Iranian Agriculture News Agency

نقد دکتر مصطفی ازکیا بر کتاب "اصلاحات ارضی در ایران" نوشته خانم آ. ک. اس. لمبتون

زمین توزیع شد، اما آب نه/ اصلاحات ارضی قدرت سیاسی را از مالکان به دولت انتقال داد/ روش ده‌گردی لمبتون، علمی نیست/ لمبتون به شرکت‌هایی در روستاها اشاره می‌کند که وجود خارجی ندارند/ اصلاحات ارضی خوش‌نشین‌ها را نادیده گرفت

نخستین جلسه سخنرانی عمومی گروه تخصصی جامعه شناسی روستایی و عشایر ایران انجمن جامعه‌شناسی ایران در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد. در این جلسه دکتر مصطفی ازکیا به نقد و بررسی کتاب "اصلاحات ارضی در ایران" نوشته خانم لمبتون پرداخت. خانم لمبتون وابسته مطبوعاتی سفارت انگلستان بود که طی سفرهایی که به روستاهای ایران انجام داد، وضع اصلاحات ارضی را از سال 1340 تا 1345 مورد بررسی قرار داد که حاصل نتایج این سفرها در کتابی به نام "اصلاحات ارضی در ایران" منتشر شد.

زمین توزیع شد، اما آب نه/ اصلاحات ارضی قدرت سیاسی را از مالکان به دولت انتقال داد/ روش ده‌گردی لمبتون، علمی نیست/ لمبتون به شرکت‌هایی در روستاها اشاره می‌کند که وجود خارجی ندارند/ اصلاحات ارضی خوش‌نشین‌ها را نادیده گرفت

خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا) - وحید اسلام‌زاده:

اشاره: نخستین جلسه سخنرانی عمومی گروه تخصصی جامعه شناسی روستایی و عشایر ایران انجمن جامعه‌شناسی ایران روز چهارشنبه چهارم اسفندماه 95 در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد. در این جلسه دکتر مصطفی ازکیا به نقد و بررسی کتاب "اصلاحات ارضی در ایران" نوشته خانم لمبتون پرداخت. خانم لمبتون وابسته مطبوعاتی سفارت انگلستان بود که طی سفرهایی که به روستاهای ایران انجام داد، وضع اصلاحات ارضی را از سال 1340 تا 1345 مورد بررسی قرار داد که حاصل نتایج این سفرها در کتابی به نام "اصلاحات ارضی در ایران" منتشر شد. دکتر ازکیا با بهانه نقد و بررسی این کتاب، نظرات خود را درباره اصلاحات ارضی در ایران بیان کرد. ازکیا دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد علوم اجتماعی را در دانشگاه تهران گذراند و دوره دکترای جامعه‌شناسی را در سال ۱۳۵۹ در دانشگاه آبردین به پایان برد. ازکیا بنیانگذار رشته توسعه روستایی در ایران است و آثارش عمدتاً در حوزه جامعه‌شناسی روستایی، جامعه‌شناسی توسعه و روش تحقیق هستند.در زیر خلاصه‌ای از سخنرانی دکتر ازکیا از نظرتان می‌گذرد.

کتاب "اصلاحات ارضی در ایران" نوشته خانم لمبتون دارای شانزده فصل است که دکتر ازکیا آن را در شش قسمت خلاصه کرده است:

- فصول نخست، دوم و سوم: بررسی وضع طبیعی و جغرافیایی کشور، معرفی پیشینه تاریخی حل مسئله زمین از جنبش مشروطه تا جنبش ملی شدن نفت و بررسی زمینه‌های اجتماعی و فضای سیاسی اواخر دهه سی و تصویب قانون اصلاحات ارضی.

- فصول چهارم، پنجم، ششم، هفتم و هشتم: بررسی اجرای اصلاحات ارضی در مناطق مختلف ایران، مسائل مربوط به اجرای اصلاحات ارضی و ناآرامی‌های سیاسی و اجتماعی در تهران و قم.

- فصول نهم، دهم و یازدهم: تشریح آئین نامه مواد الحاقی و بررسی شقوق مواد الحاقی به قانون اصلاحات ارضی و مقررات اجرای آن.

- فصول دوازدهم و سیزدهم: بررسی نحوه حل و فصل اختلاف مالکان و زارعان و مسئله نظام آبیاری و اهمیت حیاتی آن در نظام کشاورزی ایران.

- فصول چهاردهم، پانزدهم و شانزدهم: بررسی تشکیل شرکت‌های تعاونی و سازمان مرکزی تعاون روستایی، تشریح چگونگی، شرط تشکیل، عضویت و در نهایت نقد و ارزیابی عملکرد شرکت‌های تعاونی در سال‌های 1344-1345.

- فصل هفدهم: بررسی دستاوردها و مسائل مربوط به اصلاحات ارضی طی سالهای 1345-1340 در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی.


معرفی خانم لمبتون:

آن کترین سواینفورد لمبتون (Annkatherine SwynFord Lambton) ، دختر یکی از اعیان انگلستان به نام جرج لمبتون است. وی متولد فوریه 1912.م (19 بهمن 1290. ش) است. او در 16 سالگی به خاورمیانه علاقه مند شد. در سال 1934 برای نخستین بار از ایران دیدن کرد (22 سالگی) و به سال 1939م/1318ش (27 سالگی) با ارائه پایان‌نامه‌ای درباره نهادهای سلجوقی دکترا گرفت. وی بخش اعظم اوقات خود را در ایران و در شهر اصفهان سپری کرد. خانم لمبتون در روز شنبه 19 ژوئیه 2008 در سن 96 سالگی در شهر نورتامبرلند انگلستان درگذشت.

مهمترین کتاب‌ها و مقالات او عبارتند از: مالک و زارع در ایران، اصطلاحات ارضی در ایران، ایران عصر قاجار، تداوم و تحول در تاریخ میانه ایران، تاریخ ایران بعد و قبل از اسلام، انتشار دستور زبان و لغت نامه فارسی، شرحی درباره تاریخ قم، تنظیم آب زاینده رود، در جامعه اسلامی در ایران، نصیحه الملوک و آئین شهریاری، در تأثیر تمدن غرب در ایران، نظریه دولت در ایران، انجمن‌های سری و انقلاب ایران در سال 1324 قمری.


چرا باید اصلاحات ارضی را مطالعه کرد؟

اصلاحات ارضی به عنوان یک برنامه دگرگون‌زا و توسعه‌ای است که از سال 1340 در ایران آغاز شد و در سال 1351 به پایان رسید. اصلاحات ارضی در ایران در سه مرحله اجرا شد که در کتاب خانم لمبتون 2 مرحله از آن مورد بررسی قرار گرفته است. معمولاً اصلاحات ارضی را به توزیع زمین تعریف می‌کنند اما برخی این را مترادف اصلاحات کشاورزی می‌دانند که از توسعه زمین دامنه بسیار وسیع تری دارد. در عرف جامعه شناسی اصلاحات ارضی، این پرسش مطرح است که چه دگرگونی‌هایی در ساخت قدرت پدید آمده است؟ وقتی که زمین از مالکان گرفته می‌شود و به دهقانان سپرده می‌شود انتظار می‌رود که همان قدرتی که مالکان داشتند نیز به دهقانان داده شود. تعریف دیگری که از اصلاحات ارضی شده این است که کشاورزی را تغییر دهد، یعنی به سمت توسعه و نوآوری ببرد، یا این که قدرت اقشار دهقانی تثبیت شده یا تغییر کند. مطالعه در اصلاحات ارضی در ایران باید به گونه‌ای باشد که بتواند تغییرات چه در زمینه کشاورزی و چه در زمینه تثبیت و تغییر قدرت از مالکان به دهقانان را دربرگیرد. می‌خواهیم ببینیم که آیا خانم لمبتون موفق شده است که این دو ویژگی در مطالعات اصلاحات ارضی در ایران را مشخص کند؟


محتوای کتاب

این کتاب بیشتر به مسأله توزیع زمین می‌پردازد. از دهه 40 به بعد در جامعه روستایی ایران برنامه‌های توسعه‌ای بسیاری به اجرا درآمد: مثل کشت و صنعت، سهامی زراعی، تعاونی و ... البته این برنامه‌ها کمتر در این کتاب مورد توجه قرار گرفته است. دهه 40 خورشیدی یا دهه 60 میلادی سه دکترین تئوریک درباب توسعه مطرح شد که به توسعه روستایی هم مربوط می‌شد: اول مکتب "نوسازی"، دوم مکتب "اکلا"، سوم مکتب "وابستگی". خانم لمبتون ایران را جامعه سنتی دیده و در پی این بود که این جامعه سنتی چگونه به جامعه مدرن تبدیل و دگرگون می‌شود. در جامعه سنتی یک سلسله نظرهای سنتی وجود دارد مانند فقدان نوآوری، فقدان انگیزش پیشرفت و ... در واقع این‌ها به عنوان موانع توسعه نیافتگی جوامع روستایی ایران شناخته شده‌اند.

خانم لمبتون می‌گوید که دهقانان در زمینه همکاری مانند مالکان و دیگر طبقات ایران ناآزموده و بی تجربه‌اند. از این رو دلیلی در دست نیست که نشان دهد آنان در آینده نزدیک خواهند توانست امری از امور تعاون را با کامیابی انجام دهند. روحیه غرض گرایی در میان دهقانان با فعالیت‌های موثر و جمعی سازگاری ندارد و قرن هاست ستم کشی و مبارزه با طبیعت هوس باز و وجود نظام ناسازگار اجتماعی باعث شده است که دهقانان در بسیاری از نقاط کشور وضع خود را با پدیده تسلیم و رضا به منزله جزیی از اجزای حوادث متوالی دنبال کنند. (ص 684) در واقع نظرات خانم لمبتون در دسته نظرات "نوسازی" جای می‌گیرد.

مکتب بعدی مکتب "اکلا" است که هم مورد توافق جناح‌های سوسیالیست و هم سرمایه داری قرار گرفته است. این مکتب می‌گوید که جوامع دو دسته اند: یکی متروپل و دیگری اقماری. مبادله و بازرگانی بین این دو جوامع نابرابر است و باید این نابرابری اقتصادی از طریق اتخاذ سیاست جایگزین واردات، جوامع جهان سوم، خودشان را به جوامع دوم و اول برسانند. بدین منظور آنچه را که تا دیروز وارد می‌کردند حال خودشان باید تولید کنند. باید ساختار جامعه سنتی دگرگون شود، پیشنهاد می‌کنند که اصلاحات ارضی می‌تواند در دگرگونی ساختار اجتماعی جامعه موثر واقع شود، ضمن آن که جامعه روستایی را از حالت انزوا بیرون می‌آورد و خود را با اقتصاد ملّی عجین می‌کند. باید یک بازار مصرف هم برای کالاهای تولید شده روستایی ایجاد شود و نیروی مازاد روستاها را آموزش بدهند و به عنوان کارگر صنعتی در صنایع از آن‌ها استفاده کنند. آن عده‌ای که در ایران بر روی اصلاحات ارضی کار می‌کردند معتقد بودند که اصلاحات ارضی می‌تواند طبقه بورژوازی روستایی ایجاد کند. در واقع پایه‌های حکومت را مستحکم سازد.

مکتب وابستگی دیدگاه سومی بود که مطرح شد. آن‌ها این اقدامات را ظاهری و تشریفاتی می‌دیدند و در واقع اعتقادی به این تغییر مناسبات نداشتند و اصلاحات ارضی را سیاست‌هایی برای جلوگیری کمونیزم می‌دانستند.

کتاب اصلاحات ارضی خانم لمبتون با "ده گردی" نوشته شده است. خانم لمبتون معتقد است که اصلاحات ارضی در نظام روستایی ایران تاثیر شگرف و بنیادی از لحاظ افزایش درآمد، خوراک و مسکن، پوشاک، و تعاونی گذاشته است؛ در صورتی که خانم لمبتون در کتاب مالک و زارع نهضت تعاونی را تخطئه کرده ، و در این کتاب چند فصل را به تعاونی اختصاص داده است. وی نوشته است که این شرکت‌های تعاونی نه تنها منابع اعتباری لازم را در روستاها فراهم نکرده است، بلکه خلاء مدیریت مالکین را پر کرده است. یعنی شرکتهای تعاونی جایگزین مالک شده است. خانم لمبتون معتقد است که اصلاحات ارضی در ایران تاثیرات فوق العاده‌ای در بهبودی وضع اقتصادی - اجتماعی روستاییان ایجاد کرده است.


انتقادهایی به کتاب

یکی از مهمترین انتقادات به خانم لمبتون مسأله روش تحقیق اوست. ما روش "ده گردی" را برای انجام کار علمی قبول نداریم. ایشان با "ده گردی" اطلاعاتی را جمع آوری کرده که اصلاً نمی‌توان به عنوان یک کار علمی آن را پذیرفت. این اطلاعات جمع آوری شده تا حدود زیادی اجباری بوده، چون ایشان با مأمورین اصلاحات ارضی به روستاها رفته است. مراجعه به روستا با ماشین و مأمورین دولتی برای تحقیق، نمی‌توان با پاسخ‌های واقعی برگشت. دولت وقت ایران رشوه داده بود که خانم لمبتون به نفع اصلاحات ارضی مطلب بنویسد. من در یک کار مونوگرافی در تربت حیدریه در روستای آبرود متوجه شدم که خانم لمبتون به آن روستا هم رفته است. پرسیدم این خانم چند وقت در روستا بود؛ گفتند فقط دو ساعت. در حالیکه من مدت یک ماه در آن روستا زندگی کردم!

همان طور که می‌دانید اصلاحات ارضی در ایران در سه مقطع صورت گرفت: مقطع اول: گفتند که کلیه مالکینی که یک روستا یا بیشتر دارند، یکی را انتخاب کنند و باقی را به دولت بفروشند. اول گفتند که هر خانواده مالک فقط یک روستا، اما در مراحل بعدی این قانون را تغییر دادند و گفتند که هر عضو خانواده یک روستا می‌تواند داشته باشد. لذا سعی شد که روستاها و آبادی‌ها کمتر مشمول قانون اصلاحات ارضی شود. بیشتر روستاهای آباد نصیب مالکین شدند.

16 هزار آبادی از 65 هزار آبادی‌ای که سرشماری شده بود در مرحله اول تقسیم شد. مرحله اول را آقای ارسنجانی که سوسیالیست بود رهبری کرد. او خیلی علاقه مند بود که بتواند اقدامات مثبت و موثری برای روستاییان در دولت علی امینی انجام دهد. حتا بعد از برکناری علی امینی، ارسنجانی وزیر اصلاحات ارضی باقی ماند. به علت اغتشاشات و ناآرامی‌های آن زمان بخصوص در جنوب کشور، مدتی اجرای اصلاحات ارضی به تاخیر افتاد. بعد مرحله دوم شروع شد. می‌شود اسم این مرحله را "تعدیل مناسبات بین مالک و رعیت" گذاشت نه اصلاحات ارضی. مهمترین شکل این دوره شکل اجراست. 80 درصد اراضی بین مالک و دهقان به صورت قرارداد اجاره‌ای بود. یکی از شکلهای دیگر این مرحله خرید حق ریشه است. یعنی مالک می‌توانست حق ریشه دهقان را بخرد. هر دو این شکلها با روح اصلاحات ارضی منافات داشته است. یا شکل دیگری بود تحت عنوان تقسیم به نسبت بهره مالکانه. مطالعات نشان داده است که بهترین و مرغوبترین زمینها گیر مالک آمد. یعنی بین مالک و زارع نظام سه پنجم از محصول بردن حاکم شد. سه پنجم سهم مالک بود و دو پنجم سهم دهقان. آن دو پنجم فقیرترین قسمت زمین بود که نصیب رعیت می‌شد.

در روستای آبرود تربت حیدریه مرحله اول پیاده شده بود. کدخدای این ده یک ژاندارم بازنشسته بود. قبلاً بهش گفته بودند که خانمی برای بازدید روستا می‌آید و شما هم از اصلاحات ارضی تعریف کن. البته تمامی روستاهایی که خانم لمبتون رفته بودند اینگونه نبود، اما اغلب سفارش شده بود. ایشان درباره تعاونی روستای آبرود می‌نویسد: "شرکت تعاونی آبرود از شرکت‌های پیشرفته‌ای است که علاوه بر اعطای اعتبارات کشاورزی به دهقانان در تهیه نفت، کودشیمیایی، سموم دفع آفات نباتی، بذر اصلاح شده برای اعضای خود فعالیت چشم گیری داشته است. و من تحت تاثیر این شرکت با روحیه و با نشاط و وجه نظر مثبت دهقانان قرار گرفتم." (ص 217) نمی‌توانم این نوشته را در آن روستا تایید کنم. یعنی در اصل اینچنین شرکتی وجود نداشت. ایشان فقط 2 ساعت آن جا بودند، اما من یک ماه! مقدار زیادی از اطلاعات خانم لمبتون در این کتاب غلو شده است. مطالعات روستایی با شیوه "ده گردی" لزوماً باید نتایج غلو شده داشته باشد.

در ارتباط با یافته‌های کتاب دو نکته را لازم میدانم که اشاره کنم: یکی این که اگر با مأمورین دولتی به جامعه روستایی بروید روستاییان سعی و تلاش خواهند کرد که به زبان همان مأمورین دولتی صحبت کنند و از مسایل و مشکلات خود نگویند. نکته دوم این است که برخی از مفاهیم و اصلاحات در جامعه روستایی برای افراد غریبه نامفهوم و ناملموس است. شما در کتاب خانم لمبتون هیچ مفهومی را نمی‌بینید که بین روستاییان رایج است، چون این خانم درکی از آن مفاهیم نداشت. مطالعات روستایی زمینه و اطلاعات قبلی می‌خواهد و نمی‌شود بدون پیشینه مثبت و قوی‌ای به روستاها رفت و به مطالعه و تحقیق پرداخت. مطالعاتی که در یک زمان کوتاه اتفاق افتاده باشد نمی‌تواند پاسخ دقیقی به پرسش‌ها و مسایل روستایی بدهد.


شرکت‌های روستایی

این شرکت‌ها برای پر کردن خلاء مدیریتی مالکان بود. مالک بیش از 15 یا 16 وظیفه در ده انجام می‌داد: نظارت بر تهیه و تقسیم آب، فراهم کردن نهاده‌های کشاورزی و ... حال تعاونی‌ها قرار بود این وظایف را برعهده بگیرند. انجام این وظایف توسط شرکت‌های تعاونی آن طور که ما در روستاها دیدیم و آن طور که خانم لمبتون در کتابش گفته است کاملاً متفاوت است. مثلاً ایشان می‌گویند که "مأمورین سازمان مرکزی تعاون روستایی افرادی علاقه مند و با ایمان هستند که توانسته‌اند در کشوری اعتماد روستاییان را جلب کنند که به ندرت می‌توان شکاف بین مردم و دولت را پر نمود." یا می‌نویسد که "اغلب در میان اعضای شرکت‌های تعاونی روستایی احساس وفاداری به شرکت دیده می‌شود. سطح آگاهی و شعور و نیز صلاحیت مدیران عامل و تا حدی اعضای شرکت‌ها رشد زیادی کرده است. به علاوه دایره فعالیت این شرکت‌ها در حال فزونی است اگرچه هنوز وظیفه اصلی آن‌ها اعطای وام‌های کوتاه مدت است، پس دادن اعتبارات با بهره کم یکی از عامل‌های بهبود شرایط دهقانان در سراسر کشور است."

آنچه خانم لمبتون از دوره آسایش و رفاه دهقانان ایرانی یاد می‌کند عمدتاً به نفع گروه‌های متنفذ جامعه روستایی بوده است. در مرحله دوم اصلاحات ارضی گفته شد که به دهقانانی زمین می‌دهیم که یک سال روی آن کار کرده باشند، و به اندازه‌ای می‌دهیم که نسق زراعی دارند. یعنی اگر 2 هکتار نسق زراعی دارند، 2 هکتار زمین می‌دهیم. بنابراین توزیع زمین نابرابر بود، و براساس همان میزان نابرابر نسق ها، زمین‌ها بین افراد تقسیم می‌شد. نظام قشربندی قبل از اصلاحات ارضی در بعد از اصلاحات ارضی تثبیت شد و براساس همان نظام، زمین‌ها تقسیم شد. پس از سال 1351 که اصلاحات ارضی به پایان رسید آمارگیری کشاورزی نشان می‌دهد که 5/3 میلیون از اراضی کشاورزی در اختیار مالکین و بهره برداران است که بیش از صد هزار هکتار زمین دارند. در این دوره در کل کشور 16 میلیون هکتار زمین زراعی در کشور داشتیم. مطالعات نشان می‌دهد که 40 درصد از دهقانان ما کمتر از 2 هکتار زمین گیرشان آمد. با 2 هکتار زمین نمی‌شود کار کشاورزی انجام داد. با ثابت نگه داشتن قیمت محصولات کشاورزی در این دوره کشاورزان به جایی رسیدند که گندم کاری مقرون به صرفه نبود. دهقانان به آن اندازه می‌کاشتند که خودشان مصرف کنند.

در این دوره یعنی دهه 40 خورشیدی، دو سازمان توسعه‌ای برای کشاورزی ایران احداث شده بود: بانک کشاورزی که بانک خواص بود و شرکت تعاونی روستایی که بانک عوام می‌گفتند. متوسط اعتبار بانک 500 تومان بود، اما اعتبار شرکت تعاونی 100 هزار تومان. با 500 تومان کاری نمی‌شد کرد، فقط باید کم و کسری جاری زندگی را جبران کرد. اما با 100 هزار تومان می‌شد چاه عمیق یا نیمه عمیق احداث کرد. به طور کلی تمامی منافع، از قبیل: بانک کشاورزی، شرکت‌های تعاونی، و سایر امکانات نصیب گروه‌های مرفه جامعه دهقانی و سرمایه داران ارضی می‌شد. به دهقانان خرده پا یا خوش نشینان هیچ امکان رفاهی تعلق نمی‌گرفت. به عنوان مثال، دولت آب پشت سد‌ها را که برای خودش سه ریال تمام شده بود، به روستاییان دو ریال می‌فروخت، اما به شرکت صنعت و کشت یک ریال!


نتیجه‌گیری

در اصلاحات ارضی ایران به گونه‌ای عمل شد که گروه‌های متنفذ نفع بیشتری بردند، اگر نگوییم که تمام منافع برای آنان شد. دو نکته قابل تأمل است: اول این که مالکیت زمین و آب از هم جدا بود. زمین توزیع شد ولی آب توزیع نشد. در بسیاری از نقاط کشور زمین در اختیار کسانی قرار گرفت که آب در اختیار آن‌ها بود. از این رو صنفی پیدا شد به نام آبفروشان. در جنوب کشور هنوز این صنف وجود دارد.

دوم این که ساخت اجتماعی و قشربندی اجتماعی تغییر نکرد و قدرت از مالک به دهقان منتقل نشد. خانم لمبتون درباره شرکت بابا قاسم می‌نویسد که: صاحبان این شرکت از پدر بزرگ و پدر و فرزند کدخدای ده بودند. اصلاحات ارضی هیچ تغییری در ساختار قدرت ایجاد نکرد. این که چرا فقط گروه‌های متنفذ می‌توانند از منافع اصلاحات ارضی بهره ببرند! خانم لمبتون هیچ توجه‌ای نکرده است. این یکی از اشکالات بزرگ است.

تعاونی‌ها بیشتر یک شاخه از بوروکراسی دولتی بودند نه نهضتی خودجوش و از درون مردم. شرکت‌های تعاونی یک نهاد مشارکتی نبود، بلکه اهداف سیاسی اجتماعی بود که دولت آن را تعقیب می‌کرد. خلاصه این که 10 سال اصلاحات ارضی در ایران اتفاق افتاد (41 تا 51)، اما مسأله زمین حل نشد. اصلاحات ارضی نتوانست املاک اربابان غایب را بین دهقانان تقسیم کند. هرچند 40 درصد از دهقانان کمترین مقدار زمین را صاحب شدند اما نتوانستند قدرت مالکان را از آن خود کنند. حتی این امکان به وجود آمد که فرزندان دهقانان مرفه و ثروتمند و سرمایه داران ارضی در دستگاه بوروکراسی دولتی جذب شوند. این امکان هم برای دهقانان خرده پا فراهم نشد. ناچار دهقانان خرده پا به شهرها مهاجرت کردند.

نکته مهم آخر این است که: اصلاحات ارضی یک میلیون خانوار خوش نشین را نادیده گرفت. این خوش نشین‌ها در هیچ برنامه توسعه‌ای گنجانده نشدند. خوش نشین‌ها به عنوان پارازیت‌هایی بودند که باید دفع می‌شدند، حتی نباید در روستاها می‌ماندند. بدهی دهقانان خرده پا در طول اصلاحات ارضی سه برابر شد. یا وام‌های دهقانان خرده پا با بهره‌های سنگین سلف خران، پیله وران یا چوب داران باید پرداخت می‌شد. می‌توانیم این نتیجه را از اصلاحات ارضی در ایران بگیریم که: اصلاحات ارضی زمین را بین 40 درصد از دهقانان خرده پا تقسیم کرد اما قدرت سیاسی را از مالکان به دولت انتقال داد. در دوره اصلاحات ارضی ساخت طبقاتی تثبیت شد اما فقط رأس آن از مالک به دولت تغییر یافت. خوش نشینان از دریافت زمین مستثناء شدند و... که متاسفانه این موارد در کتاب خانم لمبتون دیده نشده است./

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید