Iranian Agriculture News Agency

گفت‌وگو با دکتر فرشاد مومنی، درباره چگونگی شکل‌گیری طبقه، مشارکت و جامعه مدنی در روستاها

مشارکت روستایی منجر به جامعه مدنی کارآمد می‌شود / تولید روستایی برای صنعت به توسعه پایدار می‌انجامد/ مشارکت، طبقات اجتماعی در روستا را کمرنگ می‌کند

فرشاد مؤمنی استاد دانشگاه علامه طباطبایی، عضو مؤسسه دین و اقتصاد و صاحب‌نظر اقتصادی است. وی به نوعی به اقتصاد نهادگرا معتقد بوده و در دوران نخست‌وزیری موسوی، به‌عنوان دستیار در کنار میرمصطفی عالی‌نسب، مشاور ارشد اقتصادی موسوی، کار می‌کرد...

مشارکت روستایی منجر به جامعه مدنی کارآمد می‌شود / تولید روستایی برای صنعت به توسعه پایدار می‌انجامد/ مشارکت، طبقات اجتماعی در روستا را کمرنگ می‌کند

خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا) - وحید اسلام‌زاده:

فرشاد مؤمنی استاد دانشگاه علامه طباطبایی، عضو مؤسسه دین و اقتصاد و صاحب‌نظر اقتصادی است. وی به نوعی به اقتصاد نهادگرا معتقد بوده و در دوران نخست‌وزیری موسوی، به‌عنوان دستیار در کنار میرمصطفی عالی‌نسب، مشاور ارشد اقتصادی موسوی، کار می‌کرد. در گفت‌وگوی حاضر دو محور طبقات اجتماعی و مشارکت اجتماعی روستاییان با او به بحث گذاشته شده است. بنا بر نظریه این استاد دانشگاه، طبقات اجتماعی در تمامی جوامع بشری حتی در کشورهای توسعه‌یافته نیز حضور دارند، اما با اندک مطالعه‌ای درمی‌یابیم که چون مشارکت اجتماعی در این نوع از کشورها بسیار بالاست، خود به خود تأثیرات منفی طبقات اجتماعی کاهش می‌یابد؛ از این رو مشارکت روستاییان در توسعه پایدار روستا بار بزرگی را از روی دوش دولت برمی‌دارد هرچند ابتدای کار شاید سخت هم باشد، اما مثل سرمایه‌گذاری‌ای که با بازتولید خود منجر به ایجاد نهادهای مدنی شده و می‌تواند آینده را تضمین کند. گفت‌وگو با دکتر فرشاد مومنی عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی از نظرتان می‌گذرد:

*************


آیا مبانی تشکیل طبقات و لایه‌های اجتماعی مسائل اقتصادی - سیاسی است یا مسائل اقتصادی - اجتماعی. طبقات و لایه‌های اجتماعی از بالا به پایین تشکیل می‌شود یا واقعاً یک ضرورت اجتماعی هستند به‌ویژه در کشورهای در حال توسعه‌ای مثل کشور ما؟

طبقات اجتماعی نشان دهنده موقعیت اقتصادی - اجتماعی افراد در جامعه است. هر طبقه‌ای از نظر قدرت اقتصادی، منزلت اجتماعی و سبک زندگی شرایط خاص خودش را دارد. بر همین اساس است که افراد در طبقه پایین اجتماعی به علت پایین بودن سطح سواد و آگاهی، بیشتر به سمت رفتارهای خطرناک همچون اعتیاد روی می‌آورند و در طبقات فرادست یا میانه به واسطه بهره مندی از امکانات و آموزش مناسب از شرایط زیستی مطلوب تری برخوردار هستند. قشربندی اجتماعی هم تقسیم‌بندی یک جامعه به یک یا چند لایه اجتماعی است که تقریباً متجانس و منطبق بر یکدیگر هستند. سبک زندگی به شیوه زندگی طبقات گوناگون اجتماعی اطلاق می‌شود. هر طبقه‌ای سبک زندگی ویژه و رویکردها و باورداشت‌های ویژه و مقبول خود را دارد. طبقه اجتماعی مادرزادی هر فرد در نحوه زندگی، تعداد سال‌های عمر، سلامتی روانی، تحصیلات، شغل، رفتار سیاسی، ثبات زناشویی، وابستگی‌های مذهبی، مشارکت اجتماعی و رویکردهایش، تأثیر تعیین کننده‌ای دارد. این نکته در مجموع ثابت شده است که هرچه منزلت اجتماعی فرد بالاتر باشد، امید زندگیش نیز طولانی‌تر است.

نرخ مرگ و میر کودکان در میان طبقات پایین‌تر، از همین نرخ در میان طبقات متوسط و بالاتر، افزونتر است. سلامت روانی نیز به طبقه اجتماعی بستگی دارد. هرچه طبقه اجتماعی فرد بالاتر باشد، احتمال اختل‌ال روانیش کمتر است. درمان اختلال نیز به طبقه اجتماعی ارتباط دارد. بیماران روانی وابسته به طبقه پایین معمولاً در آسایشگاه‌های عمومی بستری می‌شوند، ولی اعضای طبقات متوسط و بالا معمولاً به وسیله روان پزشکان و روان شناسان خصوصی درمان می‌شوند. سایر شاخص‌ها هم به همین شکل است. اما این بحث‌ها تمامی احتمالات است.

در طبقات بالا هم این آشفتگی‌ها دیده می‌شود، اما براساس آمار قشر پایین جامعه بیشتر آسیب پذیر است. کوچکترین ضربه‌ای قشر پایین جامعه را در هم می‌شکند، اما قشر بالای جامعه را دچار آسیب نمی‌کند. قشر بالای جامعه امکان ترمیم کردن خود را بسیار دارد، اما قشر پایین جامعه این امکان را ندارد. پس وقتی صحبت از طبقات اجتماعی می‌کنیم منظور طبقاتی هستند که آسیب پذیر هستند. از جمله طبقاتی که آسیب پذیر هستند طبقات خاص روستایی است. روستاییان هم در روستا آسیب پذیر هستند و هم وقتی به شهر مهاجرت می‌کنند. برای همین گفت وگو در این باره نیاز به تحقیقات و آمار و ارقام مستند دارد و از آن جایی که متأسفانه در کشور ما این گونه پژوهش‌ها کم اتفاق می‌افتد و دولت بودجه‌های تحقیقاتی را به سختی می‌پذیرد باید بیشتر نظری و تئوریک صحبت کرد. دولت فقط برای پژوهش‌های کالبدی و عمرانی بودجه تخصیص می‌دهد نه به پژوهش‌های اجتماعی و فرهنگی و یا شناختی. و متاسفانه چون شناخت فرهنگی و اجتماعی مناسبی از روستاها نداریم پروژه‌های کالبدی و فیزیکی هم نتوانسته تأثیر مثبت خود را بگذارد. از منطق اقتصادی به این نتیجه می‌رسیم که سرمایه گذاری‌های عمرانی هم فایده مند نبوده است.


با توجه به شرایط خاص و جدید اقتصادی - اجتماعی روستاها، آیا طبقه‌بندی جدیدی در حال شکل گرفتن است؟ آیا برای این طبقه‌بندی تعریفی می‌توان ارائه کرد؟ آیا تغییر کارکردهای اقتصادی در روستاها و رشد فهم اجتماعی آنها باعث ایجاد طبقات جدید روستایی شده است؟

اول از همه باید اشاره کنم که طبقات اجتماعی روستایی دقیقاً مانند طبقات اجتماعی شهری ایجاد می‌شود. به عبارت دیگر همان عواملی که باعث ایجاد طبقه در شهر می‌شود، باعث ایجاد طبقه در روستا هم می‌شود. مثل مصرف گرایی. روستاهای ما نیز دچار معضل مصرف گرایی شده اند. دیگر یک روستایی در خانه‌های گِلی و با سقف چوبی زیر یک نور ضعیف زندگی نمی‌کند. این روستایی خانه‌ای دیگر می‌خواهد. این خانه برای او ساخته می‌شود. نیاز بعدی ایجاد می‌شود، نیاز بعدی دیگر برعهده دولت نیست، در این جا هر کسی بتواند نیازهای بیشتری را برطرف کند در طبقات بالای جامعه قرار می‌گیرد. طبقه‌بندی جدید روستاها براساس نیازهای جدید آن‌ها شکل می‌گیرد. حال باید تحقیق کرد، باید به سراغ روستاها رفت و به طور مستند مشاهده کرد که چرا این نیازها ایجاد می‌شود. سرمنشأ این نیازها کجاست؟ آیا ساخت‌های عمرانی که دولت انجام می‌دهد باعث ایجاد نیازهای جدید می‌شود؟ رابطه و مهاجرت به شهر باعث ایجاد نیازهای جدید می‌شود. یا واقعاً روستایی به آن رشد و فهم رسیده و این نیازها را برای خود ایجاد کرده است؟

وقتی روستایی به شهر می‌آید و تفاوت‌ها را می‌بیند پس باید به این نکته برسیم که فهم روستایی رشد کرده است، حالا آیا براساس رشد این فهم به روستایی امکانات داده ایم؟ خانه و خیابان و گاز و تلفن و اینترنت و موبایل و غیره دادیم. کار خوبی است و هیچ شکی در این نیست. اما این نقطه پایان نیست. ببینید شما ابزار مدرن شدن را بردید به روستا، حالا می‌خواهید روستایی سنتی زندگی کند. امکان ندارد. اصلاً فرض بگیریم که روستایی در روستا مانده و به کار کشاورزی هم مشغول است و دولت هم همه جور از او حمایت می‌کند. اما وقتی نیاز اقتصادی او برطرف شد، آیا فکری برای نیازهای بعدی او کرده اید؟ رفع نیازهای اقتصادی که برابر نیست. در رقابت اقتصادی یکی سهم بیشتری می‌برد و دیگری سهم کمتری. در همه جای دنیا به همین شکل است. این تفاوت طبقات اجتماعی را شکل می‌دهد.

شما عوامل طبقه‌بندی شهری را نام ببرید، می‌بینید تمامی منشأ اقتصادی دارد. سپس دسترسی‌های بعدی به امکانات اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی براساس همین طبقات اجتماعی است. وقتی من در طبقه بالای جامعه باشم به خیلی از امکانات اجتماعی و فرهنگی و گاه سیاسی دسترسی دارم. امکانات بهداشتی را در امکانات اجتماعی دیده ام. حال این که منظور از طبقات جدید چیست باید بررسی بیشتری کنیم، و این مستلزم این است که باید به روستاها برویم و مطالعه کنیم که چه نوع طبقه‌بندی خاصی شکل گرفته و این که عوامل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی آن چه بوده است. اما این مسلم است که چون تغییراتی در کل جامعه ایجاد شده است پس طبیعی است که در روستاها تغییراتی ایجاد شود.


آیا شکل‌گیری طبقات اجتماعی جدید در روستاها مانند گذشته از شهر به روستاها تحمیل شده، اگر بله، چرا دولت نتوانسته ارتباط بین شهر و روستا را مدیریت کند؟

دولت‌ها سعی دارند که جامعه را به سمت و سویی که مایل هستند بکشانند، اما همیشه موفق نمی‌شوند. جامعه روال خاص اقتصادی خود را دارد، هرچند دولت بسیار تأثیرگذار است اما با این حال خود جامعه است که مسیر اقتصادی خود را تعیین می‌کند. شاید هم دولت‌ها در ایجاد طبقات اجتماعی سهم داشته باشند، اما اغلب ناخواسته است. طبقه اجتماعی یک شبه ظاهر نمی‌شود. بلکه سالیانی باید بگذرد تا طبقات شکل خود را بروز بدهند، یا یک طبقه جدید ساخته شود. مجموع رفتارهای اجتماعی و اقتصادی جامعه و دولت است که ایجاد طبقات اجتماعی می‌کند.


اما چون در کشور ما روستاها کاملاً در اختیار دولت‌ها هستند، آیا دولت‌ها نمی‌توانند ساختار روستاها به نحو مطلوب تری سامانمند کنند؟

نخست، این گفته درست نیست که روستاها کاملاً در اختیار دولت‌ها هستند. چون که روستاییان خودشان آنچه را که صلاح می‌دانند رفتار می‌کنند. دولت می‌تواند در مسایل اقتصادی و بذر و کود و این قبیل امور دخالت کند، اما در نوع ارتباطاتی که بین روستاییان وجود ندارد نه تنها دولت دخالت نمی‌کند بلکه دخالتش اثری ندارد. در ضمن آن اموری را که در اختیار دولت است روستاییان وقتی می‌پذیرند که ببینند به نفع شان است. برای مثال برخی روستاها آباد شده‌اند و مناسب زندگی اند، ولی باز هم خالی از سکنه شده اند. چرا؟ چون روستایی نپذیرفته که فعالیت‌های دولت به نفع اوست. روستایی بذر را گرفته و محصول کاشته و برداشت کرده اما باز راضی نبوده چون اولاً در بازار خوب نفروخته، و دوم نتوانسته برای سال بعدش اندوخته‌ای داشته باشد.

به نظر من طبقات اجتماعی در روستا در حال تغییر شکل هستند چراکه نیازها و خواسته‌ها و امکانات و ابزار انسان‌ها در حال تغییر است. این تغییرات، شکل و محتوای طبقات را تغییر می‌دهد. ما در گذشته نظام ارباب و رعیتی به شکلی داشتیم اما امروزه این نظام به شکلی دیگر است. شاید در برخی مناطق از بین رفته و در برخی مناطق دیگر باقی مانده باشد.


از منظر توسعه پایدار روستایی، شکل گیری یا وجود طبقات اجتماعی امری طبیعی است. با این همه برخی وجود طبقات را مورد تردید قبرای رسیدن به توسعه پایدار روستایی باید طبقات اجتماعی وجود داشته باشد یا از بین برود؟

طبقه اجتماعی حذف شدنی نیست. بیشتر از همه این مارکسیست‌ها بودند که به بحث طبقه اجتماعی، حذف آن و ایجاد جامعه بدون طبقه پرداخته اند. اما می‌بینیم که تا به امروز موفق نبوده اند. گذشته از این که وجود طبقه اجتماعی لازم است یا خیر، باید به این پرداخت که طبقات اجتماعی وجود دارند و چگونه می‌توان از آن استفاده کرد. فکر کنم منظور شما این باشد. برای تدوین برنامه‌های توسعه پایدار روستایی در کشورمان باید به وجود طبقات اجتماعی صحه بگذاریم، باید این طبقات را بشناسیم و سپس برنامه تدوین و تهیه کنیم. اگر هسته اصلی راهبرد ما در برنامه‌های توسعه پایدار روستایی اقتصادی است و می‌خواهیم با این برنامه کشاورزی پیشرفته و مدرنی داشته باشیم، باید بشناسیم که روستاییان با یکدیگر چگونه ارتباطاتی دارند، باید بشناسیم که روابط سلسله مراتبی آن‌ها چگونه تعریف شده است. در تهیه این برنامه به این نکته پی می‌بریم که در این روستا زمیندارانی هستند که هیچگاه حضور ندارند و فقط مال الاجاره یا سهم می‌برند. باید این مال الاجاره و سهم بری را به نفع کشاورز و روستایی برنامه ریزی کنیم. نه این که به مالک بگوییم تو بیا از سهم یا از اجاره ات بگذر، اما می‌توانیم از کشاورز پشتیبانی کنیم. وقتی کشاورز برای تولید و فروش محصول دغدغه‌ای نداشته باشد، آن وقت نه تنها اجاره یا سهم دادن برایش دشوار نمی‌شود بلکه سر وعده و قرارش اجاره و سهمش را می‌دهد.

دولت نمی‌تواند سیستم طبقاتی جامعه را برهم بزند، اما می‌تواند آن را به نفع زحمتکشان تحت کنترل درآورد. اگر راهبرد ما برای رسیدن به توسعه پایدار روستایی از طریق صنعتی شدن باشد، مسأله گونه‌ای دیگر روی می‌دهد. آن وقت دیگر مال الاجاره یا سهم مطرح نمی‌شود. بلکه مزد و دستمزد مطرح می‌شود. کشاورز برای یک کارخانه یا اصطلاحاً یک برند صنعتی کار می‌کند. یا محصولی را که تولید می‌کند باید طبق خواسته و نظر آن برند صنعتی تهیه و تولید کند. یک دامدار شاید تمامی محصول شیر و گوشت دامش را به یک کارخانه بدهد، و از آن طریق کسب درآمد کند. یا برای دامداری آن کارخانه و برند صنعتی کار کند. هر دو حالت هم امکان دارد؛ یعنی برند صنعتی نیاز کالایی خود را از کشاورزان و دامداران تهیه کند و همچنین خود دامداری یا زمین داشته و تعدادی کشاورز و دامدار را به کار مشغول کند.

در رویکرد صنعتی شکل طبقات اجتماعی روستایی تغییر می‌کند. به نظر من یکی از علت‌هایی که مارکسیست‌ها نتوانستند برای حذف طبقات اجتماعی و ایجاد جامعه بدون طبقه موفق باشند همین رویکرد صنعتی در کشورهای سرمایه داری است. صنعت در کشورهای سرمایه داری آن شکل کلاسیک طبقات اجتماعی را از بین برد و طبقه به آن شکل و فرم و محتوایی که مارکس تعریف می‌کرد وجود نداشت. در گذشته طبقه کارگر، دهقان یا کشاورز و روستایی وجود داشت اما امروزه این افراد خود را در طبقات مختلف با تعاریف مختلف درک می‌کنند. بگذریم این بحث طولانی است و خارج از حوصله گفت وگوی ما.


چگونه می‌توان مشارکت اجتماعی روستاییان را به بهترین شکل جلب کرد؟

جلب مشارکت روستاییان کار سختی نیست. وقتی روستایی را وارد بحث توسعه و بهتر شدن محل زندگی‌اش کردید، مطمئن باشید او با تمام وجود وارد خواهد شد، حتی کار خواهد کرد. مشارکت اصل مهمی در زندگی مدرن است. ما می‌خواهیم هرطور شده روستاها را مدرن کنیم. نمی‌توانیم به شکل سنتی ادامه زندگی دهیم. البته این تشخیص دولت است. شاید تشخیص من چیزی دیگری باشد. باید به این بحث بپردازیم چرا دولت این تشخیص را داده و اگر این تشخیص درست است چگونه باید آن را انجام دهد؟ معتقدم که نخستین قدم و مهم‌ترین کاری که دولت‌ها برای رسیدن به توسعه پایدار روستایی باید انجام بدهند مشارکت دادن مستقیم و بدون هیچ قید و شرط روستاییان است؛ در همه کارها، از کوچکترین کار گرفته تا بزرگ‌ترین کار. از چه محصولی کاشتن گرفته تا کوچک‌ترین کارهای عمرانی در روستا. از ایجاد یک شغل در روستا گرفته تا آوردن جدیدترین امکاناتی که در شهر وجود دارد. وقتی روستایی خودش را شریک و سهیم دید آن وقت محل زندگی‌اش برایش دارای اهمیت می‌شود. بی‌توجهی به مشارکت روستاییان نه‌تنها هیچ عاقبت خوشی ندارد، بلکه هرچه سعی و تلاش کرده باشیم، در نهایت بی‌استفاده خواهد ماند. مشارکت روستاییان باعث می‌شود که توسعه از پایین به بالا شکل بگیرد. در همه جای دنیا در برابر توسعه از بالا به پایین مقاومت وجود دارد و اغلب طرح‌های توسعه از بالا به پایین با شکست روبه‌رو شده است. مشارکت در راستای تقویت ظرفیت مردم محلی جهت شرکت در فعالیت‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، تنها راه مطمئن غلبه بر وابستگی و حاشیه‌ای شدن مردم روستایی است. مشارکت همه‌جانبه، مردم روستا را برای ایفای نقش در فعالیت‌های توسعه، توانمند می‌سازد. مشارکت باعث می‌شود که فرصت‌های کسب درآمد ایجاد شود، دسترسی فقرا به خدمات بهبود و دستمزدها افزایش یابد و... مشارکت نیاز به تغییر نگرش دارد. درک، تواضع، انعطاف‌پذیری و بردباری در حل مسائل به‌ویژه مسائل روستایی از پیچیدگی و تنوع خاصی برخوردار است. باید بین دولت و سازمان‌های دولتی با مردم و سازمان‌های غیردولتی که در توسعه پایدار روستایی نقش مهمی دارند، همکاری و مشارکت وجود داشته باشد. وقتی مشارکت اهالی محل در توسعه و آبادانی وجود داشته باشد خود به خود اهالی واکنش‌های مناسبی هم به نوآوری‌ها خواهند داشت. البته در سخت کار مشارکت روستایی هیچ شکی وجود ندارد، اما اگر این سختی را تحمل کنیم و بگذرانیم آن‌وقت به نتیجه مطلوب‌تری خواهیم رسید.


آیا مشارکت روستاییان در توسعه یافتن روستاها باعث از بین رفتن طبقات اجتماعی نمی‌شود؟

بدون مشارکت مردم روستا امکان توسعه پایدار روستایی وجود ندارد. اگر طرحی در روستاها موفق بوده با مشارکت مردم بوده. مشارکت روستاییان و دولت برای توسعه روستاها به معنای نقطه توافق دولت و روستاییان است. این نقطه توافق برای دولت باید بسیار مهم است. وقتی دولت به این نقطه رسید یعنی نیمی از سختی راه توسعه پایدار را پیموده است. توسعه امری خودجوش و از درون مردم بیرون می‌آید. دولت‌ها فقط باید اسباب و ابزار آن را فراهم کنند. مشارکت فشار را از روی دوش دولت برمی دارد.

اما اگر واقعاً قرار است به توسعه پایدار روستایی با مشارکت روستاییان برسیم، باید واقع بین باشیم. اگر بخواهیم با شعارهای زیبا و دهان پر کن وقت خودمان را تلف کنیم، به نظر من روستاهای مان همان حالت سنتی داشته باشند بهتر است. چون در حالت سنتی مهاجرت به شهر همانقدر افزایش پیدا کرده که در زمان توسعه یافتن. پس چرا این همه سرمایه را ببریم در روستاها خرج کنیم، همان را در شهرها برای مهاجرین خرج کنید. اما وقتی با روستاییان نشستیم و واقعیت‌ها و توان ظرفیت دولت را گفتیم و آن‌ها نیز خواسته‌ها و نیازهای شان را اولویت‌بندی کردند، آن وقت با مشارکت روستاییان می‌توانیم برای رسیدن به توسعه پایدار حرکت کنیم. در این مرحله مشارکت روستاییان برای رسیدن به توسعه پایدار روستایی باعث از بین رفتن طبقات اجتماعی نمی‌شود، اما باعث کم رنگ شدن و به حاشیه رفتن طبقات اجتماعی می‌شود. طبقات اجتماعی همیشه وجود خواهند داشت، اما از این به بعد برای زندگی روستاییان تعیین تکلیف نخواهند کرد.


به نظر شما چه ابزارهایی برای توسعه مشارکتی روستایی لازم است؟

اول نکته‌ای را بگویم که شاید ضروری باشد. دولت خوب می‌داند که پشت سرش چه حرف‌هایی زده می‌شود. به نظر من مشارکت اجتماعی به این حرف‌ها پایان می‌دهد. بین دولت و ملت فاصله وجود دارد، باز هم مشارکت اجتماعی می‌تواند این فاصله را از بین ببرد. مشارکت اجتماعی بسیار مهم است و نباید دستکم گرفته شود.

توسعه مشارکت روستایی از طرق زیادی امکان پذیر است. نمایندگان دولت باید با روستاییان به صورت مستمر در ارتباط باشند و با آن‌ها نشست‌های عمومی داشته باشند. این نشست‌ها نباید فقط تعداد محدودی از روستاییان را در بربگیرد. بلکه تمامی اقشار روستاییان در این نشست حضور داشته باشند.

آموزش و تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان به مشارکت نیز ضروری است. وقتی فردی از کودکی یاد بگیرد که باید برای توسعه و آبادانی محل زندگی اش مشارکت داشته باشد، این نوعی سرمایه گذاری برای آینده است. مسلماً این کارها سخت و زمان بر و هزینه بر است اما باید به چشم سرمایه گذاری نگاه کرد. دقت کنید که مشارکت فقط به ساخت خلاصه نمی‌شود. در تدوین طرح‌ها هم باید روستاییان را مشارکت داد. این که چه طرحی برای روستا مهم است باید روستاییان بگویند. اینکه چه کسانی باید این طرح را اجرا کنند باید روستاییان بگویند. نگهداری طرح‌های عمرانی و توسعه‌ای هم باید برعهده خود روستاییان باشد. مجموع این بحث‌ها مشارکت روستاییان را شکل می‌دهد. مشارکت و مسوولیت اجتماعی پا به پای هم برای توسعه پایدار روستایی مهم است. مشارکت اجتماعی مسوولیت اجتماعی می‌آورد و مسوولیت اجتماعی مشارکت اجتماعی می‌آورد. حاصل این دو می‌شود توسعه پایدار روستایی.

مشارکت مردمی سوای آن که به خودی خود یک هدف است، ارزش عملی نیز در توسعه انسانی دارد. در وهله نخست مشارکت در سازمان‌هایی که نماینده عامه مردم اند، شناخت امکانات محلی را برای ایجاد هزینه‌های سودآور و تعیین اولویت‌ها آسان‌تر می‌کند. دیگر آن که مشارکت در سازمان‌های اجرایی هم به تعیین اولویت‌ها و طراحی برنامه‌های توسعه کمک می‌کند و هم ممکن است به همان نسبت حمایت‌های لازم برای سیاست‌ها و برنامه‌های محلی را فراهم سازد. سرانجام مشارکت عنصر با ارزشی در راهبرد توسعه است، زیرا می‌تواند در کاهش هزینه خدمات و طرح‌های سرمایه گذاری مؤثر واقع شود. ضمن این که در فرایند توسعه پایدار، ایجاد یک جامعه مدنی کارآمد به اندازه بخش خصوصی و بازار شکوفا، مهم است. امکان توسعه پایدار زمانی به بیشترین شکل فراهم می‌شود که جامعه مدنی و بازار آزاد بوده و امکان مشارکت در آن‌ها کاملاً باز و امکان پذیر باشد. هدف تفویض اختیارات به سازم انهای غیردولتی، ایجاد یک جامعه بزرگ و متنوع از سازمان‌های غیردولتی داخلی است که می‌توانند باعث تقویت توسعه پایدار شوند.

باید تمام مردم و بالاخص گروه‌های فقیر و آسیب پذیر مناطق روستایی در تدوین و ارایه و به سرانجام رساندن طرح‌های توسعه و حفظ محیط زیست مشارکت فعال داشته باشند. در حقیقت مشارکت کلید دستیابی به توسعه‌ای پایدار و همه جانبه است و هیچ پیشرفتی در این زمینه صورت نخواهد گرفت مگر آن که دولت‌ها در ایجاد بسترهای جلب مشارکت، اقدامات فعالانه‌ای انجام دهند./

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید