Iranian Agriculture News Agency

جنگلداری اجتماعی روستاییان، راه نجات درخت‌ها




شهروند| درباره مدیریت جنگل‌های کشور، انتقادات بسیاری مطرح است و در این میان، مهم‌ترین انتقاد استفاده بیش از اندازه از ظرفیت این جنگل‌هاست؛ استفاده‌ای که بیشتر به برداشت چوب مربوط است و فرصت تنفس و تجدید حیات را از جنگل‌ها می‌گیرد. فقط در ٤دهه اخیر نزدیک به یک‌ونیم ‌میلیون هکتار از جنگل‌های شمال کشور که بازمانده‌های دوران سوم زمین‌شناسی‌اند، از دست رفته و جنگل‌های زاگرس هم با خشکیدگی، آفت و بیماری رو به زوال‌اند. در این میان در کنار طرح‌های توسعه‌ای که جنگل‌های هیرکانی را چندتکه کرده و از بین رفتن‌شان را سرعت بخشیده، شهرها و روستاهای همجوار یا داخل بافت‌های جنگلی هم برای استفاده حیاتی و اقتصادی، به بهره‌برداری بی‌رویه از درختان جنگل روی آورده‌اند. استفاده آنها از جنگل‌ها تنها به برداشت مجاز یا غیرمجاز چوب منحصر نمی‌شود و حتی چرای بی‌رویه دام‌ها به حیات جنگل‌ها آسیب‌زده است. اکنون مدتی است زمزمه شیوه‌ای نو در جنگلداری بر سر زبان‌ها افتاده؛ روشی که تلاش می‌کند اقتصاد نواحی حاشیه جنگل‌ها را با تمرکز به توانایی‌هایشان تقویت کند تا برداشت بی‌رویه از جنگل‌ها کمتر شود؛ روش مفصلی که به «جنگلداری اجتماعی» معروف است. تلاش برای جلب همکاری روستاییان برای حفاظت از جنگل‌ها بخشی از این نوع مدیریت است و در کشور ما هم مدتی است بحث جنگلداری اجتماعی مطرح شده و در این میان جنگل‌های هیرکانی یکی از مقصدهای این شیوه جدید مدیریت‌اند. با داریوش بیات، مدیر ملی پروژه مدیریت چندمنظوره جنگل‌های هیرکانی که مدتی است مستقیما درحال اجرای ابعاد این شیوه مدیریت است، صحبت و این شیوه جنگلداری را بررسی کردیم.

چه شد که روش‌های سابق جنگلداری بر پایه استفاده اقتصادی از جنگل، از دستور کار خارج و رویکرد تازه‌ای در پیش گرفته شد؟
سازمان جنگل‌ها از آغاز فعالیتش، بهره‌برداری‌ها را در قالب طرح‌های ١٠ ساله انجام می‌داد که زمان آغاز و پایان فعالیتش مشخص بود. طرح‌ها اغلب توجیه اقتصادی داشت و هر جا که چوب قابل بهره‌برداری نداشت، طرح کنار گذاشته می‌شد. شاید ٦ دهه است که این طرح‌ها اجرا می‌شود، اما درنهایت متوجه شدند مدیریت جنگل‌ها به همان راحتی نیست. در دهه ٦٠ به این نتیجه رسیدندکه جوامع محلی را در بهره‌برداری دخالت دهند و شروع به تهیه طرح‌های تعاونی‌های جنگلی کردند تا مشارکت مردم در اجرای طرح‌ها لحاظ شود. نخست در گیلان شروع کردند و موفق هم بود، اما به مشکل برخوردند. طرح‌های اولیه خوب بود. اعضای تعاونی‌ها از مردم محلی بودند و نیروهای باسابقه سازمان جنگل‌ها نیز حضور داشتند. به‌مرور زمان، بهره‌برداری در برخی مناطق به مردم واگذار شد، اما پس از مدتی آنها منحرف شدند و تعاونی هم جمع شد. کم‌کم در سازمان به این نتیجه رسیدند که بهره‌برداری فقط چوب نیست.
فشار بهره‌برداری چوب به جنگل‌ها باعث شد که تغییر مدیریتی اتفاق بیفتد؟
در دهه ٨٠ به این نتیجه رسیدند که جدا از موضوع مشارکت مردم در مدیریت پروژه‌ها، موضوع بهره‌برداری را گسترده و در حد توان اکولوژیک از پتانسیل‌های دیگر استفاده کنند تا از مدیریت مبتنی بر اقتصاد چوب به مدیریت چندمنظوره برسند. موضوع مشارکت مردمی و بهره‌برداری اقتصادی مطرح شده بود، اما جنگلداری اجتماعی مبتنی بر اقتصاد وجود نداشت. از ‌سال ٨٥ سازمان به این فکر افتاد که نوع مدیریت را تغییر دهد و به همین دلیل تصمیم گرفت از دانش بین‌المللی استفاده کند و اکنون پروژه مدیریت چندمنظوره هیرکانی یک پروژه بین‌المللی است.
آیا پروژه به این سمت می‌رود که امکانات اقتصادی جدیدی در اختیار جوانان محلی بگذارد تا برداشت از منابع طبیعی کمتر شود؟
دقیقا، اما به این افراد خیلی راهکار نمی‌دهیم؛ چون معتقدیم اقتصاد باید ریشه محلی داشته باشد و براساس پتانسیل هر منطقه شکل بگیرد و می‌تواند از محل صنایع دستی، غذایی، دارویی، گردشگری و ظرفیت‌های دیگر تولید درآمد داشته باشد.
این مدل نگرش به جنگل آیا در همه نقاط به‌راحتی مورد پذیرش قرار می‌گیرد؟
خیلی مواقع با مقاومت مردم محلی روبه‌رو هستیم و در پنج‌سال که طول پروژه ما است، نمی‌توان امید به نتیجه داشت، چون اگر واقعا دستاوردی نداشته باشید، تعمیم آن به کل هم غیرمنطقی است. در یکی از حوزه‌های ما در شهر آمل کل حوزه در دست دامداران است. از پایین تا بالا همگی دامدار هستند و هر کدام برای خود سامانه عرفی دارند. در این مورد، برای این موضوع هم دوبار تهیه طرح انجام گرفته اما به دلیل مشکلات اجتماعی که وجود دارد، هیچ‌کس حاضر نشده اجرای طرح را دست بگیرد. مجریان طرح آگاه بودند که برای اجرا با دامدارها درگیر خواهند شد.
این نهادها درنهایت به‌سوی بهره‌برداری از جنگل‌ها نمی‌روند؟
الزاما فقط بهره‌برداری مطرح نیست. در مناطق مختلف، گروه‌هایی را تشکیل داده‌ایم. فرض کنید، گروه بانوان تشکیل داده‌ایم که مشارکت‌پذیرترند و وقت آزاد بیشتری دارند. از طرفی بار اقتصادی کمتری از خانواده بر دوش‌شان است و می‌توانند با همسران یا پدرانشان صحبت و به مرور آنان را جذب کنند؛ مثلا در بخش «چهل چای» مینو دشت، در روستاهای مربوط، ٩ گروه فعال خانم داریم که در بخش صنایع دستی مشغول به‌کارند. این گروه‌ها، سرمایه اقتصادی ایجاد کرده‌اند. با گردش مالی‌ که از یک‌سال و نیم گذشته شروع شده، در این مدت نزدیک به ٥٠‌میلیون تومان کسب درآمد کرده‌اند.
برای پایداری این جریانات، بحث آموزش هم در نظر گرفته شده است؟
تمرکز ما روی آموزش بر این اساس است که درآمد حاصل از کار گروه‌های مشترک، فقط برای اداره امور جاری زندگی نیست و باید برای ایجاد معیشت پس‌انداز شود. اکنون صندوق‌های مختلفی شکل گرفته است، برای نمونه در مینو دشت و بریران. درحال حاضر در فریرود، یک گروه گردشگری وجود دارد که با توجه به صحبت‌ها و آموزش‌ها به این نتیجه رسیده که خانه‌های روستایی را در جهت استفاده گردشگری تجهیز کند. درون‌زا بودن این طرح‌ها باعث پایداری‌شان می‌شود. از سوی دیگر، در راستای رشد سرمایه‌های اجتماع، در روستاها انجمن‌ها، شرکت‌های تعاونی و سازمان‌های مردم‌نهادی شکل گرفته است. سازمان‌های مردم‌نهاد، به‌عنوان گروه هدف ما، برای آموزش، ظرفیت‌سازی و اطلاع‌رسانی فعالیت می‌کنند. مدرسه طبیعتا یکی از ظرفیت‌های آموزشی است. برای نمونه می‌خواهیم تنکابن را در بحث جنگلداری اجتماعی چندمنظوره و گردشگری فعال کنیم. در کنار این، گروه‌های خودجوشی هستند که گردشگری و طبیعت‌گردی را شروع کرده‌اند و گردش مالی قابل توجهی داشته‌اند. با گروه‌های این‌چنینی صحبت کرده‌ایم تا گروه‌های هدف ما را آموزش دهند که چطور تورگردانی و با چه امکاناتی شروع کنند.
صنایع دستی و غذایی چطور می‌تواند به کاهش برداشت از جنگل‌ها کمک کند؟
کرت‌چال نمونه‌ای از بهره‌گیری صنایع دستی است. این منطقه صنایع چوبی خوبی دارد و تحت نظارت است. در کرت‌چال صنایع چوبی هست، اما برای تولیدش چوب زیادی مصرف می‌شود و گاهی به صورت غیرقانونی از جنگل بهره‌برداری می‌کنند. در بنیران جنگلداری اجتماعی را به جای خوبی رسانده‌ایم و الان دارند طرحش را تهیه می‌کنند. این‌جا می‌توانیم تولید نهال یا ساختن کلبه‌های بوم‌گردی و تولید قارچ را در نظر بگیریم. روی ظرفیت‌های گردشگری مناطق و صنایع لبنی هم کار می‌کنیم. برای نمونه در بنیران، زمانی فقط خام‌فروشی می‌کردند اما الان همان را تبدیل به ماست و پنیر می‌کنند و در خود روستا می‌فروشند. دیگر به شهر هم نمی‌فرستند، چون آن‌جا زیر قیمت می‌خریدند، مشتری هم دارند و درآمدشان خیلی بیشتر شده است.
اینها شغل‌های قبلی‌شان چه بوده که برای جنگل آسیب‌زا بوده است؟
در مدت فعالیت سه قاچاقچی، چوب را وارد تعاونی‌ها کردیم تا فعالیت مخرب‌شان را ترک کنند. شکارچی قهاری داریم که قرار است به عضویت در شرکت تعاونی دربیاید. به او گفته‌ایم که در صورت تأمین باید تفنگش را بشکند. از آن‌جا که زندگی افرادی که با آنها مشغول کاریم، عمدتا بر پایه دامداری است و خود شرکت‌های تعاونی هم شرکت دامداری هستند، در تلاشیم درآمدشان را از جنگلداری چندمنظوره تأمین کنیم تا دام‌های‌شان را کاهش دهند و اثر مخرب دامداری بر جنگل‌ها هم کم شود.

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید