گفتوگو با دکتر محمدشریف شریفزاده، عضو هیأت علمی دانشکده دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
کشاورزی پایدار، فرایند یادگیری پویا بر مبنای رعایت اصول و ارزشهای پذیرفته شده است/ چالش کشاورزی پایدار نحوه استفاده بهتر از منابع بومی است/ سیاست توسعه کشاورزی امری سیستمی و فرابخشی است
ساماندهی جریانهای پژوهش، فناوری و نوآوری بهعنوان لازمههای توسعه کشاورزی پایدار دانشبنیان در چارچوب و زمینه گستردهای یعنی توسعه کشاورزی و توسعه ملی ممکن است. در گفتوگو با دکتر شریفزاده به طرح مفاهیم، رویکردها و سیاستهای توسعه پایدار کشاورزی پرداخته شد. ضمن بیان مفهوم و نشانگرهای توسعه پایدار کشاورزی، از رویکردهای مختلف و رهیافتهای عمده کشاورزی سخن به میان آمد. سپس به طرح چالشها و ملزومات توسعه پایدار کشاورزی و سیاستگزاری برای پیشبرد کشاورزی پایدار با رویکردی آیندهنگر پرداختیم.
خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا) - وحید اسلامزاده:
ساماندهی جریانهای پژوهش، فناوری و نوآوری بهعنوان لازمههای توسعه کشاورزی پایدار دانشبنیان در چارچوب و زمینه گستردهای یعنی توسعه کشاورزی و توسعه ملی ممکن است. در گفتوگو با دکتر شریفزاده به طرح مفاهیم، رویکردها و سیاستهای توسعه پایدار کشاورزی پرداخته شد. ضمن بیان مفهوم و نشانگرهای توسعه پایدار کشاورزی، از رویکردهای مختلف و رهیافتهای عمده کشاورزی سخن به میان آمد. سپس به طرح چالشها و ملزومات توسعه پایدار کشاورزی و سیاستگزاری برای پیشبرد کشاورزی پایدار با رویکردی آیندهنگر پرداختیم. گفتوگو با دکتر محمدشریف شریفزاده در زیر از نظرتان میگذرد.
*****************
ابتدا مایلم بدانم از نظر شما توسعه پایدار کشاورزی چه تعریفی دارد؟
برخی صاحبنظران همانند "چمبرز" و "شفرد" بر این باورند که یک پارادایم نوین در عرصه توسعه کشاورزی و روستایی در حال شکل گیری است. برخی از مقولههای جدید این پارادایم قدیمی هستند و مدتی بخشی از تفکر توسعه بوده اند. به گواه صاحب نظرانی نظیر "پرتی"، پایداری یکی از عناصر پارادایم نوین است. امروزه پایداری در تمام بخشهای جامعه از جمله کشاورزی مطرح است و بر این اساس، بخش کشاورزی باید در راستای حصول پایداری در تعامل متعادل و پویا با سایر بخشهای جامعه، ضمن تأمین اهداف حیاتی نظیر امنیت و سلامت غذایی، اشتغال، تولید درآمد و غیره، در مسیری گام بردارد که منابع طبیعی حفظ شود. از لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه و تسهیلگر توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور باشد.
پارادایم نوین بر چه مؤلفههایی استوار است؟
در طول دهههای اخیر، با توجه به رشد جمعیت و لزوم تأمین امنیت غذایی، در بیشتر مناطق جهان منابع طبیعی به صورت فشرده تری مورد بهره برداری قرار گرفته است. در این مدت تولیدات به طور قابل ملاحظهای به یمن استفاده بیشتر از بذرهای پربازده، کودهای غیرآلی، آفت کشها و البته بهره برداری فشردهتر اراضی و مصرف بیشتر آب افزایش یافته و البته این خود افزایش هزینه تولید را در پی داشته است.
کاربرد بیش از حد و نامناسب مواد شیمیایی، سبب آلودگی منابع آبی، نابودی تنوع ژنتیکی و افت کیفیت خاک شده است. طبق پیش بینیها 20 الی 30 میلیون هکتار زمین به شدت و 60 تا 80 میلیون هکتار، به طور متوسط در معرض شوری و ماندابی قرار دارند. در همین خصوص، وارد شدن عناصر سمی ناشی از مصرف آفت کش ها، کودهای شیمیایی، سموم و غیره به زنجیره غذایی تهدیدهایی را برای سلامت غذایی و در نتیجه، سلامتی انسان در پی داشته است. وزارت کشاورزی امریکا در گزارشی نگرانیهای زیر را در مورد وضعیت نظامهای زراعی متعارف برشمرده است:
افزایش هزینههای تولید و عدم اطمینان از قابلیت دسترسی مکفی به منابع انرژی و نهادههای شیمیایی؛ افزایش مقاومت آفات و علفهای هرز به سموم و آفت کش ها؛ کاهش میزان باروری خاک به دلیل افت مواد آبی و عناصر غذایی، آلودگی آبهای سطحی و زیرزمینی در اثر مصرف مواد شیمیایی، تهدید سلامت انسان، دام ها، حیات وحش و حشرات مفید بر اثر مصرف سموم؛ کاهش باروری خاک و تخلیه منابع محدود مورد استفاده در تهیه کودهای شیمیایی، کم شدن تعداد مزارع، به ویژه جایگزینی مزارع بزرگ به جای مزارع کوچک خانوادگی اشتغالزا، و نابرابری و ضعف زیرساختهای اجتماعی متناسب با توسعه کشاورزی در جوامع روستایی. علاوه بر این، توسعه فناوریهای کشاورزی به شیوه متعارف با انگیزه افزایش تولید، مشکلات زیست محیطی و اجتماعی گوناگون، همانند آلودگی منابع آب، تداوم فشارهای اقتصادی بر کشاورزان، عدم اطمینان از وجود بازارهای مناسب برای صادرات، فشارهای دولت به منظور کاهش قیمت تضمینی محصولات، و نگرانی مصرف کنندگان از سلامت و کیفیت مواد غذایی به دنبال داشته است.
در توسعه پایدار کشاورزی چه شاخصها و نگرشها مطرح هستند، و در بخش عملیاتی تا چه اندازه مدنظر قرار میگیرند؟
از زمان شکلگیری مفهوم کشاورزی پایدار در اواخر دهه 1980 میلادی تاکنون تلاشهای متعددی برای مفهوم پردازی و ارزیابی نظامهای بهره برداری کشاورزی بر مبنای شاخصهای پایداری صورت گرفته است. اگرچه بیان هدفها و توصیف مقاصد کشاورزی پایدار نسبتاً آسان است، اما هنگامی که سعی میکنیم پایداری را تعریف کنیم، کار بسیار مشکل میشود، چراکه همه به ظاهر قبول دارند که کشاورزی باید پایدار باشد، ولی در تفسیر شرایط و مفروضاتی که از مجرای آنها میتوان پایداری را تحقق بخشید، اختلاف نظر وجود دارد. با گزینش پارامترها یا معیارهای خاص، میتوان کاهنده یا فزاینده بودن روندهای خاصی را مشخص کرد. برای نمونه عملیات مسبب فرسایش خاک نسبت به عملیات حافظ خاک، فعالیتهای آسیب رسان به زیستگاه جانوران شکارچی حشرات در مقایسه با فعالیتهایی که چنین نمیکنند، کشت درختان نسبت به قطع آن ها، و کوشش انفرادی و پراکنده افراد که ناپایدار است، در مقایسه تشکیل یک گروه محلی برای کار جمعی.
همچنین تعاریف پایداری، وابسته به زمان ویژه و مکان ویژه است. از آن جا که اوضاع و شرایط تغییر میکند، تعابیر از پایداری نیز دگرگون میشود. تعاریف، سیاستها و اقدامات اجرایی پیشبرنده کشاورزی پایدار باید متضمن و بازتاب چنین دگرگونی باشند. از این رو، فراهم سازی زمینه مشارکت کشاورزان و سایر کنشگران در تدوین، بازتعریف و بازنگری معیارها، اولویت ها، و سیاستها و اقدامات توسعه پایدار کشاورزی باعث میشود که چارچوبی انعطاف پذیر، مورد اجماع و هدایتگر برای کنشگران توسعه پایدار کشاورزی به دست آید. کشاورزی پایدار مفهومی است که سه بُعد اقتصادی، اجتماعی، و زیست محیطی کشاورزی را در فرایند توسعه یکپارچه میکند و از آن جا که فرایندی پویاست، نمیتوان برای آن تعریف ایستا و مشخص ارایه کرد. به تعبیر دیگر، کشاورزی پایدار، یک الگوی ساده یا بسته و خطی و دستورالعمل قطعی نیست که قابل تحمیل به همه موقعیتها باشد؛ بلکه یک فرایند یادگیری پویا و سازوارشونده بر مبنای درک و رعایت یکسری اصول و ارزشهای پذیرفته شده است.
سنجش پایداری توسعه کشاورزی با توجه به پیچیدگی و چند بعدی بودن مستلزم بهره گیری ترکیبی از شاخصهای کمی و کیفی، عینی و ذهنی، مثبت و منفی است. بدین منظور، تعیین سطح سنجش (کشاورز، خانوار کشاورزی، نظام بهره برداری کشاورزی، زیست بوم کشاورزی، منطقه، کشور و غیره) و نوع و منبع اطلاعات مورد نیاز (کمی، کیفی، میدانی و دست اول، موجود و دست دوم و غیره) در هنگام طرح ریزی ارزیابی پایداری و تدوین شاخصها ضروری به شمار میرود. هرچند تدوین مجموعه شاخصها و نشانگرهای عمدتاً کمی برای ارزیابی پایداری در حوزههای مختلف، از جمله توسعه پایدار کشاورزی، پیشرفت قابل ملاحظهای در روش شناسی (اغلب کمی) توسعه پایدار و برنامه ریزی و مدیریت استاندارد پروژههای پایداری در عرصههای مختلف محسوب میشود.
کشاورزی پایدار چه نوع رهیافتی است؟ آیا باید این رهیافتها با شرایط خاص هر یک از کشورها و مناطق منطبق باشد؟
کشاورزی پایدار رهیافتی است که میتواند با شناخت فرایندهای طبیعی و استفاده از تازهترین پیشرفتهای علمی ضمن ایجاد باروری مطلوب در کوتاه مدت و بلندمدت، زمینهای مناسب برای کاهش اثرات سوء زیست محیطی، پویایی اقتصادی و ثبات جوامع روستایی فراهم آورد. به کارگیری گسترده چنین رهیافتی در سطح بین المللی از پیچیدگی خاصی برخوردار است. زیرا هر یک از کشورها به لحاظ اجتماعی و سیاسی، وضعیت اکولوژیکی و برخورداری از منابع طبیعی، تقاضا برای محصولات کشاورزی و غیره شرایط متفاوتی دارند و لازم است این رهیافت با شرایط خاص هر یک از کشورها و مناطق منطبق شود. برخی از این رهیافتها عبارتند از:
1- کشاورزی رادیکال: موضوع این رهیافت تبیین هشدارگونه این واقعیت است که جانشینی مزارع خانوادگی، آثار اجتماعی سوء و خطرناکی بر جوامع و مراکز شهری وابسته به کشاورزی داشته است. نتایج تحقیقات نشان میدهد که صنعتی سازی کشاورزی کیفیت زندگی و انتخاب اجتماعی را در جوامع وابسته کاهش داده است. کشاورزی رادیکال بازتاب واکنش هشدارگونه به تغییر و تحولات بخش کشاورزی و لزوم در نظر گرفتن پیامدهای اجتماعی و انسانی این تغییرات است.
2- کشاورزی بومشناختی: کشاورزی بوم شناختی یا اکولوژیکی مبین شناسایی و به کارگیری اصول و فرایندهایی برخاسته از محیط طبیعی در کشاورزی است. ویژگی این رهیافت این است که علاوه بر حساسیت به موضوعات زیست محیطی و اجتماعی بر روی پایداری بوم شناختی نظام تولید نیز تأکید دارد.
3- کشاورزی ارگانیک: در پی افزایش آگاهیهای عمومی و سطح سواد کشاورزی در مورد آلودگی، سلامت غذا و ارزشمندی محیط زیست و مناظر طبیعی، بیشتر مردم دنیا خواهان یک بخش کشاورزی رشدیابنده با مصرف کمترین نهادههای شیمیایی یا غیرطبیعی و حداقل پیامدهای منفی زیست محیطی هستند. کشاورزی ارگانیک در جستجوی اکوسیستمهایی است که ضمن تأمین بهره وری پایدار از زمین، کنترل آفات و علفهای هرز را نیز به همراه داشته باشد.
4- کشاورزی پایدار کم نهاده: یکی از مفاهیمی که با کشاورزی پایدار مترادف در نظر گرفته میشود، کشاورزی پایدار کم نهاده است که به عنوان بدیل برای کشاورزی مدرن مبتنی بر نهاده بیرونی زیاد یا نهاده بر -بهعنوان ویژگی بارز کشاورزی انقلاب سبز- مطرح شده است.
5- کشاورزی دقیق: این رهیافت تجلی مدیریت مبتنی بر فناوری برای بهینه سازی مصرف نهادههای کشاورزی به شمار میرود. به دلیل مشکلات و نگرانیهای اقتصادی از قبیل کمی درآمد و بالا بودن ریسک، و همچنین نگرانیهای زیست محیطی از قبیل شوری، تجمع مواد شیمیایی، ماندابی شدن اراضی، و... این رهیافت مطرح شد.
6- کشاورزی جایگزین: هدف از نظام کشاورزی جایگزین، تولید مواد غذایی با کیفیت بالا، هزینه معقول با استفاده حداقل از سوخت فسیلی و سایر منابع کمیاب، کاهش فرسایش و تخریب خاک، کاهش و به حداقل رساندن تأثیرات محیطی است که برای رسیدن به این اهداف به روشهای معمول طبیعی برای کنترل بیماری ها، حشرات، آفات و استفاده کافی از منابع مواد غذایی گیاهی و مواد ارگانیک متوسل میشود.
کشاورزی پایدار با چه چالشها و ضرورتها و الزوماتی روبهرو است؟
تلاش برای کمک به کشاورزان جهت رویارویی با چالشهای برخاسته از تغییر و تحولات تأثیرگذار و تحقق هدفهای چالش برانگیزی همچون تأمین غذای جمعیت روبه رشد، افزایش تولید ناشی از افزایش عملکرد در واحد سطح (افزایش بهره وری)، افزایش پایدار ظرفیت تولید و تأمین فرصتهای شغلی برای نیروی کار باید بر یک دیدگاه سیستمی و کلی نگر متمرکز شود. زیرا هرگونه تلاش برای یافتن راهکارهای تکنیکی و عملی منفرد برای مسأله پیچیده تولید پایدار محصولات کشاورزی، بی شک با شکست مواجه خواهد شد. با توجه به رشد جمعیت و افزایش روزافزون قیمت محصولات کشاورزی، دست یابی به سطح تولید مطلوب و پایدار که موجبات بی نیازی کشور از واردات این محصولات، به ویژه محصولات راهبردی را فراهم آورد، همواره یکی از دغدغههای سیاستگزاران توسعه کشاورزی بهشمار میرود.
پیچیدگی تحولات و متغیرهای انسانی و غیرمنتظره بودن عوامل محیطی و اقتصاد جهانی تأثیرگذار بر فعالیتهای کشاورزی از یک سو، و اهمیت راهبردی امنیت غذایی و مقابله با فقر از سوی دیگر، "توسعه کشاورزی" را با چالشهای عمیق و گستردهای روبه رو کرده است. روند فزاینده جهانی شدن تجارت محصولات کشاورزی و رقابت گسترده در این زمینه، که چارچوب معادلات بازار را دگرگون ساخته است، تمامی اجزای "صنعت کشاورزی" را دستخوش تحولات اساسی و ساختاری میکند. تأثیر عوامل زیست محیطی و تغییرات آب و هوایی نیز که تحولات اساسی را در کشاورزی ایجاد کرده، در آینده نزدیک به طور حتم بیشترین تأثیر مخرب خود را بر فعالیتهای کشاورزی برجا خواهد گذاشت. با عنایت به پیوند مؤلفههای برشمرده شده، در آینده سیاستگزاران و دست اندرکاران عرصه کشاورزی، به رغم عدم آمادگی، با چالشهای فزاینده و غیرقابل پیش بینی روبرو خواهند بود.
کشاورزان بیشتر از نهاده کمتر عملکرد بیشتری به دست نمیآورند، بلکه آنها مجبورند نیروی کار و مهارتهای مدیریتی را جایگزین کنند. تمام این موفقیتها دارای چند عامل مشترک است از قبیل: مدیریت تلفیقی آفات، مدیریت یکپارچه تنوع زیستی، حفاظت خاک، آب، بازیافت مواد غذایی، کشت چندگانه، جمع آوری آب، بازیافت ضایعات و غیره. بنابراین، چالش اساسی برای کشاورزی پایدار، استفاده بهتر از منابع بومی است. این کار را با به حداقل رساندن مصرف نهادههای بیرونی، بازآفرینی موثرتر منابع بومی و یا با تلفیقی از این دو میتوان انجام داد. هنگامی که این اجزا با هم جمع شوند کشاورزی تلفیقی میشود و در آن منابع به صورت کارآمدتر و مؤثرتر به مصرف میرسد. بنابراین، کشاورزی پایدار در تکاپوی استفاده همه جانبه از طیف گستردهای از فناوری مدیریت آفات، مواد غذایی، خاک و آب است، این مورد در سطح مزرعه گرد هم میآیند تا راهبردی ویژه برای شرایط زیستی - فیزیکی و اجتماعی - اقتصادی تک تک مزارع ارایه دهند. تداوم موفقیتهای حاصله در بخش کشاورزی نسبت به دوره انقلاب سبز باید با سرانه زمین کمتر و موجودی آب قابل دسترس کمتر به انجام برسد.
برای پیشبرد کشاورزی پایدار به چه برنامهها و سیاستهایی نیاز داریم؟
هدایت توسعه پایدار بخش کشاورزی نیازمند تدبیر سازوکارهای واقعگرا و آیندهنگر است که در قالب سیاستهای توسعه کشاورزی تجلی مییابند. سیاستگذاری در توسعه پایدار کشاورزی به عنوان یکی از مؤلفههای ضروری معرفی شده است و ضمن هماهنگ کردن کنشگران امر، بهره برداری بهینه و مدیریت امور جهت دستیابی به چشم انداز مطلوب در بخش کشاورزی را ممکن میسازند. سیاست کشاورزی به اهداف و اقدامات (دولتی) گفته میشود که به صورت خاص و محوری در راستای ایجاد ساختار و پیشرانی فرایند توسعه بخش کشاورزی هدف گذاری شده باشد. سیاستگزاری کشاورزی فقط به یک سیاست مکانی یا زمانی خاص مربوط نمیشود. بلکه دولتها سعی دارند تا از طریق مجموعهای از اقدامات و سیاستهای اقتصادی، همانند سیاستهای قیمت گذاری، توزیع درآمد، سرمایه گذاری و به کارگیری سیاستهای حمایتی از نهادههای کشاورزی و سیاستهای اجتماعی خاص برای بخش کشاورزی به هدایت توسعه بخش کشاورزی مبادرت ورزند. تثبیت و افزایش درآمد کشاورزان، تضمین امنیت غذایی، بهبود تراز پرداخت ها، افزایش تولیدات کشاورزی، و حمایت از روند توسعه در سایر بخشهای اقتصادی از جمله دلایل مداخله دولتها در بخش کشاورزی به شمار میرود. محورهای سیاستگزاری کشاورزی متنوع و شامل مواردی همانند سیاست اراضی، سیاست منابع آب، اعتبارات، قیمت، تجارت، آموزش و ترویج، تحقیق و توسعه، کشاورزی پایدار و حفظ محیط زیست و غیره است. به علاوه دولتها بخش کشاورزی را با اقدامات گستردهای به شکل عرضه کالاهای عمومی که در ادبیات توسعه به آن سرمایه گذاری اجتماعی نیز میگویند، مورد حمایت قرار میدهند. سیاست کشاورزی چه به عنوان بخشی از سیاست اقتصادی و اجتماعی ملی و یا به عنوان سیاست بخشی محملی برای مداخله گری حمایتی و هدایتی دولتها به شمار میرود.
آنچه در این بین مسلم است، مسایل و موضوعات مطرح در سیاستهای کشاورزی ابعادی وسیعتر از بخش کشاورزی دارد و بدون توجه به سایر سیاستهای بخشی و فرابخشی در حوزههای اقتصادی، صنعتی، زیست محیطی، فناوری و غیره قابل طرح ریزی و اجرا نیست. در برنامه ریزیهای توسعهای تلاش میشود تا چنین همگرایی یا مصالحه بین سطوح و جهت گیریهای سیاستی که گاه متضاد به نظر میرسد برقرار شود.
تلفیق پایداری در سیاستگزاری توسعه کشاورزی بسیار مهم و حیاتی است، این تلفیق چگونه امکانپذیر است؟
پندارههای سازندهای که از توسعه پایدار کشاورزی برآمده است، زمانی سودمند واقع خواهد شد که در حوزه اجرا و مداخله گریهای نهادی مرتبط با توسعه بخش کشاورزی تلفیق شود. این مهم نیازمند سیاستگزاری متناسب توسعه پایدار کشاورزی است. سیاستگزاری توسعه پایدار کشاورزی نیازمند دیدگاهی میان رشتهای یا در واقع فرارشته ای، چند سطح نگر، همه جانبه گرا، کلیت گرایانه و نظام مند است چرا که ماهیت بخش کشاورزی ایجاب میکند در فراگرد سیاستگزاری کشاورزی علاوه بر سطوح محلی، اهداف و راهبردهای ملی در بخش کشاورزی، و نیز وضعیت بازارها و چشم انداز کشاورزی بین المللی، با توجه به جهانی شدن اقتصاد و توسعه داد و ستد بخش کشاورزی با بازارهای منطقهای و بین المللی، مدنظر قرار گیرند. ابعاد سیاستگزاری کشاورزی باید به طور سیستمی تمامی جنبههای اقتصادی، طبیعی و بوم شناختی، سیاسی و نهادی، اجتماعی و فرهنگی، و فناوری را شامل شود. علاوه بر این ها، سیاستگزاری در بخش کشاورزی باید راهبردی باشد؛ یعنی علاوه بر ملحوظ داشتن اهداف کوتاه مدت، با رویکردی آینده نگر، افق و چشم انداز بلندمدتی را برای توسعه بخش کشاورزی در آینده فراهم آورد تا همانند یک چارچوب نظام مند، کنشگران بخش کشاورزی در پرتو آن به طور هماهنگ به نقش آفرینی با برنامه و هدفمند بپردازند. نظام مندی سیاستهای کشاورزی سبب میشود که علاوه بر ملحوظ داشتن کنشهای درون بخش کشاورزی در قالب سه جزء اصلی نهاده ها، فرایندها و ستانده ها، تعاملات پویای بخش کشاورزی با سایر بخشها و نظامهای دیگر مدنظر قرار گیرد. در عین حال کلیت گرایی در سیاستگزاری کشاورزی پایدار باعث میشود تمام مؤلفههای نظام توسعه کشاورزی و تعاملات آنها در تدوین برنامههای توسعه کشاورزی نهادینه شوند و از فروکاست نگری رایج به شکل توسعه فناوریهای نامناسب، سرمایه بر و در نتیجه بیکاری فزاینده، تغییر کاربری اراضی، توسعه و الگوهای کشت نامناسب، در نتیجه منابع و غیره اجتناب شود. با رعایت ملاحظات و آراسته شدن به آرایههای مزبور است که ارزیابی و تصمیم گیری پیرامون پایداری در بخش کشاورزی چارجوب مند میشود.
سیاستگزاری واقع گرا و راهبردی برای پیشبرد توسعه پایدار کشاورزی نیازمند شناخت و ملحوظ کردن مؤلفههای شاکله و عوامل سازنده و برسازنده است. همگام با تحول سایر ابعاد، مؤلفهها و کارکردهای نظامهای کشاورزی از متعارف به پایدار لازم است سیاستگزاری کشاورزی نیز از حالت متعارف به حالت پایدار تغییر جهت و محتوا دهد. این تحول هم در ابعاد روش شناسی و فرایند و نظام سیاستگزاری و هم در مورد اهداف، محتوا و اولویتهای توسعه پایدار کشاورزی بازتاب یافته در سیاستهای توسعه پایدار کشاورزی محقق میشود.
آینده کشاورزی پایدار را چگونه میبینید؟
کشاورزی گسترهای به پهنای گیتی و قدمتی به درازنای تاریخ و رسالتی حیاتی یعنی تأمین غذای پایدار برای بشر را دارا است. در دنیای امروز چالشهای بی شماری، از کمبود آب و زمین و رشد جمعیت گرفته تا تخریب محیط زیست و جهانی شدن فراروی بخش کشاورزی است؛ سربلندی در انجام این رسالت بیش از هر زمان دیگری در گروی برنامه ریزی موثر، تخصیص بهینه منابع و گزینش آگاهانه از میان گزینهها و مسیرهای مختلف موجود برای رشد و توسعه است. به ویژه، بررسی روندهایی که در سالهای گذشته در بخش کشاورزی روی داده است، و بررسی چشم اندازهای آینده میتواند راهگشای تصمیم گیران، برنامه ریزان و کارشناسان باشد. ترسیم چشم اندازهای آینده و آینده نگری، که یکی از رشتهای علمی جدید در دنیا تلقی میشود، ابزارهای مناسب را برای ساختن آینده مورد نظر و مطلوب از طریق پیشگیری از ادامه روندهای منتهی به وضعیتهای نامطلوب یا تضمین تداوم روندهای مطلوب در اختیار برنامه ریزان قرار خواهد داد. بخش کشاورزی همواره متأثر از تغییر و تحول بازار، مناسبات بین المللی، سیاستهای ملی، رشد فناوری و سایر عوامل اقتصادی - اجتماعی است. برنامه ریزی مناسب برای توسعه بخش کشاورزی نیازمند شناخت و تحلیل نقادانه و پیش دستانه تغییر و تحولات تأثیرگذار است. سیاست توسعه کشاورزی باید متضمن شمول کلیه زنجیرهها و کنشگران این بخش و پیوند آن با سایر بخشها باشد. این مهم با توجه به ضعفهای روش شناختی موجود در ساختار سیاستگزاری کشاورزی در خور توجه اساسی است.
برخلاف گذشته امروزه این امکان وجود دارد که بتوان آینده را پیش بینی و تحت کنترل درآورد. آنچه امروزه در کشاورزی از اهمیت خاصی برخوردار است، طراحی و توسعه نظامهایی است که ضمن افزایش بازده و بهره وری، با نیازهای بلندمدت بشر به منابع غیرتجدیدشونده منطبق هستند و میتوانند تقاضاهای آینده را برآورده کنند. در طراحی این نظامها باید حفظ محیط زیست مدنظر قرار گیرد و ضمن تأکید بر تنوع ژنتیکی و انطباق روشهای کشت و کار با شرایط محیطی، به مسایلی همانند تأمین حاصلخیزی خاک و کنترل آفات با اتکا به منابع داخلی و تجدیدشونده تکیه شود. بی تردید توسعه چنین نظامهایی مستلزم و متأثر از فرهنگ سازی اجتماعی، ارتباطات، آموزش، تحقیقات و ترویج هدفمند، و شاید مهمتر از همه، سیاستگزاریهای راهبردی در زمینه کشاورزی و محیط زیست با الگوبرداری از بوم نظامهای طبیعی است. روشهای متعارف سیاستگزاری به دلیل ماهیت چشم انداز زمانی مبهم، مقطع نگری، گذشته نگری علی قطعیت گرا، خطی نگری، و فروکاست نگری از توانایی لازم برای تبیین راهبردهای بهسازی و هدایت سیستم نگر و جامع منظومه متکثر، متنوع، چندسطحی، چندنهادی، چندکارکردی و پویای توسعه پایدار کشاورزی برخوردار نیستند. با توجه به تطور سیستمی نظام توسعه کشاورزی از جنبه مؤلفههای شاکله و پیوندهای مربوطه از یک سو و محیط متلاطم اقتصادی، اجتماعی، فناوری و نهادی محاط در سطوح ملی و بین المللی از سوی دیگر برنامه ریزی راهبردی آینده نگر برای ترسیم چشم انداز مشترک کنشگری کارگزاران توسعه کشاورزی ضروری است. آینده نگاری روش پیش بینی است که در طول سالهای مختلف گسترش یافته و با دیگر حوزهها از جمله برنامه ریزی استراتژیک و سیاستگزاری پیوند خورده است.
در آخر نگاهی به توسعه کشاورزی در ایران داشته باشید و توضیحی از وضعیت کشاورزی در ایران بدهید؟
سابقه تمدنی کشاورزی در ایران، جایگاه کنونی بخش کشاورزی در اشتغال زایی، تولید ناخالص ملی، تأمین نیازهای مصرفی جمعیت کشور و کسب پشتوانه ارزی، همراه با توانمندیها و پتانسیلهای توسعهای این بخش، توجه راهبردی به بخش کشاورزی در چشم انداز توسعه ملی را ضرورت میبخشد. بی تردید، بخش کشاورزی دارای توانمندنیهایی است که لزوم توجه به آن بیشتر احساس میشود؛ بخاطر وابستگی کشور به تأمین مواد غذایی، عدم استفاده از بخش عمدهای از عوامل تولید در این بخش، فراهم بودن بازار مصرف برای خدمات و کالاهای صنعتی، عدم احتیاج فراوان به ارز جهت گسترش تولید، پتانسیل اشتغال زایی در این بخش، سهم قابل ملاحظه آن در تولید ناخالص داخلی، توسعه بخش کشاورزی میتواند تسهیلگر توسعه ملی باشد. علاوه بر این موارد، دلایل زیر را میتوان برای ضرورت و اهمیت توسعه بخش کشاورزی در ایران برشمرد: الف) از دیرباز تاکنون بخش عمدهای از جمعیت کشور در روستاها زندگی میکنند و هنوز هم بخش قابل ملاحظهای از جمعیت کشور، در روستاها ساکن و دارای حرفۀ کشاورزی اند. بنابراین، بخش اعظم تولیدات کشاورزی کشور نه در مناطق شهری، بلکه در مناطق روستایی صورت میگیرد. ب) علیرغم کاهش سهم کشاورزی در اقتصاد کشور در دهههای گذشته هنوز ارزش افزودۀ بخش کشاورزی در تولید ناخالص ملی قابل ملاحظه است. علیرغم تنوع پذیری فعالیتهای اقتصادی در بخش شهری و پیشرفت فعالیتهای غیرکشاورزی، از قبیل خدمات و صنعت، هنوز ضرورت بخش کشاورزی در فرآیند توسعه به دلیل کارکردهای زیر نمایانتر است: تأمین مواد غذایی، کمک به توسعه سایر بخشها از طریق ایجاد مازاد اقتصادی، کمک به تأمین سرمایه در رشد اقتصادی، کمک به تأمین منابع ارزی، کمک به ذخیرۀ نیروی کار و کمک به بازار کالاهای صنعتی.
پس از انقلاب اسلامی، بخش کشاورزی در فرایند توسعه اقتصادی در اولویت قرار گرفت به گونهای که در برنامه اول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، رسیدن به خودکفایی در تولید محصولات کشاورزی از اهداف اساسی در این برنامه تلقی شد. برنامه دوم توسعه نیز با محوریت بخش کشاورزی طراحی شد و به مرحله اجرا درآمد. اما در برنامه سوم و چهارم توسعه بحثی از محوریت بخش کشاورزی به میان نیامد. البته فراسوی اهتمام سیاستی، توجه واقعی به رفع مسایل مزمن بخش کشاورزی از توانمندسازی صنفی، توسعه بازار، سرمایه گذاری در توسعه فناوریهای نوین و نظایر آن در عمل دارای اهمیت است. در مجموع میتوان نتیجه گرفت بخش کشاورزی جایگاه مهمی در توسعه پایدار کشور دارد و در این بین توجه به پیوندهای پسین قوی بخش صنایع وابسته به کشاورزی، توسعه آن میتواند موجب تسریع روند توسعه و رشد سایر بخشها شود. فراموش نکنیم توسعه کشاورزی حاصل هم افزایی کنشگران مختلفی از تولید کننده تا مصرف کننده در سطوح و ساحات مختلف (از بازار تا دانشگاه) است و کاربرد دیدگاه نظام نوآوری و نگاه مبتنی بر زنجیره ارزش در سیاستگزاری و مدیریت پایدار بخش کشاورزی از اهمیت حیاتی برخوردار است./
دیدگاه تان را بنویسید