شود که مسائلی مانند توپوگرافی و میزان تولید مواد غذایی را در نظر می‌گیرد. خوشبختانه ایران در این زمینه نیازی به کمک برنامه جهانی غذا ندارد. هم وزارت جهاد کشاورزی و هم وزارت بهداشت و درمان در این زمینه بسیار قوی و فعال هستند. بگذارید مثالی در این خصوص بزنم، در خیلی از اوقات آردی که در کشور ما تولید و توزیع می‌شود بسته به استان دریافت‌کننده و مصرف‌کننده آرد، غنی‌سازی می‌شود. این به چه معناست؟ یعنی آرد استانی را که مثلاً در آن مشکل ریزمغذی‌ها در بین مردم وجود دارد غنی‌سازی می‌کنند و مردم آن استان با مصرف نان پخت‌شده با آن آرد از ریزمغذی‌هایی که به آن نیاز دارند بهره می‌برند. سازمان ما باید از غنی‌سازی‌شدن موادی که می‌خرند در خیلی از کشورها اطمینان حاصل کنند. ایران از جمله کشورهایی است که ما آرد مورد نیازمان را از داخل تهیه می‌کنیم چراکه می‌دانیم آرد استان‌هایی که در آنجا نیاز به غنی‌سازی وجود دارد غنی‌سازی‌شده است.

سازمان ما روغن را هم با آهن و دیگر مواد لازم غنی‌سازی‌می‌کند. اما در ایران بیشتر روغن‌ها غنی‌سازی شده است. کشور ما کشوری است که در این زمینه بسیار فعالیت کرده است و دانش بسیار خوب و به روزی هم در این زمینه دارد و نیازی نیست که ما در ایران پروژه‌ای را تدوین کنیم و این ظرفیت‌سازی را برای دولت ایجاد کنیم.


[1] . این اهداف شامل موارد روبه‌روست: از بین بردن فقر شدید و گرسنگی؛ دست یافتن به آموزش ابتدایی همگانی؛ گسترش و ترویج برابری جنسیتی و توانمند سازی زنان؛ کم کردن مرگ کودکان؛ بهبود سلامت مادران؛ مبارزه با ایدز، مالاریا و دیگر بیماری ها؛ تضمین پایداری محیط زیست؛ گسترش مشارکت جهانی برای توسعه

[2] . اهداف توسعه پایدار شامل موارد زیر است:

1. نبود فقر: به تمام انواع فقر در هر کجا باشد پایان دهیم.

2. به صفر رساندن گرسنگی: به تمام گرسنگی پایان دهیم، به امنیت غذایی و تغذیه سالم برسیم و کشاورزی پایدار را ارتقاء دهیم.

3. سلامت مطلوب و رفاه: زندگی سالم را تضمین کنیم و برای همه در همه سنین سطح سلامتی را بهبود بخشیم.

4. آموزش با کیفیت: آموزش با کیفیت برای همه میسر و مساوی باشد و فرصت‌های یادگیری برای همه در تمام طول عمر فراهم شود.

5. برابری جنسیتی: به برابری جنسی برسیم و تمامی دختران و زنان قدرتمندتر گردند.

6. آب سالم و تأسیسات بهداشتی: آب تصفیه‌شده و سالم در دسترس همه قرار گیرد و امکانات بهداشتی برای همه فراهم باشد.

7. انژری پاک و قابل دسترس: دسترسی به منابع انرژی ارزان، مطمئن، پایدار و مدرن برای همه فراهم شود.

8. شغل شرافتمندانه و رشد اقتصادی: رشد اقتصادی پایدار، فراگیر و با ثبات

9. صنعت، نوآوری و زیرساخت: ساخت زیر ساختار مقاوم، ارتقای صنعت پایدار و عمومی، و ارائه نوآوری.

10. کاهش نابرابری‌ها: کاهش نابرابری در کشورها و بین آن‌ها.

11. شهرها و جوامع پایدار: شهرها و اقامتگاه‌های بشری را عمومی، امن، مقاوم و پایدار سازیم.

12. تولید و مصرف مسئولانه: تضمین مصرف پایدار و الگوهای مصرف.

13. اقدام برای اقلیم: اقدامات فوری برای مبارزه با تغییر آب و هوا و عوارض ناشی از آن.

14. زندگی زیر آب: حفظ و استفاده پایدار از اقیانوس‌ها، دریاها و منابع دریایی برای توسعه پایدار.

15. زندگی روی زمین: حفظ، بازیابی و بهبود استفاده پایدار از اکوسیستم‌های خاکی، مدیریت پایدار جنگل‌ها، مبارزه با بیابان‌زایی، متوقف‌کردن یا معکوس‌کردن روند تخریب زمین و متوقف‌کردن روند از دست‌رفتن تنوع زیستی

16. صلح، عدالت و نهادهای توانمند: ارتقای جوامع صلح‌آمیز و فراگیر برای توسعه پایدار، فراهم‌کردن دسترسی به عدالت برای همه و ساخت موسسات کارآ، قابل اعتماد برای همه و در همه سطوح.

17. مشارکت برای آرمان‌ها: تقویت ابزارهای پیاده‌سازی و احیای همکاری‌های جهانی برای توسعه پایدار.

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید